بابک خرمدین - رویارویی مردانِ مرد با تیغ جلادان خدعه گر ظالم

نمی دانم داعشیان با قربانیان خود قبل از آوردن به صحنه جنایت و قتل و عام چه می کند که انگار این قربانیان قبل از سربریده شدن توسط جلاد داعشی، مرده اند، که به مرگ خود هیچ واکنشی ندارند و به طرز غیرعادی آرام به استقبال کار جنایتکارانه، جنایت پیشگان وهابی - داعشی می روند، و ظاهرا قبل از اعدام و بریدن رگ های گلویشان توسط جلاد داعشی آنها را کشته و یا بی حس کرده اند که این چنین تسلیم جور و ظلم جلاد شده، و مرگ در مقابل دوربین ثبت جنایتِ داعشیان را همچون بره ایی آرام پذیرا می شوند و آرام تسلیم تیغ قصابی آنان می شوند، شاید آنقدر شکنجه می شوند که این مرگ را خلاصی تصور کرده و به استقبالش می روند.

 

تصویر خیالی از بابک خرمدین

 

این صحنه ها در حکومت اعراب اموی [1] و عباسی که در واقع اسلاف داعشیانند و غیرکشی را هم تئوریزه، هم رواج دادند و هم شرعی کردند، سابقه دیرینه دارد که آنان خود مقتدای شرعی و ایدئولوژیک داعشیانند و در جنایت علیه مخالفین از روسیاهان تاریخ انسانیت اند، تاریخ بغداد را که بخوانی به خون بیگناهان و دگراندیشان از اقصی نقاط بلاد متصرفه مشهون و کاملا رنگین است. خلفای بغداد آنقدر در این زمینه جنایت کردند که شاید یکی از ریشه های عداوت دامنه دار عرب و عجم به اقدامات نابخردانه، جنایتبار، ظالمانه و ببریت آنان علیه ایرانیان پس از فتح و حین تسلط بر ایران بر می گردد. جنایت و ظلم این مهاجمین آنقدر زیاد بود که قیام های مهم و پردامنه ایی علیه آنان حداقل در ایران صورت گرفت که قیام ابومسلم خراسانی [2]، مازیار [3]، بابک خرمدین، صاحب الزنج [4] و... از آن جمله است.

قیام بابک خرمدین [5]، بیست سال علیه ظلم و جور عباسیان ادامه داشت و تهاجمات سپاه بزرگ خلیفه عباسی را با شکست های زیادی مواجهه کرد و این جوان چوپان و یارانش جنگ قهرمانانه و مقاومت کش داری را سازمان دادند و در آخر نیز در اثر خدعه یک هموطن خود [6] او گرفتار و سپس تسلیم فرمانده سپاه معتصم عباسی (افشین) کردند و وقتی او را به "سُرّمَن رآ" یا همان سامرای فعلی نزد خلیفه جابر عباسی بردند قهرمانانه با قاتل خود و مرگ مواجه شد و هرگز بسان بره ایی خود را نشان نداد.

 

قلعه بابک در کلیبر منتسب به بابک خرمدین

 

ابن سیاح گزارش این صحنه را این چنین روایت کند که: "چون بابک خرمی را گرفتند، من و چند کس دیگر مُوکّل او بودیم و او را به راه کرده بودیم. گفتند که چون تو را پیش خلیفه بردند از تو پرسد که "بابک تویی؟ "بگو آری یا امیرالمومنین، بنده ی توام و گنهکارم و امیدوارم که امیرالمومنین مرا عفو کند و از من درگذرد". چون بابک را مقید پیش او بردند (خلیفه عباسی) گفت: "بابک تویی؟" گفت "آری" و خاموش شد. وی را به چشم اشارات کردیم، به دست بفشردیم که آنچه ترا تلقین کرده بودیم، بازگوی. البته هیچ نگفت. روی ترش نکرد. رنگ روی او نگشت (رنگ چهره اش عوض نشد)." [7]

او را بعد از شکنجه زیاد به جلاد سپردند و در حضور خلیفه و اعیان و اشراف عرب و مردم، عملیات ظلمانه خود را علیه این اسیر جنگیِ در غل و زنجیر با شکنجه و قساوت پایان دادند "چون یک دستش را بریدند دست دیگر در خون زد و در روی خود مالید، همه روی خود را از خون خود سرخ کرد. معتصم (خلیفه عباسی) گفت، "ای سگ این چه عمل است؟!" گفت : "در این حکمتی است. شما هر دو دست و پای من بخواهید برید و گونه، روی مردم از خون سرخ باشد، خون که از روی برود، زرد باشد. من روی خویش از خون سرخ کرده ام تا چون (خون) از تنم بیرون شد، نگویید که رویم از بیم زرد شد.". [8]

انسان از این صلابت روحی و جسمی یک انسان اسیرِ وحشیان انگشت به دهان می شود که چه ایمان و چه شخصیت پایداری باید داشت که از اول مبارزه تا آخرین لحظه این چنین استوار و همچون کوه تکانی نخورد و دشمن شاد نکرد.

 

 

[1] - امویان اولین حکومت های جور هستند که بر ایران بعد از هجوم مسلمین حاکمیت داشتند و تا بیش از یکصد سال خونریزی و جنایت را در پرونده خود دارند، کشتار اهل بیت (ع) در پرونده آنان بسیار است کشتار ایرانیان و کشتار مدینه و مکه از شاخص ترین آنهاست، آنها توسط ابومسلم خراسانی بر افتادند و متاسفانه عباسیان جای آنها را گرفتند که تا زمان هولاکو در بغداد حاکمیت جور خود را ادامه دادند و آنان نیز به نام اسلام سلسله امپراتوری ظلم خود را بر جهان فتح شده اسلامی توسعه دادند و تاریخی از ظلم و خودکامگی آنان موارد زیادی را ثبت کرده و در پرونده دارد.

