شیخ احمد کافی و عارفِ بصیر و اهل تسامح و تساهل ایران، شیخ ابوالحسن خرقانی

مرحوم آقای شیخ احمد کافی از سخنوران مطرح قبل از انقلاب اسلامی بود، که در تیرماه 1357 به طرز مشکوکی در چناران مشهد این دنیا را در حالی که تنها چهل و دو سال بیش نداشت، و به اوج شهرت دست یافته بود، وداع کرد. نوارهای سخنرانی این سخنور زینت بخش خانه های مردم آن دوران بود و گوش مردم آن زمانه با صدای دلچسب او کاملا آشنا بودند، و دوستارانش نوار سخنانش را با ولع تمام بارها و بارها گوش می دادند و این تکرار برایشان ملال آور نبود. او نیز در زمانی می زیست که آزادی بیان در وضعیت بدی بود و ایشان نیز به دلیل سخنانش بارها دستگیر و یا تحت تعقیب و تبعید عوامل رژیم گذشته قرار گرفت، موقعی که خیلی تحت فشار قرار می گرفت و چاره ایی جز مخفی شدن و فرار نداشت، یکی از مخفی گاه های ایشان منزل آقا سید علی طباطبایی در روستای خرقان بود، که زیر سایه سنگین عوامل کادر و مرتبطین پاسگاه ژاندارمری روستای خرقان زندگی مخفی را پی می گرفت.

 آقا سید علی طباطبایی که از مومنین فرهیخته و از اهالی روستای ابرسج شاهرود بود که با اختیار کردن همسر مومنه ایی از روستای خرقان مقیم آنجا شده بود و در این روستا دارای املاک و مغازه بود که منزل این سید بزرگوار که اولادی از خود نداشت، محل آمد و شد طلاب علوم دینی و...، و از جمله آقای شیخ احمد کافی شده بود، که رابطه دوستانه و دو طرفه ایی با مرحوم طباطبایی بر قرار کرده. این آمد و شدها زیاد بود و در یکی از این سفرها بود که آقای شیخ احمد کافی متوجه شد که در اثر تبلیغات برخی، مردم محل به شیخ ابوالحسن خرقانی احترام و ارادت بایسته و شایسته را ندارند و لذا اولا از طریق آقای طباطبایی فرستاد که مخفیانه کلید بارگاه شیخ ابوالحسن را از متولی آن (مرحوم آقای سید کریمی که خداوند رحمتش کند و فرد بسیار مهربان و افتاده ای بود) بگیرند و بیاورند و خود مخفیانه به زیارت شیخِ عارفِ خرقان رفت و ثانیا به آقای طباطبایی هم توصیه نمودند که شیخ ابوالحسن انسان بزرگی بوده است و نباید تصور نادرستی در خصوص او داشت و توصیه به زیارت و احترام به او نمودند. 
لازم به ذکر است بارگاه ملکوتی حضرت شیخ ابوالحسن خرقانی، عارف نامی قرن چهارم هجری در روستای خرقان از توابع پشت بسطام قرار دارد و آوازه این مرد بزرگ اهل خرد، عرفان، تساهل و تسامح، و مرد وحدت بین ادیان، بسیاری از بزرگان را به دیدارش در خرقان کشاند، از جمله انسان های وارسته یی که به زیارت این عارف بزرگ و بصیرِ ایرانی نایل شدند، می توان به ابوسعید ابی الخیر، ابو علی سینا و... را نام برد.
