نعمت ذکر و ذاکرین - وای بر روزی که از ذکر خالق هستی خود را مستغنی ببینیم
از برکات عید باستانی نوروز و تعطیلات آن، فرصتی حاصل شد که خدمت دوستان همرزم جبهه ای خود برسیم خصوصا خدمت دائی رضا بسطامی (که از اهل علم و البته عامل و اهل جهاد بودند) عکس هایی از دوران خاطره انگیز دفاع مقدس از خاک میهن اسلامی مان را مرور می کردیم. از هم سنگرانی که سال ها با هم بودیم و بسیاری از آنان که اکنون با شهادت سر در نقاب خاک کشیده اند و حداقل از دید دنیایی ما خارج شده اند. ولی به خود که نگاه می کنم در پیچ و خم زندگی دنیا گرفتار آمده ام و حتی از یاد آوری اسامی آنانی که تمام عشق و رحمت بودند و همنشین ما، نیز ناتوان شده بودم. در گلایه و گزارش چنین حالی بودیم که دائی رضا عنوان داشتند "ما انسان ها اگر همین پنج نوبت نماز را هم خداوند برایمان قرار نمی داد امروز حتی او را هم فراموش می کردیم." به راستی که چنین است و اگر این "ذکر الله الاکبر" نبود او را که همه زندگی مان در درست اوست، را هم به فراموسی می سپردیم.
روزگاری (حدود سال 62-63) که در مقطع راهنمایی در مدرسه راهنمایی شهید بهشتی روستای خرقان درس می خواندیم معلم دینی داشتیم به اسم آقای (فکر کنم محمدرضا) شاه حسینی که از اهالی میقان شاهرود بود که ما را تکلیف می کرد که حدیثی را حفظ کرده در کلاس ارایه نماییم این حدیث را از آن زمان به یاد دارم که پیامبر اکرم (ص) فرمودند "الصلاه عمود الدین ان قبلت قبلت ما سواها و ان ردت ردت ما سواها " که معنی آن این است "نماز ستون خیمه دین است اگر نماز مورد قبول قرار گیرد دیگر اعمال هم مورد قبول قرار خواهد گرفت و اگر نماز مورد قبول حق تعالی قرار نگیرد دیگر اعمال هم مورد قبول قرار نخواهد گرفت" این سوال همیشه با من بود که مثلا اگر انسان روزه بگیرد و نماز نخواند چرا باید این روزه به نظر خداوند نیاید و یا اگر احسانی داشته باشد و نماز نخواند چرا باید این عمل خیر از سوی خداوند بی پاداش بماند؟!!! ولی اهمیت نماز در ذکر بودنش هست و انسان به تذکر همیشه نیاز دارد که اگر تذکر نباشد ممکن است به بیراهه های تاریکی برده شود و این غرور دانستن و علم و ... است که انسان را از تذکر دیگران بی بهره می کند دوری از ذکر که با غرور ممزوج شد انسان خدایی، به جانوری درنده و بی قید و بند و قانون تبدیل می شود که از قدیم هم گفته اند "با خدا باش پادشاهی کن نا خدا باش هرچه خواهی کن" این انسان در چنین حالتی هر چه دلش می خواهد می کند و نه آنچه شرع، قانون، عرف، انصاف می گوید.
