دست اندازی به معابد و مساجد دیگران، رویه ایی تاریخیست، معابد همواره در مسیر هجوم ها، غارت و ویران گردیدند، و این رویه ایی است که همچنان پای از زندگی اجتماعی بشر پس نکشیده، و حتی در قرن بیست و یکم هم، باز ادامه دارد، و کسانی را با دین و مکتبی متفاوت می توان یافت، که مکنونات قلبی خود را نخواسته و نمی توانند مخفی کرده و همواره چشم به تبدیل معابد و مساجد دیگران، به عبادتگاه های خود دارند، و این خواست خود را مخفی هم نکرده و آشکارا برای آن تئوری نوشته و زمانبندی اعلام می کنند، به همین دلیل، باب تنازع، تنفر و نبرد هیچگاه بسته نشد، و بلکه این خون انسان هاست که در پای چنین مقصدی، بر این معابد جاری می شود، معابدی که باید محل راز و نیاز انسان با خدا باشند، و مسیری نزدیک بین زمین و آسمان، تا انسانِ غرق در حیوانیت و زیاده خواهی های آن، یاد انسان شدن بیفتند، و انسان زیستن را در آن بیاموزند، و از حالت تجاوزکارانه خود فاصله گیرد، اما هنوز بشر برای ختم این خودخواهی ها، تمامیت طلبی ها، خود حق مطلق بینی ها و... نه راهی یافته، و انگار نه در تدارک راهیست، تا معابد، بین مدعیان ادیان، دست به دست نشوند، و این سیل جاری خون، روزی از حرکت باز ایستد.

درگیری پیروان دو دین ابراهیمیِ یهود و اسلام، از آغازین سال های بعثت پیامبر، در 1400 سال قبل در شهر یثرب، در شبه جزیره عربی آغاز، و اینان به رغم نزدیکی های فکری، فقهی و...، همچنان غرق در جدالی پایان ناپذیر، بر این نبرد ادامه داده، و می دهند؛ در آخرین قسمت از این سریال جنگ و کشتار، نبردِ 75 ساله ایی را بر سر حاکمیت بر سرزمین داود، سلیمان، یعقوب، یوسف و...، در فلسطین دنبال می کنند، که رقابتی است خونین بین مسلمانان و یهودیان، بر سر تسلط بر معبد سلیمان در بیت المقدس/اورشلیم، که غیرتمندانه و سرسختانه، تا سرحد جان دنبال می گردد، که در آخرین ورق از این نوع درگیری ها، که در این پرونده قطور، با صدها صفحه چون آن، از آدم کشی و جنایت و... به وفور می توان دید، از 7 اکتبر 2023، و تاکنون (در صد و پانزده روز) بی وقفه، و بی رحمانه از هم کشتند، و حداقل 25 هزار مسلمان، و نزدیک به 2 هزار یهودی را به کام مرگی دلخراش فرستاده اند، به غیر از آن میلیون ها آواره، زخمی، گرسنه و بی پناه است، که باید به رنج انسان ها افزود.

اینجا در جنوب آسیا نیز هندوها بعد از 550 سال (1528 - 2024) انتظار، امروز پیروزمندانه معبد نوساز خود را بر خرابه های مسجد تاریخی بابری (ساخته در 1528.م)، در شهر فیض آباد/آیودیا تجدید بنا، و افتتاح کردند. آنان امروز در بالاترین و مهمترین سطح مقام رسمی هند، در آیودیا گرد آمدند و مست از پیروزی، شاد و مسرورند که "حق را به حقدار" باز گرداندند! و بر معبد ویران شده خود، توسط مسلمانان!، بعد از قرن ها، دوباره معبدی نو کرده، و بر معابد خود افزودند. این است که در جنوب آسیا نیز نبرد بین مسلمانان و هندوها بر سر مساجد، معابد و فرهنگِ دینیِ مستقر ادامه دارد، و اکثریت حاکم هندو، در حال چیدن میوه های این نبردند، و هندوها بر خلاف قرن 16 میلادی، که مسلمانان پیروزمندانه پیش می تاختند، و ویران می کردند و می ساختند، امروز آنان پیروز میدانند، و ویران می کنند و می سازند، و بر اجسادِ مساجد و مسلمانان مدافع آن، جشن پیروزی بر پا می کنند.