[2] - ابومسلم خراسانی حکومت جنایت پیشه اموی را شکست داد و به امید این که فرزندان عباس عموی پیامبر (ص) عادلانه تر حکومت خواهند راند آنان را به حکومت رسانید ولی او خود طعمه حکومت جور عباسیان شد و عباسیان در جنایت کوی سبقت را از امویان ربودند.

[3] - مازیار فرزند کارن در گرگان و طبرستان پرچم سرخ قیام علیه عباسیان برداشت او هم عصر بابک خرمدین، دیگر مبارز ایرانی و در ارتباط با بابک علیه عباسیان بود که او را نیز دستگیر و در بغداد در حالی که بدن خشکیده بردار شده بابک هنوز بعد سال ها آویزان بود، در کنار این بدن فروخشکیده او را نیز به دار کشیدند.

[4] - اگرچه قیام اسپارتاکوس (4-71 ق.م) به عنوان بزرگترین قیام بردگان جهان علیه ظلم حاکمیت یونانی مطرح است که سه سال طول کشید، ولی علی بن محمد بن عبدالرحیم از علویان ایران است که جدش از یاران زید بن علی بن حسین بود در کوفه قیام کرد و بعد از شکست به ایران آمد لذا این مبارز، پدرش و پدر بزرگش در ایران زاده (ری و طالقان) زاده و بزرگ شدند؛ صاحب الزنج در بصره و خوزستان قیام کرد و سرسختانه بردگان را علیه صاحبانشان شوراند که به قیام زنگیان مشهور است و از سال 255 تا 270 هجری با خلفای جور عباسی جنگید و ده ها بار سپاه آنان را شکست داد و در این 15 سال بصره، آبادان، اهواز، شوش، دشت میشان و اصفهان و جندی شاپور را تصرف کرد.

[5] - بابک فرزند مرداس چوپانی (گاو گوسفند چران) ایرانی که علیه ظلم بنی العباس قیام کرد و بیست سال در منطقه تالش، و حاشیه رود ارس، دشت مغان و... جنگید و بارها سپاه خلیفه عباسی را منهدم کرد، او از سال 201 هجری به رهبری خرمدینان برگزیده شد.

[6] - وقتی یک خیانتکار ایرانی که دوست بابک بود، او را به تزویر از پناهگاه بیرون کشید و تحویل دشمن داد، بابک به او رو کرد و گفت "ارزان فروختی مرا بدین ناکسان" که این خیانت پیشه پاسخ می دهد "تو راعی بقر(گاو) و غنم (کوسفند) بودی و شبان را با تدبیر جیش و سیاست و اجزا حکومت هیچ نسبت نیست." ولی بابک البته سخنی در خصوص اصل و نسب برای پاسخ به این خیانت کار نداشت ولی در حالی که در سیاست و جنگ آوری در مقابل خدعه گرترین های دنیای سیاست، بیست سال جنگید و شکست های زیادی به مامون و جانشین او معتصم وارد کرد و حداقل سه بار در جنگ بزرگ آنان را شکست سخت داد.

[7] -  این فراز تاریخی را  عوفی در جوامع الحکایات از این واقعه گزارش کرده است 

[8] - منبع این گزارش کتاب "سیاست نامه" خواجه نظام الملک توسی وزیر ایرانی دروه سلجوقیان است.

نظرات (6)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

ایران بوم, [1/7/2024 1:11 PM]
بابک خرمی وجنبش خرمدینان گفتار زنده یاد دکتر پرویز ورجاوند

