سلامی دوباره به تو ای پیر و مرادم

باز 14 خرداد در راه است سالروز یتیم شدن ما. گاها فکر می کنم که اگر در روزگار پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) نبودیم و از جام ایشان (ص) حضورا شربتی ننوشیدم لیکن خداوند قرن ها بعد از طریق درک حضور یکی از فرزندانش (ص) جرعه ای از حیات محمدی (ص) و تفکر علوی ما را چشاند. خدایش رحمت کند خمینی کبیر (ره) که عطوفت مصطفوی (ص) و رهبریت علوی (ع) را نمایه وار طوری به ما نشان داد و نشان داد که این رهبران ابدیت بشر چگونه فکر و عمل می کردند. آنان (ص) که شکوه قدرت هرگز ذره ای از جایشان تکان نداد و انسانیت و اعتقاد خود را هرگز فراموش نکردند. امام (ره) در حالی که فرماندهی کل قوا را در دست داشت و مهمتر از آن بر دل همه مردم حکومت می کرد اصلا نشانی از تعلق خود به این وضعیت نشان ندادند و انگار هیچ یک از این امکانات را در دست ندارد. وی که روح عارفانه اش عشق و محبت را برای پیروانش نوید می داد در اوج قدرت هرگز برای احدی خط و نشان نکشید مگر ظالمان و منحرفین که از هر قشری بودند (به اصطلاح خودی یا غیر خودی) از تیغ قهر یدالهی ایشان به دور نبودند و آن هم هرگز از روی هوای نفس نبود و نه از روی تکبر و غرور ناشی از قدرت. وی با رحلت احدی از علما و یارانش آنقدر دلگیر می شد که تمام ملاقات هایش را تعطیل می کرد.
اگرچه تملق و چاپلوسی را امروزها خریداران بی تقوایی برای آن وجود دارد و همیشه وجود داشته است لیکن امام (ره) حتی از شائبه آن هم جلوگیری می کردند. روح لطیف امام (ره) با این جهانی ها و دنیا مداران سر سازش نداشت و به زودی ما را به سوی حق ترک گفتند و جهانی را به داغ خود گرفتار کردند

تا باز کی مادر دوران بزاید چون او گوهری را

 رحمت خداوند به روح پاکش 

+ نوشته شده در سه شنبه دهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت 15:11 شماره پست: 89

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در تلخ تر از زهر، بار دگر روزگار ...
خاموشی تلخ یک هنرمند آخرین باری که زنگ زد ۱۱ آبان ۱۴۰۳ بود. مشخصات کامل یادداشتی از مرا می خواست که...
- یک نظز اضافه کرد در تلخ تر از زهر، بار دگر روزگار ...
یک خاطره واقعی از دادگاه من و قاضی مرتضوی زنده یاد سید ابراهیم نبوی (طنزپرداز شهیر ایرانی) من در ...