زندگان مرده، قورباغه پز شدن، و شکار شدگان سوسمارهای کومودو
  •  

03 دی 1402
Author :  
زنده زنده مردن ها

زندگانِ مرده، مثالِ افراد، جوامع، کشورها، تمدن ها و بلکه بشریتی است که به کالبدهایی نباتی تبدیل شده اند، که تنها نفس کشیدن شان، نشان از ادامه ی حیاتِ شان دارد، اما به واقع به سانِ مردگانی اند که تنها در زندگیِ نباتی خود غرقند، چراکه کاری نه برای خود، و نه برای دیگران، نمی توانند انجام دهند، در حالی که می اندیشند، می فهمند، می بینند، می شنوند، اما این توانایی ها به کارشان نمی آید، و واکنشی در خورِ دانسته ها و داشته های شان در پی ندارد، و در حوادث جاری، مثل بی فکرها، مثل انسان های خالی از روح، و مردار شده می مانند، ستبر، بی حس و بی حرکت.

افراد، احزاب، کشورها، تمدن ها، و حتی بشریتی که بی حس و ستبر گردیده، و به قول یکی از دوستان "قورباغه پز" [i] شده اند، و به سرانجامی مبتلایند، که کجی ها و کجمداری ها، سقوط ها و نزول ها، له شدن ها و از بین رفتن ها، ویرانی و به قهقرا رفتن ها، عقب ماندن و عقب ماندگی ها و... برایشان عمومیت یافته، و به روند و استانداردِ روزِ اجتماع شان تبدیل می شود، و در حالی که همه آنرا می بینند، اما دیگر حتی اراده و انگیزه ایی به اعتراضِ هم بدان وضع وجود نخواهند داشت، چه رسد به تصمیمی برای تکان خوردن و تغییر.

چنین افراد، جوامع و سیستم هایی به "قورباغه پز" شدگان، و یا گرفتار آمدگان در شکارگاه سوسمارهای کومودو [ii] می مانند، که شکارِ گرفتار آمده در تله ی سمِ دهان این سوسمارِ مخوف و بزرگ، در ابتدای شکار، توسط شکارچی کشته نمی شود، بلکه زنده نگاه داشته می شود، تا خود شاهد خورده شدنِ خود، توسط شکارچی باشند که در کمال خونسردی از او تناول خواهد کرد؛

و بدین ترتیب این شکارِ نگونبخت، تا پایان خورده شدنِ محتویاتِ این سفره ی شکار، زنده زنده تماشاگرِ شکارچی است که تیکه تیکه از بدنش را کنده، و می خورد. و او گاهی از درد، تکانی به خود می دهد، اما در ستبری و کم حسی، تاب و توانِ حرکتِ تغییر دهنده ایی را ندارد، لذا می ماند، و به زجری بی پایان تا مرگ، تن می دهد، منتظر می ماند تا بلکه شکارچی سیر شود، و از کندن اجزای بدنش دست بردارد، و یا بلکه خوش شانس باشد، و سوسمار بسیار گرسنه، و در خوردن واجد ولع و اشتیاق کافی باشد، تا بلکه سریع تر، لقمه لقمه اش کند و...، و این شرایطِ دردناکِ منتهی به مرگ محتوم، پایان پذیرد.   

این حکایت افراد و جوامع و سیستم هایی است که فقط از زنده بودنش، تنها نفس کشیدن، برایشان باقی مانده است، مردگانی زنده! که باقی قضایا را به شرایط امواجِ دریای زندگی سپرده اند، تا آنان را به هر سو که خواست، ببرد، تخته پاره ایی از کشتی هایی درهم شکسته و غرق شده ایی را می مانند، که امواج تعیین می کند که به کدام سو و چه مقدار برده شوند، آنان نقشی در جهت گیری و میزان حرکت خود ندارند، خالی از آزادیِ انتخابِ نوع و جهت حرکت، باری به هر جهتند، که زمانه بدانان، تحمیل می کند، که چه شوند و چه باشند.

دنیا در مقابل تجاوز روسیه به اوکراین، مثل یک شکار گرفتار آمده در بزاق سمی سوسمارِ کومودوِ کرملین نشین، این چنین شد، و این چنین رفتار کرد، بعضی در دنیا با این تجاوز کنار آمدند، بعضی بی طرف ایستادند، بعضی حتی در کنار متجاوز با اوکراینی ها جنگیدند، و به پوتین کمک کردند، برخی حتی او را در این تجاوز به خاک همسایه مشروع هم نامیدند! امروز اسراییل در غزه همان تجاوز را به نوعی دیگر تکرار می کند، کشتار و ویرانی بی نظیری به راه انداخته، و باز دنیا مثلِ انسان ها و جوامع قورباغه پز شده ایی، تماشاگر ویرانی و کشتارند؛

یا در افغانستانِ تحتِ سلطه ی تروریست های طالبانی، که یک ملت را به اسارتِ زورگویی، گرسنگی، تحجر، تجاوز، جزم اندیشی و... ملائیسم و ملی گرایی پشتونیسم گرفتار کرده اند، و دنیا، و البته ما! تماشگر ظلم و تجاوز و غارتِ مظلومانه یک ملت به غارت رفته ایم، و یا حتی بدتر از این، گاهی به نظر می رسد به تقویت تروریسم ناشی از صهیونیسم، طالبانیسم و ملیگرایی خونسرد و بیرحم روس هم، فکر می کنیم، یا با آنان همکاسه می شویم، و گاه خود را در کنار آنان، و از آنان، یا همسو، همسفره و یا همفکر آنان می یابیم! و...

