امسال از معدود سال هایی است که به رغم اینکه سال سختی بود، خیلی ها در دنیا دوست ندارند که به پایان برسد، و دوام سال 2024 را آرزو می کنند، اما چه می شود کرد، آینده همواره نزدیک است و زود فرا خواهد رسید، فردا اولین روز آغاز سال 2025 میلادی است، اکثریت جهانیان این نقطه از گاهشمار میلاد مسیح را، بعنوان شروع سالِ جدیدِ کاری و زندگی، جشن می گیرند، پس سال نو به همه آنان مبارک باد.

2024 سالِ کشتار، جنایت و جنگ بود و هست، نزدیک به 50 هزار نفر تنها در فلسطین، زیر بمباران، گلوله و آوار سلاخی و نابود شدند، در اوکراین نیز روند سه ساله ی تجاوز، بمب، قتل و کشتارِ بیگناهان و مدافعان وطن ادامه داشته و دارد، 50 هزار نفر هم در ایران، تنها به علت آلودگی هوا کشته شدند، آمار مرگ و میر ناشی از تصادفات جاده ایی نیز خود به اندازه کشتار یک جنگ تمام عیار، هر ساله ایرانیان بسیاری را به مسلخ مرگ و کام نابودی برد و می برد و... اما با همه این ها، تاثیر نتایج انتخابات امریکا بر جهان، با روی کار آمدن دونالد ترامپ، وضعیت سیاه تری را برای جهان و ایران ترسیم، و در چشم انداز همه قرار می دهد.

اگرچه دنیا تشنه اصلاحات، تحول و تغییر است، اما این امر باز ملل زیادی را در معرض خطر و یا نابودی قرار داده و می دهد، برخی کشورهای زورمند نگرانند، برخی چون روسیه ی متجاوز، خوشحالند که یک فرد اهل معامله، و تجارت منش در امریکا روی کار خواهد آمد، و شاید بتوانند، در سایه معاملات او، مناطق اشغالی در خاک اوکراین مظلوم را، با یک معامله با ترامپ، تصاحب و در خاک خود تثبیت کنند، و به اهداف تجاوزکارانه خود از این طریق دست یابند، هم صلح، و هم سرزمین های جدیدی را به پاس تجاوز آشکارشان به ملت اوکراین بدست آورند!

 چینی ها انتظار دارند تا در زمان رهبری ترامپ، اگرچه فرصت های تجاری خود را در دنیا از دست خواهند داد، اما این فرصت را بیابند که یک کشور، و ملت دیگر به نام تایوان، که واجد نظام دمکراسی و مردم سالاری و آزادی اند را، در نظام بسته سوسیالیستی خود بلعیده، و به آمار افراد و کشورهایی که زیر حاکمیت دیکتاتوری طبقاتیِ احزاب کمونیست در جهان قرار دارند، ملت و سرزمین تایوان را نیز اضافه کنند.

جنایتکارانی همچون نتانیاهو، ولادیمیر پوتین و حاکم دیکتاتور پیونگ یانگ و... برای خود گشایش حس می کنند، چرا که انتظار دارند روابط حسنه بین آنان، و رئیس جمهور جدید امریکا باعث شود، تا مزد جنایات، کشتار و دیکتاتوری خود را دریافت دارند، و از عواقب اقدامات خود بگریزند.

اما ایران ذیل حاکمیت دونالد ترامپ بر جهان، که اساس کار خود را بر سیاست «اول امریکا» قرار داده است، حتی ممکن است با خطر موجودیت نیز مواجه شود، از این رو دلسوزان به تمامیت ارضی ایران را، در هر گروهِ دوست و دشمن، به هوشیاری در این باره باید فرا خواند، که با همه تفاوت ها، در این امر، اشتراک داریم، که ایران باید حفظ شود. چنین شرایط در اثر اشتباهات پی در پی رخ داده است.

