مقدمه مترجم (سایت یادداشت های بی مخاطب):

هجوم اسلام به سمت شرق که از آغاز پیدایش آن شروع شد، طی سه مرحله متفاوت صورت گرفت، که فاز اول آن ابتدا شامل تمدن ایران گردید، و مرحله دوم آن سپس تمدن هند را هدف گرفت، و سومین مرحله نیز، جنوب شرق آسیا را از خود متاثر نمود. مرحله اول را اعراب مسلمانِ مهاجم از شبه جزیره عربی کارگردانی و اجرا کردند، و دو مرحله دوم و سوم را ایرانیان مسلمان کارگردانی و اجرا نمودند و اسلام را به سمت شرق گسترش دادند؛ اکنون اثرات تفاوت مجری و کارگردان ها را در فرایند و نتایج این هجوم ها می توان به چشم خود دید، آنچه در تفاوت وضعیت، و عاقبت ادیان زرتشتی و هندو دیده می شود، که از قضا هر دو از یک نژاد و فرهنگ، یعنی بروندادی از تاریخ، فرهنگ و مهاجرت تاریخ ساز آریایی ها هستند. 

اولین فاز هجوم اسلام به سمت شرق را در حمله مستقیم سپاهیان اعرابِ مسلمان به امپراتوری ساسانی شاهدیم، که به چیرگی چند سده ایی حاکمیت های عرب اموی (۴۱–۱۳۲ ه‍.ق) [1] و عباسی (۱۳۲ تا ۶۵۶ ه.ق) [2] بر سرزمین های ایرانِ بزرگ و تمدنی دیده ایم، اما خیزش ایرانیان علیه این سلطه مستقیم، در پسامد آن، به ویژه در پهنه ایالت خراسان باستان، باعث گردید که علاوه بر برچیده شدن حاکمیت مستقیم اعراب بر سرزمین ایران، گسترش اسلام به سوی هند نیز با تاخیر انجام گیرد، و از شدت ویرانگری آن کاسته شود، و با پا گرفتن حاکمیت های ایرانی مسلمان، گسترش اسلام به هند توسط ایرانیان پی گرفته شد.

اما واقعیت این است که ایرانیان در پیشانی این هجوم، و در خیز اول، خسارات جبران ناپذیری را متحمل شدند، که برآیند همه این ها، پاکسازی پهنه ایران از دین و فرهنگ ایران، تغییر حرف الفبا، ویرانی بیشتر اماکن مذهبی، تغییر و صدمات فرهنگی و... بود، به طوری که اکنون از یک امپراتوری بزرگ زرتشتی نشین، جمعیت زرتشتیان در ایران، تنها حدود 50 هزار نفر، و در کل جهان نیز این جمعیت به 200 هزار نفر محدود شده است، بدین ترتیب دین غالب در ایران، که پیش از این حمله، زرتشت بود، به اکثریت مسلمان تبدیل شد، و در بُعد معماری دینی نیز، آتشکده ها ویران، و مساجد جای آن را گرفتند، و در بُعد فرهنگی نیز وضعیتی کم و بیش همینگونه است.

خیز دوم گسترش اسلام به شرق، سرزمین های زیر نفوذ تمدن هند را در بر گرفت، که این فاز را عمدتا ایرانیان مسلمان کارگردانی و اجرا کردند، از این رو آنچه بر ایران تمدنی رفت، هرگز دامنگیر تمدن هند نشد، عمده هجوم های موثر اسلامی، به خارج از سرزمین های ایران در پهنه خاوری را، سلسله های مسلمان ایرانی کارگردانی و اجرا کردند که از جمله آنان می توان به آخرین شان یعنی سلسله گورکانیان (1526 تا 1857 م) [3] و... اشاره نمود، که پهنه حکمرانی خود را به تمام شبه قاره هند گسترش داد.

اما این لشکرکشی ها، هرگز اثرات، شدت و کشتار و غارتِ ابتدایی هجوم مستقیم اعراب مسلمان به پهنه تمدنی ایران را در پی نداشت، و از شدت به بردگی و کنیزی گرفتن ها، ویرانی ها، تغییر فرهنگ و الفبا و... به طرز بسیار شگفتی آفرینی کاسته شد، به طوری که در نتیجه چند دور حاکمیت کامل سلسله های اسلامی - ایرانی در هند، روح مدارای مذهبی ایرانیان باعث شد که اکنون اکثریت کشور هند را هندوها و ادیان مرتبط به آن تشکیل دهند، الفبا، فرهنگ و معماری آنان حفظ شد و...،

این است که می بینیم، در مقایسه با جمعیت زرتشتی ها در ایران و جهان، هند کاملا خود را متفاوت نشان می دهد، و اکنون یک میلیارد و دویست میلیون هندو در جهان زندگی می کنند، که از این مقدار چیزی در حدود یک میلیارد و صد و شش میلیون نفر آن در هند ساکنند، که در مقابلِ عدد دویست هزار نفری کل زرتشتی ها در جهان، و جمعیت ناچیز 50 هزار نفری آنان در ایران، نشان از تفاوتِ اثر و میزان خسارتی است که این دو هجوم متفاوت اسلامی در ایران و هند ایجاد کرد.

