آیا ولی خدا (عج) هزار و اندی سال است که عزادار جدش حسین (ع) است؟!

بر منبری شنیدم که امام زمان (عج) هزار و صد و چند سال است که بر جدش حسین (ع) عزا دار است به ذهنم رسید که به نظر می رسد بین ما و او فاصله یی بلند به بلندای تاریخی از جدایی از معرفت اصیل اسلامی وجود دارد و چون گفته می شود که در عصر ظهور هم قرار داریم ؟! پس این فاصله باید در عمیق ترین حالت خود باشد لذا ایشان نباید مثل ما بوده و به همان کاری مشغول باشد که ما هستیم و یا به روشی باشد که ما انجام می دهیم و دلمشغولی او باید چیز دیگری باشد وگرنه مثل ما خواهد بود و فردی که مثل ما فکر می کند و مثل ما عمل می کند و منطق او مثل ماست چگونه می تواند منجی ما باشد؟!! پس بعید است او همچون ما فکر و عمل نماید. شاید دلایل برشمرده ذیل روشن کننده این مطلب باشد:

 عزا و عزاداری در وجه عام آن ابراز و به ظهور رساندن ناراحتی و شکایت بر مصائب و وقایعی است که بر انسان پیش می آید؛  خصوصا از دست دادن عزیزی، که احساسات درونی انسان را به جوشش وا می دارد و او را از حالت طبیعی خارج می کند و به گریه اش انداخته و به نوحه سراییش وا می دارد که این حالات در شکل بروز خارجی اش در گفتار و اعمالی خاص تجلی می یابد.

در حالت دیگرش عزا داری ابراز شکایت بر مصیبتی است که روزگار بر انسان وارد می کند؛ در حالی که چاره یی جز مواجهه با آن نیست و کنترل و اجتنابی وجود ندارد. در این حالت دل انسان به درد آمده و عزاداری آغاز می شود؛ در این وضعیت شکایت وجه قالب ذهن انسان را تشکیل می دهد.

 و در حالت طبیعی هنگامی که غم بر دل انسان مستولی می شود، ناخودآگاه اشک غم بر گونه آدمی روان می شود و اندوهی بر درون انسان تسلط می یابد. اما ریشه غم و اندوه گاهی شکایت بر جدایی؛ گاهی شکایت بر ظلم؛ گاهی شکایت از تنهایی؛ گاهی درد خسارت؛ گاهی شکایت از فراق و... حال سوال این این است که ولی خدا (عج) کدام یکی از این شکایت ها را دارد؟!! و اصولا آیا در منش و رفتار آنان (ع) ابراز درد و شکایتی وجود دارد؟!!  

 ولی عزاداری و اقامه عزا مراسمی است که در هر فرهنگی تشریفات خاص خود را دارد؛ این نوع اقامه عزا اگر بر متوفی نزدیک الزمان باشد که صورت خاص خود را داشته و معمولا همان بروز احساساتی شدید است که از درون به صورت شیون و ناله و نوحه گری صادر می شود؛ و اگر زمانی بر آن گذشته باشد که این بروز احساسات درونی معمولا کاهش یافته و به نوعی به مراسمی در راستای یاد آوری و یا تذکر و یا طلب مغفرت تبدیل می گردد.

آنچه به عزاداری ائمه پاک ما (ص) اطلاق می گردد؛ بیشتر شیون و ناله بر مصائب وارده بر خاندان رسول گرامی اسلام (ص) تبدیل شده است و یا در قسمتی از آن با هدف تذکر بر عدم فراموشی حوادثی است که بر خاندان نبوت (ص) رفته است و یا با هدف بیان مناقب و همچنین سیره و روش آنانست که درسی خواهد بود برای ما، ولی آیا همین فواید و یا اهداف برای ائمه هدی (ص) هم، همچون ما صادق است؟!

