سفرنامه یزد – دیدار از آتشکده زرتشتیان شهر ایزدیس
27 اسفند 1396 روز پر بازدیدی برای ما بود، بعد دیدار از باغ دولت آباد شهر یزد، مقصد بعدی ما آتشکده رزتشتیان شهر ایزدیس [1] بود، آتشکده ایی که اگرچه ساختمان آن نوساز و مربوط به قرن حاضر است، ولی مردمانش به دین و مرامی چند هزارساله ایرانی معتقدند، مردمی که پیش از بسیاری از ملت های دیگر "یکتایی" خالق جهان هستی را کشف و بدان معتقد شدند، و به اعتقاد خود با هر سختی که بود پایدار ماندند، در حالی که ملل دیگر هزاران سال بعد بدین حقیقت ناب دست یافتند، مردمی که سه گانه آنان در جهان یگانه است، "پندار نیک"، "کردار نیک"، "گفتار نیک،" و خیلی زود به این باور مهم رسیدند، باوری که باید آنرا عصاره تمام فضائل انسانی، و خلاصه اخلاق نیک انسانی دانست، که هر آیینی اگر بتواند این چنین مردمی را تربیت و تحویل جامعه انسانیت دهد، همان دین و آیین مناسب بشری است که در گناه و خشونت امروز غرق شده است، اما متاسفانه مردمی با چنین عظمتی امروز جزو کم جمعیت ترین ادیان جهان به لحاظ تعداد پیروان هستند.
و اما در همان حال آتشِ شعله ور در آن آتشکده نیز مربوط قبل از حمله خلفای اسلامی به ایران است؛ همزمان با این حمله، که بنیاد ارتش و سازمان حکومتی حاکمیت ایران را بهم ریخت و کشور در مقابل مهاجمین بی دفاع ماند و هر روز شهری از آن گشوده می شد، که چند هموطن رزتشتی توانستند، آتش مقدس خود را که از دوران اوج تا آخرین نقطه اضمحلال شان در قرن ششم میلادی در حکومت ساسانی و یا حتی پیش از آن در آتشکده کاریان (آذر فرنبغ) پارس می سوخت، [2] را حفظ و ابتدا در سده پنجم میلادی به منطقه عقدا در استان یزد برده، و هفتصد سال در آنجا زنده نگاه داشته، و سپس این آتش را در سال 553 خورشیدی مطابق با 1174 میلادی به اردکان منتقل، که در آنجا نیز سیصد سال روشن بود، و از اردگان در سال 1318 خورشیدی نیز به یزدان گرد [3] منتقل و تاکنون آن را در اینجا روشن نگهداشته اند.
اینجا در کویر، دستِ طمعِ طمع ورزان از داشته های یک ملت دورتر است، و مهاجمین کمتر بر مردم کویر نشین تاخته اند، و از آنجا که مهاجمین به ایران بیشتر متوجه مناطق خوش آب و هواتر شده اند، به همین دلیل شهر یزد از تاخت و تاز مهاجمین کمتر در طول تاریخ خسارت دید، و لذا فرهنگ و سرزمینی دست نخورده تر از نقاط دیگر ایران ماند، هر چند دست های ناپاک غارتگران این شهر را نیز در طول تاریخ بارها تاراج کرده اند.
گرچه ایرانیان امروز در ساخت نیایشگاه های خود بیشترین زرق و برق و تجملات را به کار می برند، و امروزه حرم ائمه (ع) ما حتی در حال پیشی گرفتن از اماکن مذهبی اسلامی در مدینه و مکه است، ولی گفته می شود که نسل قبل ایرانیان باستان نیایشگاه های خود، و از جمله آتشکدهها را ساده و بدون زرق و برق می ساختند. کاری که به نظر من در ارتباط گیری با عالم بالا بسیار موثرتر است و در نیایشگاه های ساده و بی آلایش، نیایشگر بدون غرق شدن در زیبایی های دنیا، دل خود را روانه ملکوتی می کند که در اثر دل کندن از زمین، رسیدن به آن میسر می شود.
اینجا در آتشکده یزد هم می توان سادگی را به طرز شایسته ایی مشاهده کرد، چرا که در ساختمان آن برجسته ترین موجودی، همان گلدانی است که آتش مقدس بر آن می سوزد، تا نور بیفشاند و دل پیروان زرتشت بلند مرتبه را روانه بالا و لایق دیدار و همسخنی اورمزد یکتا نماید. آنچنان که در این معبد هم بدان اشاره شده است، همین آتش ساده و بی آلایش هم برای ایجاد نوری است، که تو را به سوی خالق نور متوجه نماید :
"زرتشتیان آتش پرست نیستند. قبله و یا پرستش سوی زرتشتیان "نور و روشنایی" است. همچنین که در دین اسلام نیز گفته شده که "الله نور السموات و الارض" یعنی خداوند نور آسمان و زمین است. همانگونه که برادران و خواهران مسلمان ما رو به سوی کعبه نماز می خوانند، و خداوند را ستایش می کنند، ما زرتشتیان نیز رو به سوی نور (و در آتشکده رو به سوی نور آتش) نماز می خوانیم و خداوند یگانه را ستایش می کنیم."
