هنوز که هنوزست پدر به تشیع مادر مشغول است؟!

دیشب در عالم خواب، آنگاه که به قصد تدارک منزلی، از ورانداز خانه های کوچک و اما زیبای قدیمی به حراج گذاشته شده در زادگاهم می آمدم، پدر (ره) مهربانانه تنهایم یافت و بی هیچ شماتت، طعنه و یا گلایه ایی خبر داد که تشیع مادر مرحومت هم به خیر گذشت، شب آدینه بود و جَمعِ خلایق، جمع، آبرومندانه به خاکش سپردیم، و هم اکنون از مزارش بر می گردیم، بی آنکه به رویم آورد که تو کجا بودی و غیبت تو از بهر چه بود؟! و واقعا هم نمی دانستم و بی خبرانه به امور خود مشغول، و لابد بر آدم غافل و بی خبر هم حرجی نیست. در آن لحظه دریافت آن خبر نمی دانستم باید بر این رفتن و ندیدن آخرین مادرم بِگریم و یا عذر تقصیر ردیف کرده و به توجیه عدم حضورم نزد پدر بپردازم، در این خیال بودم که بانک سحرخیزان بیدارم کرد که برخیز و توشه ایی برای روز دارز در پیش برگیر.

خدایا در این پنج شنبه نیمه ماه روزه داری، که بندگانت از سر بندگی، سر بر آستان تو ساییده و روز را به تشنگی و گرسنگی از برای اطاعت تو مشغولند، قسمت می دهم که اموات و گذشتگان ما را در نعمت خود شامل گردانی و ما را مشمول دعای خیرشان کنی. 

 

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.