این اقامه عزا برای ما که از افراد معمولی هستیم بازگشت به خداوند و اولیا (ع) اوست؛ لاکن برای ولی خدا (عچ) به نظر نباید این چنین باشد؛ چون او هیچ گاه از ذکر خداوند غافل نیست که نیازمند تذکرش باشد او (عج) سراپا ذکر است؛ او (عج) خود ذکر خالص است؛ خواب و خوراک و تمام زندگیش ذکر الله است؛ حتی یادش برای مومنین هم ذکر تلقی می گردد.

وجه دیگر عزاداری ما اقامه عزا و اعتراض و شکایت به ظلمی است که به خاندان نبوت (ص) رفته است که او (عج) شاید از این هم مبررا باشد زیرا که نشنیده ام که یکی از ائمه ما به خون خواهی و یا برای انتقام خون احدی از خودشان قیام کرده باشند. تمام هدف قیام آنان (اگر قیامی داشته اند) قیام به حق بوده است و قیام آنان تنها با هدف آگاهی بخشی به مردم و یا بازگشت دادن امت جدشان (ص) به اسلام واقعی بوده است و اصولا انگار انتقام (که ریشه در کینه و عداوت دارد) در ذات آنان نیست و در این زمینه بسیار فراموش کار و بخشنده اند و حتی به نفرین طرف مقابل خود هم فکر نمی کنند و دل شان راضی به آن نمی شود.

پس در این زمینه هم نمی تواند کینه یی در دل آنان باشد. آنان حتما علی (ع) را به عنوان شیخ الائمه (ع) و سر سلسله امامت امت محمدی (ص) اسوه خود قرار داده و به سان او که حتی از قاتل خود هم کینه یی در دل نداشت و به فرزند ارشدش و امام بعد از خود یعنی امام حسن مجتبی (ع) تنها وصیت به ضربه یی در مقابل ضربه یی کرد که حقی طبیعی برای اولیا دم است و سفارش اولی او بر طبق آیه شریف قصاص، البته بخشش قاتلش بود؛ و به ابراز کینه یی اضافی اصلا توصیه نمی کرد. پس ائمه (ص) ما وارث کینه یی آبا و اجدادی هم نیستند و اصلا کینه یی در دل ائمه ما وجود نداشته که آن را به ارث برند، دل پاک شان مملو از عشق خداوند و بندگانش (دوست و دشمن) است و خالی از کینه ها؛ و لذا بری از آنند که کینه ها در دل شان بر هم تل انبار شود و یا منتظر فرصتی باشند تا زمان مناسب انتقام فرا رسد. این از بزرگواری که در آنان سراغ داریم هم به دور خواهد بود که بر چنین انتظار بیهوده یی وقت بگذرانند و فکر مشغولش دارند.

نکته دیگری که در اعتقاد ما وجود دارد و ما بر آن یقین قلبی داریم، این که مرگ برای ائمه ما (ع) لقا الله است و آنگاه که لحظه ی مرگ شان فرا می رسد ندای "فزت برب الکعبه" اشان طنین انداز شادی درونی و بی ریای آنان به لقا پروردگار و رهایی از زندان دنیاست. دنیایی که در عین پهناوریش برای آنان تنگ و حضور در آن (اگر حقی استیفا ننمایند) ملال آور. و آن گاه که مرگ برای شان فرا رسد با دلی آرام و راضی به رضای خداوندی راهی سفری می شوند که انتظار وصلش؛ آنان را مشتاق به آن کرده است و... و هرچه به چنین زمان موعودی نزدیک تر می شوند چهره هاشان از شوق وصل بر افروخته تر می شود و با این توصیف و با چنین معرفتی که نسبت به لقا خداوند در نزد اولیای او (ع) سراغ داریم چگونه باید قبول کرد که ولی خدا (عج) بر چنین وصلی برای جدش مجلس عزا و غم بیاراید.