تصمیم سازان در تهران، از سال 2023 با حمایت همه جانبه و نابخردانه خود از عملیات مشکوک و احتمالا هدایت و برنامه ریزی شده یحیی سنوار در 7 اکتبر، که نام توفان الاقصی را به خود گرفت، گرفتار بازی عناصر خطرناک گروه بین المللی اخوان المسلمین شدند، که در گروه حماس هم حضور دارند؛ و شیفتگان دشمنی با غرب و اسراییل در تهران، که به هر قیمت و هر شرایطی در این راه تن می دهند، فراموش کردند که حماس را باید ذیل تحرکات دو کشور قطر و ترکیه هم دید، و تعریف حکیمانه ایی از تحرکات آن کرد، که اهدافی فراملی، منطقه ای و فرامنطقه ای در برنامه خود دارند، تا این که به موضوعی در ذیل آرمان فلسطین، حرکات آزادیبخش و... فکر کنند،

تصمیم سازان در تهران، چشم های خود را به این واقعیت تلخ بستند، و حماس را هم در محور موسوم به «مقاومت» خود تعریف کردند، و با این اشتباه بزرگ، خود و «محور مقاومت» را اسیر و قربانی طرح های مشکوک و هالیودی امثال یحیی سنوار کردند، و محورِ پول و قدرت نظامی اخوانی قطر و ترکیه، تنها با قربانی کردن مهره مهم خود، یعنی یحیی سنوار، و پرداخت هزینه ایی نسبتا ناچیز، تا کنون خسارات بسیار بزرگی را به رقیب ایرانی خود وارد کردند، و بازوهای قدرتمند ایران، یعنی حزب الله لبنان، و حاکمیت بشار اسد را در سوریه و لبنان نابود کرده، حاشیه نشینان باب المندب نیز اکنون در نوبت شکست و نابودی قرار دارند.

این بود که بلوک اخوانی آنکارا – دوحه، که پیش از این جنایتکارترین های اسلامیست ها، را در خلال توافقات کنفرانس دوحه، با هماهنگی امریکا در کابل حاکم کرده بودند، با فدا کردن مهره ایی به نام یحیی سنوار، محاصره ایران را کاملتر کرده، و در محاصره مبارزان خشن و بیرحم اسلامی خود، ذیل گروه های خطرناکی همچون طالبان، القاعده، داعش، تحریر الشام و... در افغانستان و سوریه قرار دادند، و ارتباطات پیوسته ایران را، با همپیمانان طبیعی و نیابتی اش، در غرب آسیا و آسیای میانه قطع کردند؛ دو کشوری که دستارپوشان القاعده و داعشی را اینک با کت و شلوار، بر ملت مظلوم سوریه، در دمشق مسلط و حاکم کرده اند.

کار خبیثانه ایی، که آینده مردمی که زیر دیکتاتوری بشار اسد له شده بودند را، در حالیکه حداقل از مزایای آزادی های زندگی در یک نظام سکولار برخوردار بودند را، در یک ابهام عمده و بزرگ گرفتار کردند، و احتمال دیکتاتوری دینی، که بسیار خطرناک تر از دیکتاتوری سکولار است، ممکن است انتظار مردم سوریه را هم، مثل افغانستان مظلوم بکشد، چرا که وقتی احمد الشرع (رهبر فاتحان دمشق) از تدوین قانون اساسی سوریه در سه سال آینده، و انتخابات در چهار سال دیگر سخن می گوید،

این ظن را ایجاد می کند، که گویا حاکمان جدید شام، در فضای آزادیخواهی و پیروزی بر دیکتاتوری اسد، و مقتضیات این دوره زمانی، حتی توان و جرات این را ندارند که نوع حاکمیت و شکل قوانینی که مد نظر دارند را اعلام کنند، لذا ابتدا می خواهند حاکمیت مخوف خود را طی سه سال آینده، مستقر و محکم کنند، و سپس، بعد از استقرار و هفت میخه کردن سلطه اسلامگرای خشن خود بر سوریه، نوع قانون و دولت مد نظر خود را اعلام نمایند، تا سوری ها، وقتی که قدرت تکان خوردن ندارند، با شکل دولت، و نوع قوانینی که انتظارشان را می کشد، مواجه شوند و...، چنین شکی در مورد حاکمان اسلامگرای تحریر الشام اکنون با شدت وجود دارد.

