روند بی سر شدن انقلاب و رویاهای خیالی و شعاری ما
اکنون وقتی به شعارهایی توجه می کنم که بعد از شهادت بزرگان این انقلاب دادیم، به بی اساس و خالی از واقعیت بود برخی از آنها پی می برم، آن روزی که آیت الله سید محمد حسین بهشتی به شهادت رسید، و ما شعار دادیم که "امریکا در چه فکریه ایران پر از بهشتیه"؛ و این چه سخنیِ دروغ و بی اساسی بود که تنها از نظر قافیه شعری درست بود و در حقیقت بسیار خالی از واقعیت بود؛ و ما در حالی که دلمان به این شعارهای خالی از واقعیت خوش بود و در رویای داشتن بهشتی ها، مطهری ها، طالقانی ها، چمران ها و رجایی ها و شریعتی ها ... سیر می کردیم و غرق بودیم، که واقعیت صحنه چیز دیگر بود و این تنها خیال باطلی بیش نبود که می توانست در سر زود باورهایی مثل ما جای گیرد و در خواب خوش "داشتن ها" فرومان ببرد؛ در حالی که واقعیت "نداشتن ها" آن روزی روشن شد که در تنگناها و به وقت تصمیم سازی های بزرگ قرار گرفتیم و به دست ها و افکار پرتوانی چون این بزرگان نیاز پیدا کردیم؛ و دیدیم که درشت مهره هایی از این دست در توبره ما نیست و بی خود به داشتن های خیالی خود دلخوش بودیم و بی خود می گفتیم که "ایران پر از بهشتیه" و این رویایی خود ساخته و خالی از حقیقت بود.
اقدامات دشمنان این انقلاب نشان داد که آنان به وضعیت انقلاب و انقلابیون و آنچه امام (ره) در آستین داشت، آشناتر از خود ما بودند، که این چنین با موفقیت از بزرگان این انقلاب گلچین کردند در حالی که ما با شعارهایی این چنین بی معنی دلخوش بودیم و این شعارهای بی اساس همچون مخدری در خواب برنده برای ما عمل می کرد. و البته این نیز یک واقعیت تلخ دیگری است که این تنها دشمن این انقلاب نبود که از ما گلچین کرد، بلکه خود نیز در این راه تواناتر، قهار تر و پر تعدادتر از آنها اقدام کردیم و حذف کردیم و حذف کردیم و حذف؛ و گویا این داستان غم انگیز حذف را در این انقلاب و کشور پایانی نیست، و بی رحمانه و ناجوانمردانه همچنان ادامه دارد و در شرایط کنونی هم پایانی بر آن دیده نمی شود.
امروز مشکل کشور فقدان امثال بهشتی ها، طالقانی ها، مطهری ها، چمران ها و رجایی ها و دستغیب ها و شریعتی ها و... و البته روح بلند امام خمینی (ره) است که این چنین کشور در فتنه فرو رفته و در حالی که همه از فتنه می گویند به نظر می رسد حتی همین گقتن ها و تکرار این کلمه هم خود هیزم معرکه یی را مهیا می کند تا به حذف های جدیدی در این انقلاب منجر شود و یا حذف های ناتمام کامل شود و نهایتا آن را به بن بست برساند و این واژه فتنه هم خود غربالی شده است تا بزرگان دیگری را از این انقلاب به همین اتهام ترور شخصیت، پرونده دار، مارک دار و نهایتا حذف کند؛ تا روند بی سر شدن این انقلاب همچنان ادامه یابد و فاقد مردانی کاردان شود و بیش از پیش در باتلاق افراد بی خرد و کوتاه قد و کاسبکار فتنه فرو رود.
وقتی به سخنان "رسایی" نامی در مجلس شورای اسلامی که در چند روز گذشته در حمله به شاگرد امام خمینی (ره)، آیت الله یوسف صانعی و موسسه نشر آثار امام خمینی (ره) و آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی اقدام کرده بود، نگاه می کنم، به روشنی خط و روند حذف بزرگان با سابقه را همچنان در بدنه این انقلاب (حتی خارج از بدنه آن) می بینم؛ که چگونه یک "حجت الاسلام" چنگ به صورت استوانه های نهضت خمینی کبیر (ره) و خاندان شریف ایشان می کشد و یک مرجع تقلید و شاگرد خاص امام (ره) را، آن هم به جرم نوشتن و چاپ کتابی در خصوص نظریه مترقی ولایت فقیهِ امام خمینی (ره) می نوازد.
صورت آیت الله صانعی را که از مفاخر حوزه علمیه قم است و درس در مکتب خمینی (ره) گبیر گرفته، را امروز شاگردان و مریدان کسانی چنگ می اندازند که در روند این انقلاب و حتی بعد از پیروزی آن، در جنگ تحمیلی هم نقشی نداشتند و حتی از انداختن یک امضا پای یک اعلامیه برای آزادی امام (ره) در جریان دستگیری اش در خلال مبارزات در زمان رژیم گذشته دریغ کردند و آن را به مصلحت خود ندانستند؟!! که آن عرصه عرصه مردان جگرداری همچون آیات طالقانی و منتظری و سعیدی و... بود که قدرت تحمل شکنجه ها و زجر های زندان را داشته باشند؛ ولی افسوس که همین ها که در زمان خطر و جریان انقلاب و جنگ کنج عافیت گزیدند امروز بر صدر نشسته و شده اند ایدئولوگ این انقلاب؟!! و شاگردان شان هم چنگ به صورت آیت الله هاشمی رفسنجانی می کشند که یار استوار امام (ره) در انقلاب و جنگ بود و امروز هم دلسوزان این نظام و کشور به تحرک، تفکر، تجربه و کیاست او برای خروج کشور از شرایط کنونی چشم داشته و دارند، او که گره های بزرگی از جنگ و انقلاب باز کرده و البته به بهانه سن و سال، بی رحمانه سعی در حذفش گرفته و حکم به حذفش دادند.