سخن درباره قهرمانان سترگی چون بابک، ابومسلم، مازیار، یعقوب لیث صفاری وگروهی پرشمار دیگر، در یک سخن فشرده کاری است مشکل زیرا شکوه نقش آفرینی این قهرمانان را نمی‌توان چنانکه بوده به تصویر کشید. به باور من بابک چهرۀ حماسه آفرینی است که هنوز عظمت جنبش رهای بخشی که به رهبری او شکل گرفت و کمر خلافت عباسی را شکست به جهات گوناگون چنانکه باید شناخته نشده است.
یکی از دلایل این امر موضع گیری‌های برخی نویسندگان سده های سوم و چهارم و پنجم شمسی است که با تعصب شدید مذهبی از یک سو و جلب نظر  دستگاه خلافت عباسی از سوی دیگر کوشیده‌اند تا با دادن نسبتهایی چون «زندیق» (در آن روزگاران تفسیر کنندگان دائره المعارف ایرانی ها یعنی " اوستا را زندیک می‌گفتند که زندیق معرب آن است )، کافر، اشتراکی ، و از نظر مذهبی چهره‌ای منفی درباره خرمدینان در جامعه به وجود آوردند. خرمدینان یا خرمیه عنوان جریانی ایرانی است که در برابر قدرت خلافت عباسیان و برای پایان بخشیدن به سلطه عربها بر ایران به اعتباری در جای جای ایران، چون گرگان، دیلمان، آذربایجان، ارمنستان، اصفهان، ری، همدان، شکل می‌گیرد و گاه به شورش‌هایی دست می‌زنند که از آن جمله می‌توان به خیزش «سرخ علمان» درزمان خلیفه مهدی و سپس در زمان هارون در اصفهان اشاره داشت. بنیانگذاری خرمدینان در برخی منابع به شروین پسر سرخاب از شاهزادگان شاخه کیوسیه از باوندیان نسبت داده شده است. گفته شده که یاران ابومسلم نیز به این جریان می‌پیوندند. برخی از نویسندگان متعصب سده‌های نخستین اسلامی در مقابله با این جریان ایرانی ضد سلطه عرب، از آنها بعنوان مجوس «زرتشتی» وپیروان مزدک یاد کرده اند. در حالیکه طرح مسئله تناسخ از سوی خرمدینان براین اساس بوده تا پس از کشته شدن چهره درخشانی چون ابومسلم خراسانی، پیروانش را به خود جلب سازند. 
مذهب اباحه وسیرت لذت که به آنها منصوب شده است، به ظاهر از اسم آنها گرفته شده است، در صورتیکه به احتمال قوی، اسم آنها با معنی و مفهوم لذت و لذت پرستی، که لازمه لفظ خرم و خرمی است، ارتباط ندارد و گویا سبب اصلی تسمیه آنها به این اسم، آن است که منشاء آن قریه ای بنام خرم در ناحیه اردبیل بوده است. در برابر برخوردهای مذکور، استخری به روشنی اشاره دارد که در مساجد خرم دینان قرآن خوانده می‌شده است. همچنین است «ابن حوقل» که یادآور می‌شود: خرمدینان در جبال و روستاهای خود مساجد احداث کرده‌اند و در آن مساجد، اذان گفته می‌شود، و در مساجد آموزش قرآن دایر است. با آنچه که گفته شد در می یابیم که اساس آئین خرمدینان بر مقابله با سلطه جبارانه خلافت عباسی قرار داشته و به همین دلیل طرفداران خلافت برای کوبیدن آنها از زدن هیچ انگی ابا نداشته‌اند.
به اعتبار منابع تاریخی، مردم سلحشور آذربایجان، چون بخش‌های دیگر ایران زمین، هیچگاه در برابر عربها و دستگاه ستمگری خلافت، دست از مقاومت و نبرد نکشیده‌اند.

به اعتباری درخشان‌ترین قهرمان تاریخ ایران در سده های نخستین پس از اسلام که در خطه آزادزنان وآزادمردان آذربایگان بپا خاست و نزدیک به ربع قرن دستگاه پرجبروت وسلطه‌گر خلافت را دچار وحشت ساخت، بابک خرمدین بود. زمان تولد این قهرمان بزرگ ایرانی، نه روز و نه ماه و نه سالش روشن نیست، در حالیکه روز به شهادت رسانیدن و پیوستن‌اش  به استوره های جاوید ایرانزمین به روشنی به ثبت تاریخ رسیده است. نام پدرش مرداس و از مردم مدائن بود و گفته شده است که مادرش بانویی از مردم سراب بوده است. بابک از نوجوانی به سلک خرمدینان آذربایجان که رهبری آنها بر دوش جاویدان پسر شهرک قرارداشت، درآمد. جاویدان بر خلاف دیگر خرمدینان برآن گشت تا برای رودررویی با قدرت خلافت عباسی و رهایی ایران، سپاهی گرد آورد و چنین کرد. بابک نوجوان نوخاسته یکی از جنگاوران سپاه جاویدان به شمار می‌رفت. جاویدان با نیروهای متجاوز خلیفه درگیر گشت و در نبردی زخمی شد و سرانجام جان به جان آفرین تسلیم کرد. به گفته‌ای با توجه به دلاوریهای بابک، سفارش می‌کند تا بابک را به جانشینی او برگزینند. در منابع آمده است که همسر جاویدان نیز از بابک حمایت می‌کند و حتی به همسری او در می آید. بابک راه جاویدان را در مبارزه نظامی با دستگاه خلافت ادامه داده بر تقویت نیروهایش می‌کوشد و بر شماری از قلعه‌های دوران ساسانی دست یافته به تقویت جنبه‌های دفاعی آنها می‌پردازد و منطقه را بصورت دژی تسخیر ناپذیر در می‌آورد.

