ای پیر مرادم کجایی

به نام معشوق دل عارفان و تقوا پیشگان

"انتظار فرج از نیمه خرداد کشم"

کم کم به خرداد نزدیک می شویم و دریایی از خاطرات تلخ و شیرین در این ماه برای ما ردیف می شود. اول خرداد یاد اور فیلسوف بزرگ اسلامی با نظریات عالی فلسفی اش حضرت ملاصدرای شیرازی، صدر المتالهین است که امام خمینی از این ابشخور معرفت توشه ها، برداشته بود. دوم خرداد که حماسه بزرگ مردم ایران و فرزندان خمینی کبیر رحمت الله علیه بود که چشم دشمنان ملت و ج.ا.ایران را کور کرد و تاریخ کشور را مردم بار دیگر بار بازنویسی کردند. سوم خرداد که در ناباوری تمام، فرزندان خمینی کبیر  (ره) خرمشهر را به دامن کشور و مام میهن بازگرداندند. چهارده خرداد که امام خمینی ره فرزندان خود را تنها گذاشت و با دلی ارام و قلبی مطمین و ضمیری امیدوار به فضل الهی به سوی معبود و مقصود خود شتافت و ما را تا ابد یتیم ساخته و در کشاکش روزگار تنها. پانزده خرداد که روز خروش ملت ایران علیه استبداد و خودکامگی بود و روز در خون غلتیدن ملتی به جرم ازادی خواهی و استقلال طلبی و حق طلبی که انقدر قلب مبارک امام ره از این حادثه دلگیر شد که تا ابد این روز را عزای عمومی اعلام نمودند. بیست خرداد شهادت مظلومانه ایت الله سعیدی به دست شکنجه گران استبداد و عاملان مستبد عصر. بیست و نه خرداد روز شهادت معلم انقلاب، شهید دکتر علی شریعتی که خیزاننده جوانان این مرز و بوم بود و او بود که دانشگاه و دانشگاهی را علیه استبداد شوراند و با نهضت خمینی بزرگ همراه نمود وی که سخنوری دلیر، جامعه شناسی اگاه، شیعه ای معتقد، زمان شناسی قهار، جوانی پاک، نیکو سرشتی با بنیان، غریبی در غربت نهفته، اسلام شناسی دین مدار، رهبری پیشرو، انسانی جلو تر از زمانه، عالمی عامل، پیروی معتقد، شیعه ای دل باخته اهل بیت ع، فرهیخه ای زجر کشیده، دلی بی الایش، صدایی در سکوت ، سخن وری  قهار، تشنه ای با معرفت، نوری در ظلمت، برادری واقعی، سوز  افرینی در بی دردی، اتشی در سردی، تحرکی در بی تحرکی، مسئولی در بی مسئولینی، هشداری در خطر، مائده ای اسمانی، درد اشنایی مغتنم، نکو مردی از شرق، شعله ای فروزان، صدایی در شب، ماهی در اسمان، خورشیدی در منظومه، راهبری در گمراهی، هدایتی در بیراهه، ابی در کویر و... بود. خداوند روحش را با انبیا کرام صلوات الله علیه و ایمه اطهار علیه السلام محشور فرماید.

و سی ویک خرداد که روز شهادت دانشمندی روشن ضمیر، معلمی فرهیخته، جنگجویی کار ازموده، مبارزی با سابقه، سیاستمداری وارسته و بسیجی واقعی و... شهید مصطفی چمران بود که عمر خود را صرف علم ، کشور و ملت خود و اسلام نمود یادش گرامی و راهش پر رهرو باد و این روز همچنین روز بروز خیانت افرادی است که فضای ازادی کشور را با اعمال ننگین خود تغییر دادند و انقلاب اسلامی را که برای ازادی ملت ایران امده بود، می خواستند به بند تنگ نظری و در دام تشکیلات جهنمی خود گرفتار نمایند. خیانتکارانی که ننگ خیانت انان به ملت، انقلاب، اسلام و خصوصا ایران را با اب کوثر هم نمی توان شست.

و....

اما ایا چه سری در ماه خرداد است که امام خمینی ره در شعرش، انتظار فرج از نیمه ان می کشد و اما سوال اینجا است که این فرجی است که امام ما (ره) خواهان ان بود، برای خودش و خلاصی اش از دست جماعت این دنیاییان بود که قلبش همیشه از دست انان به درد بود و دایم از افکار خبیثانه انان و تحجرشان در شکوه و یا فرجی برای کل بشریت است که از دست مستبدین و خودکامگان و ... نجات یابند؟

ولی با تمام این حرف ها امام ره در چهارده خرداد رخ از روی ما فرو بست و با دلی ارام و قلبی مطمین و ضمیر امیدوار به فضل الهی به سوی معبود شتافت و به قول مسلمانان هند "انتقال" یافت.