همچنین سلطان محمود غزنوی که خود فردی اهل تساهل و تسامح دینی نبود و بسیار به جرم دگر اندیشی از دم تیغ این پادشاه فاقد تحمل دینی گذرانده شدند، نیز علیرغم دیدار شیخ بصیرِ خرقان، بهره ایی از خصلت تحمل دینی شیخ خرقان نبرد که اگر می برد، اهل تحمل، تسامح و تساهل دینی می شد، جمله بسیار پرمعنی از سخنان گرانسنگ این عارف نامی و بصیر ایرانی بدست آمده است که این فرمایش شیخِ بصیرِ خرقان را می توان و باید بر سردرب هر مکانی نوشت، که اهلِ تسامح و تساهل دینی، وحدت ادیان، و اهل تحمل و مدارای دینی جمع می شوند؛ او که به تحمل اعتقادات و ایمان جور وا جور انسان و احترام به آن ایمان کاملی داشت و این شیوه ی پسندیده را در مقابل تندروی و عدم تحمل عقاید دیگران، مشی خود قرار داده بود، فرمودند که :
هر که در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید چه آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد، البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد.
 و می بینیم که به رغم تقابل سنتی بین فقیه و عارف، مرحوم شیخ احمد کافی که خود در مدارس فقه درس خوانده بود، ولی این آزادگی را داشت که به مقام بزرگ این شیخ بصیر که در دورانِ کافی، بین اهلش گمنام بود، آنان را به شناخت و احترام به او توصیه و سفارش نمودند.
منزل آقای سید علی طباطبایی که زمانی محل مخفی شدن آقای کافی در ایام فرار از دستگیری و تعرض بود، اکنون به توصیه و وصیت همسر مومنه ی مرحوم آقای طباطبایی به "عصمتیه روستای خرقان" تبدیل شده و در کنار مسجد جامع این روستا تجدید بنا گردیده و پابرجاست. روحشان شاد و قرین رحمت حق باد.
دوستانی که به قصد زیارت حضرت علی بن موسی الرضا (ع) از طریق زمینی و استان سمنان اقدام می کنند می توانند با طی مسافتِ تقریبی نزدیک به 20 کیلومتری از شهر شاهرود، به زیارت شیخِ بصیرِ اهلِ تحمل و تساهل و تسامح دینی در خرقان نایل آیند؛ که امروز به وجود چنین انسان های پاک با چنین تفکرات ارزشمندی بیشتر از هر زمانی نیاز داریم، این در حالی است که جماعت تندرو و اهل مجادله و تفرق دینی بر منطقه ما جولان می دهند و در کشاکش نبرد تندروها با ملت خاور میانه خون های بسیار به ناحق به زمین می ریزد و ظلم های تاریخی بر خلق خداوند روا داشته می شود.

