نگاهی به مرگ بعنوان واقعیتی در زندگی

چند وقت پیش وقتی دوستان زائر عازم حج بودند، دیدم که شدیدا مشغول  رسیدگی به امور خود می باشند و حلالیت می طلبند و بدهی و طلب خود را صاف می کنند و.... و همان حالتی را داشتند که در زمان امدن به ماموریت خودم هم داشتم ، با خود گفتم که هر رفتی انسان را به یاد رحلت برزگ می اندازد و نقل مکان ها، خود نمونه کوچکی از نقل مکان بزرگ یعنی مرگ می تواند باشد. مرگ معمای حل نشده بشر که هر کسی از دیدی به ان نگاه می کنند بعضی ان را نابودی و بعضی ان  را سراغاز هستی خود می دانند و... اما از دید من مرگ نیز از نعمت های خداوندی است که به بشریت ارزانی شده است. برای برخی مرگ رهایی از این دنیا است و در بعضی از کشور ها با مرگ رهبر ان ملت ها رهایی می یابند.  بسیاری از خانواده ها با مرگ سرپرست خود از مدار بسته ای که در ان گرفتا  بوده اند ، نجات می یابند و دور جدیدی را از زندگی اغاز می کنند که باعث تحول و پیشرفت انان می شود .  بعضی با مرگ از بیماری و رنجی سخت نجات می یابند. نسل های نو فضای بیشتری برای کار  و خود نشان دادن می یابند و... لذا مرگ نعمت است. اگرچه باید اعتراف  کرد که مرگ عزیزانی نیز از ما می گیرد که جبرانی برای ا ن نیست وقتی مرگ پیامبر اکرم (ص) را از بشر گرفت درست است که وی به لقا الله پیوست لیکن بشریت را از وجود خود بی بهره کرد چیزی که اکنون نیز بشر به ان احساس نیاز شدید می کند و خلا وجودی این مصلح و پیامبر آور رحمت و شفقت به شدت احساس می شود. ولی این بنای طبیعت است که خداوند مقرر کرده است که هر جانی طعم مرگ را بچشد که گفته می شود به قول اردو زبانان خود ما این انتقال دردناک است ولی تحمل این درد ما را به جهانی منتقل می کند که ارزش تحمل ان را دارد  تجربه مرگ به تجربه جهانی ناشناخته منتهی می شود که انسان به نظرم با این روح جستجو گری که دارد به نظرم اگر ازادش بگذارند هم باز ان را انتخاب کند زیرا طبق اعتقاد فلسفی و دینی ما جهان باقی ان جهان است لذا تحمل انتقال چیزی نیست که مانعی برای حرکت در این مسیر باشد. از طرفی معتقدم که انسان موقعی معمولا به مرگ نزدیک می شود که جسم وی دیگر توانایی حمل روح را ندارد و در مقابل روزگار و انچه بر او گذشته است ناتوان شده است و ادامه مسیر بیشتر از این برای ان میسر نیست و روح نیز از ادامه رنج جسم آزرده می شود.

 دهلی نو -   3/10/87 - 23/12/2008

 

+ نوشته شده در سه شنبه سوم دی ۱۳۸۷ ساعت 20:1 شماره پست: 22

 

 

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.