در شرق آسیا نیز، میانمار صحنه نبرد بین بوداییان و مسلمانان است، و بوداییان میانماری، مسلمانان را از مناطق خود رانده، به سوی هند، بنگلادش و... متواری می کنند، اینجا نیز عقب راندن اسلامی که روزگاری می رفت تا تمام جهان را از آنِ خود کند، ادامه دارد، نبردی بر اساس تفاوت مذهبی، غمبار و دلخراش.

کمی آنطرف تر در ایالت سین کیانگ، کمونیست مسلکان چینی، در حال نوعی اسلام زدایی از مناطق تحت سلطه خود هستند، که در نوع خود کم نظیر، و بلکه بی نظیر می باشد؛ راهبران نظام چینی، زنان را از مردان، و بچه ها را از خانواده های مسلمان جدا می کنند، و در اردوگاه های ارشاد، تعلیم و تربیت نظام فکری و فرهنگی چینی، مغزشویی، و به شیوه ی اردوگاه های مخوف استالینی، تغییر منش می دهند، روشی که پیش از این کمونیست های روس آن را آزمودند، اردوگاه هایی را در منطقه ی سرد و کُشنده سیبری، از دگر اندیشان پر کردند، تا آنانکه زنده از این اردوگاه ها بیرون می آیند، و باز می گشتند، همانی باشند که کمونیست ها می خواهند و انتظار دارند؛

تصمیم سازان چینی، مسلمانان این کشور را این روزها، به همین طریق، تغییر فکری، و اصلاح رفتاری می دهند، اینجا در شرق نیز، مسلمانان گرفتار این اردوگاه ها شده، و شیوه زندگی، تفکر و عمل در یک نظام چپِ کمونیستی را تجربه، و یاد می گیرند، و در یک سکوت عجیب، و منفعت طلبانه، از سوی تمام کشورهای اسلامی، این تنها غرب است که کیس این مسلمانان تحت ستم را پیگیری، و فشار حقوق بشری به چین تحمیل می نماید؛ از این سمت نیز عقب نشینی مسلمانان از مناطق تحت سلطه شان، ادامه دارد، مساجد کاشغر و... ویران، جای آن را مال های پر زرق و برق، با کالاهای چینی می گیرند.

کمی آنطرف تر در قفقاز آذری های مسلمان دمار از روزگار ارامنه مسیحی در آورده، و سرزمین های ارامنه نشین و غیر ارمنی نشین را که پیش از این از دست داده بودند را از وجود این مسیحیان پاک می کنند، و این روزها ارمنستان و سرزمین های ارمنی نشین، از هر روزی به نابودی و تسلط مسلمانان آذری، نزدیک تر است، چرا که در گازانبر مثلث یک اتحاد عجیب بین ترکیه، اسراییل و ج.آذربایجان، و بازیگر خیانت پیشه ایی مثل روسیه، گرفتار آمده، و در نتیجه شکست بزرگی نصیب ارامنه شده، که یادآور نسل کشی ارامنه آناتولی، توسط ترک های ناسیونالیست است، که این صاحبان اصلی سرزمین های آرارات و اطراف آن را تا ساحل دریای سیاه، رانده اند و از وجود ارامنه پاک کردند، و اینک ادامه این پرونده، در قرن 21 نیز، هنوز دنبال می شود، این شاید تنها نقطه ایی است که مسلمانان پیشروی داشته اند، در باقی موارد شکست های پی در پی را تحمل کرده اند.

