بی ایمانی پاکدینان، نشست موبدان در آتشکده استخر پارس

سکوتی سهمگین فضای هشت گوش آتشکده استخر پارس [1] را تحت فشار شدیدی قرار داده است و همین سکوت فضای استرس زایی را می سازد که بر سنگینی جوّ مجمع بزرگان می افزاید، و در این بین تنها "تِریک تریک" ناشی از سوختن کُنده های چوب ناب زردآلو [2] که با جهش جرغه های آتش همراه است، گهگاه سکوت نیایشگاه آتش مقدس را در هم می شکنند و در این سکوت، این شعله هایند که در آتشدانی در مرکز آتشکده شعله می کشند و مردانه و مغرورانه به آسمان قد می کشند و انگار شعله های آتش مقدس نیز از حکم ممنوعیت دیدن اشعه های خورشید توسط شعله های مقدس آتشدان توسط کاهنان معبد به تنگ آمده و سرحال و قبراق ترین موجود معبدند [3] که هجوم می کنند و آزادانه در فضای وهم آلود آتشکده در هوا در رقصند؛ اما گویا شعله ها نیز از "سوختن و ساختن" ها خسته شده اند، و کنگره معبد را نشانه رفته اند تا شاید راهی به بیرون از آتشکده یافته، خود را از فضای سنگین معبد و این حکم ظالمانه خلاصی دهند و در این راه به روزنه های سقف آتشکده چشم امید بسته اند.

اینجا و در مٌلک پارس همه در خدمت شعله هایند تا قدرتمندانه و شاداب شعله کِشند، اما حد آنان را در فضایی دور از اشعه های خورشید جهانتاب قرار داده اند، و به همین دلیل انگار شعله ها هم با همه وجود از آتشدان و آتشگاه و آتشکده خسته و فراریند. خوراک آتشدان معبد آنقدر زیاد شده است که آتشدانی که با چوب های نذری معتقدان به آتش مقدس برپا بود، اکنون هدایای پاکدینان دیگر تنها بخش اندکی از چوب ناب لایق سوختن در آتشکده بزرگ را تامین می کند، از این رو اهل آتش دست بدامن خزانه کاخ نشینان پرسپولیس و گاه تیسپون شده اند تا بتوانند شعله ها را همچنان غران در آتشدانِ آتشکده، حفظ و حراست و مستدام دارند؛ تجار ابریشم نیز نیز به طمع جلب نظر بیش از پیش ایزد توانا و در پرتو تجارت پر سود خود، به وفور پارچه های رزبفت تقدیم آتشکده و اهل آتش می کنند، تا بر رونق بازارشان که از بندر "ونیز" در ایتالیا تا حدود دربار خاقان چین را شامل می شود، بیفزاید.

 تحفه هایی ارزشمند و زیبا که یا جامه هایی بر تن سنگین معبد می شوند تا سنگ های سیاه از دوده آتشکده را بپوشانده، و دل پرستشگران و نیایشگران را امیدوار بر آتش مقدس و جلب و جَلا دهد و از سنگی و سفتی دیوارها و سیاهی دودهای نشسته بر آن آزار نبینند و لطافت را جایگزین سختی و دود کنند، و یا تن پوش هایی بر تن موبدانِ معابد می شود، تا نمودی از شوکت خداوندگارِ غنی معبدیان باشند؛ از این سبب است که تحفه های ارزشمند تجار بزرگ و متعدد هم نمی توانند صرف تهیه چوب های گرانقدر و لایق سوختن در آتشکده شوند. و سیل هدایا نیز دردی از هزینه های آتشدانِ پرخرج معبد را درمان نمی کند.

آهن هدیه شده از سوی تجار آهن و فولاد نیز یا به حلقه های تزیینی لبه های آتشدان از آهنی می شود که همراه شعله ها، سرخ و گداخته شوند، تا دسترسی به آتشدان را غیر ممکن نموده، و در پرتو آتشدان شعله های داغ، آهن یکدست و گداخته گردد که تلالو آتش را در خود نشان دهد و همنوا با شعله ها، گرمی بازار آتش و اهل آتش را دوچندان کنند؛ و یا این آهن به درب های بزرگ و محکمی تبدیل می شوند که حافظ ثروت معبد و معبدیان شوند، تا از دست و دید نیایشگران آتشکده به دور ماند.