بابک با بهره جستن از قدرت بالای رهبری و برخورداری از روحیۀ جوانمردی، روز به روز بیشتر در بخش وسیعی از آذربایجان پیروانی را به خود جلب می سازد و با شبیخون زدن‌های پی در پی در فرصت‌های مناسب، نیروهای دستگاه خلافت را به وحشت می‌اندازد. او با پیروزی‌هایی که به دست می‌آورد شهرتی روز افزون پیدا می‌کند تا جائی که دیگر خرم‌دینان، باشندۀ نواحی مختلف ایران و مبارزان راه  نجات ایران از زیر سلطۀ عرب، به او می‌پیوندند، چنانکه نیروی چشمگیری در همدان و گروه پرشماری از سلحشوران دیلم با او همداستان می‌شوند و نیروهای نظامی بابک از شکل چریکی به صورت نیروهای گستردۀ منظم سازماندهی می‌شوند و در نتیجه، خلیفه ناگزیر می‌شود تا نیروهای نظامی پرشماری را برای شکست بابک با تجهیزات و صرف هزینۀ بسیار روانة منطقه سازد.
نیروهای نظامی دستگاه خلافت را بیشتر سربازان ترک مزدور تشکیل می‌دادند و آنها برای سرکوب مردم از تجاوز به روستائیان در جریان نبردها نیر ابا نداشتند و در فرصت‌های مختلف گروه‌های پرشماری از زنان و افراد غیر مسلح را  قتل عام می‌کردند. در این باره خواجه نظام الملک با اینکه هیچ ارادتی به خرم دینان نداشته است به ناگزیر در سیاست نامه به خشونت سپاهیان دستگاه خلافت نسبت به خرم دینان، پیش از ظهور بابک اشاره دارد و می‌نویسد: "" در زمان هارون، خرم دینان خروج کردند. سرداران خلیفه ناآگاه بر ایشان تاختند و خلقی بی حد و بی عدد از ایشان کشتند و فرزندان ایشان را به بغداد بردند و فروختند. "" برخوردهای وحشیانه سپاهیان ترک و عرب دستگاه خلافت با ایرانیان در جای جای سرزمین پهناور ایران زمین و کشتارهای بی حساب سرداران و حکمرانان جباری چون حجاج بن یوسف که فقط در دوران حکومت بیست ساله خود حدود یکصد و بیست هزار از ایرانیان را به جلاد سپرد، زمینه ساز واکنش گسترده‌ای شد و چهره‌های دلاوری به صحنه آمدند که اوج آن را باید در جنبش گسترده و توانمند بابک دید.
بابک در نبردهای مختلف به دلیل بهره‌مند بودن از حمایت همه مردم، در اختیار داشتن قلعه های سترگی چون قلعه ""بذ"" در کلیبر که امروزه به عنوان قلعه بابک معروف گردیده و سرانجام به دلیل نبوغ نظامی و شجاعت و محبوبیت کم نظیرش توفیق یافت تا ضربه های سهمگینی بر لشگریان مجهز خلیفه وارد سازد تا جایی که در نوشته‌ها شمار کشته‌شدگان را پانصد هزار تا یک میلیون یاد کرده‌اند که به نظر اغراق آمیز می‌آید و مخالفان بابک کوشیده‌اند تا با عنوان اینکه بابک گروه پرشماری از مسلمانان را کشته است، مبارزه ضد سلطه او و مردم ایران را در برابر تجاوزگری های وحشیانه سپاهیان مزدور دستگاه خلافت کمرنگ بسازند. زمانی که بابک در اوج موفقیت‌هایش لرزه بر پیکر خلافت عباسی افکنده بود، ‌خلیفه ای که از مادری ترک و پدری عرب به دنیا آمده بود، بزرگترین لشکر ممکن را به سرداری یکی از ترکان به نام «نجا» با عمده لشگریان مزدور ترک خود روانه نبرد با بابک می‌سازد. این لشکر عظیم، ضربه‌های شدیدی بر نیروهای بابک وارد می سازد، با این حال بابک با برخورداری از موقعیت پایگاه های کوهستانی و در اختیار داشتن قلعه های مستحکم به پایداری ادامه می دهد و ""نجا"" ناگزیر به بازگشت می‌شود. سرانجام خلیفه دست به قماری خاص می زند و تصمیم می‌گیرد از متحد بابک ، ""حیدر بن کاووس"" که در تاریخ از او به نام افشین یاد می‌شود، ‌یاری بگیرد. "" خلیفه می‌خواست حتی المقدور بابک را به دست سرداران ترک و عرب شکست دهد تا افشین قدرت نگیرد، اما خلیفه هر چه کرد، ‌حتی به گفته بابک با فرستادن خیاط و آشپز خود، این کار سر نگرفت. ناچار خلیفه، دست به دامن افشین، دشمن خود شد. به گفته طبری، "" چون معتصم در کار بابک بیچاره شد، اختیار بر افشین افتاد ". اما این کار برای خلیفه پیروزی نیز بود، زیرا پیمان سه سردار بزرگ ایرانی را نقش بر آب کرده بود. "
   در مورد هم پیمانی بابک، ‌افشین و مازیار، زمانی که بعد از بابک، مازیار راه او را توانمندانه در نبرد با سلطه دستگاه خلافت پی می‌جوید، به سرانجام بابک دچار آمده ،‌به بند کشیده می‌شود، چنین اظهار می‌دارد : "" من و افشین (حیدر بن کاووس) و بابک ، هر سه از دیرباز عهد و بیعت کرده‌ایم و قرار داده بر آن که دولت از عرب باز ستانیم و ملک و جهان داری به خاندان کسرویان نقل کنیم.""