و چرا دور برویم؟! همینجا در ایرانِ خود ما هم، کج روی ها کشور را فرا گرفته، ویرانی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، زیست محیطی و... فراگیر شده، و نابودی، کشور و ایرانیان را مورد تهدید جدی قرار داده است، و حتی گاهی ایران را در دو راهی بقا و نابودی می توان دید، و باز همه این را می بینند و قورباغه پز شده، تماشاگرند،

بعنوان نمونه می توان به دردهای اجتماعی روزگار خود اشاره کرد، همین پروژه غارت و چپاول جاری در کشور، در حالی که فسادی سیستماتیک، و برنامه ریزی شده، با شرکت طرف های چندگانه و فراگیرِ در باندهای قدرتمندِ فاسد جاریست، و جزیرهای فساد و چپاول، چون قلعه هایی با دیوارهای آهنین، مستحکمند، که این چنین بدون ترس و واهمه ایی، به غارت و چپاول پی در پی خود از ثروت ملی در ابعادی بسیار گسترده و بزرگ مشغولند، و کشور به عرصه تاخت و تاز "نااهلان" تبدیل شده، و چپاولگران به چنان قدرت و نفوذی در تمام ارکانِ تصمیم ساز، مجری، قانونگذار و ناظرِ کشور دست یافته اند که حتی می توانند پس از افشای خطر آفرینِ این فساد عظیم برای افشاگرانش، به کُل افکار عمومی دهن کجی نشان داده، بخشنامه کنند و دیگران را از سخن گفتن پیرامون این فسادِ فاش شده نیز بازدارند، [iii] 

حال چگونه باید به انتظار روشن شدن ابعاد، و افشای مسئولینِ کلان و با نفوذِ دخیل و در پس پرده ی بزرگترین فسادِ دبش [iv] کشف شده در تاریخ کشور نشست، فسادی که با رقمی نزدیک به چهار میلیارد دلار، آن هم به بهانه ایی ناچیزی، به نام "چای" ، از کشور و مردم ایران به غارت رفت و...،

خدایگان قدرتِ فساد و چپاول را چه دیدی! شاید باز دوباره، قدرتِ این هیولای هفت سرِ باندهای فاسدِ غارت و چپاول، غلبه یافت و باعث شد، مثل پرونده های غارت دیگری از این دست، یا کوچکتری همچون املاک نجومی شهرداری تهران، سیسمونی گیت، شاسی بلندهای مجلس اقلیت و...، به جای غارتگران بیت المالِ مردم، افشاگرانش را در انتها بلعیدند، و قربانی، و به مسلخ بردند!

[i] - اصطلاح "قورباغه پز شدن" در فرهنگ سیاسی به شگردی اطلاق می شود که از سوی باندهای قدرت حاکم، به اجرا در می آید تا ماندگاری خود را در قدرت، همیشگی و مورثی نمایند، برای این کار به خانه نشین کردن دیگر جریانات فعال در کشور نیاز دارند، تا نیروهای اجتماعی آنان را از عرصه کنشگری اخراج کرده خود تنها در عرصه قدرت بمانند؛ از این روست که مافیای قدرت به مرور زمان در روند یک کودتای خزنده، دیگران را با عناوین و روش های مختلف از عرصه کنشگری اخراج، و آنان را به نیروهایی غیر فعال تبدیل می کند، که تنها اسمی از نیروی اجتماعی را با خود یدک می کشند. روش قورباغه پز شدن به یک واقعیت زیستی در محیط زیست اشاره دارد، که وقتی آب های یک برکه به مرور گرم می شود، ابتدا قورباغه ها از این گرمی لذت هم می برند، و شاد و شنگول به این سو و آن سو می پرند، غافل از این که گرم کننده ی این برکه قصد کشتن و خوردن آنان را دارد، لذا در این فضای گرم خوب می جهند و سرگرم و شادند، اما مجری این راهبرد و مغز متفکرِ برنامه ریز این جریان، به مرور دمای آب را افزایش می دهد، و این افزایش به مرور قدرت تصمیم گیری و عمل را از قورباغه ها می گیرد، و آنها در فضای از اضطراب و بی عملی و بی حسی قرار می دهد و می مانند تا به مرور این گرما افزایش یافته و به بی حسی و در نهایت آبپز شدن تدریجی بدن آنان ختم شود، و روزی خواهد رسید که سرهای از آب بیرون مانده آنان شاهد بدن پخته ایی خواند بود که بی حرکت ایستاده و خورده می شود. این فرایند را در روند سیاسی با کودتای خزنده هم صورت می دهند و جامعه برخوردار از آزادی و تصمیم، روزی چشم باز می کند که در زنجیرهای بی نهایت سفت و متعددی گرفتار آمده، از یک انسان و جامعه آزاد، به یک برده مطیع و بی عمل تبدیل می گردد.

[ii] - کومودو سوسماری آدمخوار با طول 3 متر و وزنی نزدیک به 150 کیلوگرم، بزرگترین و خطرناک ترین سوسمار جهان است که تقریباً همه چیز خوار است و در هر وعده غذایی می‌تواند تا 80% وزن خود را ببلعد. کومودو اغلب مردار خوار است اما شکارچی قابل و با تکنیک شکار خاص نیز می باشد، که می تواند هر حیوانی را با سم دهان خود از پای درآورد. این سوسمار در هنگام شکار بدون حرکت در کمین می‌نشیند و به محض نزدیک شدن طعمه، یا به کمک پاهای قوی، چنگال ها و دندان های تیز خود او را از پا در می آورد و یا با بزاق سمی، او را مسموم می کند، این شکارچی خطرناک به حدی قدرتمند است که حتی اگر شکار از چنگ او فرار کند نیز بیش از یک روز عمر نخواهد کرد، چرا که بزاق دهان او حاوی 50 نوع باکتری سمّی است که وقتی وارد خون طعمه شد، او را در مدت 24 ساعت از پای در می‌آورد.

[iii] - نادر کریمی‌جونی: در یک اقدام پرسش‌برانگیز، شورای عالی امنیت ملی از مدیران رسانه‌ها درخواست کرده که از این پس در مورد فساد اقتصادی "چای دبش" مطلبی منتشر نکنید، چون این موضوع در حوزه و محدوده امنیت ملی کشور قرار گرفته است...

