هفته دفاع مقدس و پیروزی مردم ایران مبارک باد
در سال ۱۳۵۹ در چنین روزهایی التهاب شروع جنگی را داشتیم که معلوم نبود چقدر ادامه می یابد و یا در شرایط آنروز و بعد از پیروزی انقلاب و به هم ریختگی کشور و... چه نتایجی را به دنبال خواهد داشت ولی آنچه مسلم بود این بود که این نبردی اجتناب ناپذیر و حمله ای است که از سوی یک دیوانه زنجیری به اسم "صدام حسین" برنامه ریزی شده بود و دیگر نه گریزی از آن بود و نه می توانستیم به راحتی با آن مقابله کنیم این جنگ خسارت بار که ایران و عراق را به ویرانه ای جنگ زده تبدیل کرد زور آزمایی نابرابری بود که هشت سال تمام طول کشید و تنها با مالیدن پوزه حزب بعث به خاک بود که به پایان رسید و دیوانه ای مثل صدام مجبور به پذیرش پایان آن شد. این جنگ خسارت بار برای ما دفاع مقدس مردمی بود که در شرایط نا متوازن بعد از انقلاب مجبور شد روزگار بعد از پیروزی انقلاب خود را با جنگ آغاز نماید تا فرصتی برای چشیدن شهد پیروزی انقلاب خود را نداشته باشد. آنان نتوانستند فرصت و توان خود را برای به اجرا در آوردن شعار های انقلاب خود را به دست آورند و صحنه مهر و عطوفت بعد از پیروزی انقلاب به صحنه های دلخراش جنگ و خون و شهادت تبدیل شد تا بسیاری از فرزندان برومند این ملت که بعد از پیروزی انقلاب باید به سروسامان دادن کشور توان بگذارند به عرصه ای ناچار وارد شوند که کشتن و کشته شدن آن خسارت بود آن طرف مردم شیعه و برادر عراق و این طرف هم که معلوم است نیروهایی که باید مکمل همدیگر باشند امروز در مقابل هم قرار داده شده بودند تا همدیگر را خنثی کنند و سودش به جیب وهابیت و یا مزدوران اماراتی برود که ثروت بیندوزند و در کنار ویرانه های عراق و ایران کاخ هاو برج های خود را بسازند. این بود که البته این جنگ تحمیلی که از نعم خداوند بود خسارت هایی را داشت که جبران آن الحق و و الانصاف دامن این ملت را تا قرن ها رها نخواهد کرد. یکی از خسارت های این جنگ بزرگ شدن اندام نظامی کشورمان بود که بودجه هنگفتی از کشور را سال های سال خواهد بلعید. اگرچه سیستم نظامی کشور به اندازه کافی در زمان رژیم گذشته فربه شده بود لیکن اقتضائات جنگ تحمیلی باعث شد تا یک ارتش کشور به دو ارتش تبدیل شود و همه می دانند که داشتن و اداره چنین سیستم نظامی عریض و طویلی چه هزینه هایی را برای ملت ایران داشته و خواهد داشت. شاید یکی از دلایل غرب و شرق برای تحمیل این جنگ به ما بردن کشور به سوی نظامی گری بود تا انقلاب کلام و انقلاب اسلامی ما را به سمت نظامی شدن پیش ببرند و نیروهای سیاسی فرهنگی و اجتماعی و علمی و اقتصادی این کشور را مستهلک نمایند و یا به سمت جنگ هدایت نمایند و البته ما هم به صورت اجتناب ناپذیری به این دام هم افتادیم و آنان در این هدف موفق هم شدند. دومین خسارت آن حاکم شدن فضای جنگ و نظامی گری در فرهنگ سیاسی و اجتماعی و اقتصادی این کشور بود تا جایی که امروز هم بعد از سال ها که از پایان این جنگ می گذرد اقتصادی ترین فرد کشور و رییس کل بانک مرکزی جناب آقای بهمنی وقتی برای کنترل بازار ارز و سکه (که ملتهب شده است) می خواهد راهکار بدهد از "بمباران بارزار ارز وسکه" سخن می گوید او کسی است که باید اقتصادی حرف بزند ولی می بینیم که کاملا نظامی حرف می زند و خسارت حاکم شدن تفکر جنگی بر اقتصاد همه می دانند که چقدر خسارت بار و غیر نرمال خواهد بود این فضا در موضوعات فرهنگی هم دیده می شود و هم چنین در عرصه علم و... این ها خسارت هایی است که تحمیل کنندگان این جنگ بر کشور ما تحمیل کردند و حالا حالاها باید خسارت آن را داد. اگر چه نعمت های جنگ تحمیلی را نمی توان نادیده گرفت که امام خمینی (ره) با راهبری های داعیانه خود بسیاری از خسارت ها را به فرصت تبدیل کرد ولی خسارت جنگ در حدی بالاست که فقط زمان است که می تواند به زدایش و از بین بردن آن می تواند اقدام نماید و کار فرد و یک نسل نیست که تمامی آن را از صحنه کشور بزداید.