گرچه در طول این حملات برخی از معابد و مراکز مذهبی هندوها که واجد زیورآلات و... بودند، از گزند مهاجمین به دور نماند، اما تاریخ نشان می دهد، پارس زبانان و یا ایرانی تباران مسلمان حاکم شده بر هند، در پی حضور خود در این منطقه کمتر ویران کردند و بیشتر آباد، و حضورشان باعث ثبات و شکوفایی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هند هم شد، به طوریکه گفته می شود در پایان آخرین امپراتوری قدرتمند و شکوفای اسلامی یعنی گورکانیان، در قرن نوزدهم میلادی، که با چیرگی بریتانیایی ها به پایان رسید، مناطق هند و چین به تنهایی، 50% حجم کل اقتصاد جهان را در خود داشتند، بله، به اندازه نصف جهان، که این مقدار، در پایان سلطه بریتانیایی ها بر این منطقه، در سال 1947، یعنی بعد از نزدیک به 200 سال، به 18% کاهش یافت.

اقتصاد، فرهنگ، معماری، توسعه و شکوفایی که در دوره حاکمیت گورکانیان، که همزمان با حاکمیت صفویان در ایران، ایجاد کردند، باعث ساخت و سازهای بزرگی در هند شد، که بسیاری از بناهای تاریخی هندِ کنونی، به این دوران تعلق دارد، سراسر هند، پر از معماری ایرانی – اسلامی است که در این زمان شکل گرفتند، بخش بزرگی از توریسم تاریخی هند، هم اکنون برای بازدید از بناهای با اهمیتی همچون تاج محل، قلعه سرخ دهلی، مسجد جامع دهلی و... جذب می شوند.

این است که پاکسازی اماکن، فرهنگ و پیروان مذهب هندو در دوره حاکمیت مسلمانان فارس زبان، به هیچ وجه قابل مقایسه با پاکسازی از اماکن، فرهنگ و پیروان دین زرتشت در ایران توسط اعراب نبوده و نیست، چرا که در دور اول هجوم، موجودیت زرتشتیان و فرهنگ ایرانی آنان نابود شد و به باد فنا رفت، اما در دور دوم این هجوم، اکنون دین، فرهنگ و الفبا، اماکن و... هندو کاملا باقی، و تا حدودی دست نخورده و بلکه غنی شده است و...؛

اما با این حال اکنون راستگرایان ملیگرای هندو، به این حد از تاثیر هم راضی نبوده، امروز به مجد و عظمت بیش از پیشِ فرهنگ، زبان و اماکن مذهب هندویی می اندیشند، و قائل به پاکسازی تمام آنچه از آثار اسلام و مسلمانی در هند باقیست، می باشند، و مسلمانان و دیگر ادیان وارداتی از خارج از این منطقه را «غیر» در نظر گرفته، و به هر بهانه ایی، و در یک روند سیستماتیک و هدایت شده دنبال می کنند، دست اندازی به سازه های مذهبی مسلمانان را برای خود مباح، لازم و واجب دیده، و یک به یک مساجد آنان را به زور، صلح و جنگ، گاه به جرم این که بر ویرانه های معابد هندویی بنا شده اند و... هدف قرار داده ویران کرده، و یا در صدد جایگزینی اند، تا معابد خود را دوباره بر خرابه مساجد آنان بنا کنند.

نیروهای بسیج مردمی و کف خیابان راستگرای افراطی هندو موسوم به (Kar Sevaks)، که موتور محرک سیاسی خود را بر اساس تاکتیک فرهنگی – سیاسی ویرانی اماکن مذهبی مسلمانان نهاده اند، با ویران کردن مسجد بابری در شهر فیض آباد ایالت اتارپرداش هند، در 6 دسامبر 1992، حرکت سیاسی – فرهنگی خود را به اوج رساندند، و نتایج انتخاباتی آن را درو کردند، و قدرت را در هند در دست گرفتند، که با آغاز به کار معبد رام، که بر ویرانه های این مسجد در سال 2024 توسط نخست وزیر هند افتتاح شد، اینک مساجد دیگری نیز در لیست تخریب های بعدی قرار دارند.

مطالبی که می آید فرایند اقداماتی است که اینک برای ویرانی مسجد جامع شهر سمبهال با عمری نزدیک به پنج سده در جریان است را پوشش می دهد که توسط سیستم دولتی و گروه های فشار مردمی هندو دنبال می شود، و نشان می دهد وقتی مافیای حاکمیتی و گروه های فشار مردمی آن، در کنار هم می آیند، چقدر ظالمانه و ویرانگر علیه اتباع خود ظاهر می شوند.