فتوای آقای خامنه ای: "برخورد با آقازادگان اگر به تضعیف نظام بیانجامد حرام است." گوینده این فتوا که در حال جهاد تببین فتوا هستند، آقای میرلوحی داماد آقای مهدوی کنی از دست اندرکاران دانشگاه امام صادق هستند. @Sahamnewsorg   https://t.me/sahamnewsorg/96830

[iv] - فساد مالی چای دبش نام یک پرونده فساد اقتصادی در نظام جمهوری اسلامی ایران است که در دولت سیزدهم رخ داده است. رقم این اختلاس حدود ۳٫۴ میلیارد دلار (نزدیک به ۱۴۰ هزار میلیارد تومان در زمان اختلاس) است که از لحاظ مقیاس تا زمان خود در ایران بی‌سابقه بوده‌است. این فساد بزرگ‌ترین و سنگین‌ترین فساد مالی تاریخ جمهوری اسلامی ایران است. 

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

موارد مرتبط

نظرات (11)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

در کشوری که فسادبزرگ چای دبش را "فسادنمایی" می نامید، می‌شود دم از عدالت زد؟

روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: هیچکس، چه در سطح کارگزاران نظام و چه در سطح عموم مردم، تردید ندارد که ما هنوز نتوانسته‌ایم عدالت را در جامعه برقرار کنیم.
قضاوتی است که از کارگزاران ارشد نظام هم بارها شنیده شده و نمودهای عینی آن نیز در جامعه کاملاً قابل لمس است.

ثروت کشور به صورت عادلانه میان مردم تقسیم نمی‌شود، در ادارات با ارباب رجوع برخورد یکسان صورت نمی‌گیرد، پارتی‌بازی در اکثر دستگاه‌ها بشدت رواج دارد، حقوق‌ها، مزایا و امکانات رفاهی به تناسب شایستگی‌ها و نیازهای واقعی پرداخت نمی‌شوند. بر بخش‌های بکارگیری افراد در پست‌ها و تفویض‌ جایگاه‌ها شایسته‌سالاری رعایت نمی‌شود، به افراد بله‌قربان‌گو امتیاز داده می‌شود و افراد منتقد منصف و دلسوز طرد می‌شوند و...

اینها و بسیاری موارد دیگر نشانه‌های بارز تبعیض هستند، چیزی که با روح اسلام و نظامی که قرار است با «جمهوریت» و «اسلامیت» اداره شود در تضاد کامل هستند.

در جامعه‌ای که حتی با مفسدان اقتصادی برخورد یکسان نمی‌شود بطوری که یکی را به دلایل خاص از زیر سنگ هم که شده پیدا می‌کنند و به صُلابه‌ می‌کشند ولی دیگری را که فساد بزرگ‌تری مرتکب شده تکریم می‌کنند و در بهترین جایگاه قرارش می‌دهند، چگونه می‌توان باور کرد که عدالت حاکم است؟

این روزنامه در بخش دیگری از سرمقاله خود که به نظر می رسد به رئیسی و پرونده چای دبش کنایه می زند نوشته است:در جامعه‌ای که پرونده بزرگ‌ترین فساد اقتصادی را به جای آنکه با اولویت بررسی کنند به محاق می‌برند و آن را فسادنمائی جلوه می‌دهند، چگونه می‌توان پذیرفت عدالت در حال اجرا شدن است؟

همچنین روزنامه جمهوری اسلامی با طعنه به شیخ علیرضا پناهیان ادامه می دهد: در جامعه‌ای که اهانت‌کننده به پیشوایان دین را به جای محاکمه بر صدر می‌نشانند، چگونه می‌توان به مردم گفت در حال ساختن بنای رفیع حکومت عدل علی هستیم؟

مردم با مشاهده این بی‌عدالتی‌ها اگر به این نتیجه برسند که ما کاری غیر از تغییر اسم انجام نداده‌ایم و هدفمان این بود که محمدرضا پهلوی را کنار بزنیم و خودمان جای او را بگیریم، نمی‌توان قضاوتشان را رد کرد. قرار نبود آنهمه شهید بدهیم و آنهمه فداکاری صورت بگیرد و بعد از ۴۵ سال هنوز در پیچ و خم‌های تبعیض و بی‌عدالتی سرگردان باشیم و در عین حال به عده‌ای اجازه بدهیم چنین وضعیتی را متن عدالت جلوه دهند!

@eskannews_com

This comment was minimized by the moderator on the site

‍ (http://axnegar.fahares.com/axnegar/c17a640dcde25a6daffb0.jpg) به نام خدا
الهیات یسنا!!

علیرضا کفایی
مرگ دخترکی یازده ساله که با خودکشی به زندگی خود پایان داد شیون و درد و سوگ همیشگی ماست، قیامتی است که یوم الحسره جان های بیدار در همین دنیای زندگان است، رستاخیزی است که دل ها را بر می آشوبد، اندیشه و آدم و زمین و زمان را شرمسار می کند که چرا یسنا این همه غصه و غم در دل داشت  که از درون او را می خورد و می جوید و به پای مرگ کشاند و در وصیت نامه هم بنویسد "از زندگی سیر شدم".
یسنا به معنی "ستایش و حمد و جشن، به معنی پرستش و نماز" است؛ اما یسنای ما که باید پر از شور و شوق زندگی و سرزندگی کودکانه باشد، دیگر زندگی نمی خواهد.

