دهه هاست که سیاست کلی حاکم بر تمام امکانات تبلیغی و دستگاه های ملی، بر ستاندن میدان از اصلاح طلبان، بی اثر کردن آنان و طرح های شان، حمله به افراد و تفکرشان، محدود کردن امکانات و دایره و شعاع عمل شان، و در مقابل دادن میدان و امکانات بیشتر به تفکر، افراد و دستگاه اصولگرایان، و وسعت بخشی به حوزه عمل، قدرت و ثروت این جناح اقلیت سیاسی در کشور بوده است، این یعنی انقلاب و کشور هزینه بالا کشیدن اصولگرایی و اصولگرایان شد، اما اصولگرایان هر بار در حالی که خود را "انقلابی" معرفی کرده و می کنند و جبهه خود را "جبهه انقلاب" می نامند، رسوایی بیشتری را برای خود، "انقلاب" و مدافعان نظریه آن، بر جای گذاشتند، و مردم را از "انقلاب" و هرچه تفکر "انقلابی" و "انقلابی گری" دورتر و متنفرتر کرده اند،
و این تفکر که "دین" و "دستگاه دینی" را نیز چون دیگر امکانات ملی، در خدمت خود و جناح خود گرفته است، و دین و دستگاه روحانیت را نیز در بدترین وضعیت تاریخی خود، از لحاظ جایگاه مردمی در ایران قرار داده، و این دو را نیز با خود به قعر دره تنفر عمومی کشیده اند و...؛ اما امروز هفتم مردادماه 1403 به رغم تمام این روند اقدامات، و سیاست کلی جاری در نزد حوزه قدرت و... باز این یک بخشی از مردم ایران بودند که با دیدن روزنه ی امیدی، که ناشی از روزنه گشایی چند بود، با حضور خود در پای صندوق های رای، و برخی دیگر با عدم حضورشان، دوباره یک دولت اصلاح طلب را برای سکانداری کشور در حوزه اجرایی و ریاست بر جمهور ایرانیان، رقم زدند و به ساختار معیوب، کینه جو و خارج از مدار عرف و قانونِ بازگفته فرصتی تازه دادند و اصلاح طلبان را دوباره به آنان تحمیل نمودند.
و اینک با یاد و نام تمام کسانی که در طول تاریخ ایران، برای کسب آزادی و کسب حق تعیین سرنوشتِ مردم ایران، از جان، مال و آبروی خود مایه گذاشتند، باید شاد بود که به رغم این اوضاع و روندهای سیاسی اعمالی، باز دولت اصلاحات دیگری، با سخنان مردی با صلابت در منطق، که در تفکر خود، احیاگر نگاه ارزشی به قشر "مستضعف" ، و باز گرداندن معنی واقعی به واژه "مستضعفین"، همان معنایی که در انقلاب 57 و در نظر انقلابیون آن عصر مد نظر مردم ایران بود، و در شعارهای آنان تکرار می شد، پا به میدان نهاده، و در عمق وجود او، این مردم چنان جای دارند، و چنان در اعتقاد به مردم خود عمیق است، که تو گویی به واقع آنانرا "ولی نعمت" خود، و تمام مسئولین کشور می داند، چراکه میزان موفقیتِ خود و دولتش را، به میزان رضایت این مردم منوط می کند، و به نظر می رسد که او در عهد خود در خدمت و ارادت به مردم ایران استوار و مصمم است،
پزشکیان که در آغازین روز شروع دولت خود، با کشور، دولت و سیستمی به گِل نشسته مواجه است، که از نتایج انحراف و کار دولت سه ساله مرحوم ابراهیم رئیسی و شرکا، باقی مانده است، آنان که حتی در روز تنفیذ هم نتوانستند، از تعطیلی عمومی دولت خود جلوگیری نمایند، و این را باید یکی از نمادهای بروز ناکارآمدی آنان در تامین نیازهای اساسی کشور، برای چرخیدن چرخه کار کشور دانست، که مجبور شدند تمام کارکنان دولت را، حتی در روز تنفیذ که روز آبروداری آنان بود، راهی خانه های خود کنند، تا شاید از ویرانی و فروریزی کامل سیستم تولید و توزیع برق و انرژی کشور موقتا بازداری نمایند.
در حالی که ارزش پول ملی را، در کمترین سطح قیمتی خود رساندند، و همین امروز و در روز تنفیذ و تحویل دولت به نفر بعدی، یک عدد سکه طلای بهار آزادی، با رقمی بالاتر از 41 میلیون تومان! مبادله می شود، و این یعنی فرو ریزی قدرت خرید توسط پول ملی، که به بی ارزش ترین حالت خود تا کنون رسیده است و...
