در محرم و عزا غرقیم، و باز بر محرم حسین می گرییم

محرم که می آید خود به خود، بسان موجودات شرطی شده، فضای مصیبت بارمان دوچندان می شود، اما حقیقت آن است که بیشتر از محرم و عزای حسین (ع)، که حقیقتن تراژدی بزرگی بود، در محرم و عزای خود غرقیم و جا دارد حسین (ع) هم، چون پدرش علی (ع)، بر حال و وضع ما بگریند، زیرا این روزها اهل اسلام برای درک حال اسلام و مسلمانی، و آنچه بدان گرفتار آمده، نیاز به بازخوانی ماجرا و تراژدی محرم حسینی (ع) سال 61 هجری ندارند، و برای درک مظلومیت اسلام و مسلمانان لزومی به بازگشت و بازخوانی خاطرات 1400 سال قبل نیست، که آنچه آنروز گذشت تمامن با شدت تمام در حال تکرار است و شرایط جهان اسلام، مسلمانان و مسلمانی چنان اسفناک، "محرمی" و "عاشورایی" است که سال هاست عاشورا و هرزه کاری های قوم بوجود آورنده اش، هر روزه بر مسلمانان و اهل ممالک اسلامی می گذرد و بر این مردم مظلوم در تله گرفتار آمده تکرار می شود، این روزها براحتی می توان حوادث عاشورای سال 61 هجری را به چشم خود دید:

همان سر بریدن ها،

همان تشنه و گرسنه نگاهداشتن ها،

همان اسارت ها و به یغما بردن ها و برده کردن و فروختن انسان ها در بازار خریداران،

همان حیله و تزویرها، و کنار هم آمدن مثلث زر، زور و تزویر،

همان دیکتاتورها و گروه حامیان چاپلوس و بله قربانگوی شان،

همان غارتگران بیت المال و اموال به تاراج رفته مردم مظلوم،

همان مفتیان بی فکر و همراه و همکار و جاده صاف کن ظلم و ظالم،

همان قضات حکم به ناحق دهنده، که چشم و گوش به دهان ظلم و ظالم سپرده اند، و منتظرند رای و حکم شایسته و بایسته را از زبان و یا حتی نه، از منویات دل دیکتاتور و یا چهره مستبدی، حدس زده و علیه متهمی که در محکمه اشان گرفتار آمده، مستقلانه؟!! رای صادر کنند،

همان بستن دهان معترضین که این روزها با سرب داغ پر می شود، چرا که دیگر استفاده از شمشیر از مُد افتاده است، و به جایش ابزار بهتر و دهشت آفرین تری آمده است.

همان عوضی ها که خود را امیرالمومنین و... می خوانند و بر جایگاه و مسند رسول خدا (ص) خود را جا زده اند، و همچنان وقاحت را از حد گذرانده و مدعی به جانشینی اند و خود را مختار به صدور هر حکم و هر دستوری می بینند،

همان منبر نشینانی که تنها حساسیت شان کلمه ایست که حس کنند علیه خلیفه حاکم گفته می شود، تا بر گوینده و آن کلمه جمعن بشورند و غوغا بپاکنند، به حال خلخال پای زن یهودی که هیچ، اگر تمام ناموس مسلمانان و مردمی که در کشورهای اسلامی زندگی می کنند هم به نام خدا و به کام ظلم به تاراج برود، تکانی نمی خورند و بر منابر رسول خدا (ص) آرام وعظ و خطابه می کنند؛ و اگر جهانیان هم از مشکلات و تجاوز و غارت و ظلم و فساد و خونریزی و جنایت و نابرابری و دورویی و دروغ و... در خون خود بغلتند، گرده خاکی بر عبای بلند و گران قیمت شان که از پشم های بسیار قیمتی بافته شده، نمی نشیند و زُنّار بر کمر بسته، بر منابر رسول خدا از مدینه النبی تا قاهره و مغرب و مراکش، و از آنجا تا واشنگتن و مسکو و کوالالامپور، و از آنجا تا دهلی و اسلام آباد و سمرقند و بخارا و کابل و... نشسته و مدهوش از بلندی منابرشان، و عده ی مردمی که گوش های کَرِشان را به آنان سپرده اند، به وعظ و خطابه ی معمول مشغولند و به تحکیم شرایط خود اشتغال دارند.

و مردمی که در این بین البته همه برای آنهایند، اما نیستند؛ نادیده انگاشته شده و در استضعاف فکری و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی، در خون و مشکلات خود غرقند و انگار هیچ مائده آسمانی از جمله دین و آیین و مرام و مسلک و اخلاق و انسانیت، برای آنان از آسمان نازل نشده و به حال خود رهایند تا مگر منجی بیاید و چند صباحی به او مشغول شوند و باز آش همان آش و کاسه همان کاسه.