امام خمینی (ره) در حالی که بنیانگذار یک نهضت مردمی، عمیق و بی بدیل جهانی بود، و در عین حال مجتهدی والا و قطعی که مرتبه آیت الهی خود به عرق جبین به دست آورده بود. زیرا دوستان و رسانه هایی همسویی نداشت که این عنوان را به او اعطا نمایند بلکه او آن را در مسیر مبارزه و قبل از آن با ممارست بدست آورده بود، او همچنین رهبری توانا بود که رهبریت عالی و واجد قائده خود را طی مبارزه ای طولانی که به پیروزی قطعی و غرور آفرین ختم شد و بعد از پیروزی در خلال استقرار نظامی شکوهمند جمهوری اسلامی کسب کرده بود، فیلسوفی قهار و عارفی وارسته بود که تمامی این خصایص را در قبل و حین مبارزه با مدیریت بر خود و زمانی که در اختیار داشت کسب کرد و... ٫ ولی در عین حال با همه بزرگی که داشت و کسب نمود او خود را از ذکر بی نیاز نمی دانست و بی بهره هم نساخت و خود را در معرض ذکر قرار می داد زیرا می دانست که در مقامی که دارد، طعمه بزرگی برای شیطان قلمداد می شود و این رانده از درگاه خداوند، می تواند او را ملعبه امیال خود و دوستانش قرار دهد. او در وادی وحشتناک سیاست می تواند طوری شرایط را رقم زند که خمینی بزرگ عاملی شود که حق را از دیگرانی بگیرد و به دیگرانی اعطا نماید. خمینی کبیر می دانست که چه لغزشگاه هایی را جناح های موجود وقت که (البته از همرزمانش و یارانش بودند و در عین انقلابی و مسلمان بودن آنها نیز در معرض شیطان) می توانند برایش فراهم آورند و اگر خدا او را رها کند، به راحتی می توانست به ملعبه ی دست یک جناح تبدیل شود و دیگران را از حقوق حقه اشان بی نصیب نماید، لذا او با کشتن غرور و عشق به قدرت در خود، قبل از این که به این مصیبت دچار شود، خود را از وادی گروه ها و دستجات سیاسی (علیرغم دوستی و نزدیکی فکری به برخی از آنها) دور کرد و شد رهبری فرا جناحی، و مهمتر از همه این که خود را در معرض ذکر قرار داد و مرحوم آقای کوثری (ره) را برای خود دست و پا کرد تا برایش ذکر گویی کند. و لذا این طور بود که آمدن و رفتنش یک سان، بلکه رفتنش از آمدنش با شکوه تر، آمدنی با شکوه و شادی آفرین و رفتنی با شکوه تر و تلخ برای مردمش و باید گفت که این اثر ذکر بود که او در این آوردگاه نفس و در اوج قدرتی که هم به قبای تواناییش برازنده بود و هم مردم عاشقش آماده اعطای بیشتر از آن به او بودند، توانست بدون سو استفاده از این دو پتانسیل قوی، پاک از رجس و پلیدی هایی که در قدرت نهفته است، عمر گرانمایه خود به پایان برده و در آخر هم با قلبی مطمئن و امیدوار به فضل خداوند، مردمش را ترک و به دیدار حق تعالی بشتابد. و گرنه این نشیمن گاه که او بر آن تکیه زده بود می توانست عامل سقوطی بزرگ برایش باشد. امام (ره) اهل ذکر بود و ادا و اصول ذاکرین را هم در نمی آورد، زیرا اصلا کمبودی در خود احساس نمی کرد که خود را طوری دیگر از آنچه هست نشان دهد؛ لذا حرفش در دل ها اثر می کرد و حضورش مایه آرامش بود سخنش با آن لهجه زیبای زادگاهش، از سر صدق و خیر خواهی و وجودش همه صفا و صمیمیت و جذاب برای همه، و این خصوصیت ذکر و اهل ذکر است.
خدایا ما را از ذکر و یادت دور مفرما که اگر لحظه ای رها شویم سقوطی دهشت بار را تجربه خواهیم کرد. همان سقوطی که گذشتگان ما از اهل دین و تقوا و جهاد و... به کرات تجربه کردند و هم اکنون بی توجه به احتمال سقوط خود و مغرور به داشته اندک خود، به لعن آنها مشغولیم. والذکرالله ذکرا کثیرا
+ نوشته شده در دوشنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 9:11 شماره پست: 275
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 20 خرداد 1395
- بازدید: 2608