دولت سه ساله و ناتمام اصولگریان، که تمام کشور را در خدمت به آن دولت و اهداف و موفقیتش بسیج کرده بودند، اما در اثر نارضایتی عمومی از این دولت و عملکرد نا بهنجارش، ایرانیان در اولین فرصتی که بدست آوردند آن را در کمترین زمان ممکن بر کنار کردند، چنین دولت اصولگرایی با این همه حمایت و پشتیبانی ملی، در چنین شرایطی کشور را تحویل دولت اصلاح طلبان تحت ریاست دکتر مسعود پزشکیان داد؛ و جهت گیری های نادرست آن دولت اصولگرا، در ابعاد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، لاش سنگین ناکارآمدی و کمبود خود را بر دامن دولت پزشکیان نهاد و رفت، زمین سوخته ایی که از دولت خسارتبار آن مرحوم و شرکای پر تعداد و مدعی اش بر جای ماند، میراث شومی است که ماه ها می طلبد تا رفوگران ماهر باز بتوانند دوباره پارگی های این فرش از هم گسیخته را، در بُعد فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ترمیم کرده و به هم متصل نمایند، و قطار کشور را دوباره به ریل حرکت نهند، و آنرا به حرکتی نو در آورند.
و البته دولت مسعود پزشکیان با سنگلاخ و موانع پایداری نیز که گریبانگیر سایر دولت های گذشته (حتی دولت رئیسی) نیز بوده مواجه است، همان لاش سنگین چنبره زده بر مجاری قدرت غیر قابل تغییر (توسط مردم ایران)، که همین نیروی خارق العاده تجمیع شده، علاوه بر دولت های برخاسته از رای مردم، وجه جمهوریت را در نظام برخاسته از انقلاب آزادیبخش ایران را نیز گرفتار خود کرده، و بی اثر و تهی از محتوا نموده است، تا بتواند همیشه ثابت و دست نخورده بمانند، گروهی مصون از نظارت و سوال، تعویض و تغییر، که ارزش های مد نظر خود را، عین ارزش های مد نظر مردم، اسلام، ایران، انقلاب، جمهوری اسلامی و... دانسته، و آنرا به تمام ارکان کشور، و بر عموم مردم خود تحمیل کرده و می کنند و...، و مردم سالاری و دمکراسی ایران را از درون خالی، و از محتوا تهی می کنند.
اما با همه ی این موارد پیش گفته، بخشی از مردم ایران در انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری احساس ضرورت کردند، و قانع شدند که باید دولت دوم اصلاحات را دوباره بدین لاش سنگین و ستبر، به رغم میلش تحمیل کنند، و از نتایج این تصمیم بود که دور تازه ایی از کار و فعالیت، از امروز با سکانداری رئیس جمهور منتخب مردم ایران، مسعود پزشکیان آغاز شد، تا شاید دوران طلایی انقلاب، که در دولت اصلاحات و در دولت سید محمد خاتمی بروز کرد، و شاخص های ملی را در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و بین المللی به اوج خود رساند، دوباره جانی تازه دهد، و امید را به اردوی کشور باز گرداند، به امید آن روز.
البته از این مطلب نیز نباید گذشت که، اصلاحات و اصلاح طلبان در این کشور همواره مشکل این مرز و بوم را عدم "توسعه سیاسی" دانسته، و ریشه اکثر مصائب و گرفتاری های جامعه ایران را ناشی از عدم نقش مردم، در تدبیر امور خود دانسته، و آنرا همواره جار زده و اعلام کرده اند، و اصلاح طلبان با همین شعار و اولویت نیز، خود را به مردم ایران عرضه، و رای مثبت آنان را همواره کسب کرده اند، و بر این صحنه سنگین محافظه کارانه و راستگرایانه چنبره زده بر کشور، تحمیل نموده اند،
ولی وقتی در کسب اعتماد این مردم برای تغییر و تحول موفق شدند، و خواستند وارد صحنه ی کار و عمل شوند، عوامل جا خوش کرده در مجاری قدرتِ حاکم، ماموریت دیگری را برای آنان، تعریف و به عهده آنان نهادند، تا بدین وسیله شکست و عدم تحقق شعارهای آنان را به تماشا بنشینند، و بدین وسیله مردم ایران را برای درخواستِ ایجاد "توسعه سیاسی" و تغییر و تحول، از طریق ناکارآمد کردن نمایندگان شان، تنبیه نموده و ناکام و ناامید کنند، این موج ناامیدی مردم ایران و فرار آنان از ایران، و مهاجرت دسته جمعی ایرانیان از کشور، ناشی از این پدیده شوم نا امید سازی هاست.