این نوشته ترجمه مقاله ایی است که شامل اظهارات سروزیر ایالت اتارپرداش هند است (بزرگترین خاستگاه درگیری های فرقه ایی بین مسلمانان و هندوها در هند) که حاکمیت این ایالت را در دست حزب مردم هند (BJP) دارند، حزبی که به واقع شاخه سیاسی راستگرایان ملیگرای هندوست، و او خود از فعالین این مسیر، و از روحانیون هندو می باشد، که نشان دهنده اثرات ویرانگر کنارهم آمدن قدرت و مذهب است، که اساس یک اقلیت و هر آنچه آنان هدف قرار دهند را، در حالتی زورگویانه و ظالمانه در معرض خطر نابودی قرار داده و می دهد. زور، تهدید، ارعاب را در سخنان این روحانیِ سیاسمتدارِ مسئولِ هندو، حاکم بر این ایالت را، به خوبی می توان، در کلمات او حس کرد، کلماتی که از موضع قدرت، تکبر، چیرگی و...، اقلیتِ زیر حاکمیت خود را تهدید به محدودیت های بیش از پیش می کند.

 

 

یوگی آدیتیانات:

«آنرا ساختمان مسجد مورد اختلاف ننامید،

مسلمانان باید مسجد سمبهال را به هندوها تحویل دهند»

عمر رشید [4]

یازدهم ژانویه 2025

او همچنین از جامعه مسلمانان خواست که «اشتباهات خود» در رابطه با تخریب ادعایی معبد "هری هار" [5] در سمبهال [6] را در بیش از پنج قرن پیش، بپذیرند.

دهلی نو: یوگی آدیتیانات [7] سروزیر دولت ایالتی اتارپرادش گفته است که جامعه مسلمان باید «در محترمانه ترین شیوه» مکان شاهی مسجد جامع شهر سمبهال را که مربوط به دوره کورکانیان هند (مغولان هند) است را به هندوها واگذار کنند، شواهد معماری و نوشته های مقدس نشان می دهد که ساخت معبد هری هار به الهه کالکی مربوط است و ساخت آن به قبل از ساخت مسجد باز می گردد.

آدیتیانات با اشاره به مسجد جامع شاهی سمبهال که مدت 5 سده گذشته وجود داشته است، همچنین گفت که نباید به «هر ساختار مورد مناقشه» به عنوان مسجد اشاره کرد و آنرا مسجد نامید. او این سخنان را در کنفرانسی که توسط خانه رسانه ای «آج تاک» در کومب ملا [8] در پرایاگراج [9] در روز جمعه برگزار شد، عنوان نمود.

مسجد سمبهال در ایالت اوتارپرادش هند

مسجد سمبهال در اتارپرادش (1789.م). نقاشی مداد و آبرنگ، 30 در 49 سانتیمتر. کتابخانه لندن، توماس دانیل

این اظهارات در شرایطی بیان شده است که دادگاه عالی از دسامبر 2024 به دادگاه‌های کشور دستور داد که هیچ گونه دعوای جدیدی را که ادعای سایر مکان‌های مذهبی دارند را ثبت نکنند. دادگاه عالی که در حال رسیدگی به دادخواست‌هایی بود که "قانون مکان‌های عبادت 1991"  [10] را به چالش می‌کشید، همچنین دادگاه‌ها را تا اطلاع ثانوی از صدور هر گونه دستور موقت مؤثر یا دستور نهایی، از جمله دستورالعمل‌های بررسی، در دعاوی معلق و منع کرد.

این دستور همچنین در مورد پرونده مسجد جامع شهر سمبهال هم اعمال شد، جایی که فعالان هندو تلاش کردند تا حقوق مذهبی عبادت را در مکان مسجد جامع شاهی سمبهال به دست آورند، و ادعا کردند که زمانی معبد هری هار در این مکان بوده است.

آدیتیانات در پاسخ به سؤالات مجری آج تک گفت: «هر بنای مورد مناقشه را نباید مسجد نامید. روزی که اسمش را مسجد نگذاریم، مردم هم از رفتن به آنجا منصرف می شوند. به هر حال، اگر بنای مسجدی پس از جریحه دار کردن ایمان کسی ساخته شود، خلاف اصول اسلام است. [11] هر نوع عبادت در چنین مکان هایی نیز مورد قبول خداوند نیست. اسلام هیچ نوع ساختاری را برای عبادت اجباری نکرده است، اما مذهب هندو (سناتانا دارما) این کار را می کند.»

بازسازی میراث نیاکان

سروزیر ایالت اتارپرداش گفت زمان آن فرا رسیده است که به یک "بهارات [12] جدید" فکر کنیم که بتواند به میراث خود افتخار کند. به نظر می رسد ادیتیاناک از برنامه فعالین هندو برای تصاحب مساجد تاریخی در تمام نقاط هند حمایت می کند. او می گوید : «وقتی ما از بازسازی میراثی سخن می گوییم که به نیاکان ما تعلق دارد، در این سخن ایراد و اشتباهی وجود ندارد.»