الهیات یسنا مرگ است! و مگر می شود؟ آری شده است که " بسته‌اند بر ابریشمِ طرب دلِ شاد"
جامعه ای که در عزا نشسته، روز به روز پزمرده تر و افسرده تر می شود، کودکان هم دل مرده، یسنا هم خداحافظی می کند؛ با خود ویران شده و عزادارش، با جامعه به عزا نشسته، با فقر و بی پناهی، زیستن را خواری می داند و مرگ را انتخاب می کند.
دیگر این که دین از خودکشی نهی می کند یا خودکشی بی تقوایی است برای کودکی یازده ساله چون "یسنا" معنایی ندارد و آنکه بر این اساس تحلیل رفتار می کند و فتوا می دهد، گر در خود خوب بنگرد جاهلی است که حامل اسفار است، الهیات یسنا رهایی تن  و جان از اجبار به زندگی مذلت بار است.
آیا جهان بینی به بن بست رسیده یسنا نباید همه را از حاکمیت و گروه های سیاسی و اجتماعی را به فکر اندازد که همه چیز در حال سقوط است، که دین این نیست که مردم زیر بار فقر و تنگدستی له شوند تا کسی و کسانی پز شعار مرگ بر این و آن دهند.
دست از شعار و به قله رسیدن و قطار پیشرفت بردارید، عالمان دینی و ارباب مدعی دیانت و بصیرت دست از تجویزهای صوری بردارید، مناسک عزا و ماتم را که نغمه های ناامیدی در آن موج می زند برچینید، با جهان یسنایی و الهیات یسناهای ایران آشنا شوید، این پرده ی ندانستن و نفهمیدن و شعار مفت دادن را از برابر چشمان بردارید، بگذارید مردم زندگی کنند، کودکان شادمانی کنند، عشق را بیاموزند، عاشق شوند، .... ای همه حاکمیت بگذارید مردم زندگی کردن را تجربه کنند.
خداحافظ دختر زیبای شبنم، یاس و یسنای میهن... ایرانی دلتنگ توست
لالا کن دختر زیبای شبنم
لالا کن روی زانوی شقایق
بخواب تا رنگ بی‌مهری نبینی.....که تلخه حقایق
@kafaeealirezaa

This comment was minimized by the moderator on the site

ما را چه شده!؟

✍️ رحیم قمیشی

امروز می‌خواهم تلخ بنویسم. هیچکس هیچ نگوید، هیچکس اعتراض نکند! این حق من است.
نمی‌خواهم تظاهر به چیزی کنم که نیست.
بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم ما نسلی که حاضر بودیم جان بدهیم تا ارزش‌ها و اصول‌مان بمانند، همه مُرده‌ایم.
چه کسی گفته نفس کشیدن نشانه زندگی است؟ خوردن نشانه زندگی است...
کجا رفتند آن‌ها که حاضر بودند تیرباران شوند اما از حق دست نکشند، کجا رفتند آن‌ها که می‌گفتند مرگ با عزت بهتر است از زندگی با ذلت!
ذلت بیشتر از این؟
ما را چه شده، خدا!

یک‌بار که آقای ابوترابی، بزرگ و عزیز آزادگان، از رفتار برخی از ما عصبانی شده بود، که چطور دنبال دنیا افتاده‌ایم، به من می‌گفت، احساس می‌کنم با پایان اسارت، موتورهای بسیاری از ما جام کرد، قفل کردیم، شدیم عکس آن چیزی که خواسته بودیم! و از سوز دل ناله می‌کرد (https://t.me/mohandesmirhosseinmousavi).
البته که منظور او آن‌ها بود که افتاده بودند دنبال دنیا به قیمت زیر پا گذاشتن حقوق دیگران.  قرار شده بود ما دنیا و ظواهرش را سه طلاقه کنیم، حالا مبنای همه تصمیمات‌مان شده بود دنیا، و اینکه چه چیزی به منفعت شخص ماست!!

کجا رفتند آن بچه‌ها که یک لقمه حلال و حرام برایشان مهم بود. آنها که گفتند اسلام را می‌خواهیم تا ذره‌ای ظلم نباشد. منتظر چه چیزی هستند.
بهتر نیست مثل نهنگ‌ها برویم خودکشی دستجمعی کنیم! این زندگی است که به آن دچار شده‌ایم؟

می‌گویند به رسانه‌ها ابلاغ محرمانه شده به موضوع دزدی چند میلیارد دلاری چای دبش، یعنی پرونده بیش از صد هزار میلیارد تومان فساد در نظام الهی اسلامی نپردازند!
جای دیگر ۱۸ میلیون دلار گرفته و در رفته‌اند.
جای دیگر نفت را فروخته و پولش را سر کشیده‌اند.
چرا هر گوشه فرش نظام که بالا می‌رود یک فساد بیرون می‌زند، فسادی که نباید به آن پرداخت! دادگاهش نباید علنی بشود، فرزند فلان مقام، خود فلان مقام، نهادهای انقلابی و مقدس...
و ما ساکت تماشا می‌کنیم؟
اصلا منظورم جوان‌ها نیستند، آنها انتظارشان بکلی از نظام قطع شده، حق هم دارند، ما را که داستان‌های عدالت علی را باور کرده بودیم چه شده؟! ما که حاضر بودیم جان بدهیم نظامی عادلانه داشته باشیم. تا بشود حرف حق را بلند زد.
ما را چه شده!!

دیشب کلیپی پخش شد و من همه‌اش فکر می‌کردم صداگذاری شده، که مقام بالای نظام ظاهراً از کسی نقل می‌کرد؛ من به‌جای خدا حرف می‌زدم! لب‌های من بود و سخنانی که از من نبود، از آسمان می‌آمد و بر زبانم جاری می‌شد!!
نمی‌دانید از وقتی که شنیدم هوش مصنوعی آن را درست نکرده و کلیپ واقعی است چه حالی شده‌ام!
ما را چه شده که خفه شده‌ایم.
اگر این کلمات را پاپ گفته بود چه می‌کردیم؟ اگر خاخام یهودیان گفته بود چه می‌گفتیم؟ جز اینکه بگوییم این نشانه انحراف‌شان است...
نمی‌گوید انگار خدا به دلم انداخت چنین بگویم، می‌گوید لب‌های او بوده و کلام خدا!
چرا همه زحمات پیامبر خاتم خدا  را هدر می‌دهیم!؟ مگر او نیامد تا بگوید این داستان‌ها را تمام کنید. از این پس خدا را درون خودتان بجویید نه در کلام دیگران.
داستان تمام شد. سوءاستفاده‌ها تمام.

چرا من دیوانه می‌شوم، خیلی از دوستانم را خیالی نیست!
چرا من حس می‌کنم آوارهاست که بر سر همه‌مان می‌بارد، برخی هنوز فکر می‌کنند باید ندید، باید نشنید، باید نگفت.
خدا گفته این همه خاموش باشیم؟
خدا خواسته باز هم با فرعون‌ها سر و کار داشته باشیم.
چه کسی حق دارد بگوید فسادها را کش ندهیم!
چه کسی حق دارد بگوید هر چه من تشخیص دادم، همان درست است؟
چه کسی حق دارد بگوید مظاهر خدا را در انسان‌ها بجویید.

