یادداشت ها و دل نوشته های سفر زیارتی قم؛ سه شنبه 11/9/1393
باز هم سفری به قم و زیارت حضرت فاطمه معصومه (س) رقم خورد، جایی که دل به حضور و زیارتش کشش دارد و بعد از هر دیداری دوست دارم که باز برگردم و باز به دیدارش مشرف شوم، گاه حتی به نقل مکان به قم فکر می کنم و فراگیری علوم دینی، و درک فیض حضور در درس علمایی را دارم که خود را وقف دین خدا کرده اند و در این راه هیچ اجر و مزدی از کسی نمی خواهند، و در کنار آن البته لاجرم دیداری از مسجد جمکران که در خصوص این مسجد و سابقه و کیفیت ساخت آن و نحوه شکل گیری اش سوال ها و اما و اگرهای زیادی در ذهن دارم، و نام آن را که می شنوم، تداعی نوعی احساسِ سوء استفاده از احساساتِ خالصِ مردمی معتقد به حضرت ولی عصر (عج)، درست یا نادرست ذهنم را آزار می دهد. البته گاهی دل چیزی می گوید که در رد و یا قبول آن دلیلِ یقینی نداریم ولی باز به قبول آن هم نمی توانیم رضایت دهیم.
جایگاه امام زمان (عج) در اندیشه ی شیعه دوازده امامی بعنوان فرزند حضرت امام حسن عسکری (ع) که در کودکی و یا جوانی امامتِ امت محمدی (ص) و هدایت بشر را عهده دار شدند تا دوازدهمین امام در فرهنگ شیعه باشند و همچون معجزه یی بعد از هزار و دویست سال زنده باشند و منتظر خروج بر ظلم، بی عدالتی و فساد، تا دنیا را به مدار عدل و انصاف و حاکمیت زمین و زمینیان را به صالحان برگرداند و بشر مستضعف را از استضعاف خارج نمایند و... و این خود مطلبی جا افتاده است.
گذشته از احادیث و روایات عجیب و غریبی که پیرامون ظهور این منجی (عج) ذکر می شود که در خصوص صحت و سقم آن من نمی توانم نظر دهم، ولی اگر برخی از این احادیث را به معیار عقل خود کشیم، برخی را حتی واقعا وهن آن بزرگوار نیز خواهیم یافت، از جمله سخنانی که حکایت از انتقام کشی هایی دارد که به ایشان بعد از ظهور نسبت می دهند که من با شناختی که از این خاندان (ع) پیدا کرده ام بعید می دانم چنین انسان های متصل به خانه ی وحی با آن درجه از ایمان، انسانیت، کرامت، مهر، انسان دوستی، حتی دشمن دوستی و... دست به چنین اعمالی بزنند و با ظهور خود بخواهند عقده های چندین قرنه یِ خود را بیرون بریزند؛ و اصلا آنان را فاقد کینه و انتقام کشی می دانم و دل های پاک آنان را خالی از کینه دیگرانی از امت جّد خود و غیره می دانم که بعد از ظهور بخواهند آن را برون ریزی کند و شمشیرِ ذوالفقار را به کینه های عشیره یی و قبیله یی صدر اسلام و... بکشند و به انتقام کشی از کسانی بپردازند که در حق اجدادش ده ها قرن قبل ظلم روا داشتند، و به نظرم لزومی به طرح آن بعد از این همه سال هم از سوی ایشان نیست.
من این انسان های کریم را مُبرای از چنین اعمال و افکاری می دانم و اصلا آنان را از عقده ی انتقام و تفکر انتقام خالی می دانم، که مثلا قاتلین حسین (ع) و... را از آن دنیا به این دنیا منتقل کرده و انتقام قتلِ هزار و چهارصد سال قبل آنانی که به دنیای دیگر منتقل شده اند را در این دنیا بگیرند. اصلا این امام رئوف مبرای از چنین کینه یی هزار و چهارصد ساله می دانم و قلب مبارک ایشان را لایق حضور چنین تفکر و کینه هایی نمی دانم و... و اصولا این دنیایِ محدود توانایی محاسبه خسارت هیچ خونی را ندارد چه برسد به خون حضرت سیدالشهدا (ع) و خاندان و یاران پاکش که ارزش بالاتری دارد و چنانچه بنا به انتقام باشد، خداوند و بهشت و جهنم تدارک دیده اش در دستگاه خداوندی در جهان باقی بسیار بهتر از این دنیا ظرفیت انتقام کشی دارد و این گونه حساب کشی ها تنها در آنجا میسر است. چه این که قرن هاست شاکی و مُتِشاکی در جهان باقی و باهمند و لزومی به نماینده یی نیست که در این دنیا حاضر شود و حساب های گذشته و آبا و اجدای آن ها را در دنیا رسیدگی کند.
و همچنین برخی سخنان دیگر که نسبت به دیگرانی مطرح است؛ که منجی (عج) در مسجد النبی (ص) حضور می یابند و قبر آنان را می شکافند و... که واقعا این سخنان را ختی ظلمِ به قائم آل محمد (ص)، هدف، ماموریت و شخصیتش می دانم که این اعمال به ایشان منتسب کنیم که بیاید و مثل شقاوت پیشه ترین انسان های امروز که داعشی ها هستند که کاملا از تربیت و انسانیت اسلامی به دورند، قبر بشکافند، و مزار نابود کنند و بدنی را از قبر بیرون بکشند و... در حالی که این قبور از آنِ مسلمانانی است که از خواص و بزرگان آن جامعه ی اسلامی بودند و خصوصا این که پدر زن پیامبر و...بودند، که اگر حتی نبودند نیز در اسلام حرمت قبور انسان ها کاملا امری پذیرفته شده است و البته اگر مسلمان هم نبودیم، عقلانی است که اجساد و قبور انسان ها را حرمت داریم و نبش قبر حرمت دارد و کسی که اسلامی و یا انسانی فکر کند، به این عمل رضایت و مجوز نمی دهد.
حال چطور می تواند امام زمان (عج) خود حرمتی را بشکند که برای رفع چنین اعمالی ظهور خواهد کرد؟!! پاسخ آن را باید همان هایی بدهند که معتقدند ایشان با آمدنش دست به چنین اعمالی خواهد زد. این اعمال از هیچ کریمی بروز نمی کند، و اگر انسان بیمار روانی نباشد، هیچ عاقلی راضی به شکافتن قبر مرده یی، حتی از دشمنان خود هم نمی شود، که جسد بی دفاع او را را بیرون بکشد و مورد جسارت قرار دهد؛ چه برسد به ائمه (ع) که مجسمه تقوا، انسانیت و کرامتند.
این در حالی است که طبق آیه قرآن کریم، خداوند حتی پیامبر اسلام (ص) را نیز بشری مثل دیگر انسان ها و آفریده ایی، همچون آنان معرفی می کند و طبق این آیه بعد از قرن ها می توان پیش بینی کرد که جسدی از این معجزه خداوندی (ص) هم باقی نمانده، چه برسد به جسد کسانی که نه مدعی پیامبری و نه مدعی امامت و معصومیت بودند؛ و لذا بدن های آنان بعد از این همه خاک شده و آثاری از آن باقی نمانده است؛ که نعوذبالله (پناه می بریم برخدا) که حضرت منجی (عج) بیاید بیرون بکشد و...