آدیتیانات با اشاره به مسجد سمبهال پیشنهاد کرد که اگر شواهد نشان می‌دهد که این بنا پس از تخریب معبدِ هری هار بر ویرانه های آن ساخته شده است، مسلمانان باید آن را بدون درگیر شدن در دادگاه‌ها به هندوها تحویل دهند. «اگر شواهدی از ساختمان معبد هری هار در ساختمان مسجد وجود داشته باشد، اگر نشانه هایی از معتقدات هندویی در آن وجود دارد، و اگر سازمان باستان‌شناسی هند شواهدی در آنجا پیدا کند، من احساس می‌کنم که بدون نیاز به دخالت دادگاه، پیروان اسلام به پیروان سانتا دارما (هندوئیسم) به محترمانه ترین حالت بگویند که "این مال شماست، شما مراقب داشته های خود باشید و به دهمین آواتار حضرت هری ویشنو، تبریک و خوش آمدگویی با شکوه و با عظمت و بزرگی بگویند.»

او همچنین از جامعه مسلمانان خواست تا اشتباهات خود را بپذیرند، که معبد هری هار را در سمبهال ویران کردند و «اقدام به ایجاد موانع غیر ضروری در مسیر قرار دادن سمبل های (مسجمه الهه های) هندوئیسم در آن ننمایند.» که این باعث درگیری های فرقه ایی جدید در کل کشور خواهد شد.

این سخنان وی تنها چند ساعت پس از آن بیان شد که دادگاه عالی، اجرای «یادداشت» صادر شده توسط مقامات شهرداری سمبهال در مورد شروع عبادت و غسل در چاهی واقع در نزدیکی مسجد شاهی را متوقف کرد. دادگاه عالی همچنین به دنبال گزارش وضعیت این موضوع از دولت بود.

مراحل پرونده مسجد سمبهال تا 25 فوریه 2025

دادگاه عالی الله آباد اوایل روز چهارشنبه (8 ژانویه 2025) روند رسیدگی به پرونده دادگاه محاکمه در موضوع مسجد جامع سمبهال را تا 25 فوریه به تعویق انداخت.

 قاضی رانجان آگاروال حکم منع تجدیدنظر مدنی را که توسط کمیته مدیریت این مسجدِ مربوط به عصر گورکانیان ارائه شده بود، علیه حکم دادگاه مدنی سمبهال در 19 نوامبر که خواستار بررسی سایت مرتبط با مسلمان توسط یک کمیسر شده بود، تصویب کرد.

قاضی ارشد بخش مدنی سمبهال در 19 نوامبر دستور بررسی فوری مسجد را پس از اطلاع از درخواست برخی از فعالان هندو صادر کرده بود. این فعالان ادعا کرده بودند که مکان مذهبی اسلامی که در زمان امپراتور بابر کورکانی ساخته شده بود، در اصل یک معبد برجسته هندو بوده که به الهه کالکی که آواتار خدای ویشنو است، تعلق دارد.

پس از انجام بررسی اولیه از مسجد، که ظرف چند ساعت پس از دستور دادگاه انجام شد، تیم بررسی به رهبری کمیسر رامش راگاو برای دور دوم عکاسی و فیلمبرداری صبح روز 24 نوامبر 2024 به مسجد رسیدند.

با این حال، آن روز اوضاع به خشونت کشیده شد. دست‌کم چهار مرد مسلمان در خشونت‌هایی که در کوچه‌های نزدیک مسجد جامع شاهی در جریان یک بررسی پرتنش از مسجد رخ داد، کشته شدند، و تنی چند نیز مجروح شدند، که بسیاری از مسلمانان محلی احساس می‌کردند که چنین بررسی هایی توجیهی ندارد. نزدیکان کشته شدگانِ این درگیری ها، پلیس را متهم به تیراندازی به سمت آنان کرده اند، اتهامی که توسط مقامات رد شده است. چندین پرسنل پلیس نیز زخمی شدند.

دولت اوتارپرادش به رهبری یوگی آدیتیانات در 28 نوامبر 2024 دستور داد تا تحقیقات قضایی توسط یک کمیسیون سه نفره به ریاست دیوندرا کومار آرورا، یک قاضی بازنشسته دادگاه عالی، برای بررسی خشونت ها انجام شود.

گزارش بررسی کمیسر وکلا از مسجد سمبهال، که در زمان امپراتور بابر گورکانی ساخته شده بود، در دادگاه محلی ارائه شد، این گزارش در یک بسته لاک و مهر شده نگهداری می شد.

فعالان هندو به رهبری هاری شانکار جین، وکیل ارشد، در دعوای خود ادعا کردند که مسجد جامع شاهی در شهر سمبهال، در جای معبدی با قدمت چند صد ساله هری هار ساخته شده است که به الهه کالکی اختصاص دارد و "به زور و غیرقانونی استفاده می شود" و توسط کمیته اداره این مسجد، این مکان اشغال شده است.

