مطالب نویسنده

نجوایی چند با مادر، حکایت جدایی غمناک

مصطفوی 24 فروردين 774 6092 کلیک ها

مادر عزیزم! از این دنیا با تو سخن می گویم، از پس حجابی ناچیز که بین من و تو (و سلسله خاندانم) فاصله انداخته است، از پس پرده ایی که با قطع چند نفس بر خواهد افتاد و به لحظه ایی می توانیم کنار هم باشیم، آری، هم خیلی به هم نزدیکیم و در عین حال هم بسیار دور، فاصله ایی که طی آن به لحظه ایی ممکن است و در عین حال فاصله ایست به دوری دو دنیای متفاوت.

آری ای نیمه ضروری وجودم، از هم جدا افتاده ایم، در حالی که سخت نیازمند توام، به نگاه مهربانانه ات که فریاد گر مهر و محبت خداوند است به ما؛ به دستان با محبتت که بر سرمان بکشی؛ به لقمه ایی نان و یا جرعه ایی نوشیدنی که از دست مبارکت بنوشم و شفای امراضم باشد؛ به سجده گاهت آنگاه که رو به قبله در حال سخن گفتن با خدایت باشی و مرا نیز به آسمان متوجه و اتصال دهی؛ به گوشه ی چادرت که با آن بوی تو را استشمام کنم و قلب ناآرامم را آرام کند؛ به سایه ات که در آن دل پرآشوبم سکون گیرد و کمی بیاساید؛ به پیکر رنجور از کار و تلاشت که پشتوانه قدرت و ثروتم باشد؛ به کلام گرم و محبت آمیزت که نوازشگر زخم های بی شمار دلم و جانم شود؛ به صبر و بردباری ات که درس عملی زیستن در کنار خرمنی از ظلم را به من آموزد؛ به راه رفتنت که ایستادن در عین شکستن را برایم ندا در می دهد؛ و به دعایت که در حقم مستجاب است و اکنون سخت بدان نیازمندم؛ و...

خیلی ها را هرگز نمی توان بخشید، خدا هم نمی بخشد

مصطفوی 11 ارديبهشت 1395 14382 کلیک ها

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال

شب قدر روحانی مسول اجرای مراسم قرآن به سر گرفتن فرمودند "از دیگران درگذرید تا خدا هم شما را ببخشاید" با شنیدن این سخن ناگهان خشکم زد و دیدم از من که چنین کاری ساخته نیست، اگرچه از خیلی ها می توان گذشت، ولی خیلی ها را هرگز نمی توان بخشید و اگر ببخشید هم این بخشش خود ظلمیست بزرگ؛ و تازه این که خداوند چطور می تواند بخشش خود را منوط بدین امر کند؟! مگر ما می توانیم از برخی از ظلم ها درگذریم، مگر خود خداوند از همه انسان ها در می گذرد در حالی که وعده می دهد بسیاری در جهنم ماندگار خواهند (خالدین فیها...) بود؛ و اگر بتوانیم ببخشیم، آیا این گذشت خود ظلم به انسانیت، اخلاق، جامعه، عدالت، اسلام و... که تباه شده است، نیست؟!

مثلا آیا می توان از جریان "اصولگرایی" به خاطر اعمال هشت ساله دولت احمدی نژادی اشان و... گذشت؟!

می شود از کنار آن همه حذف و خانه نشینی ها و آبرویی که از بزرگان و دانشمندان این کشور بردند، گذشت؟!

 می توان از به قهقرا بردن کشور و انقلاب گذشت؟!

 می توان از آن همه مصادره انقلاب، شهدا، ارزش ها، تریبون ها، پست و مقام ها، اسلام، تمام امکانات اسلام و انقلاب و کشور و... که به نفع این جریان سیاسی مصادره شد، گذشت؟!

 می توان از آن همه غارت که از جیب این مردم نجیب کردند، گذشت؟!

 می توان از آن همه انحصارگرایی، خود بینی، خود حق مطلق بینی و بی حق کردن دیگران گذشت؟!

 می توان از ویرانی اقتصاد، فرهنگ، اخلاق، سیاست، مذهب و...گذشت؟!