گذشته از شرایطی که در سوریه می بینیم، که نتیجه پروژه ایی جدید، ناشی از همآیی بین دوحه و آنکاراست، که عامل این همآییی نیز فشار نابخردانه سعودی های مغرور، بر دوحه بود، که قطر و انکارا را در کنار هم قرار داد، اما آنان پیش از پروژه سوریه نیز، پروژه دیگری را اجرا کرده بودند که همانا قرار دادن خشک مغزان تروریست طالبانی در حاکمیت بر کابل بود که متاسفانه از سوی تصمیم سازان در تهران، مصداق «انشاالله که بادمجان» است، تعبیر شد، و موش مرده طالبان را در خورشت خاورمیانه، بادمجان فرض کردند، و خود را به تغافل زدند و آنان را «جنبش اصیل منطقه» دیدند و اعلام کردند، و در خیال خود یک جبهه ضد غرب را از افغانستان تا یمن، ترسیم کردند،

اما روزی از تصورات خام خود خارج شدند که، این دو کشور شرایطی را برای شان تدارک دیدند و رقم زدند که اکنون آچمز شده، خود را در میان گاز انبر، جبهه عربی – پانترکیستی می بینند، که از شمال و جنوب، غرب و شرق، ایران را در محاصره خود قرار داده اند، جبهه ای که حتی تمامیت ارضی ایران را نیز تهدید می کند، چه رسد به منافع و یا سرمایه های ایران، که در صورت موفقیت کامل، احتمالا ما را به زمان صفویه باز خواهد گرداند، که گرفتار جنگ هایی همچون جنگ چالدران شویم، و با امپراتوری همچون عثمانی روبرو، که به نام اسلام، تمام آناتولی شرقی (مناطق کردی و..) و عراق را از ایران جدا کردند و...   

این است که سیاست بیمارگونه و افراط گرایانه ی مبارزه با غرب، اسلامگرایی های افراطی و کور، چشم ها را در تهران کور کرد، تا نتوانند دوست را از دشمن تشخیص دهند، روندهای خطرناک را ببینند، و لذا به نجات اردوغان اسلامگرا از دست کودتاچیان ترکیه شتافتند، که از قضا کودتاچیان از علویان بودند، و دیکتاتوری او را برنمی تافتند، و ج.ا.ایران بیهوده به نجات کسی رفت، که در رویای ایجاد امپراتوری عثمانی، بر اساس زبان ترکی است، و در دشمنی با مناطق، قلمرو و منافع ایران، حتی حاضر است مهره ایی اساسی در جبهه خود، مثل یحیی سنوار، آرمان فلسطین و... را هم قربانی توسعه طلبی های پان ترکیستی، و مجد و عظمت خواهی های عثمانیستی خود کند.

در چنین شرایطی بود که سال گذشته، ایران تمامی و یا بسیاری از سرمایه گذاری های راهبردی خود، طی چند دهه گذشته در غرب آسیا را، میان گاز انبر دوحه – آنکار و تل آویو – واشنگتن از دست داد، و به باد رفته می بیند، و در حالی وارد سال 2025 می شود که همپیمانانش نابود شدند، و یا در حال نابودی اند، و از بد حادثه نیز، در آینده ی بسیار نزدیک، با دونالد ترامپی مواجه خواهد بود، که کاخ سفید را مرکز فرماندهی خود قرار داده، تا یا یک تحریم کمرشکن دیگر را بر ایرانیان تحمیل کند، و ایران را مجبور به تسلیم نماید، و یا با تحمیل یک جنگ تمام عیار، نابودی را برای ایران و جمهوری اسلامی رقم زند، و ایران را طعمه کفتارها و غارتگران منطقه ایی کند، که در زیاده خواهی های خود، شرمی از تجزیه ایران نیز نداشته و ندارند.