این روزها خوراک، تنپوش، جیره و مواجب موبدان پرشمار آتشکده ها نیز سر به فلک کشیده و هدایای متنوع و سیل آسای حاجتمندان بیشمار دوره جنگ و خشکسالی که چون سیل راهی ورودی های آتشکده اند، تا سخاوتمندانه ببخشند، تا هم بخشیده شوند و هم شامل لطف خدای آتشکده گردند، نیز گرچه بخشی از مسایل مالی معبد را حل می کند، ولی مشکل همچنان باقی است، اما این هدایا هم در گردابی چنین بزرگ غرق می شود، تا باز چرخ آتشکده در گِل بماند و آواز بخشش بیشتر و بیشتر برای خدای معبد، از سوی موبدان همواره روانه مردمی شود که از فرط مشکل به آتش سوزان مقدس معبد رو کرده اند، از این حاجتمندان عده ایی ساعت ها به خوانش متون مقدس گات ها و اوستا مشغولند و عده ایی نیز در میان دو دست خود فرو رفته و با ایزد خود سخن می گویند، اما واقعیت این که نه آنان مشکلی از مسایل خود حل شده می یابند و نه آتشکده از سیل نذورات آنان سیر می شود.

غنایم جنگی سهم آتشکده نیز از سوی سربازان پاکباز خسروانی صادقانه و مخلصانه، بی کم و کاست و بلکه بیشتر از حد و از بهترین نوعش به معبد پرداخت می شود، تا اُورمزد بزرگ هم نظر خود را از سر لشکریان بر ندارد و پیروزی ها دچار وقفه و رکود نشوند؛ موقوفه های آتشکده نیز دایم در خدمتند و ثروت و سود را روانه آتشکده می کنند، و هر روز هم به واسطه هدایای کوچک و بزرگ پارسیان معتقد از نوع فقیر و غنی، که بر تعدادشان افزوده می شود، بدین امید که آتش مقدس همچنان زبانه کشد و آیین زرتشت که تبلور و بُرُوزَش امروز در آتش مقدس خلاصه می شود، دچار خدشه و خلل نشود، تا مبادا نظر لطف ایزد یکتا از خاک پاک آیینان پارس بر نگردد و دچار خسران نشوند، همه در خدمت آتش و آتشکده اند تا پایه های آن مبادا دچار لرزه ایی شود. اما با تمام نگرانی ها و دست و سر بخدمت بودن مردم پاک آیین، لشکریان، دربار خسرو و موبدان و معبدیان پر شمار حافظ آتش مقدس، همچنان استرس و نگرانی موج می زند، تا مبادا در روند آتش و آتشگاه دچار نقص و نقصان شوند، تو گویا اورمزد بزرگ همه را خلق کرده است تا در خدمت آتش مقدس باشند.

امروز نیز موبد موبدان در جایگاه رفیع خود در صدر مجلس و پشت به آتشگاه و رو به سمت نیایشگران بر آتش مقدس نشسته و با غرور خاصی که در وجود خود حس می کند به جماعت موبدان پرشمار معبد استخر پارس و معابد دیگری می نگرد که در صفی منظم بر درگاه بزرگ موبد خود خاضعانه ایستاده اند و منتظر کلام اویند تا مطابق میلش کسی و یا کسانی را بنوازد و یا بتازد، و ببینند امروز چه موضوعی را هدف تشریح و توضیح خود قرار خواهد داد. موبدان دست بر سینه ها به احترامش ایستاده اند و می خواهند بر خاک پای موبد موبدان که بر کرسی والای معبد نشسته، بوسه زنند، زیرا او را سایه ایزد بر زمین می دانند و چشم پارسیان و خسرو اشان به اوست، تا در پیشگاه اهورامزدا دعای خیر خود را شامل آنان کند تا هم رستگاری و هم گشایشی در زندگی خود به واسطه اش درک نمایند.