نمی‌دانم ما را چه شده!
ما مُرده‌ایم
چند سال را نمی‌دانم
اما آنقدر آرام مُردیم
که خودمان هم نفهمیدیم...

هر کس از کنار ما می‌گذرد فاتحه‌ای نثارمان کند.
شاید روحمان شاد شود!

This comment was minimized by the moderator on the site

«مافیا»هایی که شما دم از آن می‌زنید همان برادران دینی شما هستند.لطفا آدرس غلط ندهید

دیدم امروز شهردار تهران گفته «در تهران مافیای زباله داریم» چند روز پیش هم دیدم که آقای امام جمعه مشهد فرموده«کشور را از مافیای برنج نجات دهید» و پیش از آن هم دیدم آقای ابراهیم رئیسی سخنان تندی علیه "مافیای دارو و تجهیزات پزشکی " به زبان آورده و قول بریدن دست های این مافیا را داده است.خلاصه روزی نیست که مقامات بالای نظام جمهوری اسلامی علیه انواع «مافیا»‌ها سخن نگویند.
خیلی صریح و روشن بگویم که چنین موضع‌گیری‌هایی از مصادیق بارز عوام فریبی و دروغگویی است وگرنه هم رییس جمهور و شهردار و هم مابقی زعمای حکومتی خوب آگاهند که در جمهوری اسلامی هیچ مافیایی وجود ندارد.ما در این مملکت گروه‌های تبهکار حکومتی داریم و نه باندهای مافیایی .اما با این حال، مقامات کشورمان علاقه وافری دارند که از کلمه «مافیا» استفاده کنند چون این نحوه نامگذاری باعث می‌شود که فساد و تباهی دامن‌گستر فعلی تلویحا به مشتی اجنبی خدانشناس،به دشمنان خارجی، نسبت داده شود و نه به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی و مقامات به‌اصطلاح مسلمان و پاکدستش.این حضرات با مافیا نامیدن دزدان مسلمان حکومتی هم ژست ضدفساد می‌گیرند و حرفی مردم‌پسند می‌گویند و هم توجه مخاطب را از همکاران فاسدشان معطوف به مشتی گانگستر غربی کلاه‌شاپو به سر مثل ال کاپون جلب می‌کنند و هم تلویحا پیام می‌دهند که قضیه فساد همچون مقوله مافیا(که تاکنون هیچ کس نتوانسته سر از کار آن درآورد) مبهم و غیر قابل حل است. در حالی که همه ما خوب می‌دانیم که این گروه های تبهکار جملگی مسلمان شیعه دوازده امامی هستند و ایرانی و معتقد به ولایت مطلقه فقیه و شاغل در بالاترین مناصب حکومتی و وابسته به خاندان‌های مذهبی حکومتگر و چنان ریشه ای در کشور دوانده‌اند که هزار تا مثل آقای رئیسی هم نمی‌تواند کوچکترین تلنگری به امنیت جانی و مالی‌شان بزند.
رئیس جمهور و دیگر مقامات که لقلقه زبانی مافیا به دهانشان افتاده عمدا به مردم آدرس غلط می‌دهند‌.این‌ها‌ خیلی بهتر از بنده و شما می‌دانند که رهبران این گروه‌های فاسد حکومتی چه کسانی هستند و سرشان به کجا وصل است و ریشه قدرتشان از کجاست.لذا مستدعی است بی‌خود و بی‌جهت پای مافیا و اجنبی‌ها را به میان نکشید.به آقای رئیس جمهور عرض می کنم که شما اتفاقا با این نوع نامگذاری غلط ، خواسته و ناخواسته،فقط نوعی پوشش امنیتی به همان گروه‌های حکومتی فاسدی می‌دهید که ادعای مبارزه با آن ها را دارید.از مردم و رسانه‌ها هم انتظار می‌رود که هر چیزی را به نام خودش بنامند.ما در ایران «گروه‌های تبهکار حکومتی» داریم و نه «باندهای مافیایی».
بیژن اشتری
Instagram (https://www.instagram.com/p/C1W3OedO5DY)
@bijan_ashtari

This comment was minimized by the moderator on the site

اگر هادی رستمی همدست چای دبشی ها می بود!
اجلال قوامی
ظاهرا قطع انگشتان دست هادی رستمی به جرم چند فقره سرقت قطعی شده و او را از زندان ارومیه برای اجرای حکم به تهران انتقال داده اند.اینکه کم و کیف سرقت های او و همدستانش در این  پرونده ها چگونه بوده  است ؛ جزئیاتش بر ما روشن نیست و آنچه که به طور کلی بیان شده و به این جرم باید مجازات شود همین  عنوان کلی سرقت است.اما  هادی رستمی گفته ناچار بوده دست به سرقت بزند چون شرایط مالی بدی داشته و دارای یک فرزند معلول هم هست.
نباید کتمان کرد از همان روز انتشار خبر قطع انگشتان دست هادی رستمی در شبکه های اجتماعی نوعی احساس همدردی با او و اینکه از سر فقر و نداری دست به چنین کاری زده شکل گرفت.این احساس همدردی با او از این روی بود که شدت برخورد با سرقت های اینچنینی چرا به این شدت و حدت  است اما ابر دزدهای میلیون دلاری و چند هزار میلیارد تومانی باید حاشیه امن داشته باشند؟ اگر سرقت مستوجب چنین برخورد سخت و سفتی است ، پس همین داستان چای دبش و پشت پرده آن را بدون اما و اگر شفاف و روشن به مردم اعلام نمایید و برخورد سخت و قانونی را در حق آن ها اعمال نمایید.ده ها پرونده قطور فسادهای آن چنانی فقط برای زمان محدودی سرو صدا داشته و بعد از مدتی زیر خاک فراموشی دفن می شوند.اگر برخورد با فساد قطعی و جدی است از دانه درشت ها و پشت پرده های شان شروع کنید و زمینه های فساد و دزدی خرد و کلان را باید از بین برد.با داغ و درفش و زندان اینگونه جرائم از جامعه ای با چنین مختصات و حال و روزی که دارد رخت بر نمی بندد.