عملکرد نابخردانه چند دهه ی گذشته، شرایط را برای سر بریدن ایران فراهم کرده، و تهران در اثر رفتار خارج از حکمت و رواداری، خود را به سوژه تبلیغات منفی جهانی تبدیل کرد، و در اثر همنشینی و همسنگر شدن با روس های متجاوز، در کنار استعمار شرق، از ایرانِ آرمان طلب و آزادیخواه، یک چهره همراه و همداستان با استعمارگرانِ شرقِ جدید نشان داد، چرا که پا روی تمام موازین اخلاقی، انقلابی، انسانی و ایرانی خود گذاشت، و برای همراهی با روسیه متجاوز در اوکراین، حتی شعار مبنایی «نه شرقی، نه غربی» را فارغ از درستی و یا نادرستی آن، که ناشی از بی طرفی تاریخی ایران در بکش بکش های توسعه طلبانه و جنایتکارانه غرب و شرق بود را، به کناری نهاد، و در کنار متجاوز شرق، در سوریه و در اوکراین سوژه تبلیغات منفی جهانی، علیه تجاوز و استعمار شرق شد، اشتباهی که رضا خان میر پنج نیز، با در کنار آلمان قرار گرفتن مرتکب شد و نتایج آن را دیدیم.

و اکنون دست ج.ا.ایران تا آرنج در خون مبارزان، مدافعان و مردم در سوریه و اوکراین، به خون آلوده نشان داده می شود؛ به تبلیغات جهانی در این روزها توجه کنید، به رغم تمام تکذیب مکرر مقامات رسمی ج.ا.ایران، دنیا هر حمله تجاوزگرانه روسیه به اوکراین را با تصویری از فن آوری ایران به نمایش در می آورد، و از حضور موشکی و پهپادی ایران در این حملات تجاوزکارانه می گویند، و فروش و یا تبادل تسلیحاتی با روس ها، ایران را به رسواترین شریک تجاوز روسیه به اوکراین؛ در کنار دیکتاتور کره شمالی قرار داده است.

خودکرده را تدبیر نیست، و چنین شرایطی، ایران را به یک محکومِ جهانی تبدیل کرده و می کند، همکاری و یا همسنگر شدن با روسیه در تجاوز، جنایت و کشتار در دو کیس سوریه (که هر روز افشای جنایات اسد، آبرویی برای مدافعان آن یعنی روسیه و ج.ا.ایران نمی گذارد)، و در اوکراین که حملات تجاوزکارانه روسیه به آن، احساسات جهانیان را در آغاز دور جدید توسعه طلبی های مستکبرین شرق، در قرن 21 جریحه دار کرده است، افکار عمومی جهان را علیه ایران بسیج کرده و می کند.

و از سویی تحلیل توان اقتصادی و انسجام در کشور، زیر تحریم های مداوم و کمرشکن دائمی شده و پی در پی، و تحمیل حجاب اجباری و...، از طریق زورگویی و قوانین مساله دار، در داخل، که به خیزش های فراگیر و متوالی همچون «زن، زندگی، آزادی» منجر گردید، شرایط را برای دونالد ترامپ آماده می کند که حداقل به لحاظ افکار عمومیِ جهانی و داخل ایران، در آنچه توسط صهیونیست ها به عنوان «کوبیدن سر مار» یا «سر اختاپوس» تبلیغ می شود، در جهان به لحاظ آمادگی افکار عمومی مشکل زیادی نداشته باشد و...

در چنین شرایطی است که سال 2025، سالی مخوف برای بسیاری از ملل جهان تلقی می شود، اروپا عزادار است، چرا که همپیمان سخاوتمند امریکایی خود را در مقابله با تجاوز روسیه به مرزهای شمال غربی خود از دست خواهد داد، آسیا عزادار است چرا که امریکا زیر حاکمیت ترامپ، متحد قابل اعتمادی در مقابل زیاده خواهی های چین، کره شمالی و روسیه در این منطقه نخواهد بود، و کشورهایی که در بحث سرزمینی به خصوص با چین مشکل دارند، متحد امریکایی خود را از دست داده، و یا قابل اتکا نخواهند یافت، ایران نیز عزادار است که چرا که معامله گری همچون ترامپ را نمی شود پیش بینی کرد، که با کدام جبهه، ایران و ایرانیان را معامله خواهد کرد.