 آری دریغ و درد که خودخواهی و جاه طلبی، افشین را به راهی کشانید که با وجود سرانجام دردناکش، چهره حقیری از خود در تاریخ به جای گذارد. افشین با نیرویی از مزدوران ترک و عرب خلیفه، روانه نبرد با بابک می‌شود و دست به محاصره نیروهای بابک می‌زند. افشین سعی داشت تا با تکیه بر سوابق دوستی با بابک، بدون رو در رویی او را وادار به تسلیم سازد. پس به نیرنگ متوسل می شود تا براساس "" زنهار نام خلیفه "" او را بفریبد. ولی بابک پاسخی دندان شکن برایش می‌فرستد و ننگ تسلیم شدن به خلیفه را نمی پذیرد. از آنجا که نبرد پیشین بابک با "" نجا"" سردار ترک خلیفه‌، لطمه سنگینی بر نیروهای او وارد ساخته بود ، در خود توان رو در رویی با افشین را نمی‌بیند و شجاعانه با شماری کم از لشگریانش حلقه محاصره را می‌شکافد و راه ارمنستان را پیش می‌گیرد تا از آنجا به روم شرقی برود تا با یاری امپراتور به مبارزه خویش ادامه دهد ولی در آنجا نیز با نیرنگ سهل بن سنباط مواجه می‌شود و در حالی که با استقبال گرم او مواجه گشته بود و بر خوانش نشسته بود، به خاطر هم دستی سهل با افشین، او را در بند می‌کنند و به افشین تحویل می دهند.
سرانجام پس از 22 سال تلاش و کوشش و نبردهای پی در پی، این شیر مرد تاریخ ایران زمین، ‌نه در صحنه نبرد، که با نیرنگ از ادامه راهی که می‌رفت، یکی از بزرگترین قدرتهای شناخته جهان را از پای در آورد، باز می‌ماند. خبر دستگیری بابک که سالیان دراز، خواب خوش را از معتصم، خلیفه دو رگه ترک و عرب باز ستانده بود، ولوله‌ای ایجاد می‌کند. مراسم استقبال از افشین و شیر به بند کشیده او، بابک، ‌رویداد کم نظیری در تاریخ به شمار می‌رود که نمی‌توان آن را به پای پیروز افشین گذارد، بلکه باید آن را به عنوان پایان یافتن دوران کابوس دهشتناک دستگاه خلافت به شمار آورد. به اعتباری می‌توان گفت که در آن تشریفات بی‌سابقه همه به خاطر دیدار ابر مردی بود که حتی در شرایط در بند بودن، می‌توانست پشت دشمنانش را بلرزاند.
"" تشریفاتی که خلیفه  برای ورود بابک ترتیب می‌دهد، شنیدنی است : دو صف پنج فرسنگی از مردم در دو سوی راه تشکیل می‌دهند و بابک را بر فیل و برادرش را بر شتر می‌نشانند و آنان را بدین گونه از میان دو صف عبور می‌دهند. چنین نمایشی برای سرداری شکست خورده در تاریخ بی‌سابقه است. شاعری وابسته به درگاه خلیفه در عظمت این روز می‌سراید : پیروزی یعنی این. این فتحی است که کسی مانند آن را ندیده است.""

رویداد به شهادت رساندن بابک به فرمان خلیفه در عین تلخ بودن، به اعتباری یکی از شکوهمندترین حماسه های تاریخ ایران و جهان به شمار می رود. نحوه رودررویی شجاعانه بابک با مرگ و حرکت بی سابقه او، پدیده‌ای است که به حق از آن بزرگ مرد، استوره‌ای شکوهمند در تاریخ ایران زمین ساخته است. در بیان چگونگی برخورد دلیرانه بابک با مرگ و پیامی که برای همیشه از خود برای نسل‌های آینده سرزمین آزاده پرور ایران در تاریخ به جای می‌گذارد، به جا خواهد بود تا به نوشته یکی از مخالفان بابک و خرمدینان اشاره کنیم، باشد که عظمت این چهره بزرگ را بهتر دریابیم.
خواجه نظام الملک درباره رویداد مذکور چنین می‌نویسد :"" چون یک دستش را ببریدند، دست دیگر در خون زد و در روی مالید، همه روی خود را از خون سرخ کرد. معتصم گفت: ای سگ، این چه عمل است؟ گفت:
دراین حکمتی است، شما هر دو دست و پای من بخواهید برید و گونه روی مردم از خون سرخ باشد؛ خون ازروی برود، ‌زرد باشد، من روی خویش از خون سرخ کرده‌ام تا چون خون از تنم بیرون شود، نگویید که رویم از بیم زرد شد، در مرگ نیز مردی باید.""
 پس از به شهادت رسانیدن بابک ، خرم دینان از پای ننشستند و رهبری آنها بر عهده یار دیرینش، مازیار » پسر قارن، شاهزاده تبرستان قرار گرفت و با نام سرخ علمان، خیزش بابک را پی جست و بخشهای وسیعی از ایران را از زیر یوغ دستگاه خلافت و سپاهیان ترک و عرب خونخوار بیرون آورد و به بخش فراوانی از آرزوهای بابک قهرمان، جامه عمل پوشانید. شگفت آنکه سرانجام مازیار نیز به نیرنگ از پای درآمد و پیکر پاکش را پس از آنکه او را به شهادت رسانیدند ، در کنار بازمانده پیکر پاک  بابک بر دار کردند.

https://telegram.me/iranboom_ir
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/gardesh-gari/2608-gozaresh-safar-be-dej-babak.html

This comment was minimized by the moderator on the site

عقابِ دژِ جمهور

بهناز رضایی
 
بذ یا قلعه جمهور معروف به قلعه بابک در 50 کیلومتری شمال شهرستان اهر و در بلندهای باختری شعبه‌ای از رود بزرگ قراسو قرار دارد، منطقه‌ای که با نام کلیبر معروف است. کلیبر خود یکی از شهرستان‌های آذربایجان شرقی است که به علت واقع شدن در ناحیه کوهستانی و وجود درختان زیاد و آب روان ناشی از چشمه‌سارهای کوهستانی، بسیار زیباست.

بنای جمهور مرکب از قلعه و دژی است بر فراز قلۀ کوهستانی، با ‌کمابیش 2300 تا 2700 متر بلندا از سطح دریا. و اطراف قلعه را دره‌های ژرفی با عمق 400 تا 600 متر فرا گرفته‌ است و تنها از یک سو راهی باریک و سخت برای دسترسی به این قلعه وجود دارد.

راه کلیبر به قلعه با این‌که از 3 کیلومتر تجاوز نمی‌کند ولی بسیار دشوار است و به هنگام گذر، باید از گردنه‌ها و گذرهای خطرناکی عبور کرد.

