هدیه ایی از یک دوست

این هم هدیه ایی از دوست و همکار سابقم در سفارت ج.ا.ایران در دهلی نو جناب آقای بهروز مهدینژاد که تلفنی از ایشان خبریگرفتم و خوشحال شد و این شعرش را که خود سرده اند به من هدیه کرد. هدیه ایی که از دل برخاست و لاجرم هم بر دل هم نشست لذا حفظش می کنم:  

ای هستی حیاتم، شکریست زین رفاقت           تحیتم آرزوست، هماره با سلامت

 تصویر: مقبره نصیر الدین همایون دومین پادشاه گورکانی هند در دهلی که در گسترش زبان فارسی در این کشور نقش اساسی داشتند. 

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در تلخ تر از زهر، بار دگر روزگار ...
خاموشی تلخ یک هنرمند آخرین باری که زنگ زد ۱۱ آبان ۱۴۰۳ بود. مشخصات کامل یادداشتی از مرا می خواست که...
- یک نظز اضافه کرد در تلخ تر از زهر، بار دگر روزگار ...
یک خاطره واقعی از دادگاه من و قاضی مرتضوی زنده یاد سید ابراهیم نبوی (طنزپرداز شهیر ایرانی) من در ...