با این حال، به رغم این دورنمای سیاه، که ممکن است سپید هم باشد، سال نو 2025 را به همه کسانی که سال نو را گرامی می دارند، تبریک گفته، امید دارم سال 2025 برای کسانی که زیر بار ظلم، تجاوز و غارتِ حقوق، اموال و سرزمین خود، در حال کمر خم کردن هستند، سالی همراه با گشایش باشد، و آنی نباشد که من ترسیم کردم و دیدم.

دروازه های باز سوریه به سوی مخالفان مهاجم و مسلح اسد، و فتح دمشق در کمترین زمان ممکن، و در نزدیک به ده روز، یادآور هجوم یکباره و برنامه ریزی شده طالبان، و فتح سریع و دوباره کابل، و شروع حاکمیت جور طالبانی بود. همچنان که یادآور حمله نیروهای حماس به مناطق درونی اسراییل، در 7 اکتبر 2023 است که در ساعات اولیه، پیروزی های حیرت انگیز آنان در سرزمین های اشغالی، همه را انگشت به دهان کرد، و نظر همه را به خود جلب نمود، که در هر سه این موارد، و به خصوص در پرونده جنگ غزه، نیروهای حماس با دروازه هایی مواجه شدند که به طرز حیرت انگیزی چنین باز گذاشته شده بود، و از این رو هجومی با موفقیت های خیره کننده را، به نمایش گذاشتند.

اما نقطه مهم همینجاست، که وقتی چشم های آشکار و پنهان اسراییل می تواند، سفر خانوادگی محسن فخری زاده، دانشمند هسته ای ما را به منطقه آبسرد دماوند، و در قلب ایران، و یا حرکت سید حسن نصر الله در دالان های تنگ و عمیق تونل های زیرزمینی حزب الله در لبنان و... را این چنین رصد کند، چطور نتوانست، حرکت، جنبش، آمادگی و هدفِ صدها تن از مبارزان فلسطینی را برای این عملیات بزرگ ببیند و سد نماید؟!، حرکت مبارزانی که در بزرگترین زندان سر باز جهان، یعنی منطقه تمام محاصره، و کنترل شده غزه زندگی می کنند، و خود را آماده حمله ای این چنین بزرگ، و سراسری و خونبار، به داخل اسراییل می کردند، تا به قول اسراییلی ها بزرگترین کشتار یهودیان بعد از هلوکاست را رقم زنند؟!

پاسخ این است که دروازه ی بازی وجود ندارد، درها را به سان تله ای بزرگ برای ناآزمودگان، نیم لا می گذارند، تا در طمع افتند و ورود کنند و قتل عام شوند، و این را هم کردند، نیروهای مبارز فلسطینی و عمدتا حماس، و مردم غزه در عددهایی باورنکردنی که جنایت جنگی و نسل کشی نژادی در عرصه بین الملل نام گرفت، قتل عام و سلاخی شدند، بعد از آن دمشق هم پس از سقوط بیروت، توسط دست هایی مشکوک گُشوده شد و...

و این آخرین میخ بود که بر تابوت ستون فقرات محور مقاومت، یعنی حکومت بعثی اسد زده می شود، آن هم به دست گروه هایی با مشی تروریستی، خشن و رادیکال مذهبی، به نام تحریر الشام، که از بازماندگان گروهک های تکفیری، و تفکر مشکوک القاعده و داعش اند؛ گروهی که داستان کشتار و جنایت آنان در حق مردم، عراق سوریه و... در سال های گذشته زبانزد خاص و عام بوده، و موضوع پروژه های مطالعاتی گروه هایی در علوم سیاسی در دنیا، که چطور گروهی مذهبی این چنین می توانند جنایتکار و بی رحم باشد، و مکانیسم رفتاری آنان چگونه است که به قصابانی این چنین خونریز تبدیل می شوند و...