 می توان از این همه فقر و فلاکت و بدبختی که نصیب این مردم و کشور کردند، گذشت؟!

 می توان از آن همه آبرو که از ایران، انقلاب، انقلابی گری و... که در صحنه داخل و بین الملل بردند، گذشت؟!

و.... می توان از آن همه ظلم گذشت؟! گمان نمی کنم، این گذشت نه به صلاح است و نه شدنی.

می توان از صدام با آن همه کشتار، تجاوز، خسارت و... در گذشت؟! گمان نمی کنم این شدنی نیست.

می توان از عبدالوهاب با آن ایدئولوژی وهابیتش که حالا حالاها کشورهای اسلامی و کلا اسلام، مسلمانی و انسانیت را به لجن کشیده است، و خسارت آن به انسان و اسلام قابل محاسبه نیست، گذشت؟! گمان نمی کنم این شدنی نیست.

می توان از کسانی که این همه ظلم می کنند و بر عقیده ظلم آفرین خود اینقدر استوارند و کوچکترین انعطافی از آنها دیده نمی شود، گذشت؟! گمان نمی کنم شدنی باشد.

گذشت هم حساب و کتابی دارد، کسانی که با آبروی مردم بازی می کنند، نسل ها را بدبخت می کنند، ظلم آشکار دارند و گردن فرازی می کنند و... قابل گذشت نیستند، ترحم بر آنان خود ظلمی نابخشودنی است.

ما را رها کنید در این رنج بی حساب /// با قلب پاره پاره و با سـینه ای کباب[1] 


 1-      ما را رها کنید در این رنج بی حساب / با قلب پاره پاره و با سـینه ای کباب / عمری گذشت در غم هجران روی دوست / مرغم درون آتش و ماهـــی بــــــرون آب / حالی نشد نصیبم از این رنج و زندگی / پیری رسید غرق بطالت پس از شباب / از درس و بحث و مدرسه ام حاصلی نشد / کـــــی می توان رسید به دریا ازین ســـراب / هرچـــه فراگرفتم و هرچـــه ورق زدم / چیزی نبود غیر حجابی پس از حجاب / هان ای عزیز فصل جوانی به هوش باش / در پیری از تو هیچ نیاید به غیر خـــواب / این جاهلان کــــه دعوی ارشاد مـــی کنند / در خرقه شان به غیر "منم" تحفه ای میاب / ما عیب ونقص خویش و کمال و جمال غیر / پنهان نمـــوده ایم چو پیــــــری پس خضاب / دم بر نیار و دفتر بیهوده پاره کن / تا کی کلام بیهده گفتار ناصواب     امام خمینی

1387 دفاع مقدس مردم ایران در برابر تجاوز بیگانه

مصطفوی 19 خرداد 1395 2154 کلیک ها

  بسم الله الرحمن الرحیم

دفاع مقدس

دفاع امر مقدسی است که در مکاتب توحیدی بشری نسبت به ان توجه کافی شده و وجوب ان عقلا و شرعا مورد تاکید قرار گرفته است و تاریخ بشر در این زمینه نیز مملو از درس و تجربه است و به راستی چه خوب گفته اند که "گذشته چراغ راه اینده است" و من هم با همین دستمایه می خواهم نگاهی به دفاع مقدس و تاریخ چند دهه گذشته کشورمان در این زمینه داشته باشم تا شاید بتوانیم به عنوان تک تک افرادی که در شکل دهی به تاریخ و اینده کشورمان موثریم، در انتخاب نوع حرکت و قدم های خود در اینده بهتر و موفق تر باشیم.

تاریخ نشان داده است که ملت های ضعیف طعمه قدرتمندان روزگار خود شده اند و مردم ایران نیز این را بارها و بارها به عینه دیده و با پوست و استخوان خود لمس کرده اند و در همین راستا بارها ایران مورد تجاوز قرار گرفته و نقشه ان دستخوش تغییر گردیده است. خصوصا در چند دهه گذشته قسمت های زیادی از خاک ایران جدا شد که اخرین های آن بحرین، هرات و نهایتا قفقاز را می توان اشاره کرد و معاصرین این وقایع در پیشگاه تاریخ و ایندگان به عنوان گنهکار و مقصر دائمی قلمداد و هر ایرانی از این دوران با افسوس یاد کرده و هنوز که هنوز است به قسمت های جدا شده از خود احساس تعلق خاطر می کند و حتی امروزه نیز هم هر اتفاقی که در هر یک از این مناطق می افتد ملت ایران اندوه خود را از جدایی انان از میهن یاد اور می شود و دست حسرت برهم می کوبند.