در حالی که در سوی دیگر آتشکده مردمی بسیار در هیاهوی راز و نیاز در آستانه آتشگاه آتش مقدس غرقند، اینجا در این سوی آتشکده موبدان گردهم آورده شده اند تا از دلایل خلل در اعتقادات پارسیان نسبت به آتش و آتشکده و اهل آتش گفته و شنیده شود، اما گرچه مجلس تبادل نظر است، و باید کسی سکوت را بشکند تا سخن روند آغاز گیرد و وارد بحث اصلی شوند، ولی کسی را جراتی نیست تا پیش از موبد موبدان سخن آغاز کند، همه در این محفلِ بزرگان به خوبی و به تجربه آموخته اند که سکوت و اطاعت بهترین راهبرد برای ماندن در حلقه موبدان است، وگرنه پُرگویان در سلسله مراتب دستگاه آتش و آتشگاه، سیاست شده و از دور خارج خواهند شد تا باقی عمرشان را در ذلت و در خارج از حلقه ی موثرین اصلی بدور از اثر بگذرانند، و زندگی اشان در گوشه های خانه های خود به دور از چشم پاکدینان ختم شود.

جای پیران پرگوی از این دست را نیز در حلقه موبدان، جوانان جویای نامی می گیرند که افتخارشان تنها حضور در حلقه موبدِ موبدان است و این حضور را برای خود بزرگترین منتی می دانند که تا به حال در یافته اند و بدان بسیار خرسند، شکرگزار و وفادارند. اما در اجتماع امروز هستند کسانی که دل در گرو آتشکده و عزتش دارند و دل هاشان جوش می زند تا کاری کنند و چیزی بگویند و حتی به قیمت از دست دادن جامه و حضور در حلقه، تا شاید معبد را از وضع موجود برهانند و تکانی در وجدان و درون حلقه ناپیدای مرکز ایجاد کنند که به خود آید و تغییری در خود دهند. اما معبد و معبدیان نیک می دانند که امید به این تغییر مثل آرزویی بلند است، که دست نایافتنی می نماید، با این حال هنوز موبدانی یافت م شوند که به دوران طلایی آتشکده فکر می کنند و حضور در آن شرایط را دست یافتنی دانسته، و می گویند کافیست، موبد موبدان تکانی بخود دهد و از این وضع خود را برهاند، زیرا آب از سرچشمه گل آلود است.

بالاخره موبد جوان معبد آذرگشسپ [4] که معبدش محفل نیایش جنگآوران پاکدین پارسی است، به نمایندگی از موبدان آتشکده شهرهای بزرگ پارس چون صد دروازه، تیسپون، آذربایجان، سیستان، بلخ، آنسوی آمودریا و... اذن سخن گرفت و سخنان خود را که به آمار در آورده بود، شروع به بیان کرد که چرا نشسته اید که معابد ما بر پایه هدایا می چرخید و اکنون اگر سکه های سرازیر شده از دربار و خزانه شاهی نباشد، در کار معبد خلل بزرگی ایجاد خواهد شد و... و این نشان می دهد که پارسیان به ایزدیان و آتش مقدس خود بی توجه شده اند و آتشکده را مورد بی مهری خود قرار داده اند، و او که بعد از سخن به تفصیل در این جلسه، فضای آن را می دید که دیگر گنجایش شنیدن سیاه نمایی هایش را  ندارد، سخنان خود را به این جمله تمام کرد که گویا هرچه می گذرد اورمزد یکتا در بین پاکدینان ارزش و اعتبار خویش را از دست می دهد و نشانه آن نیز بی مهری پاکدینان به امشاسپندان و معبدیان است.

 

 

ناگهان موبد آتشکده آذربرزین ‌مهر از ریوند خراسان که ردای بلندی برتن و دستاری بر سر داشت و ریش سپیدش نشان از سال ها تجربه و خرد بر چهره اش بود، خارج از سیکل تشکیل این جلسات بلند شد و گفت: آن روز که پاکدینان پارسی خود معابد را با هدایای خود تغذیه می کردند، آنروز خوراک آتشدان معبد یک خروار هیزم بود، نه اکنون که صد خروار چوب زردآلوی ناب در آن ریخته می شود و طعمه آتش مقدس می شود؛ آنروز بلندی شعله ها ملاک نبود، بلکه روشن ماندن چراغ معبد تمام تلاش موبدان را شامل می شد؛ و کمی اگر به عقب برگردیم پدرانمان آتش را نماد عزت آتشکده و خداوند آن نمی دانستند، بلکه آتش را هدیه خداوند و وسیله گرم شدن شان می دانستند و به زنده نگهداشتنش همت می کردند، تا این فروغ زندگی بخش زنده بماند و سرما را از سر پارسیان دور کند، اما امروز انگار آتشکده می خواهد تمام باغ های زردآلوی پارس را برای عزت خود بسوزاند و جلال ایزد بزرگ را ما در شعله های غران آتش می بینیم. زبانه های آتش، عزت آتشکده نیست بلکه روشنی و گرمی آن است که پاکدینان را جذب خود می کند.