با همه این حقایق، اگر به کوچه و خیابان های همین تهران خودمان و... نگاه کنیم، نبردی بین مسلمانان، یهودیان، هندوها، بوداییان، بهائیان، مسیحیان و... وجود ندارد، بلکه این مردم در یک هماهنگی و وحدت انسانی، فارغ از دین، آئین و تفکرات خود، به رغم ایمان به ادیان، مذاهب و تفکرات گوناگون، مثل برادران و خواهران سببی، در همزیستی مسالمت آمیزی بدون تنش و درگیری زندگی می کنند، تا اینکه دست های سیاست به کار می افتد و اهل مذهب را به دشمنان فرضی همدیگر تبدیل، و تعریف می کند، و در نتیجه نبردی بی پایان را استارت می زند، تا هرگاه صحنه سیاست و... اقتضا نمود، و نیازمند جنگ و نبردی شدند، بر این آتشِ همیشه فروزان دمیده، به مقصود خود، دست یابند.

و بیچاره معتقدین به ادیانِ گوناگون، که فکر می کنند برای خدا جهاد و تلاش دارند، و از کافرانِ به دین خود می کُشند و از آنان سرزمین، اماکن مقدس شان و... را می ستانند، و لابد سعادتمند هم می شوند، حال آنکه همه می دانند، این پیروزی ها گذراست، و تاریخ در چرخشی باورنکردنی، مدام در دگرگونی و تکرار، و دست به دست شدن هاست، و اینان باید بدانند دینی بی خدا در این جهان وجود ندارد، و هر دینی با هر پیامبری، پیروانش را به نیرویی ماورایی که همان خدای یکتاست فرا می خواند، که همه ی بشر بر اوست، که با هم شریکند، حتی اگر هریک بر او نامی جداگانه بُگذارند، که طبیعی هم هست که هر مذهبی، بر این خدای یگانه، نامی خاص نهند، اما او یکی است و با نام هایی متفاوت.

و اگر در دینی، خدایی هم وجود نداشته باشد (مانند کمونیسم، بودیسم و...)، باز هدفِ شعاری آن، رهایی بشر از رنج، و ایجاد صلح بین بندگان خدا، اجرای عدالت، و مساوات برای زندگیِ آرام و صلح آمیز است، که این نیز خود، بازی در زمین خدایی است که انسان را با اختیار و آزاد آفرید، تا جامعهِ زیستی خود را، با عقل و درایت اداره کند، و راه سعادت و پیشرفت همه جانبه را برای بندگان او، هموار و فراهم سازد.

اما دست سیاست با هدف بقای قدرت در قبیله ی خود، گاه بر آتشی نیازمند می شود، تا بقای سلسله ی قدرت خود را، بین خودی هایش، تضمین کند، حتی اگر به قیمت کشته شدن هزاران نفر، و آوارگی و بیچارگی ملت ها تمام شود. زمانی که نارندرا مودی، و همکارانش در حزب حاکم کنونی بر دولت هند، یعنی حزب مردم (بهاراتیا جاناتا پارتی BJP) برای گرفتن قدرت از حزب کنگره هند (NIC) نقشه می کشیدند، خود را نیازمند به بانک رای پایدار و مستدامی یافتند، تا راه خود را به سمت قدرت هموار نموده، و آنرا مستدام دارند، طراحان سیاسی آنان، از جمله لعل کریشنا ادوانی، مورلی منوهر جوشی، اتل بیهاری واجپایی و...، برانگیختن احساسات مذهبی هندوهای مومن و دو آتشه را مناسب این مقصد یافته، و هدف گرفتند، تا به جلب رای آنان در یک پکیج بزرگ، همت گمارند،

لذا بر ملیگرایی فرهنگی – مذهبی هندو نظر انداخته، ظرفیت های آن را مناسب برای پیروزی حزب و تفکر خود یافته، و آنرا راه همراه کردن مسیرِ قدرتِ خود دیدند، مصداق این همگرایی را نیز، موضوع ساخت معابد هندو، بر خرابه ی مساجدی نهادند، که معتقد بودند روزی مسلمانان در اوج قدرت، این مساجد را بر خرابه های معابد آنان، در زمان تسلط بر هند، ساخته اند؛

