بالاخره روزی کینه ها به دور ریخته خواهد شد و بر پایه توحید و نبوت به وحدت خواهیم رسید

 حمد و سپاس خداوندی را که خالق کل هستی است و پیام آورانی متعدد برای هدایت بشر به سوی ما فرستاد تا حرکت انسان به سوی خداگونه شدن را هدایت نمایند. دورود خداوند بر رسول خاتم (ص) که جان در راه هدایت بشر در طبق اخلاص نهاد.

ادبیات محرم به طور خاص و شیعه به طور عام و تاریخی که از آن هم اکنون روایت می شود حکایت دل مشغولی جماعتی از مسلمانان به روندی تاریخی است که ظلمی را روایت می کند که بر جانشینان برحق رسول خدا (ص) از خاندانش (ع) رفت و بر انحرافی که بر دین حقه اسلام وارد شده است، شاکی است. محرم و اقامه عزا و همچنین بزرگداشت غدیر، نوعی شکایت تاریخی و البته به حق، به این روند است که علیرغم خواست و وصیت رسول اکرم (ص) به وجود آمد؛ همه اینها درست، اما راه برون رفت از این مخمصه چندین صد ساله بزرگ چیست؟ در یک نگاه سطحی و ساده ادامه شکایت و ناله و زاری شاید کارکردی زنده نگاه دارنده داشته باشد و به حق هم باید بر ظلم رفته شاکی و ناراضی بود، اما با چه هدفی و تا کجا و تا چه حد؟!!

از سوی دیگر باید این را در نظر داشت که تاریخی که به زنده نگاه داشتن آن با جزییاتش مشغولیم، به واقع حکایت جدایی و تفرق در امت محمدی (ص) است که ابراز کینه و شکایت از پدید آورندگان چنین وضعی در آن زمان، اگر به رقابت و دشمنی در این زمان تبدیل شود و به تعمیق تفرق بین امت محمدی (ص) دامن زند، شاید تکرار اشتباهات پدرانمان خواهد بود که چنان صحنه هایی را رقم زدند؛ امروز نگاهی به طلیعه ها و نشانه هایی از جنگ داخلی بین مسلمانان که در قرن بیست و یکم در حال وقوع است نشان می دهد که در حالی که دنیای رقیب به اتحادیه ها و تجمع حول و حوش مشترکات، شدیدا می اندیشند و در این مسیر حرکتی مستمر دارند و به آن دلمشغولند؛ در بین ما مسلمانان حکایت جدایی و تفرق و تعمیق آن ساری و جاری و ادامه دار شده است و امروزه خصوصا بدان همتی بلند داریم و عرصه داران این روند نیز شدیدا به توسعه و ترویج آن همت وافر دارند و بر این طبل جدایی همواره می کوبند.

امروز اگرچه سخن از رقابت و یا حتی جنگ بین شیعه و سنی در جهان اسلام می رود که اگر این به واقع به وقوع بپیوندد، روند خطرناکی خواهد بود که دامن پدید آورندگان آن را نیز خواهد گرفت و سر دمداران این نبرد خانمان بر انداز به این نیز اکتفا نخواهند کرد و بر آن هم متوقف نخواهند گردید و حتی بر فرض غلبه اکثریت اهل سنت! بر اقلیت شیعه؛ مرحله بعدی جنگ داخلی مسلمانان به نبرد سنی- سنی تبدیل شده و به دنبال آن انتظار می رود اکثریت اهل سنت در مقابل اقلیت تندرو آنان که تفکر وهابیت خواهد بود، قرار خواهند گرفت و مرحله دیگری از نبرد داخلی بین مسلمانان رقم خواهد خورد و وهابیت به خاطر تسلط بر نقاط استراتژیک اسلامی از جمله مدینه النبی (ص) و مکه مکرمه و همچنین مراکز علمی اهل سنت و بعلاوه آن پشتوانه ثروت عظیم نفت و توریسم اسلامی و با اتکال به غرب خواهند توانست گروه مخالف خود را که اگرچه در جمعیت بسیارند ولی در رهبری و راهبرد متفرقند را به اضمحلال و شکست عظیمی مبتلا کنند.

همه این موارد در صورتی اتفاق خواهد افتاد که اگاهی اقشار مسلمان از خطرهایی که آنان را تهدید می کند در همین حدی بماند که الان قرار دارد و در حالی که جهان اسلام به مشکلات خانمان برانداز مبتلاست، همچنان بر این مشکلات نظاره گر باشند و هاج و واج که کدام حق است، از تشخیص راه و حرکت مناسب ناتوان بمانند.

حال چه باید کرد؟ باید کینه ها را به دور افکند و زمینه کینه توزی و کینه فراکنی را خشکاند و راه را بر عمل تندروها که در جفت های متعددی که در جهان اسلام در مقابل هم صف آرایی کرده اند، بست و صحنه آماده شده برای رشد آنان را برهم زد. راه بر هم زدن چنین وضعی، تنها آگاهی بخشی به توده مسلمان است تا ابتدا مسلمانان بفهمند که چه هستند و در چه وضعی قرار دارند و بعد خود خواهند دانست که به عنوان مسلمان چه باید کنند.

به موازات این باید به تعالیم رسول خدا (ص) بازگشت کرد و بر اصولی توافق نمود که در دایره گروه های اسلامی مشترک و خدشه ناپذیرند؛ توحید و نبوت می تواند به عنوان مرز مشترک تمام نحله های فکری مسلمان باشد و بر پایه این دو که شاید وجه اشتراک جهانی ادیان الهی نیز است، بتوان با تکیه بر عقل و منطق پایه گذار زندگی انسانی الهی شد که این دنیای انسان را ساخت که ساختن این دنیا آخرتی در خور را به دنبال خود به ارمغان خواهد آورد و فارغ از حوادث تاریخی گذشته، تاریخ  حال و آینده را طوری رقم زد که ادامه روند گذشته به صورت سلسله وار گذشته نباشد و زندگی انسان ها را در شان آنان ترسیم و به اجرا در آورد و این همان هدفی است که خداوند از ارسال رسولان خود داشت تا انسان به شان انسانی خود که ملکوتی است، باز گردند. 

قطعا روند جاری و فعلی حرکت بشر، هیچ تناسبی با انسان ایدال و خدایی ندارد و در سایه کینه و جنگ هم نمی توان برادری و ارتباطات مناسب و سطح زندگی ایدال معنوی و مادی را بدست آورد و همان گونه که معجزه اسلام قرآن است راه نجات انسان نیز همین کلام حق خواهد بود که بر بستر اعتقاد توحیدی که از کانال وحی رسیده است و با تکیه بر عقل می تواند راهگشای تمام مشکلات بشری و حل کننده عقده های تاریخی شد.  

 

+ نوشته شده در یکشنبه نوزدهم آبان ۱۳۹۲ ساعت 17:8 شماره پست: 350

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.