حال با این شرایط نمی دانم :

با حسین (ع) و قافله اش باید همنوا شوم،

یا با خون های گرمی که این روزها بر زمین نفرین و لعنت شده ما می ریزد،

و یا با فریاد ضجه های مظلومانه اسرای دربند ظالمین که دیگر چشم هاشان برای روئیت آزادی به درب ها مانده و سفید و کور شده، و دیگر از آزادی خود ناامید شده اند و مرگ را هر لحظه آرزو می کنند،

و یا با آنهایی همنوا شوم که زیر مسابقه تهیه و استفاده از سلاح های جدید، دارند له می شوند و سفره هاشان یا از خاک فرو ریخته سقف خانه هاشان قابل استفاده نیست و یا آنقدر سفره ها کوچک شده، که بر گرد آن حتی همگی جا نمی شوند و نمی توانند جمع باشند و لقمه ایی به آسودگی بخورند و آب سردی بر گلوی خشک خود برسانند.

دیگر مانده ام :

مانده ام که در مواجهه با همنوعی که از دو چشم کور است، بگویم، خوش به حالش، یا خوش به حال من که از نعمت دو چشم برخوردارم؟

مانده ام که در مواجهه با یک انسان عقب مانده ذهنی، بگویم خوش به حالش، و یا خوش به حال من که صاحب عقل و هوشم؟

نمی دانم خوش به حال اوست، یا خوش به حال من است، خوش به حال اوست که نمی بیند و نمی فهمد، و یا خوش به حال من، که می بینم و می فهمم. راستی، خوش به حال کیست؟

 

در محرم و عزا غرقیم، و باز بر محرم حسین می گرییم
در محرم و عزا غرقیم، و باز بر محرم حسین می گرییم

 

 

نظرات (2)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

تراژدی حسین (ع)

Posted: 05 Sep 2019 12:54 AM PDT

حسن محدثی گیلوایی

داستان حسین بن علی، تراژدی‌ای تحقّق یافته در تاریخ است. حسین قربانی جامعه‌ای منحط است؛ جامعه‌ای که در طی چند دهه پس از وفات پیامبر، توسّط جانشینان‌اش به انحطاط کشیده شده است.

حسین انسان والایی است که در جامعه‌ای منحط ناچار است بین خیر و شر انتخاب کند. او می‌کوشد از سقوط در “ابتذال شر” (تعبیر هانا آرنت) بگریزد، اما سرانجام مجبور است بایستد و رو در رو با نیروهایی که تجسم چنین ابتذالی هستند، بجنگد و قربانی شود. قربانی شدن انسان والا در جامعه‌‌ای منحط، برخلاف نظر علی شریعتی، فقط حکومت ظالم را رسوا نمی‌کند، بلکه بیش از همه جامعه‌ای منحط را رسوا و افشا می‌کند.

حسین اگر زنده هم می‌ماند، قربانی می‌شد، اما دیگر قربانی شدن‌اش با عزّت و سرفرازی همراه نبود. انسان والا در جامعه‌ی منحط قربانی است؛ خواه بمیرد و خواه زنده بماند.

جامعه‌ی ما جامعه‌ای منحط است، چون داستان انسان والا (حسین) را در قالب عزاداری به‌نحو کمیک بازپرداخت می کند و نمایش می‌دهد و عزاداری را کارناوالی کرده است. در این تبدیل تراژدی (به‌عنوان ژانری که قرن‌ها برای ترویج و تبلیغ فضیلت به‌کار رفته است)، حکومت و مردم با هم همدست‌اند. یکی داستان حسین را به ابزار ایدئولوژیک و سیاسی تبدیل کرده است و دیگری آن را به ابزار تفریح و شادی!

به قول آیت‌الله مطهری، مردم جامعه‌ای که قهرمانی چون حسین داشته باشند، ولی وضع‌شان چنین باشد، مردمی سفیه‌اند.

منبع: ایران فردا

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

تضاد ها در جامعه ما انسانها برای به چالش کشیدن فطرت درونی و ولقعی ادمیان است
ظالم مظلوم
شب وروز
سیاه و سفید
غم شادی
عشق تفرت
در ادبیلت و اشعار از تضادها می نویسند
این تضادها برای ما ادمیان است که شاید کمی فطرت واقعی انسانیت را کسب کنیم
پس گریه ب ای امام حسین ع گریه برای خودمان بیش نیست
کودکان ببینید اصلا علت این گریه و شیون نمی دانند
فطرتشان پاک هست
ودلی را ازرده نکرده اند
گاهی بهتر به جای گریه همدلی کنیم و کمک کنیم

احمد
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در روستای گرمنِِ پشت بسطام، مردم ...
سلام...شاید برای خواندن این مطالب ودرک ان تا حدودی... ۳ساعت وقت گذاشتم...تشکر ؟از تمامی عوامل ..مخصو...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
تقاطع تنش‌زایی سید مصطفی تاج‌زاده استراتژی باخت - باخت جمهوری اسلامی در منطقه، به‌ویژه در اعزام نی...