صعودی سخت و دلهره آور به قله توچال در 22 دیماه 1396

 هنوز نباریده است، و همچنان دست های کوه و کوهنوردان برای بارش به آسمان بلند و بی پاسخ مانده است و انگار خداوندگارم قصد ندارد در روند ندانم کاری و اشتباهات ما دستی ببرد و در اصلاح وضع موجود اقدامی کند. 22 دیماه است ولی می توان به راحتی به قله 3964 متری توچال صعود کرد و به جز چند نقطه که آفتاب کمتری می خورد و کمی برف مانده است، مسیر خشک و بازست، سال گذشته این روزها آنقدر برف باریده بود که راه برای صعود به نقطه ایستگاه 5 تله کابین هم مشکل بود، چه برسد به صعود به قله توچال.

لذا جمعه 22 دیماه سیل جمعیت به سوی قله راهی اند و همچنان صعود همگانی است، و با وضع موجود گاهی به طعنه می شنوی که می گویند احتمالا 22 بهمن هم با ادامه وضع موجود، قله در زیر پای همه خواهد ماند. این وضع آنقدر تاسف بر انگیز است که می توان از همین حالا نتایجش را در سال آینده در کمبود آب، گرما و خشکی بی حد و اندازه حس کرد.

اما این صعود شش ساعت و چهل دقیقه ایی ما از مسیر پارک جمشیدیه، کلکچال، پیازچال، خط و الراس و قله توچال خالی از خطر هم نبود، و در دو نقطه حادثه را در چند سانتی متری خود دیدم، یکی شیب قبل از چشمه پیازچال که یک لیزخوردگی، سقوطی سیصد متری را در پی می توانست داشته باشد و دیگری روی یال اُستاکُش (یعنی صد متری قله) که آنقدر توفان شدید شد که چند نقطه مجبور به توقف های چند لحظه ایی شدیم، و در ده متری قله دیگر حرکت متوقف شده و برای مدتی محکم خود را به زمین چسبانده بودم تا باد مرا از زمین نکنده و به دره ایگل پرتاب نکند، و آخرین مترهای صعود را در حالی طی کردم که هر لحظه آماده چنین حادثه دهشتناکی بودم، که از زمین و مثل کاه کنده شده و در هوا معلق شوم، و با هزاران ترس و دلهره این مسیر بسیار کُند طی شد، و وارد پناهگاه آهنین قله شدیم، ولی باز هر لحظه فکر می کردم این توفان شاید حتی پناهگاه را هم از جای خود کنده و به دره پرت کند، در حالی که پر بود از کوهنوردانی که در آن پناه برده بودند.

وقتی وارد پناهگاه شدم پاهایم مثل بید از ترس و سرما می لرزید، و توقف ها در توفان سرما را در مغز استخوانم انگار فرو برده بود، ولی ماندن هم صلاح نبود و احتمال شدت باد می رفت، لذا فقط دقیقه ایی آنجا ماندیم و باز خود را در مسیر باد قرار دادیم (جهت باد غربی – شرقی است) و این باد شدید خصوصا در روی قله حرکت را کاملا مختل کرده بود، و در نهایت به هر قیمتی بود با ریسک زیاد خود را از دیواره پناهگاه جدا کرده و به سمت ایستگاه هفت، پایین آمدن را آغاز کردیم، و به سلامت از خطر گذشتیم.

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.