صعود به قله توچال از مسیر آهار- شکرآب – قله دوپستان
چهارم آبان ماه 1396 برایم به یاد ماندنی خواهد بود، پاییز در آن سوی قله توچال در دره "اوشان و فشم" هم زیبا و دیدنی بود، گرچه چوب حراج به برگ های سبز گیلاس، آلبالو، گردو و سیب خورده و این خود حادثه ایی هول انگیز است زیرا که فصل بهار و تابستان گذشته و گاهنامه پاییز و زمستان در راه است. دوستی پاییز را نشانه فصل رفتن، خزان (طبیعت، عمر و...) و رخت بربستن توصیف کرد، و به راستی در عمقِ غمِ رفتن، تمام شدن، خزان و پایان فصل زایش، و آمدن فصل مرگ و ریزش، باز هم زیبایی هایی وجود دارد که دیدنی است، و زرد شدن صورت سبز و شاداب طبیعتِ پربار نیز تماشایی است، شاید با همین دیدگاست که برخی دوربین بدست حتی لحظات مرگ و در خاک شدن انسان ها را هم ثبت و ضبط می کنند، حال آنکه قبلا چنین نبود، و نازیبایی ها را سعی می کردند به فراموشی سپرند، و ثبت و ضبط نمی کردند، اما دیدگاهی شادی و غم را از یک تیره و تبار می بیند، و برای واجدین چنین دیدگاهی لحظات "پایان" نیز زیبایی لَمحات "آغاز" را دارد و آن را هم دیدنی می بینند. گرچه پایان، همواره غم انگیز نگریسته می شود.
بارها قله توچال را از محورهای مختلفی همچون:
- پارک جمشیدیه – اردوگاه پیشاهنگی کُلَکچال - پیازچال - یال اصلی به قله توچال
- دربند – پناهگاه شیرپلا - یال امیری – قله توچال
- دربند – شیرپلا – چشمه نرگس – چهارپالون – قله توچال
- زعفرانیه – ایستگاه یک – ایستگاه چشمه – ایستگاه دو – دکل – ایستگاه 5 – ایستگاه 7- قله توچال
- درکه – پلنگچال – ایستگاه 5 - ایستگاه 7 – قله توچال
فتح کرده بودیم؛ اما همواره دره چشم نواز "اوشان – فشم – میگون – دیزین - شهرستانک" نیز همه کوهنوردان را به فتحی از این ناحیه به سمت قله توچال فرا می خواند، تا این که پنج شنبه 4 آبان 1396 همه چیز برای صعود به قله توچال از این مسیر برای ما از این ناحیه مهیا گشت، ساعت شش صبح این روز دل انگیز پاییزی بود که در "میدان شهید نادر نظرآهاری" [1] صعود خود را به سمت قله توچال آغاز کردیم صعودی که در ساعت 12 و سی دقیقه ظهر در پای گنبد پناهگاه قله توچال به پایان رسید، گنبد فلزی که به همت دوستان وزارت نفت کشورمان طراحی و در بلند ترین نقطه این ارتفاع نصب شده و در باد و سرمای شدید، میزبانی گرم و مهربان برای کوهنوردانی است، که از باد و سرما به آن پناه می برند. صعودی شش و نیم ساعته سخت، دلپذیر، دلهره آور.
عبور از مسیر باغات و منازل روستای آهار خود زیبایی وصف ناشدنی دارد خصوصا در این فصل پاییز که درختان هر یک رنگی را بر برگ های خود دارند، برگ های رنگارنگی که باد شدید پاییز آنان را به ذیل خواهد کشید تا درختان خسته از میوه و برگ، سبک شوند و استراحتی کرده و با گذران زمستان سخت و سرد، خود را برای بهاری دیگر آماده کنند، و به انتظار فصل رویش دیگری بنشینند، تا حماسه سبز و زیبای خود را دوباره بسرایند و چشم ها را به رنگ سبز و دل انگیز و خیره کننده خود دیگر بار بنوازند.