این شرایط مرا یاد آن صحنه غمبار از سریال ارزشمند و هنری "مختار" ، ساخته هنرمند بزرگ کشورمان جناب میرباقری می اندازد که آن سردار منصوبِ مختار ابن ابو عبیده ثقفی، از جایگاه فرماندهی خود بر سپاه انقلابیون تحت حاکمیت مختار، سو استفاده کرد و ایرانیان جنگجوی دخیل در سپاه خود را که در جنگِ سواره، تبحر و تخصص داشتند را، وادار به جنگ پیاده با دشمن کرد، و بدین ترتیب آنان، و در کل سپاه انقلابیون تحت فرماندهی مختار را به اضمحلال کشید و دچار مرگ و نابودی دردناکی نمود و...، و همه عاقبت او را هم دیدند که پشیمان از کرده خود، عاقبت شاهد مرگ و نابودی خود نیز شد.
اینجا هم، دولت محمد خاتمی را که با شعار "توسعه سیاسی" وارد صحنه کشور شده بود، و از مردم با همین شعار و هدف ماموریت گرفت را، مامور به حل نشانه های بروز بیماری اجتماعیِ عدم توسعه سیاسی، یعنی مشکل "معیشت و اقتصاد" کردند! حال آنکه این خود تنها یک مصداق و نشانه از بروز و وجود یک بیماری کلی و اساسی بود، و به واقع مثل تبی می ماند که آن تب در واقع خود بیماری نیست و تنها نشانه ایی از بروز و وجود بیماری اصلی در تن بیمار، برای پزشک است، و با توجه به این اصل است که پزشک واقعی هرگز به جنگ تب نمی رود، و هیچ عاقلی هم پزشک را در درازمدت به این امر مامور نمی کند، زیرا هرکه الفبای این وضعیت را بداند، می داند با درمان اصل بیماری، این تب نیز که نشانه ایی بیش نیست، خود به خود درمان و حل و فصل می شود،
تخصص و هدف اصلاح طلبان تغییر و تحول سیاسی بوده و هست تا از این طریق، اصل و ریشه ی اساسی مشکلات متعدد دیگر دامنگیر کشور، مردم و انقلاب حل شود، و آنان می دانند نشانه ها و مصادیق بروز یافته از مشکلات اساسی، در سایه حل این مشکل بنیادی، خود به خود حل و فصل می شوند، و بدین ترتیب بود که اصلاحطلبان متخصص در حل مشکل توسعه سیاسی را، به جای مبارزه با اصل بیماری، به مبارزه با مصادیق و نشانه های بروز بیماری فرستادند، تا از درمان اصل و ریشه و بنیاد بیماری ایران باز بمانند، که در این وضع، حتی در صورت موفقیت نیز، به نوعی شکست خورده، میدان را ترک می کردند،
و امروز سر دادن شعار اعتراضی "اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا" در اعتراضات مردمی، نشانه از موفقیت همین راهبرد اصولگرایانه حاکمین بر مجاری قدرت دارد، چرا که اصولگرایان به عنوان مسببین وضع موجود، به درستی و منطقا نزد این مردم منفور و محکومند، اما اصلاح طلبان چرا باید محکوم باشند؟! دلیل محکومیت آنان نزد مردم، عدم اجرای شعارها و اهداف آنان، و در نتیجه نابودی امید به آنان ناشی از اعمال همین راهبرد توسط هسته سخت قدرت در ایران است.
و این روزها نیز باز تاریخ دوباره تکرار می شود و اکنون نیز که دولت دوم اصلاحات که با شعار عدالت، رفع تحریم، مخالفت با تحمیل سبک زندگی خاص به مردم، رفع مشکل ارتباطات اینترنت جهانی ایرانیان و... پا به عرصه خدمت نهاده نیز، از اصل ماجرای ماموریتی که مردم به آنها داده اند، به دور نگه داشته می شوند، و او و دولتش را باز به ماموریت معیشت و اقتصاد می فرستند، و البته محکوم به ادامه مسیری که در دولت رئیسی (دولت چشم و گوش بسته، و بله قربان گو، و فاقد توجه به مسئولیتش در قبال کشور و مردم) دنبال شد، و این دولت را نیز همچون آنان می خواهند.