راه ورود به قلعه گذری است از سنگ‌های منظم طبیعی که راه عبور یک نفر است، معبر در فاصلۀ 200 متری دروازۀ قلعه و در برابر آن قرار دارد. دو برج در طرفین دروازه قرار دارد که جایگاه دژبانان بود. یکی مخروطی و دیگری مدور از سنگ‌های تراشیده با ملاط ساروج که در بلندی آن‌ها، دژبانان به تمام جوانب قلعه اشراف دارند برای ورود به قصر قلعه، از راهی باریک تا کمابیش یکصد متر ارتفاع از صخره باید صعود کرد. در چهار سوی بنا، چهار برج دیده‌بانی به صورت نیمه استوانه ساخته شده است که جایگاه دژبانان و دیده‌بانان بود که هر جنبنده‌ای را تا کیلومترها از فراز دره‌ها و کوهپایه‌ها زیر نظر می‌داشتند.

برای نفوذ به داخل، تنها راه ورود، دروازه اصلی است. و از کوهستان امکان وارد شدن به قلعه وجود ندارد.

با گذر از دروازۀ ورودی و پشت سر گذاشتن بارو، جهت رسیدن به دژ اصلی، باید از گذرگاهی باریک که حدود 100 متر فراز را به همراه دارد گذشت، تا به داخل ورودی قلعه رسید. مسیری سخت که از یک سو به دره است با جنگل‌های تنک و ژرفایی حدود 400 متر که به تیغه و دیواره تا قعر دره ادامه دارد.

پس از صعود، برای ورود به دژ اصلی از مدخلی دیگر با پلکان‌هایی نامنظم باید گذشت. بنای دژ دو طبقه و و در پاره‌ای جاها سه طبقه می‌باشد. در طرفین مدخل دو ستون مشخص است که پس از تالار اصلی است که 7 اتاق در اطراف آن قرار دارند که به تالار مرکزی راه دارند. در قسمت شرقی دژ تاسیسات مرکبی از اطاق و آب‌انبارها ساخته شده است. محوطۀ داخلی آن به‌وسیلۀ نوعی ساروج غیر قابل نفوذ گردیده بود که به هنگام زمستان از آب و برف پر می‌شد و آب مورد نیاز دژنشینان را تامین می‌کرد.

در سمت شمال غربی دژ، پله‌هایی سرتاسری وجود دارد که اکنون ویران شده است و بخش‌هایی از آن از خاک بیرون مانده است و تنها راه صعود به بخش‌های مرتفع‌تر بناست که محوطه وسیعی است و احتمالا جایگاه سربازان بوده که از آن‌جا به همه چیز و همه‌جا تسلط کامل داشته‌اند. از همین‌جا بوده است که بابک خرم‌دین آن دلاور بی‌نظیر به مدت 22 سال لشکریان سه خلیفه ستمگر و انسان‌کش عرب، یعنی هارون‌الرشید، مامون و معتصم را معطل کرده و شکست داده بود.

از آثار معماری و روش چفت و بست سنگ‌ها و ملات ساروج و اندود دیوارها، از نوعی گچ و خاک، می‌توان به یقین اظهار داشت که ساختمان این دژ و قلعه در روزگار اشکانیان و یا شاید ساسانیان ساخته شده است.

بدین ترتیب می‌توان گفت قلعه جمهور از دوران قدیم محکم و استوار بر بلندپایه‌ترین قله‌های آذربایجان خودنمایی می‌کرده و هنوز به عنوان جایگاه بابک خرم‌دین و یکی از نمونه‌های استقامت و پایداری ایرانیان برابر عرب‌ها و جزو بزرگ‌ترین  نمونه‌های معماری ایران محسوب می‌شود.

بابک خرم‌دین مرد اصیل ایرانی، شیرمردی که 22 سال در برابر تجاوز ننگین اعراب به خاک میهن، مردانه مقاومت و ایستادگی کرد و در نهایت با نیرنگ از پا درآمد. او راه یعقوب لیث راه پیمود.

بابک ادامه دهندۀ قیام خرم‌دینان اصفهان بود که در سر سودای عظمت دوباره ایران را داشت. با کشته شدن او، پیروانش در سراسر ایران، مبارزه با سلطۀ اعراب را پی گرفتند. اما افسوس که قیامش به انجام نرسید.

http://www.iranboom.ir/gardesh-gari/2304-oghab-dej.html

This comment was minimized by the moderator on the site

هفدهم دی ماه سالروز درگذشت بابک خرمدین

بابک خرمدین یکی از سرداران ایرانی بود که از #آذربایجان بر ضد ظلم خلفای عباسی به‌پا خاست. وی طی بیست و دوسال رهبری جنبش سرخ جامگان را برعهده داشت و در همان عصر مازیار از مازندران و ابومسلم خراسانی و یعقوب لیث از خراسان و سیستان نیز از دیگر سرداران ایرانی بودند که بر علیه ستم خلفای عباسی دست به قیام زدند.
یاد همه ی سرداران ایرانی گرامی باد.