در این هنگام موبد جوانی که سکانداری آتشکده بزرگ آذرفرنبغ [5] را که مخصوص موبدان است، عهده دار شده و در تمام مدت سخنرانی موبد آتشکده آذربرزین ‌مهر واکنش جملات آن پیر خردمند را در چهره موبدِ موبدان معبد استخر پارس تحت نظر داشت و آتش عصبانیت را در چهره موبد موبدان تماشا می کرد، انگار در خود ماموریت دید که پاسخی در خور از زبان موبد موبدان به سخنان موبد آتشکده آذربرزین مهر داده باشد لذا پرخاش جویانه بلند شد و گفت؛ آتش مهمترین نماد پاکدینان است و باید در معبد زبانه کشد تا دل پاکدینان بدان گرم و سلحشوران بجنگند و تجار تجارت کنند و میوه ها فراوانی یابد و خشکسالی از سر مردمان مان دور شود، باعث تعجب است که موبد بزرگی چون شما این الفبای مرام پاکدینان را نفهمیده و یا نخواستید که درک کنید. شما هم نگران باغ های زردآلو نباشید که اُرمزد بزرگ خود برای گردش کار خدمتگذاران خود در آتشکده فعال است، که باغ ها را آنقدر فراخ آفرید که چوب آتشدان معابدش تا ابد تامین گردد. ما نیز باید در اعتقادات خود سستی را به کناری نهاده و استوار و سرسختانه باشیم، تا کار پاکدینی و پاک دینان در گِل نمانده و خسران زده نشویم.

 

 

بعد از این سخن، همه می دانستند که این پاسخ دندان شکن از زبان این موبد جوان چه جوشش مهری در دل موبد موبدان که ساکت و آرام به کلام این جوان دل می داد ایجاد خواهد کرد، و به محض این که موبد پیر آتشکده آذربرزین ‌مهر شروع به صحبت کرد که این همه چوب زردآلوی ناب نه از برکت نظر ایزد بزرگ به آتشکده، که ناشی از خشکسالی است که باغات پارسیان را به خشکی کشانده، و اینک در وفور صدها خرواری چوب برای معبد قرار داریم و... هنوز این پیر سالخورده سخن بسیار برای گفتن داشت که موبد موبدان به میان آمد و گفت، انتظار ما این است که موبدان در آیین خود محکم باشند و دست ایزدیار اورمزد بزرگ را بر سر آتشکده ها ببینند و شک نکنند که آتشیان در زیر توجه او هست که نفس می کشند. ما باید آتش مقدس را به گوشه گوشه این سرزمین پاک گسترش دهیم و بیم نداشته باشیم که کار معابد لنگ شود که ایمان مستحکم اقتضا می کند که محکم قدم برداشت.

موبد آتشکده بردسوره از بخارا نیز در این میان برخاست و گفت چندی است که آتش جنگ های پی در پی و خشکسالی، پارسیان پاکدین را به وضع بدی انداخته، اما ناگفته نماند که نعمت فراوانی هم در پی داشته است، و از جمله این که سیل خروشان پاکدینان متوجه آتشکده ها شده اند و هر روز نیز بر تعداد مراجعین افزوده می شود، و به واقع این جنگ و خشکسالی را ایزد بزرگ انگار برای عظمت آتشکده های حامل آتش مقدس خود مقدر ساخت تا بار دیگر دل های مردم پاکدین را متوجه و نیایشگاه های خود کند.

 

 

موبد آتشکده آذر شبدر شهر بلخ هم به میان آمد و گفت، هجوم مردم پاکدین به معابد را نباید تعبیر به خیر کرد که این موسم خشم ایزد است و نظرها سوی آتشگاه جلب شده است ولی اگر بارانی ببارد که زمین های حاصلخیز پارس را سیراب کند پاکدینان متوجه کار خواهند شد و باز نظرها از آتش مقدس به سوی خاک انداخته شده و بلای خانمان سوز غفلت فراگیر خواهد شد.