خلاصه جنگی که دیوانه زنجیری و رهبر مغرور عرب آغاز کرد باعث شد که کشور ما توان خود را به سمت دفع تجاوز معطوف دارد و الحق و انصاف که با مدیریت آن موقع کشور این جنگ طوری مدیریت شد که کمترین اثر را روی زندگی مردم داشته باشد و شرایط مردم در آن شرایط خیلی خوب در بالاترین وضعیت ممکن حفظ شد به طوری که برخی از مردم حتی کمتر حس می کردند که در گوشه غرب و جنوب کشور در حال نبرد جدی با غول غرب و شرق هستیم و البته برخی هم بسیار در این مهلکه دخیل بودند و از جان و مال دریغ نکردند و تمام بار جنگ را بر دوش های مبارک خود کشیدند و نگذاشتند جدا شدن خاک ایران دوباره اتفاق افتد کاری که در مورد جدایی "هرات" و الحاق آن به افغانستان و جدایی "بحرین" و جدایی منطقه "قفقاز" به راحتی قبلا اتفاق افتاده بود و شاید اگر امام (ره) و ارتش مجهز کشور (که از رژیم گذشته به جای مانده بود و علیرغم خسارت های ناشی از انقلاب همچنان باز دارنده دشمن و بود) و نهایتا اگر مردم حضور قوی نمی داشتند جدایی دیگری را ایران ما تجربه می کرد که سر افکندگی آن در تاریخ انقلاب می ماند و جبران ناپذیر ولی خدا نخواست و شرایط دفاع از کشور با همه کاستی ها و بی تجربه گی ها و... فراهم شد و امروز ما می توانیم با غرور مدعی شویم که نسل ما نگذاشت وجبی از خاک کشور از دست برود هر چند هزینه های گزافی پرداخته شد ولی می ارزید و متجاوزان آینده باید بدانند ممکن است پوزه آنان نیز به خاک مالیده شود و این جنگ مقدس هشت ساله کشور را تا سال ها از حیث تجاوز بیمه کرد و اگر راهبران کشور - کشور را به شرایط ضعف نبرند حالا حالاها فردی جرات حمله مجدد به کشورمان را نخواهد داشت انشا الله
در این جا باید این حماسه بزرگ ملی را به تمام حماسه سازان با اخلاص این نبرد هشت ساله در ارتش و سپاه و بسیج مردمی تبریک گفت و به روح تمامی جانباختگان این نبرد مقدس دفاع از میهن دورود فرستاد و از خداوند منان خواست که روح آنان را با روح شهدای اسلام محشور نماید. خداوند طلایه دار این حرکت عظیم دفاعی و روح خدا حضرت امام خمینی (ره) را با انبیا و صالحان مصلحان جهان محشور نماید و از نعمات خداوندی متنعم گرداند که با اخلاص تمام و بدون غرور و هوای نفس ملتی را هدایت کرد و به سرمنزل شرف و غرور هدایت کرد.
خدایا بازماندگان از این قافله را نیز به راهی هدایت کن که در جمع ظالمان نباشند و عاقبت به خیر شده و با ابرار در آخر محشور و دمخور و همراه باشند.
+ نوشته شده در شنبه یکم مهر ۱۳۹۱ ساعت 14:29 شماره پست: 192
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 20 خرداد 1395
- بازدید: 1796
دیدگاهها
ادبیات مدیران مختلف را کنار هم بچینید. حیرتآور است. هیچ معلوم نیست چرا در این کشور همه میخواهند بجنگند.
وزیر ارشادش "سرباز جنگ فرهنگی"ست. وزیر داراییاش در میدان "جنگ اقتصادی" دارد "شمشیر" میزند. مسئولین فدراسیون میگویند تمام افایسی به "پیکار همهجانبه" با ایران دست زدهاند. مسئولین وزارت علوم دارند در عرصه "جنگ علمی" با جهان مقابله میکنند. مسئولین درمانی میگویند پزشکان "جانبرکف" در "خط مقدم" در حال "نبرد" با کرونا هستند. نمکی هم حالا میگوید من از روزی که در "میدان مین" آمدهام آمادهی "تکهتکه شدن" هستم.
