چاپ کردن این صفحه

حال خراسانیان خراب است، "نبرد با گرگ ها"‌ در افغانستان

02 تیر 1400
Author :  
سلیمه مزاری فرماندار چهارکنت ایالت بلخ در حال توجیه نیروهایش در برابر طالبان

سایه اسلام طالبانی، و مردان جنایتکار مقید به آن، از سر خراسانیان، دست شوم خود را بر نمی دارد، امروز منطقه ایی که خود مرکز خیزش بردباری، عرفان، شعر و ادب است و قرن هاست، سرزمین های اسلامی را سیراب از مهر، نرمش، و قواعد مکتب سمحه و سهله خود می کند، خود گریبانش گرفتار خشک مغزان دست یازیده به طنابی است که چون طناب دار، حلق خلق خدا را گرفته، جای نفس کشیدن از آنان را تنگ می کند.

 امروز بخش بزرگی از سرزمین خراسان بزرگ، که مهد شعر، ادب و عرفان اصیل ایرانی است، خود گرفتار کسانی است که اسلام شان، اسلامی است، که ریشه در مدارسی دارد که با دلارها، و ایدئولوژی مخوف و جنایت پرور سعودی ها، در دانشگاه های مذهبی وهابی پرور حجاز، تئوریزه و مسلح می شوند، و به جامعه بیچاره و مستاصل شده از خودمحوری، تمامیت خواهی و ظلم اهل مذهب، در خاورمیانه پمپاژ می شوند،

و خاورمیانه به خاک و خون نشسته از ظلم داعشی، طالبانی، الشبابی، القاعده ایی و... که تماما ریشه در اختناق مذهبی برخاسته از رسوم منحط جنگ و غارت دوران جاهلی عربی است، که سرزمین های فتح شده خود را ابتدا، غارت می کنند، زنان را به اسارت و کنیزی می برند، و بازار بردگی ایجاد می کنند، و جهاد نکاح آنان آبروی انسانیت و مسلمانی را برده، و برده های جنسی آنان، امروز روی دست جوامع متمدن، بعد از جنگ سوریه و نابودی داعش مانده است، که نه جایی در سرزمین ها و ام القراهای اسلامی دارند، و نه در سرزمین هایی که از آن آمده بودند و...

اسلام و مسلمانی که افغانستان را این روزها به خاک و خون می کشد، تئوری وحشت را می پراکند، این اسلام و مسلمانی شریعت خود را از شعبه های مدارس حجاز، که در پاکستان، افغانستان و هند گسترده اند، گرفته، و اکنون خیز بزرگی را برای فتح مناطق مهم خراسان و افغانستان برداشته، تا در غیبت امثال "شیر دره پنجشیر"، موفقیت هایی را که سال ها قبل، توفیق به کسب آن نداشتند را، در قرن بیست و یکم بدست آورند، و شرم باد بر جامعه جهانی که به نظاره می نشیند، تا این جنایت شکل عملی به خود گیرد، صحنه های خون و غارت رقم زند، و در حالی که دیگر احمد شاه مسعود نیست، تا بابک وار در مقابل سیاه پوشان مخوف وابسته به خلافای جنایتکار اسلامی، از مردم مظلوم خود دفاع کند، و آنان را متوقف کند، امروز میدان داری کنند، چراکه او را برادران القاعده ایی مسلک طالبان، در آخرین روزهای نبرد، قبل از پیروزی بر طالبان، از پای در آوردند، و امروز خراسانیان نیز مثل ما ایرانیان، بی سر، و سرگردان، طعمه این و آن می شویم.

این شرایط برادران خراسانی ام، مرا یاد وضع خود ما در اول انقلاب می اندازد، که در ترورهای وحشتناک، و اما بسیار حساب شده، و از پیش برنامه ریزی شده، ایران و انقلابیون را از امثال بهشتی ها، مطهری ها و... که قائل به آزادی، تحمل و تکثر و... بودند، محروم کردند، تا بی سر شویم، و اکنون در حیرانی و سرگردانی، اینچنین اساس جمهوری، انتخاب، انتخابات و حق تعیین سرنوشت را از مردمان انقلاب کرده سرزمین ما برکنند، و آنان را در محجوریت قرار دهند،