موبد آتشکده شاهپور در قسطنطنیه [6] نیز حکایت ظهور مزدک را متذکر شد که نظر پاکدینان را به سوی خود جلب کرده و آتشکده و دربار را به چالش انداخته است، تا انبارهای معابد و کاخ ها باز شده و در دوره خشکسالی غله ها را بین نیازمندان تقسیم کنند، او چنین سخنی را فتنه ایی بزرگ از سوی مزدک برای دربار خسروانی و آتشکده ها ارزیابی کرده و خواهان فکری بکر به حال این انحراف از سیستم تنظیم شده هزاران ساله شد. او گفت که اموال معابد و جیره لشکریان ایزد بزرگ نباید به باد فنا داده شود و از لزوم هماهنگی آتشکده و کاخ پرسپولیس برای غلبه بر این انحراف سخن گفت.

موبد موبدان که به آمدن بحث در روند طبیعی خود خرسند بود و از این که سخنان موبدی همچون موبد آتشکده آذربرزین ‌مهر توسط دیگر حاضرین ادامه نیافته است، خوشحال به نظر می رسید، سری به علامت تایید تکان داد و گفت، امروز ایزد بزرگ موبدانی در کنار آتش مقدس خود دارد که حدود و ثغور آیین پاکدینی را به خوبی درک می کنند و من نیز به این نوید بزرگ ایزدی امیدوارم، و آینده را روشن تر از هر زمانی می بینم. این نشان از رشد جوانان برومند طبقه مقدس اهل آتش دارد که امروز پایه های آتشکده ها بر شانه های آنان قرار گرفته و کاروان پاکدینی به خوبی پیش خواهد رفت. و این نوید را نیز داد که به زودی با خسرو کاخ تیسپون برای زیارت آتش مقدس، پای برهنه به آتشکده خواهد آمد و هدایای ارزشمندی نیز نثار آن خواهد نمود و در این حضور برای رفع فتنه مزدک هم مذاکره خواهد شد تا رخنه ایی در نظام طبقات و بروز خواسته های نابجای طبقاتی ایجاد نشود و این نظام مقدس کهن همچنان راهبر راه سعادت پارسیان باشد. او همچنین نوید داد که نقش مقدس آتشکده را بر سکه های شاهی نقش خواهند بست تا این نقش مقدس در جیب پاکدینان همیشه همراه شان باشد و باعث خیر و برکت آنان و آتشکده شود.

 

 

موبد موبدان اظهار امیدواری کرد که چهار تاقی های آتشدان مقدس در جای جای خاک پارس قوت و حضور یابند و آیین آتش در قلب های پاکدینان زبانه کشد، با این سخن نشست موبدان پایان یافت و موبدان آتشکده های آناهیتا [7] ، نوشیجان (ملایر)، نیاسر [8] ، باکو [9]، آذرنوش [10] ، آذرشب [11] ، مرند، سیروان [12] ، اردشیر [13] ، دارابگرد [14] ، پوران [15] ، کرکویه [16] ، بارنوا، سرده (تفت)، سراب ذهاب [17] ، آذرباد (تبریز)، آذرجو، خوار [18] ، خورموج، درب مهر گوهر و مهربان (سپاهان)، کازرون، نطنز، آتشکوه نیمه‌ور، خورهه، کرمان، آشتیان، بازه حور (خراسان)، اندبیل (خلخال)، ابیانه، قومس، یزد، و... مجال صحبت نیافته و سر در گروه های چند نفره خود کرده و به بحث های غیر رسمی پرداختند.

 

 

[1] -  تمدن استخر به دوران هخامنشیان مرتبط است امّا ممکن است پیش از دوران هخامنشیان و مادها در این محدوده اقوام و قبایل ایرانی ساکن بوده باشند سرزمین پارس پیش از استقرار قبایل آریایی پارس موطن مردمان قدیم ایران یعنی انشان بوده است.

[2] - در بازدیدی که از آتشکده هم میهنان مهاجر زرتشتیان ایرانی در بمبیی داشتم دوست هم میهن ما که در این دیدار توضیح می داد، از کنده های زردآلو گفت که آتش مقدس از آن در این آتشکده زنده بود می گفت.

