بازم بهار در رسید، و به روزی خزان نمود،      جغد سیه روی، که به تمدید شب پرید

کژدم، ز غارِ تنگِ وهم و تکبر برون دوید      زهری فرو نمود و، سوی غار خود دوید

دائم به درد و فغان خواست، شب نشین،        زین جامه ی سیه، که بر تن این خاکیان برید

خورشید که انتظار طلوع می کشید به شب،   او پرده دار شب شد و، باز پرده ها کَشید

نقشی به روزگار زد، سیه تر ز روی خویش،     کین چشمه را، جز آب تعفن، چیست، پدید؟!

ما انتظار صبح و گشایش کشیم ز او       او خود همه غروب است و، کجاست صبح را نوید؟!

به نظم در آمده در 2 فروردین 1400

در این روزگار سخت، تحریم های حداکثری بی باپان، که فشار کمر شکن آن، پشت مردم ما را می شکند، و در این وانفسای مرگ و میر مردم دنیا در نتیجه کرونا و...

و درب هایی که بر یک پاشنه می چرخند، الا هیچ؛ انتظار برای گفتن اشعار موسوم به "بهاریه" شاید کمی غیر منطقی و سخت باشد 

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
سنگ بسته و سگ رها کردند اینکه حرام و حلال شرع کدام است و به فرمایش مقام معظم رهبری چه نسبتی با حرام...
- یک نظز اضافه کرد در زندگان مرده، قورباغه پز شدن، و...
در کشوری که فسادبزرگ چای دبش را "فسادنمایی" می نامید، می‌شود دم از عدالت زد؟ روزنامه جمهوری اسلامی...