چنین گروه هایی زیر حمایت، آموزش، هدایت و پشتیبانی ترکیه بودند، کشوری که توسعه طلبی هایش باعث شده است، که در راستای تحقق اهداف ملی خود، دست به خیانتی آشکار به همان اسلامیست هایی زند که سنگ آنان را بر سینه می زند، و به نابودی جبهه ایی برخیزد که از پشتیبانان حماس هستند، حماسی که وابسته به جنبش اخوان المسلمین است، و ترکیه آنان را از خود می داند، اما از پشت، خنجر خدعه خود را در پشت حمامیان مبارزان حماس، در جبهه ضد صهیونیسم فرو کرد، 

پروژه حمله تحریرالشام به سوریه در کل نماینگر دست های پر شمارِ کثیفِ ریز و درشتی است که این پروژه عظیم را اجرایی، و تمام کردند، چرا که تصور انتهایش، مو بر تن انسان سیخ می کند، که جنایتکاری مثل رژیم اسد برود، و جنایتکارانی در همان اشل، و یا بلکه بالاتر از آن، جایگزین او شوند، چرا که اگر رژیم اسد یک حاکمیت جور کمونیستی و دیکتاتوری خشنی از این نوع بود، در عین حال سکولار هم بود، تا انسان ها را بر اساس مذهب و رفتار اجتماعی و فرهنگی اشان زیر ظلم خود در نیاورد، اما ریش بلندهای تحریر الشام و...، در نهایت با افکار مذهبی خشنی که دارند، خود حاکمیتی همچون اسد، و بدتر از آن، استبداد مذهبی طالبانی را رقم خواهند زد، که در جنایت از رژیم های مستبد چپ کم نخواهند آورد، بلکه در جنایات خود را راحت تر و توجیه گر تر خواهند یافت، چرا که استبداد و خودرایی، و جنایات خود را حکم خدا در نظر گرفته، و تمام آزادی های بشری را از مردم مظلوم سوریه دریغ خواهند کرد، خدا کند چنین نشود، هر چند این نوع دعاها، در عالم واقع تحققی نخواهد یافت، و این دست های پشت پرده تحریر الشام هستند که، تصمیم خواهند گرفت چه بر سر مردم مظلوم سوریه بیاید.

در این عملیات حساب شده، حکومتی سرنگون شد، که اخبارِ استبدادِ خشنِ داخلی آنان، به سان دیگر حاکمیت های ایدئولوژیک کمونیستِ از این نوع، می تواند دستمایه داستان های مخوف و ترس آورِ اسارت انسان در دستِ کسانی باشد که از انسانیت، تنها شمایل جسمانی آن را دارند، و تو گویی ایدئولوژی، و هدف مقدسِ سیاسی، آنان را از هر گونه اخلاق، انسانیت، وجدان و... خالی نموده است، به قول مرحوم پدرم تنها «غلافی از آدم» هستند، تهی از انسانیت.

چرا که بهترین معیار، و بروزگاه میزان پایبندی حکومت ها بر شعارهای زیبای شان را، در برخورد آنان با مخالفین شان است که به بهترین وجه نشان می دهند، و داستان هایی که از شرایط زندان های خاندان اسد (پدر و پسر) و حزب بعث سوریه، به بیرون درز کرده است، مو بر تن انسان و انسانیت سیخ می کند، چرا که از هیچ جنایت ضد بشری، علیه مردم مخالف و اسیر خود، در پستوهای مخوف زندان های آشکار و پنهان شان فروگذار نبودند، و ما تکرار آن را در زندان های حزب بعث عراق هم، علیه کردها، شیعیان و اهل سنت مخالف صدام، پیش از این با تن و جان خود دیده و تجربه کرده بودیم، و از این لحاظ رژیم های بعثی و کمونیستی تفاوتی با هم نداشته و ندارند.

و این داستانی تکراری، برای رژیم های بعثی، و بسته و امنیتیِ کمونیستی و ایدئولوژیک است، که تمام نیرو و انرژی خود را ابتدا صرف سرکوب و سیطره بر شهروندان خود می کنند، و خود را به انواع و اقسام وسایل کنترل امنیتی، اطلاعاتی و نظامی مجهز می نمایند، و خشن ترین برخوردها را با معترضین به عملکرد، و ایده خود دارند.

