اندر حکایت روز مرد! و عیار مردانگی ما
سیزده رجب و زاد روز آزاده ی جهان آزادگی، شیر بیشه شجاعت و مردانگی، مرد علم و تقوا و پاکی ... را به عنوان روز مرد تعیین کرده اند و لابد باید در این روز ما مردها نظری به خود کرده و از مردانگی های مان یاد آوری کنیم و به آن ببالیم و به پاس این مرد! بودن مان مورد تقدیر جماعت زنان! قرار گیریم و تقدیرشان را که در روز زن! کردیم، پس بدهند و این که به آنان بگوییم چنین مردانگی داریم، که آنها ندارند.
ولی حداقل در خودم که می نگرم مردانگی برجسته یی نمی بینم که در ردیف مردانگی و شامل خصوصیاتی باشم که شاخص این روز یعنی مردِ مردان، علی مرتضی (ع) واجد آن است و یا حتی مردان شیعه یی که واقعا پیرو اویند؛ که بر ظلم بخروشند و به درآمدن خلخالی از پای یک زن نامسلمان، مرگ را برخود واجب و لازم ببینند. امروز خلخال از پای زن غیر مسلمان که چه عرض کنم، یک خلقی در زیر پای اختلاس گران و سو استفاده گران از بیت المال و منحرفین له شده اند و هزاران مرد از جماعت مردان مبارز زمان امام (ره) و انقلاب، آگاهان و دانشمند این مرز و بوم، توسط اختلاس گران میلیاردی فرصت سوز از کشور و انقلاب، از کار، کسب، درس، دانشگاه و اداره اشان محروم شدند و جماعت اختلاسگر پررو و وقیح و حامیان شان راست راست می گردند و در عرصه کشور جولان می دهند و به حمایت بزرگان شان سخت جا پا محکم کرده اند و حتی بعد از هشت سال فضاحت برزگ مدیریتی و جناحی که آفریدند و نهایتا نیز با "نه" بزرگ و واضح این ملت در 24 خراد گذشته به کناری رفتند، ولی هر روز در خیابان ها و مصادر کشور جولان می دهند، راه پیمایی بی مجوز به راه می اندازند و در مجلس معرکه می گیرند و از مصونیت آهنین برخوردارند و دم و دستگاه دارند و هزار امکانات دیگر و...
ولی انگار مردانگی برای ما نمانده و در خانه های خود خزیده ایم و به جز عده یی قلیل که چند صدایی به اعتراض به این ظلم بزرگ بلند کرده و می کنند و بر این همه نابرابری اعتراض می کنند، بقیه خاموش و بی صدا به نظاره ظلمی نشسته ایم که بر همه ما می رود و هیچ نمی گوییم و ندای مظلومیت میلیون ها ایرانی که در فقر، نداری، بیکاری، تورم، گرانی، تبعیض، دین گریزی و... به آسمان رفته را نمی شنویم و ما همچنان پابرجا و محکم و مردانه! جزو قاعدین هستیم. بی حس، بی غرور، بی عار و تعصب، بی خاصیت، در سکوت به نظاره ایستاده ایم و روز مرد! را با پیام های کوتاه به هم تبریک می گوییم و خود را مرد! می دانیم و در خواب مردانگی خود فرو رفته ایم.
ای شرم بر این مردانگی که کجی ها، ظلم ها، فسادها، اختلاس، رشوه ها، قتل ها، تجاوزها، فقر، بی عدالتی، انحراف، فحشا، اعتیاد، دین گریزی، بی مدیریتی، حیف و میل امکانات و فرصت ها و هزار کثافت دیگر را در جامعه خود به وفور می بینیم و نه دم بالا می آوریم و نه حرکتی از خود نشان می دهیم و همچنان خود را مرد! می دانیم و بر مردانگی خود افتخار می کنیم و درخواب خرگوشی این مردانگی خود سخت فرو رفته و بی خود به مدح خود توسط زنان گوش می دهیم و به خود می بالیم که چقدر مردیم!.
ای خاک بر سر این مردانگی که این چنین ذلیلانه ما را در فرا گرفته است. مرد آن مردمی هستند که با توهین به حاج آقا روح الله نامی از طلبه های خمین و مرجعی که هنوز اعلم تر از او بسیار در قم و نجف بودند، در اعتراض به مقاله یی بی نام و نشان در روزنامه یی که به او توهین شده بود، قیام های سخت کردند و انقلاب اسلامی را به پا کردند و بنیاد ظلم آن دوره را برچیدند.