[3] - با گذر زمان و به تدریج در دین زرتشت مقرر می‌شود که آفتاب بر آتش نتابد.

[4] - در تکاب

[5] - آتشکده ایی در روستای کاریان از توابع جویم لارستان

[6] - در ساحل خليج قسطنطنيه روم پس از اينکه شاهنشاه شاپور پسر اردشير پسر بابک وارد شد آن را ساخت و تا دوران خلفاي اسلامي نيز پا برجا بود .

[7] - آناهيد يکي از چهار عنصر مقدس آب و آتش و هوا و خاک است . در معني مي توان گفت که پاک و با عفت و با تقوي است که ارمنيان درست آن را تلفظ ميکنند . اين زيارتگاه پس از آذرگشسب از بزرگ ترين مکانهاي باستاني و مقدس ايران بوده است که از دوره شاهنشاهي اشکاني ( پارتيان ) باقي مانده است . در شهر کنگاور در مسير کرمانشاهان قرار دارد . ستون ها و پلکان اين معبد هنوز پس از بيش از 2000 سال باقي و مستحکم است . اين مکان در شهر کردنشين ايران بوده است و در نزد کردان آريايي داراي احترام خاصي مي باشد کردستان ايران و منطقه اورامان آن يکي از مشهور ترين مناطق اصيل ايران است که هنوز بسياري زرتشتي دارد و به زبان پهلوي سخن مي گويند . ريشه زبان کردي امروزي نيز پهلوي باستاني ايران است . پير شهريار يا پير شاليار از افراد مشهور هورامان کردستان است که وي موبدي زرتشتي بود و چند کتاب از وي بر جاي مانده است . ابن فقيه در کتاب مشهور البلدان نوشته است : هيچ ستوني شگفت انگيز تر از ستونهاي معبد آناهيتا کنگاور نيست .

[8] - اين آتشکده توسط شاهنشاه اردشير بابکان ساخت شده است طول و عرض آن 14 متر در 14 متر مي باشد . اين بنا پس از يورش تازيان ويران شد ولي سپس توسط مردم بازسازي گشته است و امروز تقريبا سالم مي باشد و همه ساله بازديد کننده هاي زيادي از سراسر ايران به اين مکان مي روند . نياسر در 35 کيلومتري شمال غربي شهر کاشان قرار دارد و در منطقه اي کوهستاني در ارتفاعات کرکس مي باشد . چشمه اي باستاني به نام چشمه اسکندر نيز در آنجا قرار دارد . در نياسر غاري که متعلق به دوره پارتيان بوده است نيز وجود دارد . به احتمال قوي اين غار معبد ميترايي بوده است که امروزه از مکانهاي ديدني اين شهر مي باشد.

[9] - آتشکده اي بزرگ بوده است در ايران شمالي ( باکو ) که در نزديکي چاه نفت قرار داشته است . محل آن در روستاي سوراخاني در 15 کيلومتري باکو مي باشد تاريخ ساخت آن به سال 400 پيش از ميلاد توسط ايرانيان مي باشد . بدليل مواد نفتي موجود اين منتطقه اين آتشکده هميشه در نزد ايرانيان روشن و برافروخته بوده است . باکو از باگوان زبان پهلوي ايران گرفته شده است و شهري ايران است که در دوره قاجار به روس فروخته شد . اين مکان مقدس پس از يورش تازيان ويران شد ولي سالها بعد از آن دوباره مرمت و بازسازي شد ولي آتش آن خاموش بود تا سال 1975 که آتش آن دوباره روشن گشت و به مکاني توريستي تبديل شد.

[10] - آتشکده اي است در بلخ که اين نيز همچون آذرشب در خراسان بزرگ ايران بوده است. بلخ نيز همچون مرو شهري از شهرهاي ايران بوده است که در دوره قاجار هاي وطن فروش در قراردادهاي ننگين ترکمانچاي و گلستان به روس داده شد . فردوسي بزرگ آن را نوش آذر ناميده است. فردوسي مي فرمايد : شهنشاه لهراسب در شهر بلخ - بکشتند و شد روز ما تار و تلخ - و از آنجا به نوش آذر اندر شدند - رد و هيربد را همه سر زدند.