آنچه بر آلکسی آناتولیویچ ناوالنی رقیب انتخاباتی، حقوقدان، سیاستمدار و منتقد عملکرد ولادیمیر پوتین (رئیس‌جمهور مادام العمر) در روسیه رفت، که این سیاستمدار جوان 48 ساله متولد 1976، در ۱۶ فوریه ۲۰۲۴ در مدار شمالگان، به طرز بسیار مشکوکی در یک زندان سردِ قطبی جان سپرد، که یادآور اردوگاه های کار اجباری سیبری بود، که مخالفان را، اسلاف پوتین در آنجا زجرکش می کردند، در حالی که این پرونده در پیش چشم های رصد کننده جهانی بود، اما این نظاره جهانی نیز، این جوان مبارز مسالمت جو را از ظلم زندان های مخوف روسیه نجات نداد، تا جان سالم به در برد، برای چنین حکومت هایی در سراسر جهان، چنین جنایات آشکاری، امری عادی، و روزمره بوده، هرگز احساس شرمی در چهره آنان نمی توان دید، چرا که مدعی اهداف مقدسی در راستای ملیت، مکتب و یا در مقابله با دشمنی فرضی، خود را می بینند و از این رو هر جنایتی نزد آنان توجیه شده است و...

از این لحاظ هرگز بر پایان این رژیم بعثی، خشن و ضد انسانی، غمناک نبوده و نیستم، حاکمیتی که از نوع رژیم هایی بود، که تکیه گاه راهبردی خود را بعد از فروپاشی شوروی، بر بازمانده خلفِ بدعهد آن، یعنی روسیه نهاد، و در آخر روسیه نیز در روز مبادا، او را تنها گذاشت، و پا به فرار نهاده، حفظ پایگاه های خود در ساحل مدیترانه را اصل قرار داد و بر ذبح اسد رضایت داد، و یا معامله اش کرد.

سوری ها در کنار آن، بازی با کارت ایران را نیز در دست داشتند، که بر پایه دشمنی ایدئولوژیک بین ج.ا.ایران و اسراییل، روابطی بین این دو استوار شده بود، که مثل نمکی بر آش شور حاکمان شام، نگاه جهانیان را به خود جلب کرده بود. ناگفته نماند، خاندان اسد، در جنگ خسارتبارِ هشت ساله حزب بعث صدامی با ج.ا.ایران، همچون یاسر عرفات، جانب برادر عرب خود را نگرفتند، و خود را قاطی بازی های ناسیونالیسم عربی، که دیگرانی همچون کویت، عربستان و... را مسحور خود کرده بود، نکرد، و گول سردار به اصطلاح قادسیه را نخورد، و جانب احتیاط را نگه داشت، و البته کمک هایی نیز به ایرانیانِ مورد تجاوز قرار گرفته، در این جنگ کردند، و...،

که ایرانیان نیز این لطف آنان را هرگز بی پاسخ نگذاشته، و دوام و پایداری حاکمیت بشار اسد، در سه سال گذشته، مرهون کمک های ج.ا.ایران، و فداکاری های سردار قاسم سلیمانی، و یارانش بود که بدهی ایران، بابت آن حمایت از ایرانیان در جنگ ایران و عراق را، تمام و کمال پرداختند، و بیش از آنچه آنان در خلال آن جنگ، برای ایران کردند را، پیش از سقوط بشار اسد، باز پرداختند، البته بسیار با گشاده دستی تمام، زیاده روی کردند و سرمایه های بسیاری از کشور را صرف نمودند و...،

و تاریخ، ایران را در این زمینه بدهکار سوریه و خاندان اسد نخواهد نوشت، و این نشان داد که ایرانیان بدون نگاه به منافع خود، تکیه گاهی مطمئن برای کسانی اند که، روزگاری به آنان کمکی، هر چند ناچیز کرده باشند، این را از خصلت اساسی یعنی « جوانمردی » آنان باید دانست، که ریشه در تاریخ، فرهنگ و منش ایرانیان دارد، که در هزاره های تاریخِ پایدار این فرهنگ و کشور، باقی مانده و دوام یافته است.

