چه نا زیباست یکدستی و نا فرخنده اقبالیست این

انگار خدا هم تنوع را دوست داشته و از یکدستی اجناسش متنفر بوده است. چرا که همه خلایق را از اجناس مختلف و حتی یک جنس ها را هم یک جور نیافریده است. دو آدم یک جور ٫ دو سر انگشت یک شکل ٫ دو قرنیه یک شکل و... را نمی توان یافت. همه در نوع خود منحصر به فرد و قابل تشخیصند و از این لحاظ به طور نسبی شاید بتوان گفت هر یک از خلیفه الله ها ٫ مثل خداوند یکتایند و نمونه ای ندارد. مبهوت می مانی که این همه تنوع از برای چه و به چه منظوریست؟ خداوند زیباست و زیبایی ها را دوست دارد٫ و از آنجایی که دنیا و مخلوقاتش با تنوع است که زیبا می شود و خداوند نیز این تنوع را زیبا دانسته و با این زیبایی موافق بوده و لذا آن را به رسمیت شناخته است و در واقع می توان گفت که این تقدیر ٫ خواست ٫ عشق ٫ حکمت و قدرت خداوند است که این چنین دنیا رقم خورد.

این در بعد مادی بشر و دیگر خلایق٫ ولی در فکر تفکر چه طور؟ آیا خداوند در این خصوص هم تنوع دوست است باید گفت آری و لااقل خود را این چنین نشان داده است٫ زیرا او همه را به یکسان در مسیر پیام حق قرار نداده  و هر یک را به مقداری از جرعه پیام حق نوشانده و متفاوت پیوستاری به بلندای "خم نرمال" یکی همچون علی (ع) از کودکی تا پایان عمر رسالت (ص) از سرچشمه نور خدا فراوان نوشید (که نوش جانش) و یکی مثل بنده که اصلا مانده ام که جرعه و یا قطره ای نوشیده ام یا خیر و اگر نوشیده پاک و زلال بوده یا خیر؟!! و یا اصلا نچشیده ایم. حال شما قضاوت کنید من فقیر و بدون دسترسی به چشمه ی جوشان نبوت٫ با علی (ع) اعلی در این خصوص چقدر متفاوتیم؟ این تفاوت نیست این تنوع نیست؟ این تنوع در معرفت در بین انسان ها بسیار شایع و متفاوت است و هر فرد متناسب با داده ای که دریافت داشته و قدرت دستگاه تجزیه و تحلیلش در رده ای از این معرفت و یا علم و یا تقوا قرار می گیرد و این است همان تنوعی که باید به آن اعتراف کرد و انسان ها را یک جور و با یک فهم ندید و یکدستی در حیطه فکر ٫ معرفت ٫ تقوا و.. را کاملا مردود اعلام نمود و تنوع را به رسمیت شناخت. تفاوت ها آنقدر زیاد است که هر فرد در این حوزه٫ خود منحصر به فرد است و نمونه ای ندارد و دو انسان برابر و یک سنگ در این حوزه نیز متصور نیست و با رسمیت یافتن این تفاوت است که باید گفت انسان ها از حقایق و یا حقیقت واحد تصور و برون ده متفاوتی دارند هر یک متناسب با داده و دستگاه تحلیل گرش برون ده خاص خود را خواهد داشت و نباید به تفکر دیگران به دیده حقارت نگاه کرد و یا صد در صد آن را مطابق یا غیر مطابق با حق قلمداد نمود٫ باید در غیاب منبع متصل به خدا دست به عصا حرکت کرد و تمام قوای فکری خود را بسیج کرد تا شاید راه را یافت در این جا دل سپردن به غیر معنی ندارد باید دل تنها به خدا سپرد و کمک خواست و از خلق او نیز کمک گرفت الا این که به منبع اتصال دست یابیم که در این موقع دیگر می توان دل و سر را سپرد و با خیال راحت راه پیمود. 

 پس در عالم ماده و معنی (هر دو)٫ انسان ها متفاوت و منحصر به فردند و خداوند هم به این امر صحه گذاشته و فرموده است لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَ (خداوند تکلیفی خارج از وسع و قدرت به انسان نمی دهد) و یا این که انسان ها به قدر علم شان در پیشگاه خداوند پاسخگو هستند و... این نشان می دهد که خداوند به لحاظ فکری هم انسان ها را یک طور نمی پسندد و می خواهد که در محیطی طبیعی آن انسان بفهمند آنچه را که وسعت فکریشان ایجاب می کند. و به راستی اگر خداوند روزی تصمیم می گرفت که همه را یک جور بیافریند چقدر در حق زیبایی ظلم شده بود. دیگر اصلا زیبایی معنی نداشت که در حقش ظلم شود یکدست هر چه نگاه می کردی یک جور و اصلا قابل تشیص نبودند انسان ها همه در هم گم می شدیم.

اگر خداوند همه را در سطح مثلا سلمان فارسی (همان آقا روزبه خودمان که آنقدر در علم و تقوا پیش رفت که خاندان نبوت او را از اهل بیت خود خواندند)٫ می آفرید باز هم خوب نبود و دیگر بالاتری نبود که بدان رجوع کرد و یا پایین تری نبود که مقایسه کرد و هزار مشکل دیگر و باید گفت که چه نا زیباست یکدستی و چه نافرخنده اقبالی است این.

این جمله را شنیده اید که انسان تنوع طلب است باید گفت آری وقتی از روح خداوند در گل سرشته اش دمیده اند باید نشانه های از او را داشته باشد و این تنوع طلبی را ظاهرا از روح خداوندی خود به یادگار دارد. 

خدایا به خاطر تمام تنوع و زیبایی که آفریدی از تو شکر نعمت داریم.  

 

+ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم آذر ۱۳۹۱ ساعت 15:0 شماره پست: 220

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.