چاپ کردن این صفحه

هرات هم سقوط کرد، نوبت میدان داری ناپاکان رسید

22 مرداد 1400
Author :  
میدان داری ناپاکان

در این کرانه ی خون،

وین کوچه کوچه های در اسارت رفته،

در این شهرهای به خون نشسته،

کرانه در کرانه به خون کشیده اند، شهر را،

 

و باز طبل های اسارت،

به سان غرش طبل دارغه،

شریک دزد، رفیق قافله،

مثل قبل می کوبد،

 

صدای زنجیرهای نو،

نو به نو،

گوش می خراشند، تا دل بر باد دهند،

 

تو انگار پیش از خلقت ما،

زنجیر را آفریده بودند،

یا که نه،

برای زنجیرهاشان،

ما را نیز آفریدند!

 

تو ای مسافر شهر آزادی!

شهر آزادی مانده است؟!

یا که نه،

آزادی اکسیر نایابی بود، که خضر آن را یافت، و در ربود!

 

در این هجوم اسارت،

وین هیاهوی مرگ،

باز دلم نوید می دهد آزادی را،

زان اکسیر پر فروغ انسانی،

در زیر خون جاری از چکمه های در لوچ خون فرو رفته،

ندای انسانی در هوا می پیچد،

کز تسلیم بیزاریم!

 

در این میان،

دست ها بر قبضه،

رزمندگانِ آزادی، سرود جنگ و شهادت می خوانند،

 

هر چند واژگان جنگ و شهادت را نیز، خود پیش از این، زنجیرداران به لجن در کشیده اند،

و هر چه واژه بود، در کلام اهل آزادی،

در تعفن دهان های ناپاکشان، نابود گردید.

 

دیگر "الله اکبر" ها معنی رهایی نمی دهند،

اعلام حضور اسارتبار ناپاکان است،

شهادتین، پرچم اسارت گشته،

انقیاد و سرسپردگی را برای انسان، فاش و آشکار فریاد می زند،

دیگر حتی واژه آزادی نیز، زیر پاهای ناپاکان، لگدمال گشته است،

 

و خوش به حال در خون تپیدها!

که دیگر شاهد اسارتی نخواهند بود،

چون از خاک گشته اند،

خاکی که شاید، نطفه آزادی را دوباره در بر گیرد،

 

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
0 Comment 1914 Views
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

آخرین‌ها از  مصطفی مصطفوی