آنها گفتند که مسجد کنونی یک بنای تاریخی است، که زیر بند 3 (3) قانون حفاظت از آثار باستانی، مصوب سال 1904 محافظت شده است. آنها همچنین ادعا کردند که از "دسترسی" به مسجد که توسط آنها به عنوان "اموال موضوع" قانون فوق توصیف شده است، محروم شده اند. و هیچ اقدامی برای ورود عموم مردم به محوطه این سایت تاریخی طبق مفاد بند 18 قانون 1958 آثار باستانی و محوطه‌ها و بقایای باستانی انجام نشده است. [13]

 

 نقاشی از حمله پلیس هند به اقلیت مسلمان در داخل مساجد و اماکن مذهبی آنان

[1] - اُمَویان یا بنی اُمَیّه از دودمان‌های تاریخی عربی و اسلامی بودند. این دودمان از قبیلهٔ قریش و از طایفهٔ بنی‌امیه بودند. جد آنان امیه بن عبدشمس برادرزادهٔ ناتنی هاشم، نیای پیامبر اسلام، است. این دودمان خلافت امویان (۴۱–۱۳۲ ه‍.ق / ۶۶۲–۷۵۰ میلادی) را تشکیل دادند. عثمان بن عفان سومین خلیفه از خلفای راشدین نیز از بنی امیه بود.

[2] - خلافت عباسی سومین خلافت در تاریخ اسلام بود. این خاندان را سلسله‌ای از نوادگان عموی محمد بن عبدالله، عباس بن عبدالمطلب (۵۶۶–۶۵۳)، که نام این سلسله برگرفته از اوست، بنیان نهادند. خلفای عباسی پس از سرنگون کردن خلافت اموی در جنگ سیاه‌جامگان در سال ۷۵۰ میلادی برابر با سال ۱۳۲ قمری، خلافت اسلامی خود را در بغداد، در عراق امروزی بنیاد نهادند و در اکثر دوران زمامداری، در همین شهر حکومت کردند.

[3] -  گورکانیان هند که در ادبیات غرب با عنوان مغولان کبیر هند نیز شناخته می‌شود، یک امپراتوری ترکی-مغولی و مسلمان با فرهنگ ترکی-ایرانی در دوران تاریخی عصر جدید اولیه در شبه‌قاره هند بود این دولت که برای بیش از سه سده بر مناطق وسیعی در جنوب آسیا فرمان راند، در سال ۱۵۲۶ میلادی توسط بابر که از نوادگان امیر تیمور بود بنیان گذاشته شد. این امپراتوری با مرگ اورنگ‌زیب در ۱۷۰۷ میلادی، زوال آغااز شد. گورکانیان در سال ۱۷۳۹ میلادی به سختی از نادرشاه در نبرد کرنال شکست خوردند که زمینه‌ساز سقوط نهایی آنان شد و رفته رفته تمام قلمروی گورکانیان توسط کمپانی هند شرقی تصرف گردید. پس از شورش‌های سال ۱۸۵۷، امپراتوری بریتانیا رسماً دولت گورکانی را منحل کرد و حکومت شبه‌قاره به راج بریتانیا واگذار شد.

[4] - https://thewire.in/communalism/dont-call-disputed-structures-mosques-muslims-should-hand-over-sambhal-masjid-to-hindus-adityanath

[5] - Hari Har

[6] - Sambhal شهری در نزدیکی شهر مرادآباد، در ایالت اتارپرادش هند، و در صد کیلومتری پایتخت، دهلی نو قرار دارد.

[7] - Yogi Adityanath روحانی هندو وابسته به حزب راستگرای هندویی افراطی مردم هند (BJP) سروزیر ایالت

[8] - Kumbh Mela بزرگترین مراسم مذهبی هندوها که هر 25 سال یک بار در شهر الله آباد یا آنچنان که آنرا تغییر نام داده پریاگراج تغییر داده اند صورت می گیرد

[9] - Prayagraj نامی جدید که بر شهر الله آباد، داده شده، هندوهای ملیگرا سعی دارند نام های متعلق به دوره اسلامی را از شهرهای و مناطق هند برداشته و به نام های باستانی آن باز می گرداند، در همین رابطه شهر الله آباد به پریاگراج، فیض آباد به آیودیا، احمدآباد به گاندی نگر، مدرس به چنای، بنارس به وارانسی و... تغییر یافته اند

[10] - The Places of Worship Act, 1991

[11] - اشاره سروزیر ایالت اوتارپرادش به اصل اسلامی عدم غصبی بودن زمین محل عبادت است، که باعث بطلان نماز می شود

[12] - Bharat هندوهای ملیگرا به جای نام هندوستان (India) که نامی است که ایرانیان بر این منطقه نهاده اند، از واژه بهارات استفاده می کنند که ریشه در نوشته های تاریخی آنان دارد.

[13] - این شگرد هندوهاست که ابتدا با کسب حق ورود به مساجد و قرا دادن مجسمه خدایان، پروسه تصرف را قدم به قدم پیش می برند، کاری که با مسجد چهارصد ساله بابری نیز کردند و سپس آن را کاملا ویران و اکنون معبد خدای رام را بر ویرانه های آن ساخته و توسط نخست وزیر ملیگرای هندو، آقای نارندرا مودی در سال 2024 طی تشریفات مذهبی و حکومتی، بر خلاف قوانین مشخص سکولار قانون اساسی هند، افتتاح کردند.