پس پیراهه های بسته شده ی این چنینی را به شخصیت و عملکرد این کریم، امام، هادی، عالم، رئوف، جوانمرد، عالی در رفتار و کردار، مجسمه حُسن خُلق، متقی و پرهیزگار، مسلمان و معتقد و... خود مسایلی است که من اعتقادی بدان ندارم و او را در رفتار و کردار و تفکر به سانِ نبی مکرم اسلام (ص)، مجسمه حُسن خُلق و مهر رافت، و چون علی مرتضی (ص) مظهر تقوا و عدالت، و چون حسن مجتبی (ع) مظهر زیبایی و حُسن و صلح و صفا، و چون حسین (ع) مظهر شجاعت و مهر و عطوفت به دشمن، و چون سجاد (ع) مظهر عبادت و بندگی، و چون باقر (ع) و صادق (ع) مظهر علم و منطق در گفتار و اعمال و... می دانم که اگر در سیره و روش زندگی این ائمه هدی (ع) مطالعه کنیم، هیچ کدام از این ائمه بزرگوار (ع) کینه توز و انتقام گر نبوده اند و در تاریخ زندگی آنان قبری شکافته نشد، و انسانی زنده حتی از دشمنان شان مورد بی مهری آنان قرار نگرفته که آخرین شان یعنی مهدی (عج) بر روشی غیر از آنان عمل کند. مُنتَغِم اصلی که ظرفیت و توان این کار را دارد را تنها خدا می دانم که هم علم و احاطه به حدود ظلم و تناسب مجازات آن را دارد و هم لوازم و قدرت و ظرفیت آن را. که اگر ظلمی هم از ناحیه ظالمی بر مظلومی رفته باشد، یا حق الله است که ما مسول رسیدگی به آن نیستیم و اگر حق الناس باشد که باز جرمی عمومی نیست و به اشخاص ظلم رفته بر می گردد و فکر نمی کنم، امام زمان (عج) برای رسیدگی به حقوق شخصی و خاندانی خود بخواهد ظهوری این چنینی داشته باشند.
و اصولا امام زمان (عج) را مبرای از بسیاری از اقداماتی می دانم که به نام مبارک ایشان بعد از ظهور ثبت شده است و برخی از این ها منجمله در مسایلی که در بالا گفته شد، از اذهان مملو از کینه یِ متراکم شده شیعیانی می تواند ساطع شود که قرن ها در محرومیت و ظلم با درد خود شب را روز و روز را شب کرده و راهی برای خالی کردن عقده های خود نیافته اند.
متاسفانه تصویری از که از آن معجزه یِ خداوندی و مجسمه حُسن خُلق محمدی (عج) بعضا ترسیم می شود به خون ریزی (پناه بر خدا) سفاک و اسرافگر در این راه می ماند که برای انتقام از خون های ریخته شده از اجدادش و حقوق پایمال شده از آنان و... می آید تا حق آنان را به آنان باز ستاند و یا آنان را به حکمرانی خلقِ خدا باز گرداند و... و طوری در این خصوص سخن گفته می شود که انگار ائمه ما درد حکومت کردن داشته اند و در این آرزو مانده و محروم شده اند و باید بازگردند و دوباره حکومت کنند تا این عقده اشان نعوذبالله تسکین یابد؟!! حال آنکه ائمه ما عقده حکمرانی نداشتند و بلکه حریص بر هدایت بشر بودند و خود را بیشتر بر هدایت سزاوارتر می دانستند تا بر حکومت؛ که آنان ادامه حرکت انبیا هستند که انبیا به غیر از داوود و سلیمان (ع) و یوسف (ع) اکثر قریب به اتفاق پیام آور و هادی بودند تا حاکم و حکم گذار دنیایی.
حال این به صحت باید نزدیک تر باید باشد که این منجی (عج) در ادامه کار جدش نبی مکرم اسلام (ص) برای هدایت بشر آمده باشد، او نباید مُقلد دل های مملو از هوای نفس انتقام کش انسانی دانست، بلکه او مُقلد جّد (ص) خود است که وقتی با قدرت بر دشمنِ غدار، لجوج و خسارت بار خود یعنی ابوسفیان در فتح مکه غلبه می کند، خانه ی همان دشمن را در عین قدرت، جای امن اعلام می کند و شعار مسلمین آن روز را که سر می دادند "امروز روز انتقام است" را به شعار "امروز روز رحمت است"، تغییر دادند، در حالی که به صورت طبیعی باید آنروز روز انتقام می بود و حد اقل ایشان انتقام مرگ خدیجه (س) همسر بزرگوارش را که در سختی شعب ابی طالب از دستش داد و یا قتل و شکافتن سینه ی حمزه (س) عمویش را که در جنگ احد توسط همسر ابوسفیان به او جسارت شد و... را می گرفت و دیگران هم انتقام قتل و شکنجه یاسر و سمیه (ره) و... را از قریش بدخوی شهر مکه می گرفتند و خانه هایشان را در پاسخ به غارتی که ده سال قبل از آنان کرده بودند، غارت می کردند و... ولی هیچ کدامش را این رسول رحمت راضی نشد و خوش به سعادت بوسفیانیان که دشمنانی از این دست داشتند که در رحمت و بخشش و کرم سرآمد انسان و انسانیتند. در حالی که بوسفیانیان جنگ ها علیه آنان برپا کرده بودند و... ولی این خاندان و اسلام مبرای از چنین اعمالی شد و چشم بر تمام آن بدی ها بست و انسانیت را بعد از غلبه به چشم جهانیان آورد و چشم ها خیره از چنین خلق و خوی پسندیده یی شد و شاید برای اولین بار در تاریخ تاخت و تازهای شبه جزیره ی عربستان، مغلوب غارت ناموسی و مال نشد و طعم بخشش و کرامت را در اوج اقتدار چشید و باز هم خوش بحال چنین مغلوبینی که چنین غلبه گرانی را بر خود مسلط می دیدند.
و از امام زمان هم بعد از غلبه انتظاری غیر از این بر مغلوبین نیست که او مظهر اسلامی است که رسولش محمد (ص) است هم با او همژن است و هم با او هم کیش و هم ماموریت و... و این اسلام اموی، زبیری، عباسی، وهابی، داعشی و.. است که می تواند با تکیه بر هوای نفس شیطانی بعد از غلبه این چنین خون از مسلمانان و یا انسان های دیگر ادیان مغلوب بریزد که به او بگویند در قتل اسراف کرده است و نه اسلام محمدی (ص) با سکان داری فرزند فاطمه (س) و علی (ع) که در خُلق و خَلق با جدش (ص) قرینه است، که او نیز باقی مانده از همین خاندان است که باید بیاید و آب رفته را به جویی برگرداند. ژن انتقام و انتقام جویی و کینه و کینه جویی در این نسل از آل ابراهیم (ع) نیست، اگرچه در آل یعقوب (ع) دیده شده است.