البته این روزها و در زمانی ما بدین آتشکده رو آورده ایم، موسم نوروز باستانی است، و سفره هفت سین برادران هموطن ما مفصل بر ایوان ورودی آتشکده چیده شده است و اینجا دیگر حرم پیامبر نیست که اگر حالی به تو دست داد و گریه و یا ابراز احسای خواستی کنی، جماعت نگاهبانان معبد و مسولین "امر به معروف و نهی از منکر" فورا حاضر شوند و تو را از هرگونه ایستادن و ابراز احساسات باز دارند، کاری که بر سرم هنگام زیارت قبر پیامبر در مدینه آمد و در مقابل مقبره آخرین پیام آور خدا، مزاحمان مردم در صحن نبوی و کعبه مجال هیچ حرکتی که خود دوست نداشته باشند، را نمی دهند.
اما انگار اینجا نگاهبانانی ندارد و شما هر طور که می خواهی می توانی عکس بگیری، بمانی، بروی، و یا در نوشته های دیوار غور کنی، بخوانی، بایستی، بخندی و... آنان آنقدر شبیه حاضرین هستند که نه در نوع لباس، و نه در چهره توان تشخیص این که کدام مثل ما میهمان، و کدام مثل آنان میزبان است، را نداری. همه از یک تیره اند. نه عقال و چفیه های عربی بر تن دارند و نه پرهای حرم خادمین امام رضا در دست که دایم تذکر دهند، آقا نخواب، آقا برو، آقا از این طرف، خانم از آن طرف، خانم موهات، خانم چادرت و... اینجا انگار بی صاحب می نماید، انگار تو خود صاحبی، کسی نگهبان سفره هفت سین نیست، کسی را با شما که زیادی بایستی و دیگران را برای عکس گرفتن توی صف نگهداری مواخذه نمی کند، انگار صاحبان این نیایشگاه تو را نیز صاحبخانه در نظر گرفته اند، و نظم را به تو سپرده اند، اگر خادم و نگهبانی هم هست خود به رنگ و لباس توست که توان تشخیص او را نداری.
اینجا میهمان و میزبان در هم آمیخته اند و قابل تشخیص نیستند، گرچه ما خود را از آنان نمی دانیم و آنان را غیر پنداشته و با سپنتای ایزد سرشت، و هموطن "نیکنام" خود آن کردیم، که نمی باید می کردیم، ولی اینجا در ایستخای [4] ، آتشکده یزدانپرستان شهر ایساتیس هنوز به آتش مهر زنده اند، و در دل هموطنان ما آتش عشق به وطن می سوزد، و شعله می کشد و از آیین مهر می گویند، آیینی که وقتی به بابل درآمد، بابلییان انگشت به دهان از خود می پرسیدند، که این چه آیین و مردمی اند، که با مقهور شدگان خود اینچنین به عدل، انصاف و فتوت رفتار می کنند، و تو در مقابلِ سپنتا و اهلش شرمنده می شوی، که آنان این گونه سفره هفت سین نوروزی فرخنده و پر از شادی و شعف را بر تو گشوده اند و مهربانانه پذیرای تواند، تویی که با همه غرور و نخوتی که در سر داری و خود را واجد مرام بهی می دانی، اما انگار او در این بخشش و گذشت و اخلاق از تو پیشی گرفته است، و هیچ نمی گوید و به روی تو هم نمی آورد که تو که هستی و با او چه کردی. که اگر آینه در مقابل تو گرفت، آنگاه خواهی فهمید که چه عجوبه ایی خواهی بود.
"یزدان گرد" [5] شهر نیایش و نیایشگاه هاست، نیایش آن بالانشین بزرگ، و بی همتا، و یزدانگردان هنوز از نیایش ایزد بزرگ خود باز نایستاده اند، و خورشید نوربخشِ مقدس، هر روز از مشرق بر مناره ها و بادگیرهای بلندش طلوع می کند، و از سر این آتشکده نیز می گذرد، تا لمحات انوار خود را بر آنان ارزانی داشته، و این ملت زنده را از خواب برخیزاند، و به عبادت یزدانی پاک بخواند. اینجا هنوز آتشِ مقدس روشن است تا حکایت "گفتار، کردار و پندار نیک" را بر سینه مردمی جاری کند که خود نمونه آنند.