[11] - آتشکده اي است که گشتاسب شاه در بلخ بنا کرد و به گفته مورخين گنج هاي خود را در آن قرار داد. بلخ در تاريخ جزوي از خراسان بزرگ بوده است که متاسفانه در دوره ننگين قاجار به روس ها فروخته شد .

[12] - اين آتشکده پيش از به پادشاهي رسيدن انوشيروان دادگر محل بت ها بود و پس از وي بت ها ويران شدند و آتش مقدس را در آنجا قرار دادند . محل آن سيروان و ري بوده است . به گفته مسعودي تاريخ نگار مشهور اين آتشکده در پيش از ظهور زرتشت ساخته شده است .

[13] - در استخر استان فارس مي باشد که نام ديگرش آتشکده آناهيتا يا ناهيد مي باشد . چون اردشير بابکان بنيانگذار سلسله ساساني از خانواده موبدان بزرگ بوده است به همين دليل اين آتشکده را به شادماني برقراري سلسله جديدش در ايران ساخت . در تاريخ بلعمي و طبري آمده است که چون يزدگرد سوم نوه خسروپرويز بوده است پس بزرگان ايران او را به مقام پادشاهي رسانند و در آتشکده اردشير استخر تاج شاهنشاهي را بر سر وي گذاشتند و سپس او را به پايتخت ايران در بغداد تيسپون فرستادند

[14] - به گفته تاريخ مروج الذهب مسعودي اين آتشکده به فرمان اشو زرتشت بنا گشت . زرتشت به يستاف شاه فرمان داد تا آتش مقدس جمشيد شاه را که مورد احترام وي بوده است را بيابند و بياورند . يستاف شاه اين آتش را در خوارزم پيدا نموده است و به دارابجرد فارس آورد و اطرف آن را شهر زيبايي ساخت . اين آتشکده در سال 332 هجري قمري به نام آتشکده آذر جوي ناميده مي شده است .

[15] - اين مکان توسط ملکه پوران دخت ساساني دختر شاهنشاه خسروپرويز ساساني در عراق عجم در نزديکي مدينه السلام ساخته شده است

[16] - اين آتشکده در شمال سيستان کنوني قرار داشته است .احترام بسياري مردمان اين شهر براي اين آتشکده قائل بودند و به گنبد رستم نيز مشهور بوده است . اين آتشکده تا قرن 17 هجري که قزويني آن را وصف کرده است بسيار خرم و زيبا بوده است ساخت آن به روزگار کيخسرو باز ميگردد که بسيار کهن است . دو شاخ بزرگ گاو داخل آن قرار داشته است و در وسط آنها آتشگاه قرار داشته است

[17] - در شمال خاوري تپه ي سراب کرمانشاه در 300 متري ازراه کنوني بازماند هاي آتشکده يي ديده ميشود به اندازه هاي 4.77 در 5.95 متر از قـلوه سنگ ولابندوديواري به پهـناي 0.6 متر .در دوبر خاور .شمال بخشي از گنبد آتشکده به چشم ميخورد .ورودي تشکده با تاقي گهـواره يي به پهـناي 0.6 وبلندي 1 متر است .بلندي کنوني آتشگه 2.5 متر است

[18] - حمزه اصفهاني مي نويسد اردشير در يک روز سه آتشکده در اصفهان يا اسپهان بنا کرد . يکي در شرق . ديگري در ميان شهر و آخري در غرب شهر . دليل آن را از طلوع خورشيد تا غروب آن دانسته است . اولي به نام آتشکده اردشير است که در منطقه قلعه ماربين يا مارين واقع شده است . دومي آتشکده زروان نام دارد که در قريه دارک از روستاي خوار است . سومي آتشکده مهر اردشير نام دارد که در اردستان واقع شده است . مهم ترين و سالم ترين آنها در کوه آتشگاه امروزي واقع است . ارتفاع آن از دشت 200 متر و از شهر اصفهان 8 کيلومتر فاصله دارد . معبد آن نيمه ويران است و امروزه به آتشکده اصفهان معروف است .

دیدگاه‌ها  

#1 مصطفوی 1399-09-13 10:44
آیا دین گریزی مطلقا مذموم است؟!