از این گونه سخنان که بگذریم زیارت حضرت معصومه (س)، خواهر بزرگوار حضرت رضا (ع) و فضای معنوی حرمش و علم جاری بر حول مکانش، بر دل رنج دیده انسان مرحمی است و تسکینت می دهد، زیرا او نوید حضور نسلی از انسان ها را می دهد که به تو می گویند غم مدار که در میان این همه ظالم ما هستیم و کشتی نجاتی که بر این ظلم و جهل برنتابیم و ما دیگر از زمره چاپلوسان قدرت فائقه زمانه نیستیم و بر ظلم معترضیم و بر خیر فعال و بر خُلق اَحسن و علم و معرفت سرآمد. زنی از خاندان امامت که عاشقانه از مدینه النبی (ص) به قصد الحاق به برادر از خانواده جدا افتاده اش، راهی مرو مرکز حکومت مامون عباسی شد، ولی در قم عمرش به پایان رسید و همانجاست که به برکت حضورش چراغ محفل علم روشن است و به مرکز علم و پژوهش دینی تبدیل گردیده است.
و همین علم و پژوهشی که توسط انسان های آزاد به انجام می رسد، می توان اسلام واقعی را از زیر خاکستر و لحافی از جهل، خرافه و پیرایه برهاند؛ که اگر علم و منطق و عقل را از ادیان بگیریم، تبدیل به مجموعه یی از اعمالی کور و بی منطق می شوند که تنها برای تخدیر و در خواب بردن انسان ها مفید است. دین خالی از منطق و علم و پژوهش های آزادانه، به وسیله ای در دست اربابان معابد تبدیل می شود تا انسان ها را به هر سو که خواستند بکشند، و همه یِ انسانیت، آزادگی و کرامت آنان را به مسلخ خواست های شیطانی و دنیایی خود برده و قربانیِ خود کنند.
امروز و حتی بعد از قرن ها که از ظهور اسلامِ متکی به وحی، تعقل، تفکر و سیره پاک نبی مکرم اسلام (ص) می گذرد، همچنان علمای بزرگی در علمِ دین در مسایل بسیار زیادِ دنیای ما غور کرده و شجاعت نظریه پردازی کرده و می کنند و البته نیز برخی شان به هدف و سیبل جاهلانِ در رِدایِ دین جا کرده تبدیل می شوند و سال ها درد تبعید و فرار از آنان را بر خود هموار کرده و یا بعضا به جوخه ها دارِ جهالت ناشی از احکامِ به ظاهر اسلامی سپرده می شوند، ولی باز نبرد بین طرفداران اتکا به تعقل و تفکر و افرادی که عقل و تفکر را به کناری نهاده اند، جریان دارد و هنوز بازار تکفیر و منزوی کردن نظریات جدید علمی سکه است.
این در حالیست، که یکی از موارد که دین را از خطر باتلاق تعفن و ایستایی مردابی اش حفظ می کند، انسان های آزاده ای هستند که در بازار دین دچار روزمرگی نشده و اسیر جوسازان زمانه نمی شوند و سدها و پیله های تنیده شده را می شکافند و آن می کنند و می گویند که آنرا درست یافته اند. گویند آیت الله قاضی طباطبایی به غروب ما شیعیان در ماه رمضان معتقد نبوده است و مثل اهل سنت همزمان با غروب آفتاب در کنار سماور خود ابتدا چایی می نوشید و روزه خود را افطار می کرد و سپس به کار تدریس خود ادامه می داد. این عالم دین مقهور رسم زمانه خود نشد و نگفت این رسم اهل سنت است و ما باید از آنان جدا باشیم و به گونه ی خود عمل کنیم، بلکه ایشان آنچه را درست تشخیص می داد، فارغ از جو موجود، به انجامش اهتمام داشت. این همان آزادگی است که از یک حقبینِ اهلِ علم انتظار است.
امروز شاید مهمترین و پسندیده ترین وظیفه محققین و نخبگان بخش دین در شهر های نجف، قم و... این باشد که با پژوهش و تحقیق در جوانب دین، انسان و خدا، اولا علم آن را به روز کرده و ثانیا آن علم را از پیرایه های بسته به آن نجات دهند، مسایلی که در قرون متمادی اسلامی توسط این همه تاریخ مستور، فرهنگ عرب و هزار فاکتور موثر دیگر، ممکن است بر دین اضافه شده و یا با آن آلوده شده باشد.
البته از بین خیل عظیم روندگان امر دین و هر امر دیگری تنها عهده یی هستندکه به مراحلی از این ماموریت می رسند و بسیاری تبدیل به انسان هایی می شوند که تنها می توانند به خیل انسان های دیگر بپیوندند و به رتق و فتق امور دنیایی از جمله برقراری جمعه و جماعت، دفن وکفن اموات، وعظ و خطابه و... بپردازد. آن چیزی که اهل علم را در ردیف انبیاء قرار می دهد همین صاحب علم شدن و در اثر پژوهش سره از ناسره جدا کردن است. اگرچه نقش گیری این قشر از مردم در جامعه آنقدر گسترده شده که به محض اینکه سخن از اسلامی کردن جایی به میان می آید، انگار این واژه با حضور آنان در آن شغل هم یکی انگاشته می شود. مثلا می بینی که رییس یک دانشگاه را فورا یکی از آنها می گمارند و... در حالی که عقل حکم می کند که هرکسی در جای خود قرار گیرد و... دانشگاه به دانشگاهیان و حوزه به حوزویان وا بگذاریم، حداقل در مدیریت آن.
از اشتباهاتی که توسط آنان صورت می گیرد که بگذریم، ولی باید قبول کرد که بخش عمده یی از علمِ دین در حوزه های علمیه جریان دارد و درست و یا غلط به همین قشر محدود شده و به محض این که امری دینی روی می دهد، اولین چیزی که به ذهن انسان متبادر می شود این که به فردی با عبا و ردایی بلند و عمامه یی بر سر مراجعه شود. این در حالی است که یک نسل قبل همه ی مردان این شهر را دستاری بر سر و لباسی بلند بر تن بود.
از آن همه مردان عبا و ردا بر تن، و دستار بر سر، امروز تنها اینان باقی مانده اند که بر این دستار و لباس های بلند وفادار مانده اند. امروز آن پیراهن های بلند تا روی زانو، کوتاه شده و خود را به روی ناف ها رسانده اند و سرها برهنه شده اند و آن حرکت بی ادبی و ناشی از عدم تربیت در آن موقع (بیرون آمدن از منزل، بدون سرپوش)، به عرفِ رایج امروز تبدیل شده است. شاید آن روزها دین هم همچون همین لباس های بلند و دستار در بین مردم شایع تر بود ولی با تخصصی شدن علوم، انگار علم دین هم از جامعه جمع و جور شده و امروز محدود و محصور در اقلیتی که روحانی اشان می نامیم؛ و آنان شده اند اهلِ دین و لابد دیگران اهلِ دنیا، آنان شده اند روحانی و لابد بقیه جسمانی و...
