در زمین بِکرِ کودکان شان این گونه کاشتند، که چنین برداشتند

یک نسل قبل در میان ما، پیران قوم را عادتی بود که چون فرزندی خداوند به عددی از فرزندان شان عطا می کرد و در این فرزند کمی قدرت تمیز می دیدند، فورا او را بر زانوان نشانده و به نظم و شعر اصول دین بدو می آموختند و در هر لحظه کودک را به امتحان می کشیدند و تمرین می دادند که : "اصول دین برچند؟" و چون کودک به یاد می آورد و می گفت: "بر پنج" می گفتندش که "حال بشمار" و کودک نیز به همان طریقت که آموخته بود آهنگین شروع به شمارش می کرد که "اول توحید، دوم عدل، سوم نبوت، چهارم امامت و پنجم معاد روز قیامت؛" و جمع نیز با اتمام این شعرواره آهنگین در زبان کودکانه او، به تشویق جمعی اش کوشا بودند و...

آری یک نسل قبل بزرگان این چنین دین را در ذهن و زمین بِکرِ کودکان خود می کاشتند و اصول بدو می آموختند و بر فروع او را عامل می ساختند، تا بزرگ که شد بر سبیل گذشتگان حرکت خود استوار سازد و خود در امر دین آگاه و عامِل باشد و البته از این کلاس های خانگی و مُلایی، انسان هایی بیرون می آمدند که حکمت، شعر، ادب، ضرب المثل، نگارش، دستور و... را در حد اعلی به زبان بسیار شیوایی احاطه داشتند و در حالی که چند کلاس قرآنی بیش نمی آموختند، خود مفسر و مداقه گر در بوستان و گلستان سعدی (ره)، شعر حافظ (ره)، شاهنامه فردوسی (ره) و... که استوانه های ادب فارسی اند می شدند.

 کاری که از لیسانسه های امروز هم حتی نشاید و شاید از رو خوانی اش هم بر نیایند، و اگر جوانی بخواهد بداند که بزرگان ادب فارسی چه گفته اند، امروز باید بزرگان وقت ادب فارسی را فراخوانده تا چنین متونی را بخوانند و به تفسیر کلمات آن یک به یک اقدام نمایند تا به فهم شان در آید.

اما این امر در کلاس مُلایی آن روز مقدور بود و کودکان آن روز ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه ندیده، بر این امر توانا می شدند و مُلای چنین کلاس هایی هم خود فارغ التحصیل جایی نبود جز اینکه تنها سرآمد شاگردان ملایی دیگر که بعد از استاد بر کرسی او می نشست و خرقه ملایی این چنین دست به دست می گشت.

عمق ادبی و نگارش های یک نسل قبل حکایت از احاطه آنان به ادب و نگارش دارد و انسان انگشت به دهان می ماند که چگونه این متون ادبی را فهم می کردند، چه برسد به نگارش آن که خط، خطِ نوشته های شان مملو از آیات، امثال، اشعار و نظم و نثر بود.

 

+ نوشته شده در دوشنبه دوم فروردین ۱۳۹۵ ساعت 11:1 شماره پست: 914 توسط سید مصطفی مصطفوی  | 

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در درهای نیم لا، طعمه هایی وسوسه ...
ذلت دروغگویی اینکه چرا افکار عمومی و حتی خواص در حکمرانی حاضر به پذیرش تکذیب سفیر در مورد به غارت ر...
- یک نظز اضافه کرد در درهای نیم لا، طعمه هایی وسوسه ...
امنیت روانی زندگی نباتی اینکه مقام معظم رهبری انتشار دیدگاه، تحلیل و نقد کارشناسی مغایر با خواست تم...