مرد، مردم تونس هستند که وقتی مظلومی را می بینند که از شدت مظلومیت خود را به آتش می کشد، آنچنان بر ظالمین می تازند که بنیادشان را کنده و سلسله یی از قیام های بهار عربی را به راه می اندازند. ما مُردیم و این مُردگی است و نه مردانگی و خبر نداریم که در این فضاحت فرو رفته و بدن هامان مثل بدن معتادین بی حس و حال در جا مانده است. اگر این مردانگی است پس خاک بر سر هر چی مردانگی، کاش مرد نبودیم که ناله همدیگر را در تمام نقاط این کشور به وضوح می شنویم و بی حس و حال از کنارش به راحتی می گذریم و اگر مظلومی همچون آن تونسی قهرمان هم خود را در ایران به آتش بکشد؛ احتمالا ناظرینی از ما، موبایل هایشان را بیرون می آورند و فیلم و عکس هایی با مگاپیکسل بالا از آن به تصویر می کشند تا به تفنن به دیگران نشان دهیم که بله ما چنین صحنه یی را دیدیم! این می شود افتخار ما.
هیچ جنبش اجتماعی فعالی نداریم، هیچ حزب فریاد کشی نداریم، هیچ سندیکای فعالی نداریم، هیچ NGO با غیرتی برای مان نمانده و اگر مانده در صحنه جایی برای بروز ندارد. هر ساله که آمار قربانیان اجتماعی از قتل، تجاوز، آلودگی، میزان بیماری های جسمی و روانی، مرگ و میر جوانان مان، پایین آمدن سن اعتیاد، فحشا، مرگ و... را در کشورمان اعلام می کنند، حتی تلنگری هم بر ما نمی شود وقتی می شنویم که آمار بیکاری چنین و چنان است که پس آن هزار کثافت نهفته است؛ وقتی می شنویم که آمار اختلاس و حیف و میل بیت المال چنین و چنان است و رکوردهای تاریخی و ملی زده است، وقتی می بینیم که دزدان بزرگ بیت المال را با حروف کوچک اول اسم شان اعلام می کنند که آبروی شان! نرود، وقتی می بینیم که پرونده های بزرگ این دزدی ها سرانجامی ندارد، وقتی انحطاط اخلاقی جامعه خود را می بینیم، وقتی سقوط انسانیت را می بینیم، وقتی مرگ خصوصیات انسانی و اسلامی و ایرانی مان را می بینیم و... انگار نه انگار.
انگار مرده یی بی تحرک شده ایم، و انگار هیچ اعتراضی نداریم و به هر کثافتی و ناروایی راضی شده ایم. بی حس شده ایم تمام مردانگی و غیرت و حرکت مان را از دست داده ایم. خاموش و بی صدا تنها به نظاره ایام می رویم تا مرگی ذلیلانه ما را دریابد و بلکه از این همه ظلم خلاص شویم. انگار در زنده بودنمان هیچ حس و حال و مسولیتی نداریم و به امید مرگی نشسته ایم تا شاید مرگ خلاص مان کند. خیلی ها هم که این چنین تسلیم مرگ و زندگی ذلیلانه نشده اند خود را در جماعت میلیونی به آوارگی انداخته و مهاجر سرزمین های دیگر می شوند تا به عنوان شهروند درجه دو مابقی عمر را در آنجا بگذرانند و تنها نبینند و نشنوند آنچه بر آنان می رود، و البته آنان از ما که مرگ را نجات بخش خود می دانیم و بی حس و حال به انتظار مرگ نشسته ایم، بهتر و ارجح ترند. حال با این وضع ای مرد واره ها چون من! روزتان مبارک. این وضع برازنده مردانگی از این نوع است. چنین مردانگی را واقعا چنین وضعی می سزد. این وضع به چنین مردانگی می آید و باید به پای هم پیر شویم.
یا محمد (ص)، یا علی (ع) ، ای اهل بیت پاک رسول رحمت (ع) شرمنده از این که هرگز مثل شما نیستیم و خود را به شما منسوب و متشبث نشان می دهیم و از نام و تعالیم شما سکو ساخته ایم و عنوان خود را از شما وام گرفته به این ترتیب شما را بی آبرو می کنیم، در حالی که نه در هدف و نه در سیره به شما شباهتی نداریم.
+نوشته شده توسط سید مصطفی مصطفوی در 11:5 AM | شنبه بیستم اردیبهشت 1393
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 21 خرداد 1395
- بازدید: 2288