در حالی که مطلوب ترین حالت این است که دین و علوم دین در بین مردم پخش باشد و تنها عده یی علاقه مند و نخبه در این خصوص بدنه قشر اهلِ علمِ آن را تشکیل می دادند و امور جماعات، دفن و کفن، عقد و نکاح، امر به معروف و نهی از منکر، وعظ و خطابه و... به عهده خود مردم قرار می گرفت و بدین ترتیب از عدد کثیر اهل روح، کاسته و به درجه روحانیت اکثریتِ مردم افزوده می شود؛ و بدین ترتیب از عدد کثیر و بی کیفیت آنان نیز کاسته و به کیفیت و تاثیر گذاری جمعِ باقی مانده افزوده می شد، این در مورد برخی جوامع دیگر از جمله جامعه پزشکان و... هم صدق می کند که بهداشت که در بین مردم شایع شد از ضرورت این جمع کاسته و تنها اقلیتی می ماندند که به قلیل مشلکلات و بیماری های حاد و پیشبرد علم پزشکی می پرداختند.
باید صاحب و مروج دین خود مردم باشند و محقق و پژوهش گرِ آن علمای دین. چه قدر خوب بود که خانواده ها به قدر لازمی بر احکام دین آگاه بودند و بر هر مسجد و منبری صاحبی اختصاصی نبود و هر روز یکی از اهالی نمازگذار مساجد امامتِ جماعت خود را به عهده می گرفتند و آگاهی از بین آنان متناسب با مسایل اهل محل مساله یی مطرح و گفته می شد و مواعظ لازمِ روزگار را خود می کردند و با درگیر شدن مردم، دین از کناری در زندگی مردم، توسط خود آنان به متن زندگی اشان می آمد و به این ترتیب جماعت زیادی متولی لازم نبود که امروز معضلات خود را دارند و هزینه های زیادی را به جامعه تحمیل می کنند. این شیوه ی اهل سنت که حتی اگر دو نفر در جایی جماعتی تشکیل دهند، یکی جلو می ایستد و دیگری بر او اقتدا می کند و نیازی به امام جماعت همراه از جماعت اهل دین ندارد، مزیتی است که در فرهنگ آنان است و چون ما نیستند که هر جمعی از ما به سویی حرکت کرد، به همراه دیگر ملزومات سفر، امام جماعتی نیز لازم داریم که با ما همراه شود.
چندی پیش عکسی را از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس دیدم که نظافت چی یک مجتمع تجاری با همان لباس های متحد الشکل نظافتچی ها جلو ایستاده بود و تجار آن مجتمع تجاری با لباس ها فاخر پشت این عمله ی خود به جماعتِ نماز ایستاده بودند، که لابد او را در دین و تقوا و... از خود اولی دیده بودند. این نشان می دهد که امر دین به رتبه ی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... بستگی ندارد، بستگی به معیارهای دیگری دارد. گذشته از نمازهای عیدین و یا جمعه که به نظر می رسد ساز وکار دیگری دارد، باید به شرایطی از فرهنگ سازی برسیم که مساجد و امامت آن به اهل محل واگذار تا از بین خودشان انتخاب کنند و بجای تشکیل یک سیستم متمرکز با امامان جماعت منصوب از نهادهای خاص، این فرهنگ ترویج شود که امامت مسجد نَصبی نباشد و بلکه کَسبی و مطابق با تقوا و... و به انتخاب مامومین هر محل باشد.
اما انگار داریم به سمتی می رویم که "همه چیز به عهده ی کاروان است" طنزی رایج، که همیشه در طنز رگه هایی از حقیقت هم هست، که روزی از رهسپاری به حج را پرسیدند چرا در این سفر معنوی حتی نماز را هم به کناری نهاده ای، گفت این قراردادی است بین ما و سازمان حج و زیارت، که در این سفر "همه چیز به عهده ی کاروان است". خطر واگذاری همه چیز به کاروان امروز ما را تهدید می کند، که ممکن است در صورت غارت و اضمحلال کاروان در این سفر، دینِ کاروانیان و حتی نمازشان هم به غارت رود.
اولی شاید این باشد که هیچ چیز از امور دینی با کاروان نباشد و تنها کاروان تدارک و تجهیز کننده باشد و دین و اعتقاد ما با خودمان باشد و در وجودمان که کسی را یارای تاراج آن نگردد. علمِ احکام و اعمال با ما باشد که خود دفن و کفن، جماعت و عقد و نکاح، حج و قربانی و.... را خود بدانیم و به انجام رسانیم و این مسایل به قشر خاصی محدود نشود، که اگر حتی جنازه یی داشتیم منتظر شخصی با لباس بلند و دستاری بر سر بمانیم که بیاید حروف را از مخرج ادا کند و ما هم دست ها بر بغل قفل کرده کاری از دست مان در نبودش بر نیاید. امروز شرایطی پیش آمده است که اگر از چنین قشری نباشند، همه چیز تعطیل است چون صاحب آن نیست. دستگاه صاحب دینی ما، که هرچه زمان می گذرد وسیع تر می شوند و شرایطی به سمتی می رود که دین، صاحب پیدا می کند و تنها به صاحبان آن مربوط می شود، و همین خطری است که دین و ما را تهدید می کند، و آن زمانی است که دین که در وجود آدمی باید باشد، محدود به صاحبان آن شود و از جمع مردم به جمع خاصی منتقل و محدود شود.
جمکران با یک خواب و یا رویای (صادقانه و یا غیرصادقانه، که خدا می داند) آغاز شد و در طول تاریخ خود موافقین و مخالفینی داشته است برخی به آن قایل بودند و برخی نه، برخی عاشق آن و برخی بی تفاوت به آن و یا حتی مخالف. گویند که مرجع بزرگ شیعه یعنی آیت الله بروجردی (ره) آنقدر با آن مخالف بودند که زمانی می خواست عمله هایی را استخدام و برای تخریب آن اعزام نمایند، و یا این که گویند امام خمینی (ره) و... هیچ گاه به زیارت آن نرفتند و حتما به آن قایل نبودند، که نرفتند زیرا تکیه کلام ایشان حضرت ولی عصر ارواحنا له فدا بود. در این بین هم هستند انسان های که به آن اعتقاد دارند و به قول آن خانمِ زائرِ جمکران هر هفته دوبار در روزی خاص از هفته به زیارتش می آیند و گاها هم شنیده شده که هیات هایی حتی به زیارت حضرت معصومه (س) و قم هم نمی روند و مستقیم جمکران می روند و آن را ترک و به مقصد باز می گردند.