زمان بندی این صعود به شرح ذیل بود :
ساعت شش صبح حرکت از میدان روستای آهار در بخش اوشان
ساعت 7/13 (هفت و سیزده) صبح ورود به امامزاده شکرآب
ساعت 7/56 (هفت و پنجاه و شش) صبح حرکت از امامزاده و ادامه صعود بعد از صرف صبحانه
ساعت 8/09 (هشت و نه) دقیقه صبح خروج از محدوده روستا و باغات آن
ساعت 8/24 (هشت و بیست و چهار) دقیقه صبح رسیدن به محل گوسفند سرا در پالی یال قله دوپستان
ساعت 9/11 (نه و یازده) دقیقه صبح صعود به ابتدای یال قله "دوپستان" مشرف بر هتل توچال
ساعت 9/19 (نه و نوزده) دقیقه صبح رسیدن به اولین سنگچین روی یال
ساعت 10/09 (ده و نه) دقیقه صبح صبح رسیدن به دومین سنگچین نشانه بر یال قله دوپستان
ساعت 10/50 (ده و پنجاه) دقیقه صبح رسیدن به سنگلاخ های زیر قله دوپستان
ساعت 11/17 (یازده و هفده) دقیقه صبح بر فراز قله دوپستان
ساعت 12/31 (دوازده و سی و یک) دقیقه بر فراز قله 3965 متری توچال
قله توچال نعمت بزرگی برای اهالی این سو و آن سوی توچال است که علاوه بر تامین آب مورد نیاز حاشیه نشینانش، و زیبایی که به تهران داده است، نزدیکترین محل برای تهرانی هاست تا به ورزش شادی و شعف آور کوهنوردی اقدام کنند و چند ساعتی را در شیب تند آن ماهیچه های پا، قلب و ریه های خود را تقویت کنند و از بالا به املاکی نگاه کنند که متر، مترش بسیار قیمتی است، و در آن بالا دیگر قیمتی ندارد.
آنقدر رود و چشمه از این قله زیبا سرچشمه می گیرد که ارزش مادی این اثر طبیعی قابل محاسبه نیست، ابرها که بر فراز آن می آیند، بادی شدید از روی سر تهران می گذرد و بی اعتنا به مردمی که در دود و دم غرقند به سوی دماوند قهرمان می وزند تا خود را به آن اسطوره ارتفاعات ایران برسانند جایی که با ارتفاع 5671 متر بلندترین قله ایران است و از اینجا، یعنی از روی قله توچال می توان این مخروط آتشفشانی را به خوبی دید، که چشم ها را به خشوع در مقابل عظمت خود به تعظیم می کشد.
آن بالا از روی قله توچال می توان کوهستان البرز مرکزی را در نمای پر عظمت خود به خوبی دید، و اینجا انگار خدا هم دستان خود را از آسمان پایین آورده تا دعاهای کوهنوردانی را که با زحمت بسیار زیاد و بعد از چند ساعت غلبه بر جاذبه زمین و طی کردن شیب های تند، خود را به اینجا رسانده اند، بیواسطه دریافت دارد و زودتر از دیگران مستجاب کند، و ما نیز وقت بدانجا رسیدیم در آن بلندای غرور انگیز توچال خدا را به قدرت، عزت و توفیقی که به ما ارزانی داشته و برای این صعود دوباره شکر کردیم، در حالی که نمی دانستیم رو به شرق و در جهت دماوند دستان خود را رو به آسمان بگیریم، یا به جهت غروب آفتاب که خانه ایی سنگی در حجاز قرار دارد و پنج بار روی نیاز به سوی خالق در آن سو بر می داریم، اما شکوه دماوند باعث شد تا رو به سوی آن مخروط بلند و سپید، خدا را در آسمان جستجو کنیم. گذشته از اغتشاش فکری که داری تا رو به کدام جهت بایستی انگار اینجا حال دعا به اوج می رسد و کوهنوردانی را می یابی که بی توجه به جهتی که در پیش دارند از هر نقطه که رسیدند سر به سجده می گذارند و پیشانی ادب بر سنگ هایی می سایند که در بلند ترین نقطه تهران زیر پای مردان کوه است، تا مراتب خاکساری خود را در برابر "توفیق دهنده کل" نشان دهند و دمی بیاسایند و دوباره در این اجتماعی که از آن آمده اند، هبوط کنند و روزگار به همان سویی بازگردد، که بوده است.
اما دل ها در هنگام هبوط و یا این سقوط آرام، و گاه تند پر عجله، آرامتر و شاداب تر از پیش از صعود است. امروز ما می خواستیم خود را به آن قبله ایی برسانیم که آخر هر هفته معتادان خود را دیوانه وار به سوی خود می کشد، یکی می گوید من 32 سال است هر هفته می آیم. کوهنوردانی که پول و ثروت و کار و زن و خانه و زندگی خود را گذاشته و به سوی این قبله با مشقت تمام، راهیند تا در بلندترین نقطه ی در درسترس شان، اوج شکوه را هر هفته ببینند و حس کنند و سر بر خاک شکر سلامتی و قدرتی که یزدان پاک داده است، بسایند.