این روند نشان می دهد که فرایند از دست دادن بزرگان انقلاب، به یک روند جاری تبدیل شده و امروز به اسم فتنه سرهای ازشمند این انقلاب و نهضت خمینی کبیر (ره) را یکی بعد از دیگری زده و می زنند و سعی دارند آنان را از میدان بدر کنند و این توطئه یی است تا انقلاب بزرگ خمینی (ره) کبیر بی سر شود زیرا آنان می دانند که در آن صورت است که می توان تن بی سر این انقلاب خون را به هر سویی که بخواهند ببرند. در آن موقع است که امثال "رسایی ها" می توانند میدان دار، میدانی باشند که زمانی بهشتی ها، مطهری ها، طالقانی ها، دستغیب ها و شریعتی ها و چمران ها و رجایی ها ... میدان دارش بودند. یا امثال احمدی نژاد ها بر کرسی هایی تکیه زنند که نه حد آنان است و نه لیاقت آن را دارند و ... ولی در شرایط بی سری این انقلاب است که امثالهم می توانند بر این کرسی های بزرگ تکیه زنند و کشور را به جایی برسانده اند که امروز شاهد آنیم، و در این صورت است که عرصه بر چنین اعمالی فراهم می شود؛ اختلاس های بزرگ، حذف های دسته جمعی سیاسیون، یکدست کردن کشور و هزار بلای دیگر در چنین شرایطی صورت تحقق می گیرد.
ایدئولوگ های این انقلاب را شهید کردند و سرهای این انقلاب را زدند و ما بی فکرانه به شعارهایی همچون "ایران پر از بهشتیه" دل خوش کردیم و این در حالی بود که "بهشتی یک ملت بود" و یگانه یی تکرار نشدنی. این کشور را از ایدئولوگ انقلاب یعنی آیت الله استاد شهید مرتضی مطهری بی نصیب کردند و باز ما با شعارهای مخدروار، در خواب فرو برده شدیم، غافل از بلایی که به سر ما آمده است و امروز وقتی صدای آزاد مردی روشن همچون استاد شهید مطهری از حنجره فرزندانش بزرگوارش در مجلس و در خارج از آن بیرون می آید، می فهمیم که آنان در دامن و سفره ی چه آزاد مردی پرورش یافته اند و ما چه گوهرهایی را از دست دادیم و چطور انقلاب را دشمنان یتیم کردند و ما همچنان بعد از دست دادن آن همه بزرگمرد، این انقلاب یتیم شده را، همچون پهلوانی انگاشتیم و در خوابی فرو رفتیم که ناشی از تخدیر همین شعارهای خالی از حقیقت بود.
امروز وقتی بیدار شدیم که عرصه داران این عرصه امثال "رسایی ها" ، "احمدی نژادها" و... شده اند. افراد کوتاه قدی که برای حذف بزرگان این انقلاب (البته حتما به نیابت از دیگرانی) چنان کمر بسته اند، که انسان حتی نمی تواند، تصورش را هم بکند؛ و این سوال برای انسان پیش می آید که بعد از امام (ره) بر ما چه گذشت و چطور شد که این گونه افراد، این گونه قدرت گرفتند و مبسوط و الید شدند، تا حتی بر یاران و شاگران امام (ره) هم این گونه بتازند؛ این افراد آنچنان بر سفره این انقلاب فربه شده و در این کشور ریشه دوانده و قدرتمند شدند که امروز کار را به جایی رسانده اند که حتی سعی بر جلوگیری از چاپ کتابی می کنند که یک شاگردِ نابغه و خاصِ امام (ره)، که اکنون نظریه پردازی قهار در حوزه دین مقدس اسلام است و بر مصدر مرجعیت تکیه زده است، در خصوص "نظریه ولایت فقیه" تدارک دیده و در دوران مهجوریت نظرات امام (ره) سعی در تبیینِ آن دارد؛ و چاپ این کتاب البته توسط موسسه نشر آثار امام خمینی (ره) صورت می گیرد که توسط بیت امام کبیر (ره) کنترل و اداره می شود.
کار به جایی رسیده که مرجعی بزرگ و نابغه یی از حوزه علمیه قم، در یک کشور شیعه، با حاکمیت شیعه و در زمانی که هنوز می توان صدای نفس های انقلاب خمینی (ره) را شنید، نتواند به چاپ کتابی در خصوص نظریه ولایت فقیه امام (ره) خود اقدام کند. کار این انقلاب به کجا کشیده است که مریدان کسانی که در این انقلاب هیچ نقشی نداشته اند بر السابقون این انقلاب این گونه بی مهابا می تازند؟!! اینان از کدام قدرت بی حد و حصر پشتیبانی می گیرند، که این چنین می تازند؟!!.
+ نوشته شده در دوشنبه سی ام دی ۱۳۹۲ ساعت 14:38 شماره پست: 387
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 20 خرداد 1395
- بازدید: 3253