اما نکته ایی که خردمندان ما، همواره به آن توصیه کرده اند، و در سخن مرحوم پدرم هم می آمد، این که « انسان باید پا به اندازه گلیم خود دراز کند»، و متاسفانه با خالی کردن کتب درسی ما از نوشته های حکمت آمیز بزرگان ادب و حکمت ایران، چون زرتشت، بزرگمهر، فرودوسی، سعدی، مولوی، حافظ، ناصر خسرو، رازی، خیام، امیرکبیر، مصدق و...، نسل جدید دچار انقطاعی خطرناک از حکمت ایرانی شده اند، و این، حکمت را از زندگی ما ایرانیان دور کرده، و کم کم موجودیت رفتاری ایران را هم در معرض خطر نابودی قرار می دهد،

همچنان که تصمیم سازان در ج.ا.ایران، در چند دهه اخیر حکمتِ « با دوستان مروت، با دشمنان مدارا » را، به کناری نهاده، سخت ترین فشارها را بر معترضین داخلی خود روا داشته، و در بُعد خارجی نیز، غرق در ایده مشکوک غرب ستیزی بیمارگونه ای شده اند، که در نتیجه، هر دروازه نیمه بازی را که در جبهه غرب دیدند، فرصتی برای ضربه به دشمن فرضی خود قلمداد کرده، با حرص و ولع به آن ورود می کنند و از آن نمی گذرند، و از آن در راستای ضربه به غرب، سود می جویند، و امروز در اثر عملکرد بدون محاسبه و ناخردمندانه خود، در اوکراین و غزه، بادهایی که کِشِته اند را، به سان توفان هایی بنیانکن، درو می کنند، و خسارات عمده ای را به ایران، جمهوری اسلامی و جا پاهای تاریخی آن در منطقه و جهان وارد می کنند.  

سقوط سنگرهایی که بسیار محکم و استوار می نمودند، نشان از ناپختگی طراحان و مجریانی داشت که، عبرتی از جنگ هشت ساله خسارتبار گذشته با حزب بعث عراق نگرفتند، و فراز و فرودها، نتایج و روندهای آن را نادیده گرفتند، و دوباره خطاهای آن جنگ را، در غرب آسیا نیز آزمودند، و بیش از آن اَبَر جنگ، اکنون نیز به توان، سرمایه، آبرو، عزت، و داشته های کشور صدمه وارد نمودند.

چرا که در این نبرد نیز، نه به موقع حمله کردند، و نه به موقع عقب نشستند، نه به موقع مذاکره کردند، و نه به موقع تصمیم های اساسی داشتند و...، و هرکه نصیحتی به آنان کرد، غیر خودی اش پنداشتند و حذف کردند، تا حدی که بیم می رفت، در این لحظات آخرِ اسد نیز، در باتلاق جنگ داخلی آنان فرو روند، که خوشبختانه این بار سکان دیپلماسی، ضعف از شکست های قبلی و... به کمک آمد، و میدان را از میدان دارانی که قربانی باید می شدند، خالی کرد، اما بدین سان کشور، جاپاهای راهبردی خود را و... که حاصل هزاره ها رقابت ایرانیان با رقبای خود در منطقه مذکور بود را، با مشکل جدی مواجه کرد، همانگونه که در بُعد داخلی، ایران خرج ایده و نظر اقلیتی ناچیز شد، منابع قدرت ایران در خارج از مرزها نیز، به همان میزان پیشخور و یا تمامخورِ حرکاتی این چنینی شدند.  

Click to enlarge image M.E.peace.png

جنگی که صلح را همیشه در منطقه ما بلعیده است

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در تو را به شب چگونه بجویم در این...
???????????? از بهلول پرسیدند در قبرستان چه میکني؟ گفت: با جمعے نشسته ام که آزار نميرسانند حسادت ن...
- یک نظز اضافه کرد در پایان سال خشن و جنایتبار 2024،...
چماق ترامپ علیه نتانیاهو! اعلام آتش‌بس بین اسرائیل و حماس در نوار غزه بسیار نزدیک به نظر می‌رسد. ...