این روزها امواج خروشان بلا و مصیبت، از زمین و آسمان بر ایران و ایرانیان می بارد، و در تمام ابعاد، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، بین المللی، فردی و جمعی شاهد خسارت های جبران ناپذیری هستیم، انسان گاه می ماند که از کدام یک بنالد، و از کدامیک بنویسد، و برای کدام چاره جویی کند؛

ایران در باتلاق ساخته و پرداخته از سیاست هایی غرق می شود، که تاکنون خود آنرا اتخاذ کرده، سرلوحه عمل خود قرار داده، و به اجرا نهاده است، و در حال دِرَویدن محصولی است که دهه ها آنرا در زمین خود، و در عرصه بین الملل کِشت کرده است، "بادهایی که کاشته شد" [1] اکنون مثل توفان هایی سهمگین به سوی ایران باز می گردند، و همچنان که هر انسانی قربانی تصمیماتی می شود که روزگاری در زندگی خود اتخاذ کرده، کشور هم قربانی سیاست ها و تصمیماتی می شود، که روزگاری خود آنرا اتخاذ کرده و می کند.

این را نمی گویم که منکر نقش و سهم شرایط و اتمسفر اجتماع جهانی، بر آینده و حال کشورها شوم، و یا در بُعد فردی نقش شرایط اجتماع را در آنچه بر سر آدم ها می آید را، انکار کنم [2]، اما حقیقت این است که کشورها، گروه ها و افراد همانی را دِرو می کنند که خود پیش از این کاشته اند. قدیمی ها حکیمانه می گفتند که "گندم از گندم بروید، جو ز جو" [3].

از این رو انگشت اتهام شرایط موجود را، باید از سمت دست های خارجی برداشت، و به سوی خود نشانه رفت، و باید فهمید که آنچه بر سر ایران و ایرانیان می آید، بیشتر حاصل عمل و تصمیمِ تصمیم سازان و مجریان خود آنهاست، تا نقش آنانکه در اثر تصمیماتِ مذکور واکنشی داشته و یا دارند؛

در ایجاد این شرایط، آن میزان که خود ما نقش داشتیم و داریم دیگران نداشته و ندارند، اگر این اصل را بپذیریم، در این صورت است که تصمیم به اصلاح خود خواهیم گرفت، و چه حکیمانه گفته اند که "جلوی ضرر را هر موقع که بگیرید، منفعت خواهد بود"، ورنه در لجاجت و بدفهمی، با مقصر جلوه دادن این و آن در مورد شرایط کشور، شاهد نابودی بیش از پیش ایران و ایرانیان خواهیم بود.

این روزها کشور در باتلاقی از بحران های متنوع در حال دست و پا زدن است و مسایل مهمی ما ایرانیان را احاطه کرده، از این روست که همه در انتظار تصمیم های سخت از سوی تصمیم سازان صحنه ایرانند،

ناکار آمدی، تصمیم ها و سیاست گذاری های اشتباه، به عقب انداختن تصمیم هایی که زودتر از این ها، باید گرفته می شد و...، باعث ایجاد شرایطی شده است که در شکل های زیر خود را نشان می دهند :

فقر، خشونت، عقب ماندگی، بلا، مصیبت، تفرقه، خشکسالی، اعتراضات گسترده، اعدام از جوانان و نوجوانان به جان آمده، زندان های مملو از نخبگان و فعالین اجتماعی و معترضین به جان آمده، حاکمیت اسیر واکنش های احساسی، بی قانونی، تبعیض، محاصره شدگی در بُعد بین المللی و همسایگان، انتقام های به صف درآمده شده [4] که باید گرفته شوند!، کمبودهای شدید، گرسنگی و سو تغذیه، تشنگی و مصرف بی رویه سرمایه ها و ذخیره آب میلیون ها ساله ی کشور، ویرانی محیط زیست که بنیاد بقای کشور بر آن است، فربگی نهادهای بلعنده بودجه های بزرگ، با اقدامات ناچیز و بی اثر در توسعه و پیشرفت مردم و کشور، غارت و چپاول ثروت و سرمایه های معنوی و مادی کشور در جلوی چشمان همه، وابستگی بیش از پیش به دیگران، نابودی و بی آبرو شدن نمادهای ملی مثل واحد پول، پرچم، گذرنامه و...، فرار سرمایه های ملی مثل جمعیت مولد ثروت و علم، در اثر مهاجرت و نابودی آنان به انحا مختلف، از جمله ممنوع الکار شدن ها و...، نابودی وجهه ایران در بین ملل دنیا و...