امروزه از خارج کشور هم برای زیارتِ جمکران می آیند در تبلیغات تورهای هندی از اعزام به عتبات عالیات ایران، عراق و سوریه سخن به میان آمده و در این میان از کربلا، دمشق، جمکران تبلیغ می شوند؛ امروز جمکران خیلی جا افتاده است و درمیان سرها برای خود سَری است. تصاویری که از تلویزیون از جمکران پخش می شود نشان می دهد که مکانی بسیار بزرگ با محوطه سازی ها و مناره ها و صحن های خود تنه به تنه مسجد پیامبر در مدینه النبی (ص) می زند.
اما در میان عدم اعتقاد به جمکران در بین اشخاص مهمی مثل آیت الله بروجردی (ره) و یا امام خمینی (ره)، هستند سرانی که بدان سخت معتقدند از جمله محرم امسال (5/8/1393) آقای غلامرضا زاده امام جماعت مسجد الزهرا (س) در سخنرانی خود در این مسجد ضمن توضیح کارگشایی امام زمان (عج) و اهمیت ایشان در زندگی ما، از قول یکی از خواص مرتبط با آیت الله سید علی خامنه ای (رهبری انقلاب) عنوان داشتند، که ایشان خود از زبان رهبری شنیده و از قول آیت الله خامنه ای، عنوان داشت که هر موقع در مسایل کشوری و تصمیم گیری به بن بست می رسند و راهی به ذهنشان نمی رسد که چه تصمیمی بگیرند، نصف شب محافظان خود را از خواب بیدار می کنند و بعد از عذر خواهی از آنان، راهی جمکران می شوند و مسایل را خود شخصا با امام زمان (عج) مطرح کرده و می گویند که عقل من دیگر به جایی قد نمی دهد و کمک کن، و خواهان هدایت می شوند.
خلاصه این که امروز دیگر جمکران به یک دستگاه عظیم زیارتی تبدیل شده است، اما تاقبل از این که جمکران به این جایگاه فعلی دست یابد، یعنی حدود ده الی پانزده سال قبل، مهمترین مکان منتسب به این امام (عج) سرداب سامرا بود که محل زیارت بود اما اکنون جمکران می رود که جایگاه خاصی را آن خود کند و دارد به عنوان جایگاه منتسب به امام زمان جا افتاده است.
البته این طبیعی است که ما انسان ها، دیده و ظاهر را بر ندیده و غایب ترجیح می دهیم و گویا فرزند غیب شده (عج) حضرت عسکری (ع)، بی هیچ مرقد و بارگاه و جایی خاص، زیاد نمی تواند محبوب دل ما و مطبوع به طبع ما باشد. اجداد ما هم طبق طبع خداجوی فطری خود، خداجو بودند ولی چون با آن سطح عقل و شعور خود خدا را به چشم ظاهر ندیدند، به چشم دل اکتفا نکردند و مجسمه هایی از او ساخته و شروع به رجوع به آن، به جای خالق خود کردند. ما می خواهیم با ولی امر خود (عج) زندگی کنیم و گویا ترجیح می دهیم که او را در جا و مکانی خاص مجسم کنیم، تا به او مراجعه داشته باشیم؛ جایی که در آن حضور یابیم و با او سخن گوییم. در حالی که این "غایب از نظر" را همچون خورشیدی پشت ابر می دانیم که نورش در همه جا اما غیر مستقیم، هست لیکن با این حال به این همه جا بودنش انگار یقین نداریم و باید جایی باشد که خدمت او شریفیاب شویم و این که اشهد انک تسمع کلامی و ترد سلامی و... یقین نداریم، و در حالی که او را همچون خداوند حاضر و ناظر بر اجتماع انسان ها می دانیم که او ولیِّ ناظر و در امور ما بسیار فعال است و پرونده ما را در شب قدر به ایشان عرضه می کنند و.. خلاصه رابطه یی بین ما و حجت خدا، که در ردیف همان رابطه بین خَلق و خالق یعنی با او سخن می گوییم و از او کمک می خواهیم و به قول حافظ (ره) "ما به او محتاج بودیم و او به ما مشتاق بود". لذا به رغم اعتقادات شیعه که او را قادر به همه ی این امور می بیند، انگار باید جایی باشد که به او متعلق باشد او را لامکان نمی توانیم تاب بیاوریم و می خواهیم ایشان هم صاحب مکان و زمانی باشد که همان دروازه یی شود بین ما و او؛ و شاید جمکران همین نقش را می خواهد برای ما داشته باشد.
آری در این حال و هوا بودم که ساعت به یک بعد از ظهر نزدیک شد و باید حرکت می کردیم باید دوباره پا به سفری می گذاشتیم که هم مشتاق به آن بودم و هم با قسمتی از آن مساله دار و سوال های بسیاری در این مورد داشتم و دارم در بدبینانه ترین حالت آن را نوعی انحراف و سو استفاده از احساسات مردم می بینم. سو استفاده از اعتقاد این مردم به حضرت ولی عصر (عج) لذا اندیشه ام به راهی می رود و جسم به جایی دیگر. باران رحمت الهی که هم که این روزها با آمدنش مردم را شاد کرده است نم نم رحمتش بر ما زمینیان در حال نزول است. بین راه هم پمپ بنزین ها به مجتمع های بین راهی خوبی با فروشگاه ها و با امکاناتی مناسب تبدیل شده اند که این الگوگیری خوبی است، اما اگرچه پمپ بنزین ها تمیزند ولی پمپ های گازوییل بسیار کثیف و انگار جماعت راننده ی ما هنوز مثل جماعت بنزین زن به این نتیجه نرسیده اند که این مایع ارزشمندِ واجد انرژیِ به حرکت در آورنده یِ چرخ حمل و نقل را نباید بر زمین ریخت و کف پمپ گازوییلی که ما رفتیم کثیف و آلوده به مواد ریخته شده بود که برای خلاصی از آن لایه یی از شن را بر آن ریخته بودند که این خود بر بدترکیبی محل افزوده بود که فضایی آزار دهنده از آلودگی و بی توجهی را به رخ انسان می کشد.
این ایستادن ها و معطلی بیشتر برای افراد تاخیر دار در کاروان، کم کم دارد ما را از رسیدن به نماز مغرب در حرم حضرت معصومه (س) باز می دارد و رسیدن به آن را در ابهام فرو می برد ولی بالاخره رسیدیم و کاروان دارمان اعلام می کند که تا ساعت هفت و نیم فرصت دارید که در حرم حضرت معصومه (س) بمانید و زیارت و... را به انجام رسانید و بعد از نماز مغرب و عشا، این جا را به سوی جمکران ترک خواهیم کرد؛ ما موقعی رسیدیم که رکعت اول را امام جماعت مسجد تازه ساز حرم حضرت معصومه در سمت قبله خوانده بود؛ در حالی که نمی دانم امامِ جماعت این نماز کیست، در ذهنم آرزو می کنم که خدا کند امامِش باز همان آیت الله سعیدی باشد که مدعی شده بود آیت الله خامنه ای هنگام تولد به جای گریه یِ نوزادی، فریادِ یا علی (ع) سر داده است، و در دو جمعه قبل که به قم آمدیم نماز جمعه را در حرم او خواند؛ که ایشان با این کار خود نه تنها وجهه یِ خود را خراب کرد و بلکه وجهه کسی که مدعی معجزه در تولدش شده بود. نماز مغرب به پایان می رسد مسجد تقریبا دارد پر می شود و بین نماز مغرب و عشا مُکبّر اعلام می کند که نماز عشا به امامت آیت الله شبیری زنجانی اقامه خواهد شد، پس احتمالا نماز مغرب هم با آن سجده ها و رکوع های طولانی اش به امامت ایشان بوده است. این آیت الله رکوع و سجودهای طولانی دارد که گاه انسانی که با نماز او آشنا نباشد که البته من هم نبودم، فکر می کند مکبر خواب مانده و الله اکبر نشست و برخاست را اعلام نمی کند. ولی صد حیف که میکروفن به این امام نداده بودند که صدای قرائت اذکار ایشان را در نمازش بشنویم و همچون نماز های ظهر و عصر، هنگام ذکر امامِ این نماز مسجد در سکوت بود، کاش نماز را با صدای این آیت الله حس می کردیم.