بابک_خرمدین - اوستا جم
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9630-1392-03-15-23-05-05.html

بابک خرمی وجنبش خرمدینان گفتار زنده یاد دکتر پرویز ورجاوند
http://www.iranboom.ir/gardesh-gari/2608-

بابک خرمدین نماد ایران دوستی یا دستاویز ایران ستیزی؟!
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/1027-babak-khoramdin-iran-dost.html

پرونده شنیداری شیر کوه بذ #بابک_خرم_دین - سرودهٔ بانو هما ارژنگی
http://www.iranboom.ir/resaneh/shenidary/2539-shir-koh-bz-babak-khoramdin.html

گزارش سفر به #دژ_بابک - گزارش سفر به دژ بابک
http://www.iranboom.ir/gardesh-gari/2608-gozaresh-safar-be-dej-babak.html

#عقاب_دژِ_جمهور - بهناز رضایی
http://www.iranboom.ir/gardesh-gari/2304-oghab-dej.html

جنبش‌های ملی و مذهبی ایرانیان پس از کشته شدن ابومسلم - دکتر حسینعلی ممتحن
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/11563-jonbesh-iranian-pas-az-koshte-shodan-abomoslem.html

شعوبیه؛ جنبش فرهنگی ملی - حمید ایزدپناه
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhe-eslami/11470-shoubie-jonbesh-farhang-melli.html

ویژه‌نامهٔ 21 آذر، روز نجات آذربایجان و گریز اهریمن
http://www.iranboom.ir/khabarnameh/48-khabarnameh/16751-vize-name-21azar-roz-goriz-ahriman-950921.html

کتاب الکترونیکی《بابک خرمدین》نوشته ی《شادروان استاد سعید نفیسی》
https://t.me/iranboom_ir/19443

This comment was minimized by the moderator on the site

گزارش سفر به دژ بابک

گزارش و عكس: علیرضا زیاری
https://t.me/iranboom_ir/39842?single

به شادی روان جاودانان آذربایجان 
بابک خرم‌الدین، احمد کسروی، ستارخان، باقرخان، محمدامین ریاحی و...

متنی به بهانه گزارش سفر به سرزمین آذربایجان با همه خاطرات دیرینه‌اش
می‌گویند نیمی از سفر، آماده سازی وبرنامه ریزی قبل از سفر است . چون قراربود به دژ (قلعه) بابک خرم‌الدین و جنگل های ارسباران درسرزمین آذربایجان  برویم برخود لازم  می دانستم که بر پایه باورهای ایرانی ، تاریخ آذربایجان را بدانم. دردسترس  من کتاب تاریخ آتورپاتکان ، نوشته پروفسور اقرارعلی اوف بهترین منبعی بود  که دراختیار داشتم . موفق شدم قبل از سفر آن را بخوانم ومتن خلاصه ای نیز از آن  تهیه کنم . حبفم آمد این متن خلاصه را به پیوست این گزارش به دوستداران فرهنگ وتمدن ایران زمین  پیشکش نکنم.

پیش خود فکرکردم حتما دوستی جزئیات اینکه کی حرکت کردیم به کجاها رفتیم ، چه ها دیدیم و شبیه این ها را خواهد نوشت و یا در عکسها خواهیم دید، من از زاویه دیگری به این سفر نگاه کنم . به این اندیشیدم که آیا دراین سفر شد لحظه‌ای که به تاریخ آذربایجان و معنای نامش و به ریشه اش نیاندیشیده باشم؟ و شد که لحظه ای به قهرمانان مبارزات رهایی بخش از سلطه بیگانگان در سده‌های سوم و چهارم و پنجم خورشیدی  و درراس آنان به گرامی بابک خرم الدین فکر نکرده باشم و آیا شد در ساعاتی که در کناره ارس  عبور می‌کردیم خاطره تلخ پرپرشدن گل سرخ  از سلاله عاشق پیشگان متعهد که در زمانه ما در ارس  پرپر شد  مرا پژمرده نکرده باشد ؟ نه تنها نشد بلکه در عمل  دل مشغولی و دغدغه های ذهنی در خواب و بیداری  4روزه پس از سفر نیز شد  و با خود گفتم که بهتر آنکه به منابع در اختیار مراجعه کنم و متنی هر چند به اختصار به گروه کوهنوردی هامون و جناب ناصر اسعدی گرامی سرپرست این برنامه و همیاران وی جنابان هادی زکی خانی و فرشاد پورکافی که صمیمانه در این برنامه تلاش کردند پیشکش کنم و نیز سپاسگذار ایشان و جناب آقای شهرام بهزاد و جناب دکتر شیروانی باشم که عشق به میهن در وجودشان موج می زد.

 زمان پایانی هخامنشیان و آغاز کار اسکندر  و سلوکیان، آتورپات ( نگهبان آتش ) با کاردانی خویش آن بخش از ایران را از یورش یونانیان بر کنار داشت و نام خویش را بر آن مرز نهاد. آتورپاتکان = خانه آتورپات، که همین نام از آن پس بر آن استان ایرانی ماند و در گذر روزگار، دگرگون به آذربادگان، آذربایگان و آذربایجان شد.
.. .مادبزرگ، سرزمین های آذربایجان تا همدان و شمال لرستان و کردستان غربی ( عراق امروزی ) وکردستان شمالی ( ترکیه امروزی ) وبخش هایی از اران و قفقاز را در بر می‌گرفته است وبه روشنی پیوند نژادی و ملی کردان و آذربایجانیان و قفقازیان را نشان می‌دهد.
یک هنگام پیش از آن به نام های " منوا" و"اورارتو"و درخشش فرهنگ ایرانی آنان در این سرزمین بر می خوریم که امروز چون آفتاب بر همگان روشن است ، یک هنگام پیش از آن هنگام پادشاهی کیخسرو کیانی است که همه نوشته های اوستائی ،جایگاه و پایتخت وی را در کنار دریاچه چیچست (ارومیه) یاد می‌کنند که در سنگ نوشته های  شلم نصر ، پادشاه خونریز آشور از وی و ایل و دودمان او بانام " پارسوا" یاد میکند

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/gardesh-gari/2608-gozaresh-safar-be-dej-babak.html

This comment was minimized by the moderator on the site

بابک خرمدین نماد ایران دوستی یا دستاویز ایران ستیزی؟!