این ها نمونه هایی از بروز نشانه هایی از آثار توفان های سهمگینی است که ایران و ایرانیان را در ابعاد داخلی و خارجی در نوردیده است، ایرانیان باید به حکمت و اندیشه ناب ایرانی که در سخن حکیمانه بزرگان ادب و فرهنگ این آب و خاک نهفته است بازگردند، "ورنه این سیل دمادم ببرد بنیادم" (حافظ شیرازی).

اگر خود خالی از اندیشه و حکمتید، از انسان های فرهیخته و حکیم به مشاورت گیرید، تا راهنمای گذر شما از این توفان های سخت باشند.

[1] - "آنان که باد می کارند روزی توفان درو خواهند کرد" جمله ایی حکمت آموز از فرهنگ و ادب پارسی، که آنرا بارها از زبان بزرگان خود شنیده ایم.

[2] - نمونه اش همین چهار جوان نوپایی این کشور بودند که در جریان اعتراضات اخیر دستگیر و به عنوان محارب، باغی و.... محکوم و متاسفانه اعدام شدند، (مجید رضا رهنورد 23 ساله، محسن شکاری 23 ساله، سید محمد حسینی 26 ساله، محمد مهدی کرمی 22 ساله)، نمی دانم قضاتی که در حال جمع بندی ابعاد جرم متهمین و بررسی میزان قصور آنان برای وقوع جرم و بزه منتسبه بودند، برای تعیین مجازات و صدور حکم، چقدر تصمیم سیاست گذاران و شرایط بد کشور را در این نابسامانی ها و جرم های انجام شده مقصر دیده اند؟! آیا اصلا جایی برای نقش اجتماع در مجرم شدن این بچه ها گذاشتند، چند درصد شرایط اجتماعی را در این زمینه مقصر دیدند که این چنین تمام جرم را متوجه یک جوان نوپای بیست و چند ساله بار کردند و او را لایق نابودی و مرگ دیدند، این جامعه بهم ریخته، صدمه دیده، به قهقرا رفته، فاقد استانداردهای انسانی، در نا امیدی فرو رفته و... چقدر در وقوع جرم مقصر بود؟ و سهم متهمین چقدر بود؟ مسولین وقتی دنبال مقصر شرایط و مسایل کشور می گردند آنرا به دیگران منتسب می کنند، ولی به هنگام دادن حکم به متهمین، که در همین جامعه مجرم شده اند، تمام جرم را به یک متهم بار می کنند، حالا آنکه در وقوع هر جرمی باید به سهم همه عوامل وقوع جرم رسید، و آن را تعیین کرد، و بعد سهم متهم گرفتار آمده را تعیین و با توجه به سهم او حکم داد، چنین حکمی منصفانه و از سر عدالت خواهد بود. این است که در جرم های اجتماعی و سیاسی و مطبوعاتی حکم را از قاضی می ستانند و به هیات منصفه می سپارند تا به یک عقل جمعی خالی از احساس کینه رسید و به میزان لازم به متهم مجازات بار کرد.

[3] - گفتاری حکیمانه که به انسان ها متذکر می شوند آنچه از بدی و خوبی و... می کارند همان را درو خواهید کرد، انتظار نباید داشت که بدی بکاری و خوبی درو کنی و یا بر عکس.

[4] - پیش از این انتقام سخت ترور فرمانده سپاه قدس توسط امریکایی ها در لیست اقدام بود، که امروز در لیست انتقام هایی که فرمانده سپاه پاسداران باید آن را دنبال کند، مجله "شارلی ابدو" هم اضافه شده است! حال انکه آنانی که در اهتمام گرفتن انتقام هستند، خود را یک عمر اسیر خشمی می کنند که از درون، خود آنان را نابود خواهد کرد، این چرخه انتقام که برای هر گوشی، گوشی را برید، و برای هر چشمی، چشمی را از کاسه در آورد و... نتیجه اش این خواهد بود که دیگر چشم و گوشی برای هیچ کس باقی نخواهد ماند.

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.