 

گناوه را هم باید گذاشت و رفت، ابتدا بهبهان را به عنوان مقصد در نظر داشتم، شهری کشاورزی و دامداری در دل کوه های زاگرس، که بیشتر هموطنان "لر" در آن زندگی می کنند، چرا که احساس می کردم تا آبادن مسیر طولانی تر از آن باشد که در یک روزه بتوان مسیر آنرا طی کرد، البته دوست داشتم بهبهان را هم ببینم، اما در بین راه تصمیم عوض کردم و وقتی در دوراهی هندیجان - بهبهان رسیدم، مسیرم را به سوی آبادان کج کرده، راه دیدار از آبادان و خرمشهر و ماهشهر را در پیش گرفتم، جایی که برای هر ایرانی است که به نوعی دستی در جنگ خسارتبار هشت ساله داشته، مملو از خاطرات جنگ است، شوتی ها در این مسیر بیشتر از همه جا دیده می شوند،

برخی از بوشهری های جاده هندیجان را برای حمل بار نا امن می بینند، چرا؟! چون یک دزد نابکار اتومبیل حامل باری یکی از همشهری های آنها را، که از همین فعالین بخش شوتی (اتومبیل های قاچاق بر) بوده است را، در این مسیر نگه داشته و ضمن کشتن راننده و همسرش که در این سفر او را همراهی می کرده است، بار و آنچه همراه خود داشته اند را غارت کرده، و اموال شان را به سرقت برده اند، و اینچنین است که حتی یک حادثه نیز جاده ایی را به نا امنی مشهور خواهد کرد. در این مسیر، در بندر دیلم توقفی نداشتم، بندرها تقریبا همه مثل هم هستند، و لذا در امتداد دریا پیش رفتم،

از گناوه تا آبادان حدود 380 کیلومتر است، که به ترتیب از خاور به سمت باختر شهر های دیلم، هندیجان، ماهشهر و بعد هم آبادان، قرار دارند.

گرچه تمام ایران روزی این چنین بوده است، اما گفته می شود منطقه امام حسن "گبر نشین" [1] بوده است، و به عبارتی دیگر باید اصلاح کرد که از آخرین مناطقی در ایران بوده، که زرتشتی نشین بوده است، که به مرور هموطنان زردشتی از این منطقه محو شده اند، راننده ما در این مسیر، این مطلب را از روی آثار قبور باقی مانده در این منطقه بیان می داشت، که او نیز در اثر ارزیابی یکی از اهالی محل به این نتیجه رسیده بودند.

از سوی دیگر، از آنجا که زرتشتی ها بدن مردگان خود را دفن نمی کردند، وقتی از قبور زرتشتی های سخن گفته می شود، این نشان می دهد که این هموطنان زرتشتی در دهه های اخیر در آنجا زندگی می کرده اند، چرا که بعدها زرتشتی ها مجبور به پذیرش شیوه دفن اموات مسلمانان شدند. این در مورد برازجان هم صدق می کند، که علاوه بر زرتشتی ها بهایی ها هم در این منطقه ساکن بودند، که بعد از انقلاب از این منطقه مهاجرت کرده و... و رفته اند، به گفته یکی از اهالی اکثر طلافروشان برازجان بهایی [2] بودند.

از گناوه که بیرون بیاییم در منطقه "بی بی حکیمه" چاه های نفت آغاز می شود و به مرور زمین ها برای کشاورزی و دیم کاری نیز مساعد می شود به خصوص در منطقه امام حسن که این روزها دیم کاری های گندم و جو، سبز و با طراوتند و آماده می شوند که اوج گیرند و در فصل گرما به زودی درو شوند.

بارش در این منطقه از برج 11 کم می شود و در برج اسفند بسیار کم می شود و فصل گرم آن آغاز می شود. باران های این دو ماه دیگر رگباری است که ممکن است جایی بزند و جایی را خشک رها کند. اصل بارندگی های منطقه گناوه و اطراف، در برج دیماه است. اینجا زمین ها صاف صاف است، چرا که همواره از سمت کوه سیل می آید و در این دشت پخش شده و در محیطی آرام رسوبگذاری می کند و این باعث صافی و همواری زمین ها می شود.

شهر دیلم از بندر گناوه کوچکترتر، و اهالی اش به تجارت و ماهیگیری مشغولند. لنج های بندر دیلم به کشور کویت هم رفت و آمد می کنند. از دیلم تا کویت هشت ساعت راه است. در آستانه شهر دیلم خانمی گدایی می کرد که راننده تاکسی ما به شوخی می گفت "این هم اِلِمان شهر دیلم! و اهل پاکستان است"، و ادامه داد: "مهاجرین افغان نه گدایی می کنند، نه دزدی، ولی قتل می کنند، ولی مهاجرین پاکستانی هم گدایی، هم دزدی و هم قتل می کنند، این ها را صبح یک ماشین پخش می کند و بعد از ظهر آنها را جمع می کند، اینها باند هستند".