This comment was minimized by the moderator on the site

بیانیه تحلیلی۱۷۰ نفر از فعالان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در باره راهبرد خروج از بحران

به‌نام هستی‌بخش

راهبرد خروج از بحران‌ها؛ همبستگی اجتماعی، مقاومت سیاسی و استواری مدنی

در گیروداریکی از شرم‌آورترین نسل‌کشی‌های دهه‌های اخیر در فلسطین و به خاک و خون کشیده‌شدن کودکان و زنان بی‌گناه در آن سرزمین، جامعه‌ی ایران که همواره با آواره فلسطینی هم‌درد بوده، خود نیز بیش از پیش، دل‌مشغول عبور از زیر چتر استثمار اقتصادی، استبداد سیاسی و استبداد دینی است و هم‌چنان سایه‌ی سخت‌گیری و سرکوب بر سر ملّت و بویژه جامعه‌ی زنان سنگینی می‌کند. نادانی و ناکارآمدی در مدیریت کلان کشور، همراه با شیوع مزمن و همه‌جانبه فساد، آثار مخرّب ساختار و شیوه‌ی معیوب حکومت‌داری را برملا ساخته‌است:
افزایش۶۰ درصدی خانواده‌های تحت‌پوشش کمیته‌ی امداد نسبت به ۵ سال پیش، بازماندن حدود ۹۳۰ هزار دانش‌آموز از تحصیل در سال گذشته، شناسایی اعتیاد به‌عنوان مهم‌ترین آسیب اجتماعی موجود، سهم ۴۰/۸ درصدی جمعیت فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها از کلّ بیکاران، کاهش نرخ مشارکتِ اقتصادی زنان به ۱۴ درصد، مرگ‌ومیرهای غیرطبیعیِ فراتر از ۱۲ هزار نفر طی سه ماه اول سال جاری(ازجمله آن مرگ ۵۰۸۵ نفر ناشی از تصادف‌های رانندگی طی همین مدت )و رشد ۴۰ درصدی خودکشی طی دهه‌ی گذشته(با یادآوری خودکشی دردناک ۶ کارگر اخراجی پتروشمی چوار ایلام در روزهای اخیر) ، جملگی تنها اندکی از انبوه نشانه‌های محسوس و آشکاری هستند از محنت آحاد ملت، بویژه در مناطق نابرخوردار.

اما آنچه در این میان تکان‌دهنده و سوال‌برانگیز است، این‌ که در شرایطی که هزینه‌های گزاف زندگیِ معمول و کاهش روزافزون قدرت خرید و تعمیم فقر و تحریم و تورم افسارگسیخته، تنگدستی و فشار مضاعفی را بر نسل جوان وارد می‌سازد، برای حکمرانان هنوز اجبار حجاب مساله‌ی اول کشور است! و این پدیده‌، نمادی از تفکر و سبک مدیریت کلان بحران‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور و سرنخ کلاف درهم پیچیده‌ و سردرگم کلیه‌ی معضلات مبتلابه جامعه‌ی ما و محصول آن خط فکریی است که از بدو استحاله‌ی انقلاب ۵۷ گام به گام و مرحله به مرحله، در مسیری انحطاطی و با شیبی تند، تحول ماهوییافته و اینک به فاز بحرانی و دوره‌ی تعیین‌کننده‌ی خویش رسیده و ورشکستگیِ درک صوری، بی‌محتوا و متصلبِ خود را در برابر همگان به نمایش گذارده‌است. این گرایش با نفی آزادی‌ها و حقوق بشری و شهروندی، خواستار طرد و حذف بنیادین جمهوریت و دموکراسی است و به‌شکل خزنده و مرحله به مرحله از حاشیه به متن قدرت آمده و اینک اقدام به "یک‌پارچه‌سازی" حکومت کرده‌است.

این روایت محافظه‌کارانه و بنیادگرایانه، در سیاست خارجی به‌جای پاسداشت مصالح و منافع ملی، سودای بازسازیِ خلافت‌ها و سلطنت‌های سبک عثمانی و صفوی را در سر می‌پروراند و در عرصه‌ی داخلی، نوعی اقتصاد بی‌رویه‌ی رانتی و "خصولتیِ" توام با اقتدارگرایی و سیاست نظامی‌-امنیتی و انسداد و سرکوبِ آزادی‌ها و حقوق فردی و جمعی را به پیش می‌برد که نتیجه‌ای جز عقب‌ماندگیِ اقتصادی-اجتماعی و اضمحلالِ "حق مساوات و برخورداری از امکانات برابر" را درپی نداشته‌است.

شکل انحصاری قدرت سیاسی در ایران پیوسته با تحمیل محرومیت‌ها، حبس‌ها، حذف‌ها و به محاق بردن آزادی‌های سیاسی و شهروندی همراه بوده‌است وبی‌تردید دوبرابر شدن تعداد ایرانیانِ ترک وطن کرده در دو سال اخیر نسبت به ۳۰ سال گذشته، حاصل همین حکم‌رانی تبعیض‌آمیز است. بدین‌ترتیب اکنون در شرایطی قرار گرفته‌ایم که حاکمیتِ چهل‌وپنج ساله‌ی موجود‌ به نازل‌ترین درجه از مشروعیت، فراستِ حکم‌رانی و ظرفیت مدیریت و متقابلاً به بالاترین درجه فساد ساختاری و بی‌پروایی در اتلاف منابع و منافع ملی رسیده‌است.

سرکوب مطالبات مدنی و صنفی، انسداد سیاسی و مسدود ساختن همه راه‌های اصلاحی باعث شده‌است که امروز حتّی هزینه‌ی اعتراض و سرپیچی از اجبار حجاب، گاه به سرحد مرگ و حبس و محرومیت از تدریس و تحصیل و کار برسد.