نماز مغرب و عشا که تمام شد زیارت حضرت معصومه کار بعدی است که با طوافی و عرض سلامی به خاندان نبوت (س) انجام می گیرد و در حالی که سعی دارم دل را روانه روح بزرگوار آن کریمه اهل بیت (س) و صاحب این روضه نمایم و دست و لبم از بوسیدن در و دیوار مبراست، کاری که سال هاست به کناری نهاده ام، ولی هنوز هم کم و بیش دیده می شود. به نظرم بهترین کار در این مکان ها سعی در ارتباط با این معنویت نهفته در این گونه اماکن و ارواح پاکِ در آن خفته است. باید دل را روانه ی آنان و ارواح پاکشان کرد و جسم را آغشته ی به کارهایی نکرد (بوسیدن در و دیوار) که نه زیبنده مومن است و نه متناسب با بهداشت. بجای بوسیدن در و دیوار می توان در هنر به کار رفته در ساخت آن لذت بصری برد و بر دست های هنرمندِ سازنده اش آفرین گفت و البته این همه زرق و برق هنر به کار رفته نباید تو را از هدفت که کسب فیض معنوی است دور دارد.
در مسیر تشرف به سمت زیارت قبر آن حضرت، سنگ نوشته های از قبورِ علمای بزرگ و مراجع جلیل القدر که سال های عمر خود را وقف دین کرده اند توجه ات را به خود جلب می کند، آیات عظام تقلید و علمایی همچون منتظری، بهجت، شهید محلاتی، شهید مطهری، آیت الله پسندیده برادر حضرت امام خمینی (ره)، شهید صدر، داماد امام (ره) و... این مکان گنجینه یی است از ابدان علمایی در خور که عمری را برای اسلام، شیعه و علم تلاش و صرف کرده اند و امروز بی دفاع و بی هیچ گونه تحرکی در زیر پای زایرین این حرم آرمیده اند تا منتظر روز نُشور باشند و اجر کار خود را دریافت دارند. آنان که کارشان علم بود، زعامت حوزه ها و کلاس های درسی که برخی چون امام خمینی (ره) را پرورش دادند که نهضتی بزرگ را در آستانه قرن بیست و یکم رهبری کرد که آثار آن جهانی و در حد تحول بشر بود و البته ناگفته نماند که برخی از آنان نیز برون داد هایی مثل شیخ علی تهرانی داشتند که در زمان جنگ صدای او را از رادیو صدام می شنیدیم و به طرز بدی با جبهه ی مبارزه با صدام که از ناحیه بسیجی های مظلوم و سربازان پاکباخته ی این مرز و بوم شکل گرفته بود و با آن وحشیِ غدارِ بعثی در مبارزه بودند، مقابله می کرد و به زعم خود جبهه ی ایران را در برابر آن وحشیِ بعثی تضعیف می کرد. نمی دانم او الان کجاست و صدا و سیما هم در بین خیانت کاران به این کشور هیچ اسمی از او نمی برد و اگرچه برنامه های جنگ در این رسانه به مناسبت و بی مناسبت به وفور یافت می شود، از این عالمِ دین که هوای نفس او را به مبارزه با سربازان وطنش کشانده بود، سخنی نمی شنویم.
زیارت که تمام شد به مسجد بالاسر همانجا که قبر آیت الله بروجری به صورت اوریب در کنار خود دارد (قبور مراجع دیگر این طرف علیرغم این قبر صاف هستند و این نشان از نقص در قبله سنجی است و یا ...) رفتم که در آن مسجد هم نماز تمام شده بود ولی پیش نمازش رو به جمعیت روی صندلی قرار گرفته بود و عده یی هم در صفت منتظر سخن با ایشان بودند و یکی یکی به اینکار اقدام می کردند و چند لحظه یی با ایشان سخن می گفتند، جلو رفتم دیدم قیافه اش آشناست کمی که فکر کردم احساس کردم آیت الله امینی (امام جمعه سابق قم) باشد و همین طور هم بود و من این صحنه را چند لحظه یی زیر نظر قرار دادم، ایشان با یک آرامش و متانت خاص علیرغم کهولت سن و قاعدتا بی حوصلگی های مقتضی این سن، به سخنان آنان گوش فرا می داد و گاها هم مطلبی را در پاسخ می گفت، از همه برایم جالبتر این بود که ایشان در مقابل دستبوسی کردن آنان مقاومت می کرد و اجازه نمی دادند که مراجعین دست ایشان را ببوسند، سنت تنفرآمیز شرقی که انسان از دیدن چنان صحنه هایی ناراحت می شود، چرا که گرچه دستبوس ممکن است بدین عمل راغب و واقعا هم راضی باشد، ولی این انتظار از دست بوسی شونده است، که به این کار اجازه ندهد، خصوصا این که دستبوسی شونده از اهل علم باشد باید و کرامت و قدر مومن را نزد خداوند بداند که باید مانع از آن شود و اجازه ندهد کرامت بندگان خدا با این کار خدشه دار شود، البته اهالی سرزمین قدرت به این کار ممکن است راضی و راغب هم باشند و آن را نشانه یِ خوبی از تسلط خود ببینند، ولی این برای اهالی سرزمین علم و وارستگی مناسب نیست؛ که خوشبختانه آیت الله امینی از این کار جلوگیری می کردند و باز انسان حسرت می خورد که چنین بزرگانی اکنون به کناری رفته اند و جایشان را کسانی همچون آیت الله سعیدی گرفته اند که چنان سخنانی از آنان ساطع می شود.