این بود که ویرانی مسجد بابری را بعنوان دستگرمی، برای ساخت معبد رام، در جای آن، هدف گرفتند و در سال 1992، موفق شدند در یک بسیج عمومی از مومنان به این خدای بزرگ، گام اول آنرا محقق نموده، قدم دوم بعد از ویرانی اش را آغاز کردند، و امروز قدم آخر را نیز برداشتند و با ساخت معبد بر ویرانه های این مسجد، کار را به پایان بردند، و امروز معبد رام توسط نخست وزیر هند افتتاح گردید، تا زین پس 22 ژانویه 2024 بعنوان یک "یوم الله" در تاریخ خیزش هندوها، برای مجد و عظمت دین هندو ثبت شود، چرا که در چنین روزی هدف 550 ساله آنان، برای ساخت مجدد معبد، محقق شد، و معبد رام بر ویرانه های این مسجد جای گرفت، و بازگشایی گردید.

ویرانی مسجد بابری، در سال 1992 یعنی 460 سال بعد از ساخت آن در سال 1528 میلادی، توسط میرباقی از فرماندهان جنگی اورنگ زیب، پادشاه مقتدر گورکانی هند، پرونده ایی بود که جناح فعال هندوئیسمِ سیاسی آنرا باز کردند، تا هندوهای معتقد و خالص به دین خود را، زیر این علم به ظاهر مقدس، گرد آورده، بانک رای خود را، از معتقدینی خالص به مذهب هندو بیارایند که حاضرند، قربه الی الله، در نبردی برای نیل بدین منظور، شرکت کنند، آدم بِکُشند، مبارزه ایی انتخاباتی کنند، در خیابان ها به مردمی که فقه و نُرِم رفتاری هندویی را رعایت نمی کنند تذکر دهند و... و هر گاه قدرت خواست، بسیج شوند و به حرکت در آیند، و بدین طریق بانک رای ثابت و ماندگاری برای اهل سیاست باشند.

و همین هم شد، همکاران نخست وزیر، که اکنون در قدرت، خوشه چین نتایج آن حرکت سیاسی – مذهبی اند، قدرت خود را مدیون کسانی اند، که سردمدار، و برنامه ریز این حرکت سیاسی – مذهبی بودند؛ کسانی از جمله لعل کریشنا ادوانی، مورلی منوهر جوشی و... که صحنه گردانان آن صحنه ویرانی مسجد بابری با 460 سال قدمت شدند، مسجدی که تاب دیدن آن را در بین خیل معابد خود نداشتند؛ لذا سیل معتقدینی را همراه خود کرده، ماموریتِ ویرانی به انجام رسید، ماموریتی که هزاران نفر در آن شریک شدند، و به همراه این دست های سیاسیِِ قدرت طلب، این مسجد را در بین معابد دیگر هندوها، در مجموعه معابد آیودیا، نشانه ایی از وجود ناپاکی در سرزمین مقدس هندوها معرفی، و مبارزه ایی به سبک خیزش های پوپولیستی – انتخاباتی را آغاز کردند، و البته موفق هم شدند، و امروز علاوه بر کسب قدرت سیاسی در هند، و تمدید آن برای دو دوره متوالی، شاد و مسرور، خوشه چین این ویرانی اند، و البته بانی این نوسازی، معبدی که باید زین پس، در آن ذکر خدا گفته، و از او جلب رضایت شود! با هزاران کشته و ویرانی در پس خود، "گفتا کِه کِرا کُشت، که شد کشته چنین زار؟ تا باز که آید بِکُشد آنکه وی را کُشت؟!" (ناصر خسرو قبادیانی)   