ما ضمن محکوم دانستن مسببانِ مصائب تحمیل شده به مردم ایران، بویژه خشونت‌ورزی‌های اخیر نسبت به معلمان، کارگران، خبرنگاران، هنرمندان و بویژه زنان جوانِ در معرض مزاحمت و آزار ماموران، راه برون‌رفت از بن‌بست بحران‌ها و تامین توسعه‌ی ملی و اعتلای معنوی را در تغییرات بنیادین فکری و ساختاری، در راستای تفکیک و استقلال دو نهاد دین و حکومت می‌یابیم.....
متن و اسامی کامل:
https://cutt.ly/rwFlrmnp @iranfardamag

This comment was minimized by the moderator on the site

????ﺧﺴﺮﻭ ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﮔﻔﺖ:

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻧَﺒﺨﺸﯿﺪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ
ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ،
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ!

ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ
ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻧﺪی ﺭﻓﺘﻦ
ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍی!!

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﺍﻧﺠﺎﻡ می دﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ
ﺗﺎ ﺁﻧﺮﺍ ﮐﻢ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﻧﻨﺪ!!

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ
ﻓﺮﻕ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ!!

ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ
ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ!
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ
ﺭﺍ ﺑﺎﺯ می کنند ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ
ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ......

دوستان الکی
This comment was minimized by the moderator on the site

ویژگی‌های یک سیستم مافیایی به روایت روزنامه جمهوری اسلامی

روزنامه جمهوری اسلامی چاپ تهران می‌گوید ایران را نه دولت و حکومت که مافیا اداره می‌کند: «بار دیگر بر این واقعیت پای می‌فشاریم که مافیا، قوی‌تر از مسئولین است و به همین دلیل است که دولت‌های ما نمی‌توانند با فساد مبارزه کنند. چون مافیا از دولت‌ها و مسئولین قوی‌تر است، دولت‌ها در مبارزه با مافیا همیشه شکست می‌خورند و سپر می‌اندازند.»

ویژگی‌های یک سیستم مافیایی چیست؟وقتی مافیا کنترل کشوری را به دست می‌گیرد چنین رفتارهایی مشاهده می‌شود:

۱. فساد و رشوه: رژیم‌های تحت کنترل مافیا اغلب با فساد گسترده همراه هستند و مقامات برای تسهیل فعالیت‌های مفسدانه و حفظ قدرت رشوه می‌گیرند.
۲. اقتدارگرایی: مافیا تمایل دارد تا کنترل را از طریق ابزارهای استبدادی، سرکوب مخالفان و استفاده از ترس و ارعاب به عنوان ابزار حکومت، اعمال کند.
۳. استثمار اقتصادی: مافیا از اقتصاد کشور بهره‌برداری کرده و در فعالیت‌هایی مثل سرقت، اخاذی و پولشویی شرکت می‌کند. آنها صنایع و مشاغل کلیدی را به نفع خود کنترل می‌کنند.
۴. نفوذ در نهادها: نفوذ مافیا اغلب به نهادهای کلیدی مثل اجرای قانون، قوه قضاییه و سیاست گسترش می‌یابد. این نفوذ به آنها امکان دستکاری و اجتناب از عواقب قانونی را می‌دهد.
۵. خشونت و ارعاب: استفاده از خشونت یک ویژگی مشترک است، مافیا از تاکتیک‌هایی مثل ترور، آدم‌ربایی و سایر اشکال اجبار برای حفظ کنترل و حذف رقبا استفاده می‌کند.
۶. تضعیف فرآیندهای دموکراتیک: نهادهای تحت کنترل مافیا فرآیندهای دموکراتیک مثل انتخابات را از طریق دستکاری، ارعاب رای‌دهندگان یا تقلب در نتایج تضعیف می‌کنند تا از غلبه کاندیداها یا سیاست‌های مورد نظر خود اطمینان حاصل کنند.
۷. همبستگی و خویشاوند سالاری: موقعیت‌های قدرت و نفوذ اغلب با افراد وفادار به مافیا پر می‌شود که منجر به همبستگی و خویشاوندی گسترده هم می‌شود، جایی که ارتباطات شخصی بیش از صلاحیت‌ها اهمیت دارد.
۸. حاكميت در سايه: گاه مافيا در سايه عمل کرده و بدون داشتن پست‌های رسمی سياسی، كنترل خود را اعمال می‌كند. آنها ممکن است در پشت صحنه کار کنند تا بر تصمیم‌گیری‌ها تأثیر بگذارند.
۹. کنترل اجتماعی: مافیا به دنبال کنترل افکار عمومی از طریق پروپاگاندا و تبلیغات رسانه‌ای و شکل دادن به روایت‌هایی باشد که به نفع منافع آنها است و مخالفان را سرکوب می‌کند.
۱۰. همدستی نخبگان: حمایت یا همدستی نخبگان با نفوذ، از جمله رهبران تجاری و شخصیت‌های سیاسی، اغلب برای مافیا برای ایجاد و حفظ کنترل بر کشور بسیار مهم است.

▫جمهوری اسلامی تمامی این ویژگی‌ها را دارد. ما ملت ایران از داشتن یک دولت ملی محرومیم و باید خودمان برای نجات مملکت فکری کنیم. اگر بتوانیم خودمان را سازماندهی کرده و با سازمان‌های جامعه مدنی و رسانه‌های مستقل همکاری کنیم، می توان با تکیه بر اصول جنبش جهانی حساب‌رسی اجتماعی گامی رو به جلو برداشت. می‌توان از عملکرد مافیا حساب‌رسی کرد و نتایج را با مردم در میان گذاشت تا با مقاومت علیه فساد و دروغ، حق ملت را گرفت.