پرهای فروهر بر فراز مناره بلند و گنبد با شکوه مسجد جامع شهر ایساتیس، همچنان که بر سردرب آتشکده ایز [6] باز است و حکایت آمد و رفت ایزدان را بر این دارالعباده [7] می گوید، شهری که تاکنون در مقابل برج های بلند غرورِ تجدد سر خم نکرده و شکوه و بزرگی معماری افتخار آمیز و شگفت انگیزش باستانی اش را حفظ و به رخ کسانی می کشد، که از گذشته خود شرمگینند، اما اهل یزدان شهر [8] بر آن عشق می ورزند، و بدان افتخار می کنند.
این دومین آتشکده ایی است که به دیدارش رفته ام، پیش از این نیز دهه هشتاد در سفر به بمبیی مرکز ایالت مهاراشترای هند موفق به دیدار از آتشی مقدس در آتشکده ایی این چنین شدم که آن نیز توسط همین هموطنان پارسی ایرانی ما به هنگام فرار به سرزمین بهارات، بدآنجا برده و روشن نگاه داشته اند، مردمی که هندیان را زنده کردند، صنعت هند را راه انداختند و امروز بزرگترین کمپانی های هند به نام آنان ثبت شده است، پدر صنعت هوایی، اتمی، راه آهن و... هند آنانند، و وقتی امروز نام هند به میان می آید نام تاتا و گودریج هم در صدر لیست بزرگترین تولید کنندگان هزاران نوع کالا می درخشد، مردمی کوچک و کم تعداد که در اثر درخشش فکر، کار مداوم و مسالمت جویانه، 17% اقتصاد کشور یک میلیارد و دویست میلیونی هند را در اختیار دارند.
اقلیت زرتشتی ایرانی که داستان رفتن آنان به هند خواندنی است، و خدمتی که آنان به برادران آریایی خود در هند کردند خود خواندنی تر است. کسانی که در هند به عنوان پارسی شناخته می شوند، که این نام خود گویای نسب آنان است.
من که موبد این آتشکده مهم زرتشتیان یزد را ندیدم، که اگر می دیدم و آن مهربانی که در آتشکده با آن مواجه شدم را در رفتار او نیز حس می کردم، به حتم از او می پرسیدم که چرا دینی که روزگاری از شمال افریقا، تا آسیای مرکزی و مرزهای جنوب آسیا، تا قفقاز و آناتولی را تحت سیطره خود داشت، بدین روزگار دردآور افتاده است، که بزرگترین جمعیت آنان در هند است، مهاجرینی که با حمله خلفای اسلامی به ایران، از مقابل سپاه آنان جان بدر برده و فرار کردند و بدان سرزمین پناهنده شدند، و همان ها اکنون بیش از 50 درصد زرتشتیان جهان را تشکیل می دهند، یعنی 69 هزار، از 137 هزار زرتشتی موجود در جهان، و متاسفانه اکنون زرتشتیان در سرزمین خود ایران، تنها بیست هزار نفرند، و متاسفانه این اندکِ باقی مانده از دین مهم زرتشتی که روزگاری برای نیمی از دنیا پادشاه می گمارد و بر مردمش حکم می راند، نیز در سرزمین های دیگر میهمان و مهاجرند.
و بدبختانه آنها نتوانستند چون بوداییان که از سرزمین خود هند بیرون رانده شدند، در سرزمین های دیگر خود را گسترش دهند، حال آنکه بوداییان در سرزمین خود در هند، اکنون عدد قابل ذکری نیستند، اما شرق و جنوب شرق آسیا را از آن خود کرده اند؛ اما زرتشتیان با این آیین پیشرفته، با اساس و اصل و بنیان و در عین حال باستانی نتوانستند این آیین را در کشورهای دیگر منتشر کرده، و چون بوداییان جایگاه های زیادی را در جهان برای خود رقم زنند.
بدون سخن گفتن با موبد زرتشتیان هم می توانم حدس بزنم که چرا بدین روز افتادند، آن روزی که موبدان آتشکده های مهم ایران (دین) در کنار شاهان ساسانی (قدرت) مردم خود را در وضعی که بودند، فراموش کردند، و خود را تنها مقید به حفظ دین، جایگاه خود، آتشکده و... دانستند، آنروز امید مردم خود را به تغییر بباد فنا دادند، و مقاومت مردم خود را در مقابل مهاجمان شکستند؛ و آنروزی که دسیسه های آنان در کنار قدرت به حذف ناجوانمردانه مصلحین و معترضین وضع موجود، عصر خود همچون مزدک، مانی و... منجر شد، و فتوای قتل چنین مردانی فارغ از درستی و یا نادرستی ایده اشان، داده شد، راه اصلاح را بستند و نهاد دین و قدرت، در کنار هم همدیگر را نابود کردند، دو نهاد مهمی که چهارپایه خود را بر دوش مردم ایران قرار داده بودند، با از دست دادن مردم ایران بی پایه و اساس گردیدند، و در همین زمان بود که جنگجویانی کم تعداد و لخت و بی سلاح قابل ذکر، از جنوب شرق وارد شدند و شهر به شهر را به تسخیر و تاخت و تاز خود کشیدند، و مردم و شاه و موبد را به یک چوب راندند و بساط شاهان و موبدان را به یکباره کندند، و همه ایرانیان از اهل قدرت، مذهب و مردم متضرر شدند.