صحنه هایی دردناک همچون عاشورا برای آنان که اوج خلیفه الهی اند؛ ظهور اوج پیروزی است و در اوج پیروزی و رو سپیدی ناله و شیون بی معنی خواهد بود. آنان (ع) به عنوان کشتی نجات انسان (دوست و دشمن)؛ تنها عزایی که ممکن است داشته باشند و اشک و ناله اشان را بروز دهد غم بر اشتباه امت جدشان (ص) خواهد بود که چنین به انحراف افتاده و جنایتی این چنینی می آفریدند؛ آنان به جای کینه ورزی بر جسد کشتگان از اهل باطل در نبرد حق و باطل می گریند و شیون سر می دهند که سیف الاسلام ها و یا خیر الاسلام ها چگونه چنین عاقبت به خیر نشدند.

 اگرچه ائمه مسلمین (ص) مصداق آیه "انا بشر مثلکم" هستند و همچون ما محزون و یا شاد می شوند؛ لیکن فضایلی دارند و به اسباب اضافی از ناحیه خداوند مجهزند که آنان را با ما متفاوت می کند. دل آنان از کینه و عداوتی که در جناح مقابل شان قوی،  تاریخی و عمیق و ریشه دار است؛ خالی و خود را کشتی نجات دشمنان شان هم می دانند و به نجات آنان نیز مشتاق تر از انتقامند.

کسی چه می داند در حالی که آنان از نطفه رحمت للعالمینند (ص)، شاید بر قاتلان خود هم از در بخشندگی وارد شوند و این چندان از این خاندان کریم (س) دور از انتظار نیست.

در مقابل ما محبین آنان به دشمنان آنان چنان کینه داریم که شاید حتی آنان را از جمله گویندگان شهادتین هم ندانیم و در همه چیزشان مشکوکیم. لیکن واقع آن است که آنان نیز از امت محمدی (ص) بوده و هوای نفس و دنیا خواهی اشان آنان را به سویی کشاند که شاید و حتما بر آن راغب هم نبودند.

پس تفاوت بین ما و ائمه (ص) امری پذیرفته شده خواهد بود و این نتیجه را حاصل می کند که آنان به این معنی که ما بر حسین (ع) یا حسن (ع) عزاداریم؛ عزادار نمی باشند. آنان با توجه به مراتبی که طی کرده اند و لوازمی که خداوند در اختیارشان قرار داده است، نباید تصور کنیم که همچون ما به حوادث دنیا واکنش نشان دهند. که واکنش ما از جنس احساس است و واکنش آنان از جنس عقل و معرفت؛ اگرچه دل هاشان مملو از احساس است ولی احساسی پاک که از پاکی از رذایل سرچشمه می گیرد. پس ولی خدا (عج) تفکر و عملش با ما متفاوت است لذا وقتی بعد از ظهور شادی آفرینش (عج) به بیان تفکر و اندیشه خود اقدام می کند، ما آن را منافی روش و تفکر خود دیده و حکم به ارتداد و گمراهی اش!! می دهیم و عده یی به زعم خود در مقابل این گمراهی!! فتوا داده و قیام می کنند؛ چون ما تنها خود و تفکر خود را محور حق دانسته و هر چیز غیر از آن را انحراف تلقی می کنیم. حال آن که شدت گمراهی خودمان است که چشم هامان از دیدن حق ناتوان و گوش هاشان از شنیدن پیام حق ذلیل و از لمس حق هم ناتوانند و هضم پیام حق در دستگاه بعضا منحرف و آلوده به گناه ما نا ممکن است.  

شاید بتوان گفت که او (عج) در مشغولیت به امور امت محمدی (ص) و هدایت آن و رفع و رجوع امور دنیایی که چشم در نظر پاک او دارد، مشغله دار تر از آن باشد که به قاتلان اجدادش فکر کند که روزی قبور آنان را نبش کرده و انتقامی بگیرد و یا حرم اجدادش را از وجود آنان پاک کند!! او به نظر می رسد باید از این اعمال فرو دست مبرا باشد وگرنه اگر نعوذ بلله مثل ما فکر و عمل کند که وای بر دنیا و اهلش که لزوم برپایی قیامت و پایان دنیا با این همه فرودست بودنش روشن خواهد بود.

+ نوشته شده در جمعه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۲ ساعت 21:31 شماره پست:

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.