زلزله عظیم محرم و پس لرزه های آن
دوستی بر حاشیه مطلبی از وبلاگم برایم پیغام داد که :
"مهم نیست که آخرین زلزله زندگی ات چند ریشتر بود. مهم نیست که در آن زلزله چه چیزهایی از دست دادی مهم این است که دوباره از نو بسازی جهانت را … زندگی ات را … باورت را … “مهم شروع دوباره است”"
باید گفت آخرین زلزله شدید و مرگبار زندگی ام مرگ پدرم بود که چهل روز پیش جان به جان آفرین تسلیم کرد و ما را در یتیمی کامل در دنیایی از ظلم و تعدی و جهل رها کرد و تنهای مان گذاشت و رفت. او که عمر شریف و جان پر برکتش را در طبق اخلاص گذاشت و آن را به تمام و کمال صرف ما کرد تا رشد و نمو کنیم و با قافله دنیا آبرو مندانه همراه شویم و او شاید نظری هم در آخر به سایه درختانی داشت که کاشته بود و پرورش شان داده بود تا روزگاری در آخرین سال های فرصت دنیایی خود دمی در سایه سارش بیاساید؛ ولی این سایه سار حداقل در مورد من چندان سایه ی راحتی نه برای او و نه همسرش مهربانش بود که او نیز دوشا دوشش در این نبرد زندگی مردانه رزمید و پیش از او فرسوده و از بین رفت؛ و اکنون در پس لرزه های این زلزله عظیم من مانده ام و ندامت خدمتی که شایسته و بایسته انجام بود و نکردم و فرصت عالی که از دست رفت. فرصتی که هم عزت دنیا و هم آخرت را به همراه داشت و خداوند هم نظر به اهمیتش بارها بدان سفارش کرده بود.
این که این دوست می فرماید "مهم نیست" چندان هم غیر مهم نیست. درست است که باید زندگی را دوباره ساخت ولی هیچگاه دوران پیش از زلزله همانند دوران بعد از آن نخواهد بود که رنج ها باید با خود در زندگی جدید داشت و کشید تا این صفحه پاک شود و شاید پاک شدنی هم در کار نباشد. از آنجا که ما معتقد به ادامه آثار هستیم و علم نیز ثابت کرده است که این انرژی های ایجاد شده ادامه خواهند داشت و ابدیند؛ پس ما را از حسن و قبح این انرژی های ایجاد شده رهایی نیست.
امروز اول محرم است و ما (جماعتی از مسلمین) به یاد و استقبال حماسه یی به دقت سروده شده، می رویم تا به سوگ حادثه یی بنشینیم، تا مروری داشته باشیم به شروع سال 61 هجری آن گاه که حسین (ع) فرزند فاطمه (س) و علی (ع) و نوه دوست داشتنی محمد (ص) با تمام قوا به سوی ایجاد زلزله یی عظیم می رفتند تا بسرایند زلزله یی را که پس لرزه های آن شاید ما انسان ها را تکانی دهد و آینده خود را طور دیگری رقم زنیم؛ نه آن گونه در سپاه مقابلش چنان زلزله یی از نفرت و خباثت آفریدند که تا ابد مرور گران بر این جنایت توف بر انسانیت انسان نثار کنند. از مرور گران این حماسه سترگ پدر و مادر ما هم بودند که در این روزها تکان های از پس لرزه های این زلزله عظیم را حس می کردند که آنان را به تکاپوی عجیبی می انداخت و روز شب را با آن سپری می کردند و تمام امور خود به غیر از امور مهم غیر قابل تعطیل را رها کرده و در حد وسع خود بدان احترام قایل بوده و عرض ارادت می کردند.
آنان محرم را دستگاهی با عظمت تصور کرده که باید گوشه یی از آن را به عهده گیرند و عاشقانه و عارفانه ایفای نقش نمایند. در این آخرین سال های عمر پدرم که روزگار تمام نیرو و توانش را ستانده بود بر صندلی نشسته و به خوش آمد گویی میهمانان حسینی (ع) مشغول بود و کوچک و بزرگشان را ارج می نهاد و به پای شان بر می خواست و تا آخرین لحظه بر عهد خود که خدمت گذاری این خاندان پاک (ع) بود ماند و حتما نیز این گونه افراد آخرین لحظات خود را نیز با اتصال به آنان (ع) سر می کنند و خوشا به سعادت شان که ذهن و عمل خود را به منبعی وصل کردند که به خداوند اتصال دارد.
خدای شان رحمت کند و از سفره با عظمت خاندان نبوی (ص) متنعم شان گرداند انشا الله
+ نوشته شده در سه شنبه چهاردهم آبان ۱۳۹۲ ساعت 8:26 شماره پست: 348
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 20 خرداد 1395
- بازدید: 2099