ویرانی محیط زیستِ طبیعی و شهری به نام شهدای گمنام؛ مقامات شهری شاهرود انگار درخوابند

 

در ابتدای "جاده سلامتی" شهرداری شاهرود شما را به حفظ محیط زیست این تیکه زیبا از شهرمان توصیه می کند

دفن بازمانده های یافته شده از پیکر شهدای مظلوم و گمنام جنگ تحمیلی هشت ساله در نقاط مختلف شهری از جمله محل های کار و سکونت و... موافقین و مخالفین بسیاری داشت، و مخالفین، دفن اموات در محیط های سکونت شهری را به دور از عقل، تدبیر، مخالف قوانین، عرف و... اعلام، ولی موافقین، از چنان قدرتی برخوردارند که هیچ دلیل و قانونی نتوانسته آنان را از اجرای این تصمیم شان باز دارد و امروز جای جای شهرها از مکان های اداری، باستانی، شهری، مذهبی و... را مدفن این شهدا کرده اند، و این خود به محملی برای لطیفه سازی مخالفین تبدیل شده است. 

بنده نیز با دفن پیکر این شهدا در جایی غیر از مزار مرسوم شهدا مخالفم و این اقدام را سو استفاده از شهدایی می دانم که چون بی نام و نشانند به طور طبیعی فاقد ولی متوفا بوده و لذا از آنجا که ما نمی توانیم بدون اجازه ولی میت هر تصمیمی خود صلاح دانستیم در مورد آنان بگیریم، حرکت های خارج از عرف برای این عزیزان به نظر درست نمی رسد، اینان کسانی اند که نه وصیتی دارند و نه صاحبی که برای کفن و دفن شان تصمیم بگیرد و... به لحاظ زیست شهری نیز این عمل را مناسب، و معقول نمی دانم و آنرا ناشی از تصمیمات حساب نشده ایی می دانم، که بعدها پشیمانی به بار خواهد آورد، و در یک فضای عقلانی ما جوابی برای این اعمال خود نخواهم داشت، علی ایحال وقتی چند سال پیش از تصمیم دفن پیکر پنج شهید غرور آفرین و گمنام دفاع مقدس در حاشیه "جاده سلامتی شمال شهر شاهرود" مطلع شدم، علیرغم این ذهنیت خود، باز با خود گفتم آرامگاه کوچک این شهدا و سایه بانی که بر آن ساخته خواهد شد، در کنار این محیط ورزشی و تفریحی موجب می شود که زین پس اگر کسی خواست تن خود را با ورزش پرورش دهد، به این شهدا نیز سری زده و پاکی و مظلومیت آنان پروازی هم به روح او در عالم معنا خواهد داد.

آنروز کسی شاید نمی دانست که این پنج قبر و بنای کوچک یادبود بر آن، به چنین حجمی از خاکبرداری، تراش صخره ها، محوطه سازی و پارکینگ سازی، تدارک بلوار دسترسی، ساختمان سازی و... و خرابی کوه و دره های زیبا و تغییر طبیعیت شمال شهر شاهرود منتهی می گردد؛ ولی با دفن این شهدا پروژه ایی آغاز گردید که اکنون پس از سال ها هنوز پایان نیافته و کماکان عملیات ساخت و ساز با وسعتی خیره کننده ادامه دارد، و عوارض این اشتباه را مضاعف کرده و همه چیز را در این مکان تحت الشعاع خود قرار داده است و انسان را نسبت به مراد و تفکر اصلی در پس این پروژه، دچار سوال و تردید می کند. زیراکه مزار 5 شهید کمنام به هزاران متر مربع مکان تدارک دیده شده ندارد، و این حجم فعالیت صورت گرفته نشان از تدارک چیزی بیشتر از یک زیارتگاه 5 شهید گمنام است، اما سوال اینجاست چه منظور دیگری مد نظر آنان است، آیا کسی برای خود نیز در کنار این شهدا جایی تدارک دیده و...؟! نمی دانم.

اما فارغ از پاسخ ممکن بدین سوال باید گفت، حقیقتی وجود دارد و آن اینکه، جنگاوران و آنانی که در عقب راندن متجاوزین بعثِ عراق از دست اندازی به آب و خاک این کشور دستی داشتند، و از جمله این شهدا، حق بزرگی برگردن جامعه امروزی و آینده ایران دارند و خواهند داشت و اگر از جان گذشتگی آنان نبود، متجاوزین (و همراهان این دشمن از جمله منافقین، وهابیون و...) شیرازه این کشور را از هم پاشیده و اکنون ایران، دیگر ایران فعلی و با این وسعت نبود، بلکه یک کشور اِشغال و تجزیه شده بود، و حکایت غارت، کشتار، اسارت، تجاوز و... دوباره بر این کشور تکرار و از آن هرگز گریزی نبود.