Posted: 02 Dec 2020 10:32 AM PST

مرحوم آیت‌الله احمد قابل

من پیش از بیماری و در چند سخنرانی بحث دین گریزی را در صحنه دنیا به عنوان یک بحث ضروری مطرح کردم. معتقدم شرایط زندگی در دنیا به گونه ای رقم خورده که باید یک دین گریزی به خصوص در ایران انجام می گرفت. یعنی در ایران یک دینی درست شده بود که باید گریز از آن آغاز می شد و الان هم بر همین اعتقاد هستم. اگر جوانان و مردم این مملکت تصمیم نگیرند که از این دینی که در اختیارشان گرفته گریزان شوند من به عقل این مردم شک می کنم. یعنی هرکس عقل داشته باشد باید از این دینی که عرضه شده و عرضه می شود گریزان باشد. زمانیکه یک دینی به شما عرضه می کنند که خط بر روی عقلانیت می کشد غیر از گریز از آن دین کاری نمی شود کرد. بعضی ها می گویند با آن بجنگیم. اما ما اهل جنگ نیستیم و جامعه را به خشونت دعوت نمی کنیم. حداکثر کاری که به صورت خردمندانه می توانیم انجام دهیم این است که به لحاظ منطقی با آن مبارزه کنیم. از آن گریزان باشیم و به جوانان بگوییم با این دین ارتباط برقرار نکنند.

بنابراین دین گریزی بد نیست و در بعضی جاها به لحاظ عقلی لازم است. مدتی که از انقلاب گذشت و رفتارهای سوء همکاران و همصنفان خودم را دیدم پیش خودم می گفتم خدایا چگونه می شود و با چه قدرتی می توانیم جامعه را از این مساله آگاه کنیم که کسانی دارند به اسم دین به دین صدمه وارد می سازند؟ اما می دیدم هیچ راهکاری نیست. اما همینطور که زمان پیش می رفت می دیدم که خود روحانیت با دست خودش کارهایی می کند و با ادعاهای که صدمات را متوجه دیانت می کرد، صدماتی را دارد به خودش می زند. کسانیکه ادعا می کنند در اوج نشسته اند و هیچ چیز مثبتی برای عرضه کردن به جامعه ندارند و فقط صدمه وارد می سازند. متاسفانه نیرویی هم نداریم که این را به پایین بکشیم. من وقتی اینها را می دیدم زجر می کشیدم. تنها چیزی که به نظرم می رسید این بود که ظاهرا کار دارد از دست ما در می رود و به دست خود خدا می افتد و دیدیم که خدا تدبیر می کند. خداوند چنان ضربه حیثیتی به روحانیت مدعی (که چیزی هم برای ادعاهایش هم ندارد) می زند و آن را تقلیل جایگاه می دهد. من خوشحالم که این جایگاه از آن اوج ثریا تا جایی پایین آمده که قاعدتا باید در همین جا متوقف می شد. هنوز هم برخی از روحانیت ادعاهای نادرست دارند و باید جایگاهشان تقلیل پیدا کند تا به جایگاه درست خود برسد.

تفاوت روحانیت با افراد غیر روحانی حتی در طرح مباحث دینی آنچنان بالا و والا نیست که در ایران تبلیغش را می کنند. ببینید روحانیونی که صفحه تلویزیون را پر کرده اند و در مباحث فلسفی و مباحث عرفانی حرفی برای گفتن ندارند و اگر بخواهید درصد بگیرید بیشتر حرفهایشان مداحی است. مساله دیگر هم این است که تحت تاثیر مسائل سیاسی می خواهند برای خودشان جایگاهی درست کنند. متاسفانه در بحثهای دینی خیلی از مسائل است که ما هنوز به آن نپرداخته ایم. به این علت که جرات ها را گرفته اند تا کسی نتواند حرف بزند. این یکی از خیانتهایی است که در این سالها به اندیشه دینی و کشور ما شده است. آیا یک اندیشمند دینی نباید بتواند آنگونه که می خواهد سخن بگوید. اگر یک کلمه بگوید تحت فشار قرار می گیرد و اگر نگوید تحت فشار قرار نمی گیرد اما عملا وزن آن تفکر و اندیشه را به خاطر منافع خود سبک و سنگین می کند.

(بخشی از مصاحبه مرحوم احمد قابل با سایت جرس پس از آزادی از زندان و چند ماه پیش از رحلت)

منبع: کانال مجتبی لطفی

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.