در خواب ماندیم و رهزنان بردند

نهالی کاشتیم و به پایش نشستیم

روزگاری سخت بود، بی شب و روز

نهال تاکی شد پر از انگور

انگورهایی سرخ، به رنگ خون

بهترین برای ساختِ شرابی ناب

در خُم ریختیم و به انتظار

باز به پایش نشستیم

تا می ایی سرخ فام و ناب شود

در تمام مدت انتظار

بر مستی اش تفکر کردیم

و به یاد نوشیدن و مستی اش

خواب دیدیم و تصویر ساختیم

انگور نیز در خم می جوشید

و با هر جوششی امید را به ما هدیه می داد

شب ها و روزها در هوای مستی اش مست بودیم

و شاید در همین مستی بود

که پاک همه چیز را باختیم

نه "می" ماند و نه "خُم"، نه "پیمانه" ماند و نه "ساقی"

و اکنون بر سر این خُم

نشسته اند و می نوشند و می خندند

به کی و چی؟!

شاید به ریش

و یا خوابُ غفلت ما 

 

+ + نوشته شده در دوشنبه هفدهم خرداد ۱۳۹۵ ساعت 12:24 PM توسط سید مصطفی مصطفوی  

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در درهای نیم لا، طعمه هایی وسوسه ...
ذلت دروغگویی اینکه چرا افکار عمومی و حتی خواص در حکمرانی حاضر به پذیرش تکذیب سفیر در مورد به غارت ر...
- یک نظز اضافه کرد در درهای نیم لا، طعمه هایی وسوسه ...
امنیت روانی زندگی نباتی اینکه مقام معظم رهبری انتشار دیدگاه، تحلیل و نقد کارشناسی مغایر با خواست تم...