هنوز هوا تاریک بود که ما به میدان شهید نادر نظر آهاری رسیدیم و به همراه دوستم مردد و نگران بودیم که از کدام جهت باید برویم تا مقصد خود یعنی قله توچال برسیم، که دیدیم دو کوهنورد دیگر هم خود را آماده می کنند تا صعودی از همین مسیر داشته باشند، علی آقا و آقا سعید با دیدن ما مهربانانه باب گفتگو را باز کردند و ما را دعوت به همراهی در این مسیر کردند، اینجا در کوهستان دل ها بسیار نزدیکتر است و می توانی در هر سفره ایی که افتاده است شریک شوی، باب سخن باز کنی و... اما آنان مثل ما در این مسیر "صفر کیلومتر" نبودند، و قبلا صعودی از همین راه داشتند، لذا اُرمزد بزرگ با این هدیه بر دلهره های ما با رساندن این دو مائده آسمانی پایان داد و راه صعود را بر ما با این راهنمایان هموار کرد.
خیابان و حسینیه روستای آهار از مراسم اربعین حسینی نشان دارد، و ما به سرعت کوچه های روستای زیبای آهار را پشت سر گذاشتیم تا وارد کوچه باغ هایی شویم که ما را به سوی "شکرآب" رهنمون می کرد، کمی جلوتر گروه های دیگری را دیدیم که به سوی قله راه می پیمودند، هوا هم هر جلوتر می رویم رو به روشنیست، در حاشیه رودخانه ایی که از پایه های قله توچال سرچشمه می گیرد در پاکوب هزاران ساله رهنوردان این مسیر پیش می رویم تا به شکرآب برسیم و راه مان را به سوی قله ادامه دهیم.
از این جهت این راه ها را هزاران ساله می نامم که در سمت راست ما آتشگاه قصران (قلعه دختر، قصر دختر، قزل ماما و...) [2] قرار دارد که سوابق تاریخی گویای آنست که این آتشکده ایی مربوط به دوره امپراتوری ساسانیان در زمان ایران باستان می باشد، و همین نشان می دهد که این منطقه هزاران سال است که سکونت گاه ما ایرانیان بوده و اجداد ما را در دامن مهربان خود پذیرا بوده است.
درختان گیلاس، گردو و... چنان این آب و خاک را برای خود مناسب دیده اند که به طرز خیره کننده ایی کلفت و سر به فلک کشیده اند، و کُندِه های بریده شده درختان گردو و گیلاس نشان از قدمت آنان دارد، و گویا آتشکده های این منطقه را همین کنده های گیلاس و گردو روشن و گرم می کردند. هجوم خوش نشین ها با ویلاهای مجلل نیز گاه به زیبایی منطقه اضافه کرده و گاه در طبیعت خراش هایی دردناک می توان از وجودشان دید، اما نتوانسته از سرسبزی آن بکاهد و حتی وحوش نیز بهتر از این منطقه برای زیست نیافته، و ماندن در بین آدمیزادگان خطرناک را به رفتن ترجیح داده اند، به طوری که هنوز می توان آثار عبور یک خرس که از میوه های باغات شکرآب تغذیه کرده بود را به عینه دید، که حدود دو ساعت (کمتر و یا بیشتر) قبل از ما از آنجا گذشته بود.
ویرانی محیط زیست طبیعی به طرز وحشتناکی در جریان است به طوری که در این فصل از سال که دیگر بوته ایی در طبیعت نمانده و همه را چریده اند، هنوز که هنوز است گله های پر شمار گوسفندان بی رحمانه زنگوله به گردن طبیعت زیبای این کوه با عظمت را می چرند و این زیست بوم غنی را مثل شلوار مخملی که زانو انداخته و کچل کرده اند و باز به چرای بی رویه در دامنه های توچال ادامه می دهند، و اکنون ساقه ها را چریده اند و دیگر به ریشه ها رسیده اند و فرصت هر بازسازی پاییزی قبل از به خواب زمستانی رفتن را از گیاهان ارزشمند این زخیره گیاهی گرفته اند، با این روند طبیعت کوهستان های کشور به زمین های کچل تبدیل می شود و خاک حاصلخیز آن را سیلاب ها با خود به بیابان ها خواهد برد و خسارت آن برای نسل ها باقی خواهد ماند و زخیره گیاهی به نسل های بعدی منتقل نخواهد شد و...
با ما یک گروه دو نفره که از جوانان اصفهان بودند، یک گروه سه نفره دیگر، و یک گروه 5 نفره که کند و تند در حال صعود بودند، به نزدیکی های قله دوپستان رسیده بودیم که باد و توفان بالا گرفت، به حدی که احتمال کندن ما از زمین افزایش یافته بود و این خطر به همراه فشار شیب زیاد در این انتهای صعود به فشارها افزوده، ولی بالاخره صعود انجام گرفت و به اوجی که باید می رسیدیم در اثر صبر و تحمل و تلاش رسیدیم. این بود که چهارم آبان را فراموش نخواهم کرد روزی پر از تلاش، صبر و استقامت و پیروزی.