اما از این سو نیز نیم نگاهی به چنین اقداماتی، انسان را بدین سو رهنمون می کند، که به نظر رسد، که امروز ما دچار یک نگاه خودخواهانه، حق و سهم طلبانه به خاطر این رشادت ها شده ایم که بی توجه به قانون و مقتضای طبیعت و محیط زندگی بشری، دست به هر اقدامی که صلاح بدانیم، می زنیم، خواه این اقدام حمله بی امانی به طبیعت باشد، که گویی ملکِ طلقِ خود تلقی اش می کنیم، که این چنین بی مهابا بدان هجوم برده در حال نابودی اش هستیم، حال اینکه اگرچه ما (و از جمله شهدا) حقوقی داریم،  اما نسل های آینده و دیگران نیز از حقوقی برخوردارند و با ضایع کردن این حق (از جمله طبیعت)، دچار گناه می شویم.

در حالی که این هجوم طبیعت برانداز که توان نفس کشیدن را از طبیعت گرفته است، در شان فرهنگ و وجدان مورد ادعای ما نیست؛ حال اینکه طبیعتی اینچنینی شاید دیگر تکرار پذیر هم نباشد، خصوصا کوه ها که میراث فعالیت میلیون ها ساله زمین است و تکرار بعضی از مناظر طبیعت در کوه و دره ها، تنها با دمیدن در صور و حادث شدن سوره های قیامت قرآن است، که می تواند دوباره محقق شود و با یک روند عادی دیگربار تپه ایی، کُلُوتی، صخره ایی و... تشکیل نمی شود، مگر این که زلزله های عظیم (بیشتر از دوازده ریشتری) اتفاق افتد که گسل های زمین را دوباره شکست های عظیم بدهد تا کوهی و یا صخره ایی بدین شکل بوجود آید، لذاست که نابودی هر قسمتی از آن جبران ناپذیر خواهد بود.

فارغ از این که دفن شهدا در خارج از مزارشان کار درستی است و یا خیر، اکنون جامعه با چنین واقعیتی مواجه شده و اما مشکل دیگری که در این زمینه وجود دارد، این که امروز دست اندرکاران این امر به دفن این عزیزان در هر مکانی که دوست دارند، اقدام می کنند و بعضا ملزومات آن را در نظر نمی گیرند، دفن پیکر چند عزیز شهید در دامنه کوه زیبایی که همچون تاجی بر سر شهر شاهرود قرار دارد، باعث خسارت و یا حتی نابودی این زیبایی طبیعی شهر گشته و توسعه ساخت و سازهای جانبی بر مزار این شهیدان، از جمله پارکینگ ها و توسعه محوطه آن از چپ و راست، باعث صاف شدن بلندی های زیبا و پر شدن دره های طبیعی این نقطه از شهر از نخاله های کنده شده گردیده و نتایج جبران ناپذیری را به طبیعت زیبای آن وارد کرده و می کند.

 تعجب بر انگیز اینکه انگار در این کشور همه چیز دولتی (غیر مردمی) شده و گویی در این شهر هیچ سازمان و یا گروه دوستار طبیعتی نیز وجود ندارد و سازمان محیط زیست، شهرداری و دیگر مسولین شهری (به عنوان نگاهبابان زیست شهری) در خواب مانده اند که بولدزرها و ماشین آلات سنگین امروز چنان بلایی به سر این نقطه از شهر آورده اند و ناظر بر خرابی چشم انداز شهرند و هیچ عکس العملی در این خصوص دیده نمی شود و صاف کردن بلندی ها شهر در این نقطه و نقاط دیگر کوهستانی اطراف شهر ادامه دارد.   

اگر به همرزمان این شهدا هم در قبال این تخریب ها بگویی چرا چنان می کنید؟! لابد خواهند گفت، این شهدا حق زیادی گردن ما دارند، که البته سخن درستی هم هست، ولی اگر به این حقوق اعتنا کرد و در جهت استیفای آن رفت، پس تقوا، خضوع، اخلاق، تناسبات زیست شهری، قانون و... کجاست؟! و بر ما که بازمانده این شهداییم رعایت قانون و مصالح شهری واجب تر و اولی تر از دیگران (از جمله اهالی معدن که تنها به سود مادی خود فکر می کنند و امروز شاهوار را نشانه رفته اند) است و در حالی که اسلام و امام ِشهدا (ره) آنقدر به قانون و... اهمیت می دهند، چرا ما که مدعی راه آنانیم، ندهیم و این گونه مصالح زیست محیطی و قوانین شهرنشینی را زیر پا گذاریم.

 گرچه بنده نیز بر چنین حقی برای حافظان حدود کشور قایلم، ولی این حق توجیه کننده خطا و اشتباه ما به عنوان مجری چنین طرح هایی نخواهد بود، و چنین حقی نمی تواند هر عملی را توجیه پذیر و برای اشتباهات ما توجیه قانونی، اخلاقی، شرعی، عرفی و... فراهم نماید. درست است که تکلیف ما به عنوان انسان هایی که باید بر مدار حق حرکت کنیم، رعایت حقوق است ولی مهمتر از حقوق (که طلب آن هم گناهی ندارد)، بحث رعایت تقوا، اخلاق و انسانیت است که اولویت این موارد، حق و تحصیل حقوق را در مرحله بعدی قرار می دهد. طلب حق، حق است، ولی داشتن شرم از روی دیگر صاحبان حقوق نیز فضیلتی است که اولی تر بر این سهم و حق طلبی است.