ایاز تبریزی

    نارضایتی مردم ایران از حكومت امویان و عمال و والیان بیدادگر آن ، زمینه ساز شورش های بزرگی در سده های نخست هجری شد كه پس از روی كار آمدن خلافت نیمه ایرانی عباسیان نیز دست كم در بخشی از ایران  شامل مازندران ، ری ، آذربایجان ، اران و ارمنستان ، ادامه یافت . بزرگ ترین آن شورش ها كه بیش از بیست سال طول كشید ، خیزش  بابک ،سردار بزرگ و برخاسته از بین توده مردم بود . بابك در سال 200 هجری به نام خرم دینان در ادامه خیزش سهرك مزدكی به پا خاست ( زرین كوب 2536 / ص 4-193 ) ودر سال 220 هجری حیدربن كاووس مشهور به افشین ، اورا از راه نیرنگ دستگیر كرد و به نزد معتصم ،خلیفه وقت عباسی فرستاد . به نقل از طبری آمده است كه اورا در تاریخ پنجشنبه سوم صفر سال 223 در سامرا به طرز دلخراشی كشتند .( نفیسی 1348 / ص 141)

    بابک مدتی پس از آن که به جانشینی جاویدان درآمد،  یعنی در سال ۱۹۵ هجری خورشیدی، همزمان با خلافت مأمون خلیفه عباسی در شمال آرتاویل (اردبیل کنونی) علیه عباسیان قیام کرد. او با همسایگان ارمنی خود متحد گردید و توانست حمایت امپراتور بیزانس تئوفیلوس را به دست آورد. هدف نهایی بابک اتحاد مجدد ایران و رهایی ایران از قید خلفای عباسی بود. بابک پیرو آیینی بود که آمیخته‌ای از آیین زرتشتی و مزدکی بود. او و پیروان او معتقد بودند که ابومسلم نمرده است و او منجی است که روزی دوباره بازخواهد گشت و عدالت را در جهان برقرار خواهد کرد. قیام بابک بیش از  بیست سال طول کشید. 22 سال جنگ های نامنظم بابک علیه حکومت ستمگر عباسی موجب شد بنی عباس  شش بار  والی عرب آذربایجان را تغییر دهد. بابک زمانی شکست خورد که متحد پیشین او افشین به او خیانت کرد. با شکست بابک و دستگیری او بسیاری از خرمدینان به امپراتوری بیزانس پناهنده شدند و پیروان او بعدها در سایر مذاهب اسلامی حل گردیدند و می‌توان گفت که قیام خرم‌دینان عملاً آخرین جنبش بزرگ و سازمان یافته احیای دینی ایران پیش از اسلام بود.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/1027-babak-khoramdin-iran-dost.html

This comment was minimized by the moderator on the site

زادروز بابک خرمدين است‌ .

محل تولد : كليبر بلال آباد .

علت مرگ : بريده شدن دست و پايش .

آرامگاه : ندارد .

مليت : ايرانی .

شناخته شده : مبارزه برضد اشغال گری اعراب پس از حملهٔ اعراب به ایران .

جنبش : رهبر انقلابی جنبش سرخ جامگان .

مخالفان : خلیفه عباسی ، مامون و معتصم .



خلیفه : اگر توبه کنی ، میبخشمت !

بابک : گنهکاران توبه میکنند نه وطن پرستان .

خلیفه : تو اکنون در چنگ ما هستی !

بابک : جسمم آری ولی روحم نه ، دژ آرمان من تسخیر ناپذیر است .

خلیفه : جلاد قطعه قطعه اش کن تا با زجر بمیرد ! جلاد با یک ضربت دست راست بابک را قطع کرد .

بابک به زمین نشست و با خون کتفش صورتش را غرق خون کرد .

خلیفه : کافر ! این چه بازیست !

بابک: پیش نامرد باید مردانه مرد . با رفتن خون از تنم رخسارم زرد می شود و تو گمان میکنی از ترس است ! اما مرا ترسی از گلهٔ روباهان نیست . با قطع هر عضوم بابکی در این سرزمین متولد میشود .

با هر جمله ای که بابک میگفت عضوی از بدنش بر زمین میافتاد .

خلیفه : جلاااااااااااد ببر صدایش را !

و شمشیر فرود آمد .

و سر ، سری که پیش هیچ ظالمی خم نشده بود به زمین افتاد .

به یاد بابک خرمدین ، غیور مرد ایران زمین .

ﺯﻧﺪﻩ باد هر شهیدی که به عشق مردم و وطن با جان خویش عشق بازی میکند .

رسانه باشید .

بهتر است اسطوره هایمان را از یاد نبریم .

پست های مرتبط با این پست
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در آه ای خدای بدن های در هم کوفته...
شعری از شاعر اهل افغانستان زبان دل خراسانیان از دامنه جنگی که دامن از سرزمین و این مردم مظلوم نمی کش...
- یک نظز اضافه کرد در ایرانیان مهاجری که کشورها و سر...
سیدمحمدخاتمی در سفر به شهر یزد از آتشکده زرتشتیان یزد دیدن کرد خاتمی در این دیدار ضمن گفت و گو ب...