چاپ کردن این صفحه

حال و هوای غمبار آخرین ساعات سال 1398 وآغاز 1399

29 اسفند 1398
Author :  
خداوند می تواند امید را به زندگی شما باز گرداند، حتی وقتی که ناامیدی شما را فراگرفته است

سال 1398 را در حالی به پایان می بریم که در این ساعات پایانی اش، ایران و ایرانی حال خوشی ندارد، در طول سالی که گذشت، این مردم و کشور مثل شکار محاصره شده ایی در میان گله گرگ ها، هر روز از طرفی مورد هجوم خودی و غیرخودی بود، از آسمان و زمین بر ایران بلا بارید، و در این حال از تل انباری از مسایل حال و گذشته نیز رونمایی شد، آنقدر سلسله رویدادهای غم انگیز ادامه دار بود که انگار همه را گرد آورده بودند، تا در سال 1398 از آن پرده برداری کنند، و بر سر این مردم بریزند.

حتی بعضی مشکلات تاریخی، چون جهل که افشاریه، صفویه، قاجاریه، پهلوی ها، انقلاب چهل و یک ساله از حل آن وا ماندند، و اصلاح گران بزرگ تاریخ معاصر ایران به پایش زانو زدند، امروز در کشاکش این روزهای سخت سایه سهمگینش را بر شانه های این مردم انداخته است؛ و هر بحرانی نیز که روی داد، پرده از مشکلاتی بر داشت که سال هاست اکثر حکام شل و سفت، سعی در حل آن نمودند، و اما چون نتوانست، با خاکستری نازک آنرا پوشانند، و تحویل بعدی دادند، اما امروز نسیمی که ویروس کرونا بر دردهای تاریخی ما وزاند، از آن ها نیز لایه برداری کرد و ستر عورت شدیم.

سال پر دست انداز 1398 با آن همه جان که از ما ایرانیان ستاند، از کشتن ما هنوز سیر نشده، و این روزها هر دقیقه از ریز و درشت ما بر می دارد و روانه گورهای گود می کند، اما کرونا از جهل فرهنگی ما نیز پرده برداشت، آن روزها که در و دیوار حرم، مساجد و امامزاده ها را می بوسیدیم و خاک نشسته بر آن را چون سرمه ایی به چشمان خود می کشیدیم، کسی نبود که بگوید دست بردارید، و یا بود و کسی را گوشی بر این نهی بدهکار نبود،

حال آنکه خاک برخاسته از لباس و تن زائرین، نشسته بر ضریح و اماکن این چنینی اولویتی بر خاک های دیگر ندارد، بلکه هرگز نباید آن را به چشم و صورت خود کشید، چرا که اگر خاک آفتاب خورده بیرون تمیز است، این خاک ممکن است حامل هزار آلودگی باشد، پس باید از آن دوری جست، این خاک شفا که نمی دهد هیچ، ممکن است بیمار نیز کند.

تریبون داران فرهنگ و دین که امروز بیشتر به جماعت مداحان و... تقلیل یافته اند، خاک و در و دیوار اماکن این چنینی را چنان مقدس کردند، که امروز به نظر می رسد مار جهلِ در آستین پرورانده، به اژدهایی تبدیل شده، و "حیدر حیدر" گویان به درب های بسته ایی حمله می کند، که به محل تکثیر و اشاعه ویروسی کشنده تبدیل شده بودند، که برای سلامت مردم (گرچه دیر، اما) بسته شده اند،

و کاش جهل را اینقدر به عرش نمی بردیم، که حال این چنین از کنترلش ناتوان شویم. آری همان جهلی که روزگاری با دوش حمام، برای حفظ خزینه های بیمار کننده حمام ها می جنگید، امروز با بسته شدن درب امامزاده ها، برای حفظ سلامت مردم، نیز مبارزه می کند، و این چنین خاکستر نازک نشسته بر این غول جهل را نسیمی برداشت که از ویروسی کوچک، اما کشنده برخاسته، و وجود جهلی عمیق را به چشم همه می کشد و...

اما کاش این روزها عبرتی شود و تقسیم کنندگان تریبون های فرهنگ ملی یا عوض شوند، یا به آنان سیاست های دیگری ابلاغ شود، که در سال جدید تغییر رویه داده، و چنان به تقسیم بوق ها اقدام کنند، که اهل علوم تجربی که عصاره پیشرفت بشر را می دانند هم، مجالی یابند تا به اصلاح وضع موجود اقدام کنند و با ترویج حقایق علمی، دست ترویج کنندگان جهل را از عرصه فرهنگ این مردم دور کنند، و کارها به سامانه اصلاح رود. ورنه این سلسله، جهل را به آینده برده، و این غول توانمندتر نیز خواهد شد.

نمی دانم باید امیدوارانه به انتظار طلوع صبح سال جدید رفت، یا نه درب باز هم بر همان پاشنه سابق خواهد چرخید، که آنگاه باید گفت، وای برما.

در وضعی هستیم که انسان رغبتی به تبریک گفتن عید نوروز هم ندارد، پس ایزدا خود به دست تدبیر خود، در حال و روز ما تغییری در خور حاصل فرما، هرچند می دانم، در وضع کسی تغییری نخواهی داد، الا این که آنان خود در وضع اشان تغییر دهند، اما ما عادت کرده ایم به دعاهایی که می دانیم اجابتی در آن نیست، پس باز هم مثل همیشه دعا می کنیم.    

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

آخرین‌ها از  مصطفی مصطفوی