اما متاسفانه من آن موبد بزرگ را ندیدم و حرف های زیادی را با خود به آتشکده بردم و بیرون آوردم، و چون اطراف کعبه، در این آتشکده منابری هم نبود که موبدان به وعظ و خطابه مشغول باشند، تا چون به پارسی سخن می گفتند، لااقل حرف و سخن آنان را یکطرفه بشنوم، و یا اگر فرصتی دست می داد، سوالی کنم و طرح مساله ای شود؛ و همانطور که در سفر حج در اطراف کعبه از سخن سخنرانان نشسته بر منابر صحن خانه خدا، به جهت ندانستن زبان عربی بی بهره ماندم، اینجا از سخن موبدان نیز به علت عدم حضورشان بی بهره شدم. و در فرصت کم حضور تنها به خواندن چند تابلوی نصب شده بر دیوارهای آتشکده چشم دوختم و بعض آنان را خواندم.
اما اگر موبد آتشکده ایساتیس را می دیدم، به حتم از او می پرسیدم، که شما ارباب معابد در همه مذاهب آنقدری که به مظاهر دین و مرام خود حساسید به پایه ها و موارد مهمتر آن توجه ندارید، من اگر جای شما در هنگام حمله اعراب به ایران، بودم، به جای جان و مال و وقتی که برای حفظ آتش مقدس صرف کردید، به حفظ کتاب هایی صرف می کردم که در دوره شما اساس خِرد ایرانی بود، چرا که اگر این می کردید، امروز شاید ما ایرانیان هم به اندازه تمدن رقیب شما در یونان، صاحبت کتاب های مفاخر و نویسندگان آن عصر بودیم. حال آنکه امروز من ایرانی از "بوزرجمهر" حکیم می شنوم اما کتابی از او همچون کتب افلاطون، ارسطو، سقراط و... در دست ندارم.
این در حالی است که وقتی کشتی حامل زرتشتیان ایرانی که به سنجان در گجرات هند می رفت، به جای کتاب هایی از این دست، حامل آتش مقدسی بود، که به نظر من بود و نبودش چندان ضرری به زرتشت و دین زرتشت و پیروانش نمی زد، و با رسیدن به ساحل گجرات شما می توانستید آتش جدیدی بر پاکنید، و آتشکده خود را به نور آن روشن نمایید؛ حال آنکه کتاب های از دست رفته دیگر قابل بازیافت نیست.
شما هم مثل ما که اکنون تنها به فکر ایجاد امامزاده ها و توسعه حرم هاییم، و هر نقطه ایی امام زاده ایی برپا کردیم و می کنیم، بی توجه به عواقب آن، به فکر آتش مقدس بودید و هستید، کاری مقدس اما در درجه اهمیت پایین، که این کار از جمله به سست شدن اساس دین انجامید، و به قشری گری اهالی دین منجر شد، و به این ترتیب شما و ما هر دو تنها دغدغه آتش و آتشکده را داشتیم و حال انکه دغدغه اساس دین خود که بر فلسفه مفاخر ایران استوار بود، را نداشتید.
چند تصویری از این آتشکده در این لحظات غروب آفتاب گرفتم که تقدیم می شود:
https://mostafa111.ir/neghashteha/trip/1214-%D8%B3%D9%81%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%DB%8C%D8%B2%D8%AF-%E2%80%93-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D8%AA%D8%B4%DA%A9%D8%AF%D9%87-%D8%B2%D8%B1%D8%AA%D8%B4%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D9%87%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C%D8%B3.html#sigProId3784d6ff9f
[1] - نام قدیم شهر یزد
[2] - که از جمله سه آتشکده مهم زرتشتیان در زمان ساسانیان و مختص به موبدان این دین ایرانی تلقی می شد.
[3] - نام دیگر یزد
[4] - نام دیگر شهر یزد
[5] - نامی دیگر برای شهر یزد
[6] - نام دیگر شهر یزد
[7] - نام دیگر شهر یزد
[8] - نام دیگر شهر یزد
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: لحظه نگار و یا سفر نگاشت
- تاریخ ایجاد در 19 فروردين 1397
- بازدید: 6481