 

+   نوشته شده در شنبه بیست و هفتم دی 1393ساعت 6:47 PM توسط سید مصطفی مصطفوی

نظرات (4)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

ابوالحسن خرقانی می گوید:
جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد.

اول: مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد؛
او گفت:ای شیخ ،خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد شد!

دوم: مستی دیدم که افتان و خیزان در
جاده های گل آلود میرفت؛
به او گفتم:قدم ثابت بردار تا نلغزی!
گفت؛من بلغزم باکی نیست،
به هوش باش تو نلغزی شیخ!
که جماعتی از پی تو خواهند لغزید...

سوم: کودکی دیدم که چراغی در دست داشت.
گفتم:این روشنایی را از کجا آورده ای؟

کودک چراغ را فوت کرد و آنرا خاموش ساخت
و گفت:تو که شیخ شهری بگو که
این روشنایی کجا رفت؟

چهارم: زنی بسیار زیبا و خوشرو
که در حال خشم از شوهرش شکایت می کرد؛

گفتم:اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن..
گفت،من که غرق خواهش دنیا هستم
چنان از خود بی خود شده ام که از خود
خبرم نیست،تو چگونه غرق محبت خالقی، که از نگاهی بیم داری؟!!

عطار نیشابوری
تذکره الاولیا

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

معرفی کتاب
«نوشته بر دریا» یکی دیگر از پژوهش‌های ارزنده استاد محمدرضا شفیعی کدکنی در قلمرو عرفان و تصوّف اسلامی است. این اثر که شامل مقامات بازمانده درباره ابوالحسن خرقانی است، شامل پنج بخش است:
«پنج نوع متن کهن درباره او در این کتاب گردآوری و تصحیح مجدّد شده است: دو روایت کاملاً متفاوت از تذکرة‌الاولیاء؛ رساله‌ای با عنوان ذکر قطب‌السالکین؛ نیز منتخب نورالعلوم منسوب به خرقانی؛ در پایان آنچه پراکنده در متون فارسی و عربی درباره اب،والحسن خرقانی وجود داشته و تا قرن نهم شناخته آمده است، حدود سی‌وچهار متن؛ و پس از آن رساله‌ای است از نجم‌الدّین رازی معروف به دایه (573 ـ654) که به زبان عربی تفسیری نگاشته است بر یکی از شطح‌های بحث‌برانگیز پیر خرقان» (شفیعی کدکنی، 1391: 15ـ16).
ابوالحسن علی‌بن احمدبن جعفربن سلمان خرقانی(352 ـ 425) از عارفان بزرگ ایرانی در قرن چهارم و پنجم است. او در روستای خرقان در نزدیکی شهر بسطام دیده به جهان گشود و در همین روستا زیست و در همان‌جا نیز دیده از جهان بست و به خاک سپرده شد. خرقانی مردی روستایی، زحمت‌کش و بی‌سواد بود که مخارج خانه و خانقاهش را از طریق باغداری و کشاورزی رفع و رجوع می‌کرد و خانقاه او در قرن چهارم و پنجم تنها خانقاهی بوده که از دسترنج صاحبش اداره می‌شده است.

افسانه‌هایی درباره دیدار او با سلطان محمود غزنوی و ابن‌سینا نقل کرده‌اند که پذیرفتن آنها چندان منطقی به نظر نمی‌رسد اما دیدارش با ابوسعید ابوالخیر را اسناد و شواهد تاریخی نیز تأیید می‌کند. در مقامات او به همسر بدخُلق و بدزبانش، مَیْبَتی یا هَیْبَتی، و مرگ یکی از فرزندانش اشاره شده است. استاد شفیعی کدکنی معتقد است که سخن گفتن خرقانی به لهجه قومسی بوده است و آنچه از او باقی مانده ترجمه‌ای است که مقامات‌نویسان از گفتار او به زبان فارسی معیارِ قرن ششم و هفتم کرده‌اند، به همین دلیل ایشان بر این باور است که هرچه این گفته‌ها به زبان قومس نزدیک‌تر باشد، در اصالت انتسابشان به خرقانی کمتر جای تردید خواهد بود.

شفیعی کدکنی ابوالحسن خرقانی را استمرار معنویت بایزید بسطامی می‎داند و کلان‌اندیشه و اندیشه مرکزی او را چنین برمی‌شمارد:

«هر متفکّر بزرگی یک کلان‌اندیشه دارد که دیگر آراء و اندیشه‌های او، آویزه‌های تکمیلی و تزیینی آن اندیشه به حساب می‌آیند. در تصوّف و عرفان ایرانی، ابوالحسن خرقانی را باید با این کلان‌اندیشه شناخت که معرفت آدمی نسبت به ذات حق موهبتی است آن‌سری که با کوشش عقل به دست نمی‌آید. یعنی تجربه دینی از قلمرو عقل بیرون است و تا حق تعالی خود خویشتن را به ما ننماید، سعی ما و سعی عقل ما برای شناخت او سعی باطل است» (همان: 65).

در پایان بد نیست به این نکته هم اشاره کنیم که معروف‌ترین سخن شیخ ابوالحسن خرقانی این سخن است که می‌گویند آن را بر سر در خانقاهش نوشته بود: «هرکه بدین خانقاه درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید که آن‎که بر درگاه حق به جان ارزد، در سرای ابوالحسن به نان ارزد! ». استاد شفیعی کدکنی می‌گوید این سخن معروف در هیچ‌یک از مقامات کهن خرقانی نیست و دراین‌باره می‌نویسد: «این سخن شیخ را در هیچ یک از منابع مکتوب قرون گذشته نیافتم ولی جوهر روح خرقانی که در سراسر گفتارهایش ساری و جاری است، در این گفتار وجود دارد. شاید روزی نسخه‌ای جامع از مقامات او به دست آید و صورت اصلی این گفتار در آنجا پیدا شود» (همان: 76).