گمان هم نمی کنم کسانی که بدون هیچ چشمداشتی جان را در طبق اخلاص نهاده و تقدیم این مردم و این آب و خاک کرده اند، و چنین شهدایی که قبل از شهادت واجد تقوا، خضوع و اخلاق بودند، بعد از شهادت راضی و حاضر باشند، برای ساخت حرم بر قبرهای شان و تهیه تسهیلات برای دوستارانِ شان، طبیعت و یا مردم این چنین به مضیغه اُفتند. بازماندگان از این شهدا نیز بنابراین نباید عنان نفس خود را از کف نهاده و هر چه صلاح دانستند انجام دهند و انتظار از آنان این است، که از خود فضیلت نشان داده و خویشتندار، خاضع، باگذشت باشند و نگذارند فضایل در ذیل این استیفای حق شهدا پایمال شود.

شاید لنز کوچک دوربین موبایل من توانایی نشان دادن حجم خاکبرداری ها و تسطیح دره ها و کوه نداشته باشد و نتواند آن را پوشش دهد، ولی در عدم حضور رسانه های حرفه ایی حساس بدین امور، شاید از همین لنز کوچک هم بتوان مقداری از خسارات را به تصویر کشید و شاید گوشی بشنود و چشمی ببیند و جلوی این مصائب گرفته شود.

نمی دانم شاید اشتباه می کنم اما باید گفت که این پنج شهید مظلوم که معلوم نیست صاحبان آنان کی هستند و الان کجایند، آنطور که من از این جماعت شناخت دارم به چنین دم و دستگاهی نیاز ندارند، بلکه این ماییم که برای راحتی و مطامع خود چنین مراکزی را به اسم آنان برای راحتی خود و منطور خود تدارک می بینیم، ای کاش مثل مقبره مبارز شهید "حسن جوری" در فرومد خودمان، خانه کاهگلی اما مملو از شکوه و معنویت در کنار جاده سلامتی برای این مظلومان هم تدارک می دیدیم که واگو کننده مظلومیت و بی توقعی، ساده زیستی و... آن شهدا باشد، نه بنایی که واگو کننده راحت طلبی ها، توسعه طلبی و... ماست، که برای زیارت این شهدا با ماشین پای قبرشان حاضر شویم؛ این به معنویت و خصایص این شهدا نزدیکتر است.

حرم شهدای گمنام شاهرود پیش از محوطه سازی ها و تخریب اطرافش

 

 

 مسیر دسترسی به شهدا پیش از بلوار سازی و محوطه سازی

 

مسیر دسترسی به حرم شهدا بعد از بلوار سازی

 

 بلوار کشی دسترسی به مزار شهدای گمنام شاهرود

 

بلوار سازی دسترسی به حرم شهدای گمنام شاهرود

 

 

محوطه سازی و پارکینگ سازی برای حرم شهدای گمنام شاهرود بر تلی از نخاله های کنده شده از کوه  

 

 

محوطه سازی برای تعداد زیادی اتومبیل در کنار حرم شهدای گمنام شهرستان شاهرود

اگر می خواستیم این همه پارکینگ داشته باشیم خود شهدا را در دشت دفن می کردیم که دشت اطراف شاهرود آنقدر وسیع است که تا اصفهان ادامه دارد 

 

 

ساختمان قدیم شهدای گمنام شاهرود

 

 

 سمت شمالی کوه مدفن شهدای گمنام شاهرود در "صحرای جلالی" آنطر که طبیعت دست نخورده و بکر مانده است

 

 

 محوطه سازی سمت شرق شهدای گمنام شاهرود و توسعه پارکینگ ها 

 

 

 حجم خاک برداری ها ها محوطه سمت شرق مزار شهدی گمنام  

  

برش کوه برای ساخت محوطه پارکینگ در سمت شرق حرم شهدای گمنام

 

 

برش کوه و محوطه سازی در سمت شرق حرم شهدای گمنام

 

 

 محوطه سازی در سمت شرق 

 

 

 محوطه سازی بر تلی از کوه های صاف شده برای حرم 5 شهید گمنام

 

 

محوطه و پارکینگ سازی سمت غرب حرم شهدای گمنام شاهرود

 

 

 پرکردن دره برای محوطه سازی حرم شهدای گمنام شاهرود، مشرف بر جاده سلامتی

 

عمق برش کوه و محوطه سازی در سمت شرق حرم شهدای گمنام شهر شاهرود

 

 

 ادامه محوطه سازی به سمت قله در شرق حرم شهدای گمنام شاهرود

 

 

ادامه محوطه سازی ها تا 50 متری قله در سمت شرق حرم

 

 

حضور بلدزرها و ماشین آلات سنگین برای تسطیح و محوطه سازی سمت شرق

 

بلدزرها در سمت شرق حرم شهدای گمنام شاهرود به 50 متری قله رسیده اند

 

داخل حرم 5 شهید گمنام که سال تولد و محل شهادت آن نوشته شده است

 

 

شب نورانی شاهرود از بالاترین نقطه حرم شهدای گمنام شهرستان شاهرود 

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.