امروز بر مردم ستم دیده این پاره تن ایران، مردمان اهل خراسان بزرگ نیز همان می رود، آنان نیز بعد از پیروزی، شکست های بزرگ و بازگشت های خسارتبار را تجربه می کنند، و بار دیگر ظلم و جنایت مذهبی، چهره بدین مردم مظلوم و اهل حکمت و عرفان، نشان می دهد، تا خراسانیان، برای دومین بار، طعمه گرگ هایی شوند، که به نام خدا، کشتند و غارت کردند، و به اسارت بردند، و شلاق زدند و خراب کردند و آتش زدند و... متاسفانه با قدرت گرفتن همان هایی که انقلاب 57 را به انحراف بردند، و از "ولی نعمتان" بنیانگذار ج.ا.ایران می خواهند گله رعیت صاحب چوپان بسازند، امروز در ایران هم شرایط فکری و حکمرانی را آنقدر عوض کرده اند، که کسانی آمده اند که، این جنایت پیشه گان ظالم طالبانی را، "جنبش اصیل" منطقه تلقی و معرفی می کنند،

در حالی که نمی دانم، از کدام اصالت سخن می گویند، این چه اصالتیست که سیاستمداران ایرانی و طالبانی، هر دو آن را اصل و اصیل می بینند، و تفکر منحط، ظالم و جنایت پرور وهابیت، تبدیل به اصالت و اصل اسلامی می شود، این چه اصلی است که خون مردم را به دلیل تنوع دینی و آیینی و حتی نژادی انسان ها، مباح می کند، هزاره ها را به خاک و خون می کشند، و در مسیر جاده ها، اتومبیل های عمومی حامل مسافر را متوقف کرده، هزاره ها را سوا کرده و پایین کشیده، و سر می برند، شیعیان را در مدارس و مساجد قتل عام می کنند،

ما را در ایران چه شده است، که تن به قدرت گرفتن این خونآشامان تنگ نظر می دهیم، و آنان را "جنبش اصیل" اسلامی می بینیم، میزبان آنان شده، به آنان رسمیت می دهیم، چه فرقی بین اهالی شیعه نبل و الزهرا در حلب سوریه، و شیعیان دایکندی و چهارکنت در بلخ است، آنان را داعش در معرض خطر جانی، ناموسی و مالی قرار داده بود، و اینان را نیز امروز و در همه روزها، در معرض همین خطر از ناحیه طالبانیان هستند، که این چنین فرماندار زن اهل چهارکنت در ایالت بلخ افغانستان، که محل تولد عارف نامی ایران زمین، جناب مولانا جلال الدین محمد بلخی ماست، از خطری که او مردمش را تهدید می کند، تن به نبرد نظامی تا پای جان می دهد، و از فرط بی یاوری، همچون گردآفرین داستان رستم و سهراب جناب فردوسی، در مقابل گرگ های هار مسلح به الله اکبر، که تنها تفاوت آنان با داعشیان در رنگ پرچم آنانست، دستور دهد "تا زنده باشم می جنگم. اگر دیدید بدست طالبان افتادم تیربارانم کنید". [1]

ما را چه شده است که چشم ها را به تمام، به ظلم اولاد اسراییل، به فلسطینیان دوخته ایم، در حالی که مردم ده ها کشور عربی، مراقب و نگران همزبانان عرب خود در فلسطین هستند، و ما لحظه ایی بدین سو نمی نگریم، که ملتی با این همه اشتراکات با خود را، با این گرگ های هار و بی وجدان، که روزی از ما نیز دریده اند، تنها گذاشته ایم، و سکوت اختیار کرده ایم، و امروز برادران همزبان، همکیش و هم مرام، هم تاریخ ما در افغانستان و خراسان را، چشمی نگران بر خود نمی بینند، چرا که غرب هم آنان را با این گرگ ها تنها گذاشته، و صحنه را ترک کرده اند، تا آنان باشند و گرگ ها.

[1] -  تصویری از سلیمه مزاری فرماندار منطقه صعب العبور چهارکنت ایالت بلخ، او‌ در ایران متولد شده و فارغ التحصیل جامعه شناسی دانشگاه خوارزمی است. او گفته: "تا زنده باشم می جنگم. اگر دیدید بدست طالبان افتادم تیربارانم کنید." نماد‌ نسلی از زنان افغان که به نبرد با گرگ ها‌ برخاسته است. منبع (Azar Mansoori @MansooriAzar)

 

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

آخرین‌ها از  مصطفی مصطفوی