چنین پروژه ایی البته از دید بزرگان میانه رو در نظام متکثر فرهنگی، مذهبی و... هند به دور نمانده از جمله رام پونیانی (Ram Puniyani) در مطلبی نوشت : "همزمان با تبلیغات وسیع و بسیج برای افتتاح معبد رام در 22 ژانویه (2024)، نیاز به مُداقِّه در مورد اخلاق دموکراتیک و سکولار در هند نیز وجود دارد (چیزی که اکنون زیر پای جریانات پوپولیستی له شده است، اگر تاریخ را بنگریم). بلافاصله بعد از استقلالِ هند (1947)، درخواست هایی از سوی برخی محلات برای بازسازی معبد سومنات توسط دولت هند، که توسط سلطان مسعود غزنوی در قرن 11 میلادی ویران شده بود، ارایه گردید. (جواهر لعل) نهرو نوشت که او و (سردار والابهایی) پاتل در این خصوص با مهاتما گاندی برای بازسازی معبد مراجعه ایی داشتند، اما (مهاتما) گاندی (رهبر خیزش استقلال هند) بر این نقطه نظر بود که "دولت نباید خودش برای این جریان اقدامی از جمله اختصاص بودجه انجام دهد" در همین راستا بود که نهرو بعدها به راجندرا پراساد هم توصیه کرد که در مقام رسمی خود، به عنوان رئیس جمهور هند، در افتتاح این معبد نقشی نگیرد. نهرو خود به ساخت "معبدهای هند مدرن" تاکید داشت که همانا ساخت "سدها، صنایع بخش عمومی، زیرساخت های بهداشتی، مؤسسات آموزشی و تحقیقاتی"، بودند."

این چنین است که مردان آزادیخواه و معتقد به کرامت انسانی، به دنبال ساخت "معابد مدرن" هستند، معابدی که خیرش به عموم مردم می رسد، تا فارغ از تفکر مذهبی و اعتقادی شان، همه از آن بهره مند شوند، مردانی مثل مهاتما گاندی، جواهر لعل نهرو و... سیاستمدارانی از این دسته اند، که انسانیت را فارغ از اعتقاد انسان ها، جستجو می کنند، و دوست دارند، تا شرایطی در ذیل حکمرانی آنان فراهم آید که انسان ها در کنار هم، با حقوقی برابر، از آن بهره مند گردند، و به سوی سعادت و صلح حرکت نمایند؛ اما در مقابل رهبران فرقه ایی، همچون نارندرا مودی، لعل کریشنا ادوانی و... هر روزه در فکر ویرانی معبد و مسجدی از دیگران، و ساخت معبد و مسجدی، بر جای آن برای مردم خودی خود هستند، بودجه های کلان عمومی را در این راه می گذارند، و اینجاست که فقرای چنین جامعه ایی، از رهبران خود خواهد پرسید: "اکنون که خدای شما صاحب خانه ایی مجلل، و معبدِ کاخ گونه ایی بزرگ گردید، من کجا شب های سردِ زمستان زندگی ام را سر کنم؟!".

هر یک از ما، بعد از مرگ، از خود داشته هایی بر جای می گذاریم، [1] یکی از این موارد وسایل خصوصی هر تازه گذشته ایی است، که واکنش بازماندگان بر این وسایل همواره در بین افراد و اقوام مختلف، متفاوت بوده است، برای بعضی این وسایل و لباس ها خود یادگاری است، که باید با عزت و احترام آن را حفظ و نگهداری کرد؛ برای برخی، این وسایل منبع و دلیلی برای ترس از مرده ایی است، که دیگر ما را ترک کرده است، و باید از سطح خانه و زندگی ما جمع شوند؛ برای بعضی این ها انگار یک وجه شوم و بد یمن در خود دارند، و به زودی باید آنها را رد کرد، و از شرش خلاص شد و آنها را از محیط خانه و زندگی خود دور کرد؛ یا بعضی از ما این وسایل را عوامل یادآوری فقدانی دردناک می دانیم، که دیدنش ناله و شیون را از اهل عزا بلند می کند، و این ها بهانه هایی برای بروز شیون و زاری در دل بیقرار بازماندگان دانسته، و باید این نشانه های یاد آوری را جمع و رفع نمود.