This comment was minimized by the moderator on the site

نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
روس‌ها خشمگین شده‌اند؟
روس‌ها چه علامت علنی دیگری باید بفرستند که مسئولان جمهوری اسلامی باورشان شود کرملین با سیاست آنها در خاورمیانه همراهی ندارد؟
به نظرم عربستان و امارات برای مهار حوثی‌ها به #پوتین متوسل شدند تا از طریق نفوذش در ایران، مانع بی‌ثباتی تازه‌ای در دریای عرب و سرخ و تنگهٔ باب‌المندب شود.
قاعدتاً پوتین این نکته را به سید ابراهیم #رئیسی در جریان دیدار کوتاهش از مسکو گوشزد کرده، اما ظاهراً نتیجهٔ لازم را نگرفته و خشمگین شده است.
بیانیهٔ مشترک #روسیه و کشورهای عرب و اشارهٔ آن به جزایر سه‌گانهٔ ایرانی در خلیج‌فارس، به نظرم نمی‌تواند بی‌ارتباط با بی‌توجهی جمهوری اسلامی به درخواست مفروض پوتین برای کنترل حوثی‌ها باشد.
معادله‌ای که در سایهٔ جنگ اسرائیل و حماس در نوار غزه در حال شکل‌گیری است، بسیار پیچیده و چندوجهی و با حضور بازیگران فراوان است.
من نمی‌دانم مسئولان جمهوری اسلامی در خلوت خود این پدیدهٔ در حال ظهور را چگونه مي‌بينند و تحلیل می‌کنند، اما اظهارات علنی آنها نشان از تعارض و عدم انسجامی دارد که نادیده‌انگاری واقعیت نیز چاشنی آن شده است.
در کشوری که توجه دادن مسئولان آن به واقعیت‌ها نیز می‌تواند بخشی از "خطوط قرمز" و در نتیجه مایهٔ دردسر باشد، طبعاً نمی‌توان انتظار رقم خوردن تحولات به سود کشور را داشت!
@Zeidabadi_Ahmad

This comment was minimized by the moderator on the site

کیهان: کمترین انتظار از دستگاه دیپلماسی، پاسخ قاطع به همراهی روسیه با مرتجعین عرب
آقای لاوارف خطای شما بوی خیانت می‌دهد.
ناصر دانشفر
وقتی که رهبر بصیر و یگانه استراتژیست نظام مقدس در دیدار با جناب پوتین، بدون توجه به سبقهٔ تاریخی فی‌مابین، به جای محکوم کردن ایشان به دلیل تجاوز به خاک همسایه می‌فرمایند: «در قضیه اوکراین چنانچه شما ابتکار عمل را به دست نمی‌گرفتید، طرف مقابل با ابتکار خود، موجب وقوع جنگ می‌شد.»
زمانی‌ که فرماندهٔ توپخانهٔ آتش به اختیار معظم‌له و برندهٔ قلم زرین به صراحت اعلام می‌نمایند: «مقابله روسیه با آمریکا و ناتو در اوکراین را بخشی از امنیت خود دانسته و به طور منطقی و طبیعی از آن حمایت می‌کنیم.»
هنگامی که روزنامهٔ وابسته به سپاه، به افسر پیشین کا.گ.ب جواز حملهٔ پیش‌دستانه داده و می‌نویسد: «هرگاه برای حفظ جان انسان‌های به مراتب بیشتر که در معرض خطر قطعی یـا قریـب‌الوقـوع هستند نیاز باشد که جـان انسـان‌هـای کمتری در خطر بیفتد، عقلا و شرعا می‌توان جان انسان‌های کمتر را اگرچه مسلمان باشند بـه خطـر انداخت.»
امروز نه استشمام بوی خیانت که خنجر از پشت نمی‌خوردید.

آقایان این بازی مار و پله است، نه سیاست خارجی
مسئولان‌جمهوری‌اسلامی به جای شطرنج در سیاست‌خارجه منچ و مار‌پله بازی کرده‌‌اند!
اگر روسیه به جای جزایر سه‌گانه، عرصه و اعیان را هم یک‌جا بفروشد، مسئولان مثل نقی معمولی فقط می‌توانند بگویند «اِ»!!!
سیاست و تامین منافع ملت این نیست که مسئولی بگوید #پوتین از رهبری خواسته به عنوان فرزند قبولش کند!
امید‌فراغت روزنامه‌نگار
@peyghameashna

This comment was minimized by the moderator on the site

ایران برای همهٔ ایرانیان است، چاه نفت، گاز و معادنش ملک یک اقلیت نیست.
پیام چای گیت ها چیست؟ چرا روحانیت و مراجع به همان نسبت که به دین و آیین مردم حساسیت دارند، نسبت به حیف و میل ثروت‌های خدادادی این ملک که فقط برای ملت ایران است حساسیت ندارند؟ مدل ۴۴ ساله حکومت داری اسلامی نشان داد که اسم‌ها و شعارهای اسلامی تضمینی برای نبودن فساد، رانت، رشوه، تزویر، ریا و... نیست. پس سکوت روحانیت و مراجع در خصوص فساد اینچنینی مصلحت‌اندیشی نیست بلکه اعتبار زدایی است.
اینکه روزنامه وطن امروز با عکس مدیر عامل شرکت چای دبش تیتر اعدام زده فریب دادن افکار عمومی‌است، چرا که جامعهٔ امروز ایران می‌داند چنین اختلاس‌هایی را آدم‌های بدون دم نمی‌توانند انجام دهند. کسی که دمش به نهادهای قدرت وصل است چنین رقم‌هایی هاپولی می‌شود. پس لازم است تمام اعضای تیم ملی بازیکنان اصلی و ذخیرهٔ چنین فسادهایی که می‌تواند از رئیس دفتر، وزیر، وکیل، و ... باشند به مردم معرفی و مجازات شوند.
اگر سیاست‌ها تغییر نکند ایران تبدیل به زمین بایر و کویر خواهد شد.
امید فراغت @peyghameashna

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در درهای نیم لا، طعمه هایی وسوسه ...
حکومت وحشی بشار اسد با زنان زندانی چه کرده است؟ ویدئو مربوط به لحظه آزادسازی زنان از زندان صیدنایا...
- یک نظز اضافه کرد در ابلاغ لایحه حجاب و عفاف، و قرا...
پزشکیان: حاکم با دستور نمی‌تواند کسی را هدایت کنیم/ با امر و نهی هم نمی‌شود جامعه را هدایت کرد. با ...