ماندهام این چه روحیهی غریبیست که تا بن استخوان یک نسل رسوب کرده. چرا کمتر کسی میخواهد مثل آدمیزاد سرش را پایین بیندازد و فقط "کار" کند. کار متخصصانه بر اساس شرح وظایف. "کار". همین و بس!
این از کی در ادبیات ما وارد شد که هر کاری را به نیت زدن "مشت محکم" بر دهان این و آن انجام دهیم. چرا هر موفقیتی باید حتمن و لزومن یک "سیلی سخت" بر گوش دیگری باشد. چرا هرکسی در هر ردهای، حتی ورزش، هست برای تشریح وضعیتش دارد از ادبیات نظامی بهره میبرد.
این چه روحیهای است که حتی در مقابله با یک بیماری هم میخواهد روی "مین" برود، با آن "پنجه" بیندازد، با آن "برخورد" کند و روی نیروهای "منحوس" و "اجنبی" کرونا "رگبار" ببندد، و در آخر یا ویروس را به "مقتل" ببرد یا خودش را "تکهتکه" کند.
متاسفم اما ما سالهاست در وضعیت آمادهباش گیر افتادهایم. به همین دلیل است که این واژگان میلیتاریستی هنوز در سپهر سیاسی کشور خریدار دارد. گویی زندگی چیزی جز نبرد با خودی و بیگانه نیست. هرکس رزمجوتر است لایقتر به شمار میرود و آنکه بهجای کار کردن' مجروح و تنزخمی از رزمگاه برگردد اجرش عظیمتر است.
من یکی که تخصص شما آقایان را ندارم. اما بهگمانم در این مورد خاص کافی بود آن شمشیر مرصع را برای مدت کوتاهی غلاف میکردید، در عوض مقدار بالاتری واکسنِ نیمدلاری تا سهدلاری "موجود" در جهان را میخریدید و با الکل و پنبهی "تولید داخل" به بازوی مردم میزدید. کاری که همهی دنیا دارند میکنند.
آنوقت نه عزت ملتی را لب مرز ارمنستان حراج میکردید، نه داغ مرگ عزیزان مردم را به دلشان مینشاندید، نه مجبور بودید آن دهانهای معطرتان را باز کنید تا با نجاستی به این غلظت آلوده شود.
میدان مینی که هربار نمایش رزمندگی در آن را میدهید، روزانه دارد دویستسیصدنفر از قبیلهی ما را منفجر میکند. مرگی که مثل کلامهای پرطمطراقتان هرگز حماسی نیست. که مرگیست خشمآگین و دردناک....
یاسر عرب
Posted: 01 Jun 2021 06:15 AM PDT
عباس عبدی
پس از انتشار خبر اظهارات دادستان محترم تهران در باره رییس کل سابق بانک مرکزی و ایراد اتهام به وی مبنی بر تضییع ۳۰ میلیارد دلار و ۶۰ تن طلا، دولت نیز بیانیهای در نقد این رفتار و گزارش منتشر کرد که در جای خود قابل توجه بود، بهویژه آنجا که به زمان اعلام آن اشاره کرده است. بدون در نظر گرفتن اعتبار نکات ذکر شده علیه وی، به نظر میرسد که پاسخ به چند نکته ضروری است.
۱ـ ابتدا باید پرسید که اقدامات آقای سیف فارغ از اینکه به لحاظ اقتصادی درست باشد یا غلط، آیا قانونی و مطابق اختیارات بانک مرکزی بوده است یا نه؟ اگر مطابق اختیارات بوده، در این صورت حتی اگر از منظر اقتصادی نیز آن را قبول نداشته باشیم، حق ایراد اتهام نداریم. زیرا این یک مسأله کارشناسی اقتصادی است و تایید و رد آن در قالب قانون جزا نمیگنجد. مگر آنکه ثابت شود آگاهانه، عالمانه و با سوء نیت تصمیمهای نادرستی گرفتهاند، که طبعاً جرم است.