یکی از مسافرین همراه ما می گفت: "این منطقه همه چیز دارد، ماهی، میگو (آبزیان)، تجارت، کشاورزی، دریا، نفت و... دارد ولی شهرها آباد نیستند، دولت به جنوب نمی رسد. وضع در دیلم، هندیجان و... همینطور است، ماهشهر که از همه بدتر، و حتی آبادان هم همین است".

از دیلم که خارج می شویم انگار دشت خوزستان آغاز می شود، دشت های صاف و تراز شده، بعد از دیلم به فاصله چند کیلومتر از استان بوشهر خارج شده و وارد استان خوزستان می شویم، قبل از ورود به خوزستان دو ایست بازرسی هست که یکی مربوط به کالای قاچاق است و دومی مربوط مواد مخدر، در اولی که ما را نگه نداشتند، ولی در دومی که در منطقه "شاه عبدالله" [3] قرار دارد، ماموران نیروی انتظامی در این پست ایست و بازرسی، یک جوان حدود 24 ساله را به طرز بدی به داخل پاسگاه راهنمایی می کردند،

طرز برخورد متقابل این جوان نشان می داد که انگار، متعجب بود و اینکه خود را بیگناه می دانست، و مرتب به مامور تذکر می داد که این طور با او برخورد نکند، و به نوع برخورد با خود اعتراض داشت، گویا این جوان مملو از غرور برای این ماموران در اصطلاح "پررویی" کرده بود، به قدری از خود مطمئن بود که هرگز التماس نمی کرد، که رهایش کنند، و مامورین هم انگار برای رو کم کنی او را به داخل پاسگاه می بردند،

دو مامور جوان که به لحاظ زور بر این جوان غلبه داشتند، چنان او را هل می دادند و با خود می بردند که هر آن احتمال زمین خوردنش بود، چرا که این جوان حتی کفش مناسبی بر پای خود نداشت و با دمپایی رانندگی می کرد، و لذا نمی توانست به خوبی راه برود و یا تعادل خود را حفظ کند،

تو گویی ماموران پلیس و نظم، در کل دنیا یک طورند، چه در امریکا و چه در اروپا و چه در ایران، انگار خود را صاحب مردم می دانند، در حالی که حتی اگر فرد متخلفی را هم دستگیر کرده باشند، تشخیص گناهکار و لایق مجازات بودن و یا نبودن او، با قانون و قاضی است و توهین و ضرب و جرح متهم برای مامور باید جرم، ممنوع و قابل پیگرد باشد و... ولی عملا اینطور نیست، و اگر هم هست، ماموران در تمام دنیا بر مردم بی دفاعی که بدان ها سلاح سپرده اند، تا نظم برقرار کنند، خدایی می کنند، تو گویی ماموران در برابر متهم، خود یک طرف دعوا هستند که این چنین راسا خود متهم را مجازات و توهین می کنند.

کم کم به زمین های آب گرفته می رسیم که با توجه به رویش گیاهی به نام "گِتِک" که در زمین های شور می روید، نشان می دهد که هم آب و هم زمین منطقه شور است.

از دیلم تا دوراهی هندیجان - بهبهان 15 کیلومتر، از این دوراهی تا هندیجان 55 کیلومتر، از هندیجان تا ماهشهر 75 کیلومتر فاصله است. از ماهشهر تا آبادان هم 130 کیلومتر فاصله است که دو طرف جاده تماما غرق در آب است، هورهای شادگان در همین بین قرار دارند، منطقه ایی حفاظت شده و محیطی که برای حیات وحش باید امن  باشد، ماهشهر مرکز پتروشیمی های ایران است،

در این جاده هم، شوتی ها حضور قوی دارند، راننده می گفت دیروز به طرف یکی از اتومبیل های شوتی شلیک کرده اند که شوتی ها نمی ایستند، یا می میرند و یا گذر می کنند. شوتی ها جوانانی اند که از زندگی گذشته اند، تا زندگی را برای خود کسب کنند. او از کیفیت بنزین ارایه شده در پمپ بنزین ها شکایت داشت که باعث ایجاد اشکالاتی در سیستم موتور ماشین ها می شود.

قبل از ماهشهر زمین های صافی هست که گیاهان خودرویی هم در خود دارد، و مردم ماهشهر دو روز آخر هفته را به این زمین ها می آیند و به عنوان تفریحگاه توقف کرده و روزی شاد را در کنار هم می گذرانند، اینجا در خروجی ماهشهر اتومبیل های سیاری را می توان دید که نقش کارواش دارند، و ماشین های عبوری را بدون این که دکانی تاسیس کنند و... می شویند، این نوع کارواش را ندیده بودیم،

از ماهشهر به سمت آبادان که خارج شدیم دیگر هیچ روستا و آبادی دیده نمی شود، تمام زمین ها را آب فرا گرفته است، اینجا هم در کنار جاده "پنیر نخل" می فروشند که همان جوانه درخت خرماست، بهترین پنیر خرما از جوانه درختی خرمایی به نام "بِرهی" که همان درخت خرما رطب بدست می آید. نوعی نان شیرین نازک که لوله شکل شده است و آن را ظاهرا با آرد برنج و احتمالا شیره خرما ساخته می شود، را نیز در کنار آن می فروشند.