زمان حضور رو به پایان است باید به سمت جمکران برویم جایی که از آخرین حضورم در آن، مربوط است به سال ها قبل و برایم جالب است که در این سال ها چه تغییراتی در آن حاصل شده. ساعت از هشت شب گذشته در اتوبان ها شهر قم را با چهره ی جدیدش که آپارتمان سازی ها و مجتمع های مسکونیِ در حال ساخت آن، سخن از تغییرات در آن می دهد، پشت سر می گذاریم و به سوی جمکران رهسپاریم، در حالی که زیر پل های مونوریل در حال ساخت آن عبور کرده ایم و این شکل جدید حمل و نقل در داخل کشورمان شاید برای اولین بار است و به نظرم، این هم از پروژه هایی نیست که سرانجام خوبی داشته باشد که این صنعت در ایران هرگز سابقه یی ندارد و برای بومی کردن آن کشور باید هزینه های گزافی را متحمل گردد و بهتر بود همان سیستم مترو را همچون تهران، شیراز، مشهد و... در قم هم اجرا می کردند که لااقل در چند شهر این کشور در حال اجرا و برقرار است و بومی کردن آن به علت زیادی مشتریانش در شهرهای دیگر کشور به صرفه تر است.
حاشیه اتوبان بین قم و جمکران هم مملو از فروشگاه های سوهان محمد، حاج حسین و... اصلی و غیر اصلی است که نشان از مشتریان زیاد آنان دارد و این که بین قم و جمکران کاروان ها در رفته و آمدند و قم و جمکران دارند به هم پیوند می خورند و دیگر تنها زیارت حضرت معصومه (س) نیست، بلکه زیارت قم و جمکران با هم شده اند. در حالی که تقریبا پانزده سال قبل سخن چندانی از جمکران نبود و این تنها زیارت حضرت معصومه (س) بود که مطرح بود؛ ولی امروز دیگر جمکران در حال پیشی گرفتن از قم و حضرت معصومه اش (س) است و کثرت اتومبیل های پارک شده در اطراف جمکران و مناره های ساخته شده به سبک سعودی ها در مسجدالحرام و مسجدالنبی (ص) در مقابل کنبد و دو مناره سابق مسجد جمکران که با کاشی کاری سنتی ایرانی خود در میان دو مناره بزرگ و هفت مناره کوچک تر به سبک سعودی ها، از چرخش های جدید سخن می راند و محوطه بزرگ این مسجد گویا از نهضت جدیدی در انحراف اذهان شیعیان به سمت تفکر و منش جدیدی سخن می گوید که البته باید اضافه کرد که جمعیت خارق العاده یی را هم به خود جذب کرده و جمعیت حاضر در جمکران امروز بسیار بیشتر از جمعیتی است که در حرم حضرت معصومه (س) به هنگام نماز مغرب و عشا دیدم.
انسان هایی که در این سرمای صحن مسجد ایستاده اند و رو به قبله به دعای توسل به ائمه (ره) مشغولند، ورود ما هم با توسل به حضرت رضا (ع) مصادف است و مداح مسجد نیز شروع به روضه خوانی از آن امام رئوف کرده و جمعیت هم منقلب شده و گریه و زاری در بین زوار به وفور یافت می شود عده ای در صحن ایستاده، خانواده هایی زیرانداز انداخته و دور هم نشسته اند و سه سرباز با لباس نظامی که جوانانی بین نوزده تا بیست و یک سال هستند چهار زانو روی زمین نشسته و شانه های هر سه در حال لرزش از گریه است و صحنه عجیبی که انگار جمعی مُضطّر را در یک جا جمع کرده و شدیدا مشغول استغاصه اند. این جا انگار جمعی نیازمند به گدایی آمده اند و برای دست یابی به مقصود سخت زار می زنند و گاهی هق هق می کنند و دست به آسمان دارند.
گاهی فردی را می بینی که در میان صحن در حالی که بادی سرد می وزد، که ایستادن و بی تحرکی را هم مشکل می کند، روی سنگ های سرد آن به سجده رفته و بی حرکت مانده و با خدای خود و یا حضرت ولی عصر (عج) راز و نیاز دارد. تغییرات جمکران در این پانزده ساله آنقدر شدید است که قابل مقایسه با قبل نیست و تنها از گذشته، مسجد و دو مناره کاشی کاری شده قبلی را دارد و بقیه تماما در همین سال های چند ساخته شده است، که چشم ها را خیره می کند، پشت کنبد اصلی از باب الانبیا که وارد می شوی نگهبانی مردم را زن و مرد می کند و زنان را به درب دیگری راهنمایی می کند و همین هم مورد اعتراض کسانی است که نمی خواهند از همسران خود جدا شوند و راه های طولانی را برای رسیدن به مسجد طی کنند. از میان این افراد متوقف مانده بر این دربِ ورودی مردی به دیگری از مبالغ کلانی سخن می گوید که در این مسجد هزینه شده است و می گوید، در حالی مردم این کشور در فقر دست و پا می زنند و این همه مشکل اقتصادی دارند، ببین این ها چه پول هایی از این مردم در این مکان ها هزینه می کنند و... و گذشته از درستی و یا نادرستی این سخنان، البته هزینه های چنین بناهای عظیمی سر از ده ها میلیارد می زند و چنین پروژه هایی باید به جیبی بزرگ متصل باشد و... تا بیابانی را تبدیل به چنین پروژه ی عظیمی کرد. از سمت صحن وارد مسجد می شوم مسجد مملو از نماز گذارانی است که ایستاده و تسبیح به دست نماز خاص این مسجد را می خوانند که به آن نماز امام زمان (عج) می گویند و تعدد اذکارش تسبیح بدستت می کند. در ورودی صحن نیز کرسی برقرار و به سوالات شرعی پاسخ می گویند در مسجد زیر گنبد اصلی که خواندن نماز به علت تراکم جمعیت مناسب نیست، به صحن سمت راستش می روم آنجا نیز نسبتا از جمعیت پر است و بر دیوارش هر دو یا سه متر نوشته است "گفتگوی صمیمی" و البته تنها زیر یکی از این تابلو ها دو سه نفری حول و حوش طلبه یی نشسته و به سخن مشغولند.
ذهنم درگیر چاه جمکران است و با خود می گویم که شاید بعد از این همه سال و تغییرات فکری و... دیگر چاه جمکران از موضوعیت افتاده باشد و احتمالا آن را برچیده اند، و لذا بعد از خواندن نماز به یکی از خادمین مسجد مراجعه کرده و سراغ آن را از او گرفتم که در عین ناباوری گفت برقرار است و از همین درب (روبروی باب الانبیا) که بیرون بروی، پشت کنبد اصلی قرار دارد. با این پاسخ مطمئن شدم که در این خصوص هم تغییری نداشته و گردانندگان این مکان و به همان تفکرات سابقند، و آن چاهِ نامه بر همچنان پابرجاست. از روی کنجکاوی به سوی چاه مذکور روانه شدم، آری چاه هست و نامه ها در آن سرازیرند. کیوسکی هم به فروش اوراق عریضه نویسی مشغول است و فکر کنم هر پنچ و یا ده ورقه ی عریضه نویسی که فرم چاپی به اندازه نیم برگ A4 است و متنی هم بر آن چاپ شده به قیمت پانصد تومان عرضه می شود. این جا هم زنانه و مردانه اش کرده اند و هواکشی فلزی همچون دودکش فلزی مجتمع های مسکونی که متصل به موتورخانه ی آن است به ارتفاع حدود یک متر از زمین بالا آمده و دهانه سی در سی سانتی متری آن، محلی است که شما می توانید نامه ها را به زیر زمینی بفرستید که لابد امام زمان (عج) آن نامه ها را دریافت خواهند کرد و از مراد و خواسته های نامه نگاران مطلع خواهند شد و یا به شکایتی رسیدگی خواهند کرد. در قسمت آقایان ده نفری مشغول نوشتنند و در قسمت خانم ها هم که به همین کیفیت وروی خاص نامه ها به درون چاه دارد، بیست نفری حضور دارند و جالب این که اکثر افراد حاضر شده در این مکان جوان ها هستند.