ولی ای امام عارفان و ای پیر مراد ، ای قافله سالار عشاق وی ای بزرگ فیلسوف قرن، ای متجدد اهل سنت، و ای پیر جوانمرد، این عارف فیلسوف، ای زاهد سجاده نشین در صحنه ، ای مصلح بزرگ عصر، ای یگانه قرن، ای پدر یتیمان، ای یاور مظلومان و مستضعفان، ای فرزند فاطمه و علی، ای یاد اور پیامبر رحمت (ص)، ای خروشنده به ظلمت، این سکوت مقدس، ای فریاد در مقابل ظلم، ای بزرگ منادی ازادی، ای پناه مردان و زنان، ای شریر اتش غیرت، ای ملی گرای ایران دوست، ای راهبر ازاد مردان جهان، ای کوه صبر، ای قلب پاک و بی الایش، ای علی گونه،  ای حسن سیرت،  ای حسین گونه، ای ساجد  سجاد سجاد وار، ای باقر و صادق زمانه، ای پهلوان نیکمردی، ای نادره قرن ، ای متخلق به اخلاق الله ، ای مجسمه تقوا، ای روح بزرگ، ای روح الله ، ای سخنت حق، ای رفتارت سرمشق، ای مصلح، ای نوشته بر تارک اولیا قرن، ای مقتدا، ای حق ملموس، ای خارکننده متحجرین، ای خمینی بزرگ ما را یتیم کردی و رفتی، دل های ما بعد از تو چه کند با غربت و تنهایی، عرصه با حضورت گرم بود، مجلس پر طرب، با بودنت دیگر  "نشکو فقد نبینا ص" معنیش کمتر حس می شد،

ای پیر علمدار بر خیز و علم زن،

 ای قافله سالار برخیز قدم زن،

ای ذاکر دوران برخیز به ذکر و، دل ها به پرواز نشان زن،

ای رخ به خاک کشیده برخیز و بنمایان، تو دوباره رخ خود را ،

تا که ببینیم معبود خود اندر رخ تو نادره قرن،

برخیز و خروشی به همه ظلم بزن تا که همه گشته در این عیش مشعشع،

برخیز و به اندرز درا، ای تو همه لطف بودی بر دل خسته،

بیمار رخت گشته و اندر پی ان روح یگانه گشتیم، ملول از عدمت ای مرد زمانه،

برخیز و ببین نهضت خود را که چگونه اندر پیچ و خم دوره شده سر به میانه،

 برخیز دعایی بنما،  ای صاحب روح عیسایی من،

 ای مسیحای من ای روح خدا خیز ز جایت، دستی به سر جمله یاران کش و روحی بدم از لطف به انان و کن از رایحه حق مصفی دل ما را،

برخیز دوباره بخروش از پی هم در ره جانان، بشتاب سوی قبله و روح خود اندر حرم عشق بشوی و بنشان عطر در اهنگ زمانه ،

برخیز و تازه کن صبح دوباره تا در قدح جام تو ما را بچشانی ز همه عشق طراوت و اندر حرمت جای بگیرم و سری ساخته از بهر خود و غربت خود را به فراموش سپاریم دوباره،

برخیز مرارت به طرب کن تو مبدل، کندر همه شوق طربی نیست چو ان طرب که تو اماده ساختی ز بهر همه ره پویان خود و هم تو چشاندی به ما لطف طرب حق و نشان دادی ما را که کنیم در ره جانان همه جان نثار و چه گویم و چه می گویم از درد فراغت که شده عقده ای اندر گلوی جمله همه یاران تو و سفره نشینان تو و مستان درت،

 ای رخ شیرین شده از نور حق و ای شهد صفا یافته از یار و ای گونه سرخ گلگون شده از رحمت ان یار ، که بیینده شده مست از سرخی و سرمست از شعله ی عشقی که زده یار در ان گونه که تا دیده کند خیره بر ان نقش که خدا زد در ان رخ ، که کند واضح و روشن همه ی عشق در ان ، تا که نماند بر این عصر گلایه که ندیدیم رخ حجت (عج)،

ای که تو خود به تمام و کمال، روح خدایی و شده نور حق در تو تجلی که کند خلق خدا را ز رخ تو مصفی، همه مشعوف از ان تجلی، که بروزی ز حق بودی، شاخص عصر و همه عصر تجلی بگرفت، از تو،

 باز دوباره به سوی حق شتابان شدی و روح ارامت ای دوست بشد نزد خدایت متنعم، همه عشق بودی و همه درد، همه روح بودی بر کالبد یخ زده ما ولی رفتی ما را به فراغت گرفتار

خدایا چه تقدیر بود خلق جهان را که چنین رخ بنمایی و کنی همه خلق تو مشعوف، و به ناگاه همه خلق ز نور رخت گشته منور و در طرفه عینی، شوی دور و بکنی خلق تو محروم ز انوار چنین رخ نماینده صبحی.

خدایا زمانی که گرفتی محمد تو ز ما و به دنباله ان همه انوار او از جمله اصحاب و اهل حرمش ع را و ناگاه در عصر دگری دادی تو یک نور به ما و باز دوباره همه را کرده یتیم ، چه سریست در این بین؟

الهم نشکو فقد نبینا ص

دهلی نو 18 می 2010 

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۸۹ ساعت 8:1 شماره پست: 60

نظرات (1)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

بخاطر انسان هاى روشـن
بين و آزاد انديش اسـت كه
سـرزمين آزاد به وجـود مى
آيد.بدون اولى،دومى ميسر
نخواهد شد !

#سقراط

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
ح‌سین ق‌دیانی, [4/26/2024 12:01 PM] از هادی_چوپان درس بگیریم آیینه‌ی توماج_صالحی باشیم ح‌سین ق‌دیانی...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
محکومیت به خواندن کتاب شهید مطهری در کنار مجازات زندان! محمد مطهری یک قاضی محترم، شروین حاجی‌پور ...