اگر تصمیمات وی مطابق سیاستهای دولت و اختیارات قانونی نیست، حتما باید مورد سوال واقع شود و ایراد اتهام به او نیز وارد است. ولی در هر دو صورت این پرسش مطرح میشود که آیا این کارها و مداخلات ارزی برای اولین بار است که انجام میشود یا رویه مشهور و شایع چهل سال اخیر بوده است؟! چرا رییس کل مربوط در دوره آقای احمدینژاد را که بسیار بیش از دوره آقای سیف چنین مداخلاتی در بازار ارز داشته است، احضار و محاکمه نکردید و نمیکنید؟
کل مداخلات ارزی در دوره پنجساله سیف حدود ۳۵ میلیارد دلار است. خوب بفرمایید! که مجموع مداخلات ارزی دوره آخرین رییس کل بانک مرکزی در طول پنج سال آخر دولت احمدینژاد چقدر بوده است؟ گزارش رسمی دولت میگوید، ۱۶۰ میلیارد دلار در زمان آقای بهمنی مداخلات ارزی شده است، یعنی بیش از ۴.۵ برابر سیف!!
همچنین کل رقم مداخله ارزی در دوره هشتساله احمدینژاد بیش از ۲۳۰ میلیارد دلار بوده است، یعنی بیش از ۶/۵ برابر!!
۲ـ نوع مداخله ارزی زمان احمدینژاد با این دوره نیز تفاوت داشت. در این دوره، ارز بانک مرکزی به قیمت روز بازار به صرافیها عرضه میشد، تا نوسانات نرخ ارز در بازار کنترل شود؛ این در حالی است که در دوره آقای احمدینژاد، هنگامی که قیمت دلار در بازار ۱۸۰۰ تومان بود آن را به قیمت رسمی یعنی ۱۲۲۶ تومان عرضه کرد و رانت وحشتناکی در حدود ۱۲ هزارمیلیارد تومان را نصیب افراد ویژهای کرد که تا کنون نیز خبری از آنان نیست. صفهای بزرگی را تشکیل دادند تا این خوان مفت را به یغما برند، ولی دریغ از یک پرونده جزیی.
این سیاست همیشگی دولتها بوده. هم در زمان احمدینژاد و هم در زمان آقای هاشمی این اتفاق افتاد ولی در دوره اخیر حداقل از آن رانت فاحش و آشکار دوره احمدینژاد خبری نبود.
۳ـ نکته دیگری که میتوان طرح کرد، این است که مهمترین اقدام سیف در بانک مرکزی برچیدن بساط موسسات اعتباری غیرمجاز بود که حدود ۲۵درصد نقدینگی کشور را در اختیار داشتند و به صورت غیر قانونی دفتر و شعبه افتتاح کردند و در زمان دولت اصولگرایان مثل قارچ از زمین روییدند و کشور را با یک بحران بزرگ پولی، اقتصادی و اجتماعی مواجه کردند.
این اقدام بانک مرکزی که شایسته قدردانی بود با مخالفتهای باندهای مافیایی پولی مواجه شد. آثار مخرب این موسسه های غیر مجاز در ایجاد تورم در کشور و اخلال در بازار زمین و مسکن و طلا و ارز بر کسی پوشیده نیست. آیا کسی میتواند سوال کند که پس از چهار سال چرا پرونده این موسسات، بجز دو مورد هنوز به جایی نرسیده و احکام آنها صادر نشده است؟
جالب است بدانید سخنگوی انتخاباتی یک شورای مهم اصولگرایان، معاون امور بین الملل همان موسسه مثلاً اعتباری جعلی بود که حقوق چند ده میلیونی دریافت میکرد و امروز هم برای آمدن نامزدهایشان فعال شدهاند و کسی نیست بپرسد، چگونه سپرده های مردم را در این موسسات گرفتند و منافع آنچنانی بردند و اقتصاد کشور را به خاک سیاه نشاندند؟
۴ـ اقدام قانونی یا حتی سیاسی برای اتلاف منابع اقتصادی کشور امری ضروری است. ولی کافی است که نگاهی به درآمدهای ارزی دولت اصولگرایان انداخته شود که در تاریخ ایران بیسابقه بود و سپس نگاهی به رشد اقتصادی و اشتغال کشور در دوره احمدینژاد انداخته شود که در حد صفر بود. این بزرگترین اتلاف منابع اقتصادی کشور از گذشتههای دور تا کنون است. متاسفانه کوچکترین اقدام عملی اعم از سیاسی یا حقوقی برای پاسخگویی یا محاکمه، عاملان شناخته شده این اتلاف انجام نشده است.
لطفاً حالا که میخواهید محاکمه کنید، عملکرد همه روسای بانک مرکزی را در ۳۰ سال اخیر یک جا بدون تبعیض و عادلانه و شفاف رسیدگی کنید.
اعتماد ۱۱ خرداد ۱۴۰۰