حال آنکه اصلاح طلبان ریشه اصلی مشکلات این کشور را به درستی در عدم "توسعه سیاسی" کشور تشخیص داده اند، و راه برون رفت و بر طرف سازی مسایل و بحران های اساسی کشور را، در باز کردن فضای سیاسی، تشکیل احزاب قدرتمند و شناسنامه دار، اعطای حق اعتراض و دگر اندیشی به تمام ایرانیان، تکیه به رای مردم، اعطای آزادی بیان و اجتماعات، شکل گیری نهادهای رسانه ایی مستقل و آزاد، شکل گیری جامعه مدنی قدرتمند و پویا و... می دانند، اما به نظر می رسد باز درب همچنان بر همان پاشنه سابق می گردد، و باز با چنین دولتی نیز از "معیشت" و "اقتصاد" می گویند و...،
هر چه به این جماعت گفته می شود که این تب که تن ایران و ایرانیان را مریضحال، بیحال و بیمار و کِرِخت کرده است، ناشی از عدم توسعه سیاسی است، باز می گویند وضعیت معیشت و اقتصاد این مردم را درست کنید و...، حال آنکه درمان درد اقتصاد و معیشت جز با اعطای آزادی، در دست گیری رشته امور کشور توسط مردم، اعطای حق تعیین سرنوشت و... و در کل احیای دوباره دمکراسی واقعی در کشور میسر نیست، و باقی، قرص های مُسکنی بیش نیستند، که تنها چند روزی این مردم و جامعه ی بیمار را، در خماری عدم درک درد فرو خواهد برد، و نتیجه اش جز ناامیدی و سرخوردگی بیشتر مردم نخواهد بود، این هرگز درمانی دائم و اساسی نبوده و نخواهد بود و نیست،
و سوالی که از این جماعت پایدار مانده بر شعار معیشت و اقتصاد برای اصلاحطلبان باید پرسید اینکه، اگر شما واقعا درد اقتصاد و معیشت این مردم را دارید، چرا شما که اولویت تان اقتصاد و معیشت است، در دولت های مطیع و منتسب به خود، به این امر هیچ توجهی نداشته و ندارید، و از معیشت و اقتصاد مردم در آن دولت ها نمی گفتید، و آنرا توسط آن دولت ها هدف نمی گیرید، و برعکس آن دولت را در جهتی فرستاده و می فرستید که نه اقتصاد این مردم و نه معیشت آنان را بهبودی ندادند که هیچ، بلکه به افتضاحی عمیق تر هم کشیدند؟!
البته اصلاح طلبان نشان داده اند که در حالیکه هدف اصلی شان توسعه سیاسی کشور است، تا با رسیدن به این هدف، دردهای اساسی و دیرپای و بنیادی این مردم را حل کنند، تا با تکیه این مردم بر زیرساخت های سیاسی حاصل آمده از توسعه سیاسی، که در دسترس مردم ایران قرار می گیرد، آنان بدون نیاز به اعتراضات خونین، مشکلات شان را با حاکمیت حل کنند و دردهای شان را التیام دهند، و این مردم زین پس با استفاده از ابزارهای مدنی و قانونی در دسترس خود، ناشی از اجرای توسعه سیاسی، مثل تمام کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه در دنیا، در وضع خود تنها با یک رای، و شرکت در انتخاباتی چند، تغییر و تحول ایجاد کنند و...،
و این چنین است که در کنار حرکت اصلاح طلبان به این سمت، آنان همواره توانسته اند، با قرار دادن کشور در این مسیر درست اصلاح و تغییر، یعنی در جهت درست اجرای توسعه سیاسی، قطار اقتصاد را نیز در کوتاه مدت، به ریل صحیح خود باز گشت داده، و از این روست که بهترین عملکرد اقتصادی در دولت های اصلاح طلب، که از قضا درد توسعه سیاسی دارند، در کشور رخ داده است، و توسعه ایی همه جانبه را شاهد بودیم که خاص دولت های اصلاح طلب است، این توسعه همه جانبه در دولت های منتسب به اصولگرایان دیده نمی شود، که تنها حرف از معیشت و اقتصاد می زنند، و خر مراد خود را سوارند و می رانند، و متاسفانه در آخر نیز، به جای "اسب زین شده"، "خر لنگ" ی را و با پاهای شکسته و در هم، تحویل دولت بعدی می دهند.