خدایا تو چطور می توانی بر همه ما خدایی کنی؟!!

ای خدای خود گم کردگان مغرور و متکبر،

ای خدایِ کفار و بی ایمانان،

ای خدای خشک مغزان متکبر خالی از هنر و علم،

ای خدای بدکارانِ آلوده به زشتی ها،

ای خدای دزدانِ غارتگر ِجان و مال و ناموس دیگران،

ای خدای جنایتکارانِ قهار و بی شرم،

ای خدای انسان های کثیفِ پست و بی مقدار،

 ای خدای قاتلانِ سخت دل و بی رحم،

ای خدای حسودانِ و مَکر کننده بد دل،

ای خدای ظالمین به بند کشنده انسان ها،

ای خدای صاحبان زندان های مخوف مملو از بندگانت،

ای خدای بی بهره کنندگان انسان ها از نعمت هایت،

ای خدای بد طینتان خدعه گر، مکار بدکردار،

ای خدای دروغگویان پرگو و پرو و بی پروا،

...ای خدای نابودگران و ویران کنندگان و...

براستی چطور می توانی تو خدای اینها هم باشی؛ در حالی که خدای این دیگران هم هستی؟!!!!

ای خدای مظلومان و زجر کشیده ها،

ای خدای نوازندگان نواهای شادی بخش و زندگی ساز،

ای خدای نویسندگان و خلق کنندگان بزرگ،

ای خدای غیورمردان و شجاع زنان آزادیخواه،

ای خدای مصلحین درستکردارِ وسیع نظر،

ای خدای بزرگمردانِ کوجکِ نهفته در زیر خاکستر غرور و نخوت بندگان متکبرت،

ای خدای دانشمندان شکافنده علوم،

ای خدای بی گناهانِ کنج زندان های ظالمین،

ای خدای شکنجه شدگان مظلوم،

ای خدای انسان های بی غل و غش،

ای خدای محرومان و مستضعفین،

ای خدای محروم شدگان از خانه و کاشانه و فرزندان،

ای خدای خون های به ناحق ریخته شده، 

ای خدای مسجودِ سجده کنندگان،  

ای خدای دربند شدگان بی گناه،  

ای خدای شهیدان در خون غلتیده،

ای خدای آزاد مردان و آزاد زنان پاک،

ای خدای زحمت کشان سخت کوش،

...ای خدای راستگویانِ درست کردار، و...

اما تو چطور می توانی در دسترس همه ما از هر نوع باشی در حالی که هر یک در طیفی متفاوتیم، چطور می توانی نعمت هایت را بین ما با چنین تفاوت هایی به طور مساوی تقسیم کنی، چطور می توانی برای همه ما خدایی کنی در حالی که به حال همه ما آگاهی.

تو در حالی چنین هستی که امروز بعضا کسانی سخت مدعی تو و آخرین فرستاده و دین مرامش هستند که باید گفت انسان هایی پست و بی مقدارند که تنها این ارزش ها را به اسارت خود گرفته اند تا به کام دل خود رسیده و آنچه می خواهند محقق کنند و بدترین چهره را از تو نشان می دهند و تو، دین و پیامبرت را ضایع کرده به طوری که بیم آن می رود که با چنین نمایندگانی، با چنان دافعه ایی، از تو و مرامت آثاری در بین خلق نماند؛ که آنان اصلا در شان تو نیستند، آنها حتی در شان انسان هم نیستند، فقط در شان خودشانند و افکار پلیدشان که دنیای خود را در پناه نام تو می جویند.

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.