استاد هنرمند جمشید سماواتیان، بزرگ مردی با طبعی بلند

چند قدمی که دوشادوش مردان اهل هنر بزنی و با خصوصیات شان آشنا شوی، آنان را عجوبه هایی می یابی که از حیرت انگشت به دهان می مانی، مردانی که در اوج نیاز چنان طبع بلندی را به نمایش می گذارند که متعجب از تربیتی می شوی که اینان بر نفس خود اعمال کرده اند و لگامی که بر خواسته های نفسانی خود زده اند تا روحشان به پرواز درآید و آثاری را خلق کنند که در عمقش غرق شوی؛ اینان بعضا دارای طبعی بلندند، به بلندای آسمانخراش های سر به فلک کشیده، و در مواجهه با آنان با خود می گویی اگر اینان انسانند، پس ما چی هستیم، مردانی با طبعی بزرگ به بزرگی آسمان ها، به بزرگی مردان بزرگ، که در زیر چرخ های خشن جامعه بی توجه به هنر و هنرمند له می شوند.

از راست به چپ استاد حسین صدری (هنرمند نقاش برجسته کشور و صاحب مقامات هنری ملی و جهانی) و همچنین استاد جمشید سماواتیان این عکس در دیدار از نمایشگاه ایشان توسط این جانب گرفته شد و پست صحنه تصویر آثار هنری استاد سماواتی قابل رویت است

امروز به اتفاق جناب استاد حسین صدری (از هنرمندان نقاش کشور که صاحب مدال های جهانی و کشوری در رشته نقاشی است) از نمایشگاه نقاشی استاد جمشید سماواتیان بازدیدی کردم و توفیق همنشینی با هنر و اهالی هنر نصیب گشت، که البته "قدر زر، زرگر شناسد، قدر گوهر، گوهری" و لذا ما کجا و جهان شگفت انگیز و عمیق و پر معنی هنر کجا، در قضاوت هنر و آنچه دیدیم، سخنانی بر زبان و یا دلم گذشت که ناشی از نامانوسی ام با هنر بود و بس؛

 نقاشی های این مرد بزرگ که گاه قطعه کاری بود مربوط به پنجاه سال قبل و یا پورتره ایی از مادر بزرگ و یا مادرش، تصویر فردی که دریچه مرگ را ناگهان به رویش گشاده اند و حیرت زده از آنچه در پس پنجره دیده به دنیای پس مرگ می نگرد و یا نقاشی های مینیاتوری که انگار از زیر کچ هایی بیرون کشیده شده که به هنگام حمله مسلمانان به ایران، بر دیواره های قصرها کشیدند تا فاتحان این نقش های حرام را نبینند و امروز هنرمندانی با هزار زحمت آنان را از زیر کچ ها بیرون کشیده اند و... مخدوش و پاره پاره و خسارت دیده و...

 تعدادی از نقاشی های استاد سماواتیان بر کچ و خاک در این نمایشگاه، انگار نقاشی های باستانی خسارت دیده از این دست را به خوبی و هنرمندانه به تصویر کشیده بود و... همین نقاشی ها مرا به هند برد، به شهر "اورنگ آباد" در ایالت "مهاراشترای" هند، به غارهای "اِجنتا" و "اِلورا" (1)، جایی که روزگاری مقر راهبان و یا مردان بزرگ بودا مسلک هند بوده است، شاید حوزه های علمیه آنان، یا عبادتگاه شان و... که مملو است از مجسمه ها و نقاشی هایی که بر دیوارها خلق شده اند؛

و با این که بودا و بوداییان را هزاره هاست از هند رانده اند ولی این آثار هنری بر جای مانده اند تا بگویند که اینجا روزگاری عرصه بودای بزرگ بوده است. بعد از دیدن این غارهای عظیم کنده شده در سنگ های سفت و سخت بود که فهمیدم هنر چقدر می تواند سخنان و پیام هایی را برای هزاره ها در خود نگهدارد و به نسل های آینده واگو نماید، در حالی که در زمان حال دیگر اثری از آن پیام و سخنان باستانی نیست. حقایقی را واگو کند که دیگر از یاد رفته است و در واقع به غیر از این سندِ هنری، سند دیگری وجود ندارد که واگو کننده حقایق باورنکردنی نسل های خالق این آثار باشد و...

