یاد استاد علامه محمد حسین طباطبایی گرامی باد

کجایی ای علامه بزرگ!

کجایی که جای خالی تو و شاگردانت را در عرصه علم کشور می توان شدیدا حس کرد، مشی علمی و فیلسوفانه تو و تمسک شما به قرآن به عنوان متن اصلی دین و این که با هانری کربن ها بنشینی و با بردباری علمی و منش تحمل لازم تحول علمی خود، از فلسفه غرب (فرانسه) بشنوی و شاگردانی همچون مرتضی مطهری تربیت کنی، که تحمل دیدن یک کمونیست را بر کرسی تدریس دانشگاه ج.ا.ایران برای تدریس کمونیسم را داشته باشد و... همه و همه نشان از تربیت اسلامی و روح متوازن محمدی (ص) تو است.

یادت گرامی باد جناب علامه، سادگی متفکرانه ات به همراه وزن علمی ات، گویای جایگاه فکری توست، گویای اوجی علمی است که در آن پرواز کردی؛ بی غرور و بی تکبر، بدون هیاهو همچون درختی پربار که شاخه هایش از زیادی میوه و ثمر بر زمین خم شده است. 

همی گویم و گفته ام بارها
بود کیش من مهر دلدارها

پرستش به مستی است در کیش مهر
برون اند زین جرگه هشیارها

به شادی و آسایش و خواب و خور
ندارند کاری دل افگارها

به جز اشک چشم و به جز داغ دل
نباشد به دست گرفتارها

کشیدند در کوی دلدادگان
میان دل و کام، دیوارها

چه فرهادها مرده در کوهها
چه حلاجها رفته بر دارها

چه دارد جهان جز دل و مهر یار
مگر توده هایی ز پندارها

ولی رادمردان و وارستگان
نبازند هرگز به مردارها

مهین مهر ورزان که آزاده اند
بریزند از دام جان تارها

به خون خود آغشته و رفته اند
چه گلهای رنگین به جوبارها

بهاران که شاباش ریزد سپهر
به دامان گلشن ز رگبارها

کشد رخت،سبزه به هامون و دشت
زند بارگه ،گل به گلزارها

نگارش دهد گلبن جویبارها
در آیینه ی آب، رخسارها

رود شاخ گل در بر نیلفر
برقصد به صد ناز گلنارها

درد پرده ی غنچه را باد بام
هزار آورد نغز گفتارها

به آوای نای و به آهنگ چنگ
خروشد ز سرو و سمن، تارها

به یاد خم ابروی گل رخان
بکش جام در بزم می خوارها

گره از راز جهان باز کن
که آسان کند باده، دشوارها

جز افسون و افسانه نبود جهان
که بستند چشم خشایارها

به اندوه آینده خود را مباز
که آینده خوابی است چون پارها

فریب جهان مخور زینهار
که در پای این گل بود خارها

پیاپی بکش جام و سرگرم باش
بهل گر بگیرند بیکارها

شعری از علامه طباطبایی 

نظرات (1)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

امروز سالگرد درگذشت علامه طباطبایی است. در بخشی از کتاب"سرشت و سرنوشت" (گفتگوی دکتر ابراهیمی دینانی با کریم فیضی) دکتر دینانی از آشنایی و ارادت دو طرفه هانری کُربن (اسلام شناس و شیعه شناس فرانسوی) و علامه می گوید. دکتر دینانی در این کتاب، از روزی می گوید که هانری کربن، علامه طباطبایی را به تنهایی به منزل خود دعوت کرد:
"من نمی دانم برخورد کربن و همسرش و نحوه پذیرایی آنها یا سخنانی که رد و بدل شد، چگونه بود اما علامه به دفعات از آن جلسه یاد می کرد و تحت تاثیرآن بود. من ندیده بودم ایشان درباره یک زن صحبت کند و از یک خانم تعریف کند ولی بارها از بزرگواری خانم کربن و فرهیختگی او سخن به میان می آورد".