تصاویری از این صعود زیبا :
\
طبیعت زرد پاییزی هنگام صعود به قله توچال از مسیر آهار - شکرآب - توچال
طبیعت زرد پاییزی هنگام صعود به قله توچال از مسیر آهار - شکرآب - توچال
طبیعت زرد پاییزی کوچه باغ های روستای آهار
طبیعت زرد پاییزی هنگام صعود به قله توچال از مسیر آهار - شکرآب - توچال
امامزاده شکراب در مسیر صعود به قله توچال از مسیر آهار شکراب
طبیعت زرد پاییزی هنگام صعود به قله توچال از مسیر آهار - شکرآب - توچال
طبیعت زرد پاییزی هنگام صعود به قله توچال از مسیر آهار - شکرآب - توچال
طبیعت زرد پاییزی هنگام صعود به قله توچال از مسیر آهار - شکرآب - توچال
ریزش کوه و تخریب طبیعت به علت چرای بی رویه دام
بالای روستای شکرآب قبل از گوسفند سرا
گوسفند سرا پای قله دوپستان مشرف بر هتل توچال
محل ضربدر خورده قله قلعه دختر یک آتشکده ایران باستان است
[1] - فرزند احمد. ولادت ۱۳۴۲. شهادت: ۱۳۶۲/۷/۲۱. محل شهادت: فکه،
[2] - بر فراز قله کوهی در آهار که اهالی به آن آهاروش (آهاربشم) میگویند و 3225متر از سطح دریا ارتفاع دارد خرابه ای از دوران ساسانیان وجود دارد که مردم آهار به آن قصر دخترک ودر کتابها و منابع تاریخی وهمچنین نقشه های کوهنوردی به آن قلعه دختر میگویند از این بنای باستانی اکنون جز چند دیوار پهن و طاقی گهواره ای شکل باقی نمانده است و گذر زمان و باد و بوران و برف و سرما همچنین دستکاریهای انسانهای سود جو که در طلب گنج دست به تخریب قسمتهای مختلف آن زدند موجودیت این بنای باستانی را در معرض نابودی قرار داده است. این بنا در روزگاران کهن و زمانی که آیین زردشت در ایران رواج کامل داشت به عنوان آتشکده مورد استفاده قرار میگرفت.این معبد در منابع تاریخی به نام معبد قصران از آن یاد شده است ودر بین اهالی علاوه بر آتشگاه و ادران که نامهای عمومی برای آن بوده است سه نام دیگر استفاده میشود یکی قصر دخترک یا قلعه دختر دیگر نام ترکی قزل ماما که در اهار مورد استفاده قرار میگیرد و دیگری قز ماما که در زبان مردم شهرستانک و لورا و کسیل مرسوم است.قز در زبان ترکی به معنی دختر و مراد از دختر و ماما در این نامها الهه ناهید است که آتشگاه به نام وی میباشد. ناهید در آیین زردشتی مقدس ترین الهه والهه مادر بود که وظیفه آن کمک به زنان و دختران در به دنیا آوردن و تربیت فرزندان خوب و نیک سرشت و برای او مقام مادری ومامایی و قابلگی قایل بودند. یکی از نامهای آتشگاه قصران "قزل ماما" به معنی مامای دختران از همین نام مایه میگیرد . مطابق اعتقاد زردشتیان ناهید نطفه زردشت را به امانت دارد تا در وقت مقررهوشیدر و سوشیانت موعود زردشتیان از آن نطفه به وجود آید در زمان زردشتیان تمام روستاها یک آتشگاه داشتند و در هر منطقه یک آتشگاه مرکزی وجود داشت که به آن ادران و به آن منطقه ادریان میگفتند هم اکنون نیز نامهایی از همان دوران به یادگار مانده است که نشأت گرفته از نام ادران میباشد از جمله دره بزرگی که به امامزاده شکراب منتهی میشود تنگه ادریان و در لهجه محلی اودریون و گردنه بالای سرچشمه شکراب کله سودار(کله سوی ادران) و کوه شرقی تنگه اودریون که بند سودار (بند سوی ادران) و تیره کوه سمت شرقی آبشار شکراب به نام مون سوداران (میان سوی ادران) همه گواه بر همین مدعاست همچنین نامهای قاس قالا (قزقالا یا قز قلعه به معنی قلعه دختر ) در سمت جنوب کوه آهاروش و ورقلعه به معنی کنار قلعه در سمت شمال کوه در منطقه ده تنگه نامهایی مشتق شده از نام قلعه دختر میباشد. (ادامه مطلب در سایت دنبال شود)
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: لحظه نگار و یا سفر نگاشت
- تاریخ ایجاد در 07 آبان 1396
- بازدید: 11146