[کتاب «نوشته بر دریا: از میراث عرفانی ابوالحسن خرقانی» به قلم محمدرضا شفیعی کدکنی در 575 صفحه توسط نشر سخن منتشر شده ا

This comment was minimized by the moderator on the site

لیست کتبی که تاکنون با محوریت شخصیت ، سخنان و زندگی عارف نامدار ایران زمین «ابوالحسن خرقانی» و زادگاه ایشان به چاپ رسیده است :

کتب به زبان فارسی:
«نور العلوم: کتابی یکتا از عارف بی همتا شیخ ابوالحسن خرقانی همراه با شرح احوال و آثار و افکار او»
گردآوری: استاد عبدالرفیع حقیقت
انتشارات بهجت

«نوشته بر دریا، از میراث عرفانی ابوالحسن خرقانی»
گردآوری و تحلیل از استاد شفیعی کدکنی
نشر سخن

«شيخ ابوالحسن خرقاني»
اثر خانم کريستين تورتل
ترجمه روح‌بخشان
نشر مرکز

«مقامات شیخ ابوالحسن خرقانی»
اثر عبدالرفیع حقیقت
انتشارات کومش

«جوانمرد نام دیگر تو»
اثر سرکار خانم عرفان نظر آهاری
انتشارات صابرین

«احوال و اقوال شیخ ابوالحسن خرقانی»
اثر استاد مجتبی مینوی
انتشارات دنیای کتاب

«اندیشه های زرین ابوالحسن خرقانی»
گردآوری از فرزانه اصفهانی
انتشارات بدیهه

«شیخ مرا گفت»
عباس توکلیان
ناشر: امید مهر

«آتش شوق ۱»
سرکار خانم زهرا مهاجری، به سفارش دهیاری قلعه‌نوخرقان
انتشارات موسسه ضریح آفتاب

«آتش شوق ۲»
سرکار خانم زهرا مهاجری، به سفارش دهیاری قلعه‌نوخرقان در دو زبان
انتشارات موسسه ضریح آفتاب

«خرقان فلات توحید»
کریمی - رجبی
انتشارات حبله رود

«کهبه دلها»
جناب شریعت‌زاده
انتشارات پازینه

«ابوالحسن خرقانی»
نوشته محمود رضا اسفندیار
ناشر: دفترپژوهشهای فرهنگی

«یادنامه ابوالحسن خرقانی»
اثر افسانه هجرتی

«کتابت بر آب»
اثر محمد صادق رییسی

«نماز در چشم خرقانی»
گردآورنده: منوچهر علی‌پور

«راه اندوه»
شرحی از زندگانی و اقوال عارف نامدار ایرانی، شیخ ابوالحسن خرقانی
به کوشش حسن مرسلوند
در ۱۶۷ صفحه توسط نشر آراسته



کتب سایر زبان‌ها:

«The Soul and a Loaf of Bread: The Teachings of Sheikh Abol-Hasan of Kharaqan»
By Vraje Abramian
Review by Ève Feuillebois-Piérunek
Arizona, Hohm Press, 2010


«Paroles D'Un Soufi»
(English and French Edition)
Contemporary French Fiction
چاپ فرانسه ۱۹۹۸


«Tazkirah Qutb-e-Alam Hazrat Khwaja Abul Hasan Kharaqani»
به زبان اردو
by Muhammad Nazeer Ranjha
Published 2005


«Abu Al-Hassan Al-Kharaqani»
Publisher: Alphascript Published :2011


@QaleNo_Kharaqan

پ.ن: کتاب «شیشه و الماس» به زبان ترکی توسط «صادق یالسزچانلار» به علت تحریفات گوناگون و ایرادات محتوایی فراوان در این لیست قرار نگرفت.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

بفرمود تا بر سر خانقاه/نگارند این نقش خورشید و ماه
هر آنکس که آید بر این در فرود/به اکرام و با آفرین و درود
به هر دین و ایمان امانش دهید/مپرسید از نام و نانش دهید
که هر کس که حق را بیارزد به جان/یقین بوالحسن را بیرزد به نان
اخوان ثالث؛

مصطفوی
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در فرومد، دیار سربداران - رهاوردی...
پایان دوره ١٢٠ ساله مغول ها زوال از یک روستا شروع شد. صدوبیست سال مغول ها هر چه خواستند در ایران ک...
- یک نظز اضافه کرد در سفرنامه کاشان - اردهال به روای...
یکم اردیبهشت سالروز درگذشت سهراب سپهری سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به هم...