بی تردید این تابوی سخن نگفتن از یک زن و تعریف از او که حتا علامه طباطبایی با آن دید باز عرفانی واشراقی از ان احتراز داشته، سنت علما و حوزه هاست و تنها زمانی توسط علامه شکسته شده که وی برخلاف آن پیش فرض های معمول از نزدیک دیده است که زن برخلاف آن تفسیر و تعبیر ضیق فقهی، هم می تواند فرهیخته باشد و هم موانست و مجالست با اهل علم داشته باشد و هم چنان نفوذ خالی از شائبه ابتذال و وسوسه ای که عالمی چون او را تا مدتها به تحسین در جلوت و خلوت وادارد. بنابراین می توان گفت که حظ وافر در رابطه کربن و طباطبایی یک طرفه نبوده و علامه نیز بهره و فتح باب آفاقی فکری خود را نیز داشته است.
نکته مهم تر در این دیدارها آن بوده که به جز مباحث سنگین و خاص فلسفی و کلامی، علامه طباطبایی به شدت جویای درک خصایص و عادات فردی و اجتماعی شخصیت هانری کربن به عناون یک غربی بوده است و "غرب" و "زندگی و فکر غربی" چون امروز کراهت شدیده نداشته است. دینانی در این مورد می گوید:
"کربن اشراقی و معنوی بود اما به شکل تیپیکال غربی بود بود و کاراکتر غربی داشت. می دانستم سوال خصوصی از یک غربی زشت است اما گاهی این کار را میکردم و وقتی سوالی می پرسیدم، علامه گوشش را تیز میکرد تا ببیند من چه سوالی میکنم و پرفسور کربن چه جوابی می دهد!".
اینگونه ارتباطات و تاثیر آن بر علامه طباطبایی آنقدر مثبت بوده است که هنوز، طیف آزاد اندیشی از علما مفتخر به این رابطه و متنعم از بهره های مکتوب این رابطه اند و طیف دیگر هم اگرچه جوهره اصلی بروز چنین برکاتی را درک نمی کنند اما دست کم در مقام تفاخر، روزی خور آنند و از حقانیت شیعه و اشراف علامه و نیز نقش کربن در گسترش شیعه و معرفی آن در محافل علمی سخن می گویند، با این حال همزمان با وقوع انقلاب 57، بخش سنتی حوزه خیلی زود نگران این رابطه شد و دینانی در این کتاب شرح میدهد که چگونه از او خواستند علامه طباطبابی را از ادامه آن منع کند.
دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی آن فشارها و نیز لحظه ای که پیام تلخ قشریون و دلواپسان نفوذ غرب را به علامه طباطبایی داد، اینگونه توصیف می کند:
"به من گفتند، بعضی دوستان جلسات شما اینطور و آنطورند و هانری کربن را هم نمی دانیم کیست؟! تشکیل این جلسات از اول هم درست نبود و ما تا حالا تحمل کردیم ولی الان که چیزی به انقلاب نمانده صلاح نیست این جلسات ادامه پیدا کند و شما این را به ایشان منتقل کنید...هروقت یاد ان صحنه می افتم گریه ام می گیرد . وقتی به علامه گفتم، ایشان یک دفعه حالش بد شد و رعشه ای که معمولا در درست داشت شدت گرفت. لب هایش می لرزید و صورتش قرمز شد. 5 دقیقه ای سکوت کرد و چند بار گفت: عجب عجب عجب! و بعد از کمی تامل گفت:" من شخصی هستم که گوشه ای نشسته ام و چیز می نویسم تنها راه من به جهان و تفکر جهانی و اینکه چه میگذرد این جلسات است، این راهم نمی توانند به من ببینند؟".
@sahandiranmehr

مصطفوی
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
سنگ بسته و سگ رها کردند اینکه حرام و حلال شرع کدام است و به فرمایش مقام معظم رهبری چه نسبتی با حرام...
- یک نظز اضافه کرد در زندگان مرده، قورباغه پز شدن، و...
در کشوری که فسادبزرگ چای دبش را "فسادنمایی" می نامید، می‌شود دم از عدالت زد؟ روزنامه جمهوری اسلامی...