این شاید به این دلیل است که امروزه جوانان بیشترین مشکل را در جامعه ما دارند که از بیکاری، عدم امکان ازدواج و... رنج بسیاری می برند و در زیر چرخ های تصمیمات ما بزرگترها در حال له شدنند. این جا بود که به نظرم رسید شاید این بهترین جایی باشد که مقام رهبری و یا هر صاحب قدرت کلی می تواند با مطالعه این عریضه ها با نوع و تنوع مشکل مردم خود آگاه شوند و در سکانداری این کشتی از آن کمک گیرند؛ که در این جا دیگر گزارش دهنده خود مردمند و مشکل از دهان آن ها مستقیما ابراز می شود، البته نمی دانم عریضه نویسان این چاه شماره موبایل خود را هم در عریضه ها می نویسند یا خیر ولی حداقل در نقطه اولیه با مشکل این مردم می توان آگاه شد، البته مشکلات آنان مثل روز روشن است و نیاز به چنین مراجعه کردن هایی نیست.
وقتی خداوند از رگ گردن مان به ما نزدیک تر است و در حالی که او خود در قرآن دستور می دهد که مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را، چرا باید چنین مکان هایی به صورت رسمی از سوی نهاد دین اجازه فعالیت داشته باشد و موید بخشی از اهل علم باشد که در قم رکاب علم اسلامی را در دست دارند. اصلا این برایم بسیار سوال انگیز است که چرا باید به امام زمان (عج) نامه نوشت و در چاهی انداخت و این ولی خدا را روانه چاه کرد که به درد بندگان خدا در آنجا رسیدگی کند. حال آنکه ما معتقد به اشهد انک تسمع کلامی و... هستیم و نیاز به ای اقدامات نیست.
می توان حداقل مردم را به مسجد جمکران خواند و به آنان گفت که نیاز به فرستادن امام زمان (عج) در چاه نیست و آنان می توانند خواست های خود را در قالب دعا به هر زبانی با گرفتن دست ها به سوی خداوند باری تعالی عنوان دارند و او بر شنیدن آن درخواست ها بسیار فعال و مشتاق است و اگر می خواهند واسطه ای هم بگیرند کافی است در مسجد بنشینند و امام خود را مورد خطاب قرار دهند و... اما صد افسوس که چاه برقرار است و هنوز متولیان امر به شبهه ناک بودن این عمل نرسیده و یا اگر رسیده اند شجاعت ابرازش را ندارند و...
طبق اعتقاد ما شیعیان امام زمان (عج) را خداوند برای تحقق وعده ی حاکمیت حق بر زمین از بیش از 1200 سال قبل زنده نگهداشته و ایشان منتظر فرمان ظهور از حضرت حق هستند و بر حال ما ناظرند. البته من از میزان وسعتِ دخل و یا تصرف امور توسط ایشان در زمان غیبت اطلاعی ندارم و این موضوع هم همچون روایات کیفیت و زمان ظهور ایشان نامشخص است. از قطعیات در این خصوص می توان به وجود ایشان و ماموریت اصلی او که اقامه عدل و حق است می توان اشاره کرد و بیشترِ ماجرا در هاله ای از روایات مستور است.
باید منتظر ظهور ایشان بود اما بهتر است تا قبل از ظهور چشم و گوش خود را باز کنیم تا اسیر این و آن نشویم؛ و عقل، وحی، علم و سنت را به خدمت گرفت تا گرفتار بازارهای برپا شده توسط این و آن نشویم که در این چندین قرن، ده ها نفر مدعی ظهور شده اند و یا خود را مهدی (عج) معرفی کرده اند و یا مدعی ملاقات با ایشان شده اند که خود آن حضرت ظاهرا این مسایل را پیش بینی کرده و به کذب این ادعا ها متذکر شده اند. تدبر در قرآن و آیات خداوندی و همچنین راه و روش رسول گرامی اسلام و ائمه معصومین و اولیا و صالحان و خصوصا مطالعه ی تاریخ آنان از منابع دست اول موجود و تفکر در جایگاه انسان، خدا، هدف خلقت، راه و رسم سعادت، و خصوصا این که سعادت اصلا چیست و... می تواند ما را از اسارت فرصت طلبانِ منحرف در این راه نجات دهد؛ در غیر این صورت گرفتار شدن به چشم های بسته و گوش های ناشنوا در اثر تکیه بر سنت های رایج از جلمه نظام مریدی و مرادی می تواند و با وانهادن تفکر، تعقل و مطالعه، ما را ملعبه ی دست های اهلِ بازاری مبتلا کند که اهل آن در غارت داشته ها و امکانات به ودیعه گذاشته شده توسط خداوند به ما، از جمله کرامت، آزادی، تفکر، دینمداری و در نهایت جان و مال ما بسیار حریص و توانایند.
مهمترین مساله ایی که از ناحیه جمکران و امثالهم ما شیعیان و فرهنگ شیعه را تهدید می کند این که اکنون بیش یکهزار سال است که امام زمان (عج) ظهور نکرده اند و معلوم هم نیست که خداوند چه موقع نظرشان بر ظهور ایشان (عج) قرار خواهد گرفت و در این بین چه تعداد افراد همچون آقای "حسن مثله جمکرانی" و... هم مدعی مراجعه امام زمان (عج) به ایشان برای انجام کاری خواهند شد. کاری که احتمال بروز آن هر لحظه و در هر مکانی وجود دارد و بعد از هر ادعایی هم کافی است که این ادعایِ مدعی به تایید چند و یا یک روحانی با نفوذ هم برسد و پول بزرگی هم در کنارش قرار گیرد و جمکران دیگری شکل گیرد و دهکده یی و یا مکانی دیگر همچون جمکران به قبله یی برای مراجعه ی مردمی تبدیل شود، به صورت طبیعی این آرزوی هر محله ای است که این چنین به قطبِ گردشگری، مذهبی، اقتصادی و... تبدیل شود و... در هر زمانی کاملا احتمال تکرار جمکران هست و این بستگی به ما شیعیان دارد که چقدر اجازه دهیم این اماکن به اماکن دیگرمان اضافه شود.
+ نوشته شده در شنبه پانزدهم آذر 1393ساعت 8:9 PM توسط سید مصطفی مصطفوی
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: لحظه نگار و یا سفر نگاشت
- تاریخ ایجاد در 22 خرداد 1395
- بازدید: 3802