آری افسوس باید خورد که این هنرمند عزیز کشورمان در سن 78 سالگی به حراج آثار خود اقدام کرده است، آن هم به قیمت های ناچیز، آن هم به دلیل نداشتن جا برای نگهداری و... (2) این درد را به که باید گفت، به قول یک بازدید کننده این نمایشگاه، این حرکت استاد سماواتیان در واقع اعتراضی است بدون صدا، پلاکارد و... به شرایطی که جامعه بر چنین هنرمندانی تحمیل می کند. به نظرم این یک خودزنی آشکار است و فریاد اعتراضی خاموش، که البته کسی آن را نمی شنود و اگر می شنود به روی خود هم نمی آورد و... و شاید جامعه می گوید بگذار خودزنی کند، مگر چی می شود؟!! اگر هنر و هنرمند نباشند کجای دنیا خش بر می دارد؟!! اصلا چه لزومی به هنر است و هنرمند؟!!

اما جای شگفتی است که مرد ساده پوشی چون این هنرمند که از دنیا چند لباس مندرس در تن دارد و چند اثر هنری ارزشمند که به حراجش گذاشته است، چنین انسان هایی که مجبور به حراج سرمایه زندگی اشان شده اند و آثاری که چون جان دوستش دارند و در توضیحاتش از این آثار این عشق موج می زند، چوب حراج به عشقش زده است ولی حتی در همین شرایط از وطن می گویند، از ماندن در آن و نرفتن از این خاک و خالی نکردن آن؟!! ماندن و کار کردن می گوید و با این همه بی مهری از مهر به آب و خاک می گوید و به ذکر اشتباه مردانی از این دست می پردازد که راه مهاجرت در پیش گرفته اند، چقدر بزرگند این مردانِ مرد و چه طبع والا و چه دل بخشنده ایی نسبت به جامعه خود دارند؟!!

استاد سماواتیان می گفت که از وزارت ارشاد گفته اند "نشان درجه یک هنر"ت آماده است، چرا نمی آیی بگیری؟!! نشانی که اگر کسی مفتخر به دریافتش شود مزایایی از جمله حقوق مختصر ماهانه ایی و... نصیبش می شود، آب باریکه ایی که کمک بسیار خوبی است، ولی استاد حسین صدری می گفت چون استاد سماواتیان گفت "من این حقوق را نمی گیرم، من هم اگرچه مفتخر به دریافت نشان درجه یک هنر شدم ولی بر خود حرام کردم که مواجبش را دریافت کنم." استاد سماواتیان می گفت وقتی از خانه خود بیرون می آیم جوانانی را در خیابان می بینم که به این وجوه از من محتاجترند پس بر من روا نیست که چنین پولی را در بود چنین افرادی بگیرم؛  و نگرفتم و...

واقعا انسان انگشت به دهان می ماند که این هنرمند بزرگ جایی از خود برای سکونت و نقاشی ندارد که آسوده از مسایل و مشکلات، به هنرش بپردازد، ولی بر خود گرفتن وجوهی از جیب چنین مردمی را حرام می کند؟!!  آفرین بر طبع بلند چنین رادمردان بزرگی که انسان در پیش پای مردانگی، طبع غنی و بزرگی اشان به خاک می افتد.

در مقابل چنین مردان بزرگی که از قضا به فراموشی هم سپرده شده اند، کسانی را می بینی که چون به بیت المال می رسند هر آنچه بتوانند می کنند و رقم های اختلاس و دزدی اشان رکوردهای تاریخی و جهانی می شکند و بیشرمانه سربلند وگردن فراز و مدعی در جامعه و مجامع عمومی اش می گردند و مترصد فرصتند تا باز دوباره بر گرده اسب قدرت و ثروت این مردم بنشنند و بتازانند؟!! اُف بر این ها و ناجوانمردی اشان و آفرین بر این ها که این چنین پاکند و بی ادعا.

1-   https://en.wikipedia.org/wiki/Ajanta_Caves   

2-  www.rashednews.com/news/42141   

 + نوشته شده در چهارشنبه دوازدهم اسفند ۱۳۹۴ ساعت 23:54 شماره پست: 898