قبل از رسیدن به آبادان بزرگترین مجتمعی که در ابتدا می توان دید، نیروگاه سیکل ترکیبی تولید برق آبادان است که بعد از چند کیلومتر، شهر آبادان دیده خواهد شد. یکی می گفت که تا چند روز گذشته آب ها در کنار این جاده آنقدر بالا آمده، که حتی وارد جاده هم شده بود، و مردم از این آب ها ماهیگیری می کردند.  

 

[1] - این اصطلاحی است که متاسفانه ایرانیان به هموطنان و آبا و اجداد زردشتی خود اطلاق می کنند! که مترادف است با زرتشتی، زردشتی، مجوس، بت پرست، کافر، گور، ملحد، خفتان، خود گبر. [ گ َ ] ( ص ، اِ ) مغ.( جهانگیری ). آتش پرست. ( برهان ) ( انجمن آرا ). مجوس. زرتشتی به دین : هربذ، مجاور آتش کده و قاضی گبران. ( منتهی الارب ). بعقیده پورداود گبر از لغت آرامی هم ریشه «کافر» عربی مشتق است و امروزه در ترکیه (گور) گویند و آن اصلاً بمعنی مطلق مشرک و بیرون از دین (جددین) است ولی در ایران اسلامی به زرتشتیان اطلاق شده و معناً در این استعمال نوعی استخفاف بکار رفته است. این واژه با فقه اللغه که برخی از پارسیان در اینمورد بکارمیبرند و آن را ریشه گبران «هوزوارش » و بمعنی «مرد» دانند هیچگونه ارتباطی ندارد. علاوه بر این اطلاق ، در آغاز برای مزید استخفاف گبر را با کاف تحقیر استعمال میکردند و «گبرک » و دین زرتشت را دین «گبرکی » میگفتند فردوسی راست [ از زبان مسیحیان ] : که دین مسیحا ندارد درست     ره گبرکی ورزد و زند و است.      

عنصری گوید :

تو مرد دینی این رسم رسم گبران است     روا نداری بر دین گبرکان رفتن.

ولی دقیقی در گشتاسب نامه «گبر» را بکار نبرده است.

زخونشان بمرد آتش زردهشت  ندانم چرا هیربذ را بکشت ؟     ( مزدیسنا تالیف دکتر معین ص 395 ).

لفظ گبر بنیاد ایرانی ندارد باید همان کلمه کافر ( جمع کفار ) عربی باشد. لفظ کافر که با عرب بمیهن ما درآمد چون بیگانه بود بزبان ایرانیان نگردید ناگزیر بهیئت گبر = گور درآمد و از اینجا بسرزمین های همسایگان ایران رخنه کرد البته این نباید مایه شگفت باشد که ایرانیان در آغاز استیلای عرب نمیتوانستند لغتهای سامی و بیگانه را درست بر زبان رانند، همان ایرانیانی که چندی پس از آن خدمات شایانی بزبان دشمنان خود کردند. ابوبکر محمدبن جعفر النرشخی ( 286 - 348 هَ. ق. ) گوید: چون ایرانیان بخارا از ادای تلفظ لغت عرب بر نمی آمدند بناچار بایستی نماز را به زبان پارسی بخوانند . کافر یگانه لغت عرب نیست که نزد ما گبر ( = گور ) شده باز لغت هایی در فارسی بجای مانده که از همان آغاز اسلام در ایران رنگ و روی دیگر گرفته است. از آنهاست از برای نمونه واژه مزکت پیداست که همان لغت مسجد در فارسی به این هیئت درآمده است البته ایرانیان که در زبان خود نامی از برای عبادتگاه عرب های مسلمان نداشتند مسجد آنان را مزکت خواندند. در همه فرهنگ های فارسی لغت اسدی و فرهنگ سروری و فرهنگ رشیدی و فرهنگ جهانگیری و جز اینها مزکت بمعنی مسجد یاد گردیده است

[2] - بهائیت هم مثل دین زرتشت خواستگاه سرزمینی ایران دارد، و پیدایش آن از شیراز آغاز گردید، از این روست که در شهرهای حاشیه استان فارس نفوذ و گسترش بیشتری یافت.

[3] - بر تابلو این منطقه "عبدالله" نوشته شده بود از همراهان پرسیدم عبدالله کیست؟ گفت این منطقه "شاه عبدالله" نام داشته است که بعد از انقلاب شاه را از پیشوند آن حذف کرده اند!

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در جنگ تحمیلی دیگری را در پارچه ا...
شاه کوه, [2/11/2025 ] تیمسارخلبان خلیلی، طی یک موقعیت اضطراری و اعلام آلرت و اسکرامبل ( آژیر) در ساع...
- یک نظز اضافه کرد در ایران مان موهان سینگ های فراوا...
چرا آخوندهای حاکم ضد توسعه و طرفدار گسترش فقر هستند؟ ذات اکثر نظام های استبدادی با رشد اقتصادی و ...