این است که واکنش ها متفاوت است، از مادر بزرگ من عصا و کت مخملی بود که علاوه بر کتاب هایش، مرحوم مادرم، از مادرشوهر خود با عزت و احترام نگهداری می کرد، و به رسم ما شاهرودی ها،به تبرک گاهی آن را می پوشید، اما بعد از مرگ مادربزرگم، لباس هایش را جمع کرد، که بقچه ایی شد، و آنها را به یکی از دوستان مادر بزرگم، مخفیانه هدیه کرد؛

در آن زمان ها مردم آنقدر با هم دوست بودند، که با افتخار این لباس ها را می گرفتند و می پوشیدند، البته نیز، معمولا این هدیه به کسانی داده می شد که از لحاظ مالی استحقاق بیشتری داشتند، اما دیده بودم که دوستان فرد تازه گذشته، حتی خود به مادرم سفارش می دادند که، مثلا فلان پالتوی او را برای یادگار به آنها بدهد، و لذا از بین لباس های بازمانده از مادر بزرگم، علاوه بر مواردی که خود مادرم به یادگار نگه داشت، و خود می پوشید، مثل این کت مخمل نفیس، تعدادی را نیز، به همین صورت به دوستانش رساند.

این کار با این هدف انجام می شد که یاد و نام دوست شان را با دیدن این قطعه لباس زنده نگه دارند، و با هر بار دیدن و استفاده از این وسایل، برای روح صاحبش طلب آمرزش کرده و از او یادی به خیر کنند، در میان ابزار کار مرحوم پدرم هم، چنین ابزاری وجود داشت، مثلا یک وسیله کار کشاورزی بود که هر بار که پدرم از آن استفاده می کرد، به رسم شکرگذاری و حق شناسی، رو به من می کرد و می گفت، "برای روح پدر بزرگ (مادری ات) فاتحه ایی بخوان، این یادگار اوست" و...

دوستم آقای عبدی از رسوم مردم آذربایجان در اینباره گفت، که بعد از مرگ هر فردی، لباس های او را جمع کرده و در بقچه ایی می بستند (تا اینجاش انگار رسم تمام اقوام ایرانی است)، و هر پنج شنبه تا چهل روز، در منزل خود آن مرحوم این بقچه در وسط جمع گشوده می شد، و بر آن، برای مرحوم تازه گذشته عزاداری می کردند، بعدها نیز این بقچه بین فامیل و آشنایان دست به دست می شد، و دیگر اهل عزا، فامیل، آشنایان بر آن گردهم آمده، و برایش خیرات کرده، و از او یاد می کردند، و برایش عزاداری و مویه می کردند، این مراسم به صورت چرخشی برای ماه ها به تناوب ادامه داشت.

رسم دیگر این بود که، قسمتی از لباس های مرحوم تازه گذشته (که البته لباس، از داشته های با ارزش هر تازه گذشته ایی بود) را در بقچه ایی جمع کرده و به بزرگ مذهبی و یا آخوند محل، هدیه می دادند، تا او در برابر آن هدیه، برای آن تازه گذشته نمازهای فوت شده احتمالی اش را بخواند،

دوستم همچنین به طنز خاطره ایی در این زمینه اشاره کرد و گفت، در یک مورد این لباس ها را به همین منظور نزد آخوند محل ما بردند، وقتی اهل این تازه گذشته منزل او را ترک کردند، همسرش این بقچه را آورد، و آخوند محل ما، با عصایش آن بقچه را جلو کشید، و چند بار بر این بقچه با عصا می نوازد و انگار که با جنازه فرد متوفا مواجه است و با او سخن می گوید و او را مورد خطاب قرار می دهد، با ناراحتی به زبان آذری گفت، "من به تو  نماز خوانم؟! محال است"، یعنی خودت برای خودت نماز نخواندی، حالا من باید برای تو نماز بخوانم، خودت به فکر خودت نبودی، حالا من باید به تو دلسوز باشم و نماز بخوانم؟!.

 

[1] - که در اصطلاح اهل مذهب به آن "ما تَرَک" گفته می شود

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
بالاخره فشارهای لابی صهیونیستی به آمریکا جواب داد و بایدن به اسرائیل برای پاسخ به ج. اسلامی چراغ سبز...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
شروع شد مجلس نمایندگان آمریکا شدیدترین لوایح را علیه ایران تصویب کرد مجلس نمایندگان آمریکا در پی ...