شاهد مثال ان نیز می تواند افغانستان و قفقاز باشد و ما امروزه با شنیدن اخبار تحولات این مناطق فورا به عمق تاریخ تعلق این مناطق به ایران فرو رفته و مردم این مناطق را همچون هم وطنان خود احساس می کنیم و به قول دکتر شریعتی "اری اینچنین است برادر" و این است انچه بر ما گذشت و اگر سست برخورد کنیم دوباره خواهد گذشت.

دفاع مردانه مردم ایران در هشت سال دفاع مقدس اگر نبود این حادثه غمناک دوباره قابل تکرار بود و بخش ارزشمندی دیگری از خاک خود را از دست میدادیم و خوزستان هم به جمع مناطق جدا شده در جنوب، شرق و شمال ایران می پیوست.

جنگ تحمیلی در 31 شهریور 59 زمانی اغاز گشت که تنها 18 ماه از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود و در اثر تحولات ناشی از انقلاب ارتش ایران تا حد زیادی توان خود را برای مقابله با دشمن خارجی از دست داده و امادگی دفاع از کشور را نداشت و از سوی دیگر سیستم نوپای دولت و ارکان تشکیلات کشور نیز درگیر مسایل بعد از انقلاب بود و توانایی سازماندهی خود در مقابل حمله خارجی را نداشت و از طرفی دوام دیر پای نظام های غیر مردم سالار در ایران در چند سده گذشته باعث شده بود که ملت ایران هم سال ها از عرصه تصمیم گیری کشور کنار گذاشته شده و امادگی عهده گیری نقش عمده ای در این روند را نداشته باشند.

در چنین شرایطی ایران در همسایگی غربی خود با حاکمی روبرو بود که ضمن ادعای رهبریت ملی گرایی عربی، توانسته بود با کوتای خونین خود حکومت متمرکز ، قدرتمند و ظالمانه ای را با کمک حزب بعث و ارتش مسلح خود در عرا ق برقرار کند. در سوی دیگر ایرانی قرار داشت که در شرایط جدید پس از انقلاب اسلامی در ضعف کامل احساس ارزیابی می شد و این وضعیت انان را به طمع انداخته بود که می تواند قسمتی از خاک ایران را به خود زمیمه نموده لذا در سال 1359 در همین روزها صدام (این خائن به اسلام و خلق عرب و منطقه) تصمیم گرفت که شکست خوار کننده جبهه عربی در مقابل اسراییل را تا حدودی در برابر ایران جبران نماید و خود را در رهبری جهان عرب شکست خورده در مقابل اسراییل تثبیت نماید، لذا جنگی هشت ساله و نفس گیری را به کشورمان تحمیل کرد که نه خواهان ان بودیم، نه توانایی و امادگی ان را داشتیم.

البته دشمنان این مرز و بوم هم شاید به حساب خود شرایط را درست ارزیابی کرده بودند و طبق ان هم صدام مدعی بود که طی یک هفته می تواند ایران را فتح کند و قلدر مابانه سربازان عراقی مرزهای بین المللی را درنوردیدند و وارد خاک ایران شدند دشمنان تمامی فاکتورها را درست ارزیابی کرده بودند، لیکن دستگاه سیاست گذاری انان قادر به تحلیل دو فاکتور جدید در عرصه سیاسی و مذهبی ایران نبود که ان عبارت بودند از رهبری و نفوذ معنوی امام خمینی (ره) و دومی قدرت شگرف مردم ایران بود که توسط امام (ره) کشف شد این در حالی بود. استفاده از قدرت مردم ایران طی سال های گذشته مورد بی مهری رژیم های گذشته قرار گرفته بود انان هیچگاه به طور جدی این این منبع عظیم استفاده نکرده و به ان اعتماد و اعتقادی نداشتند و صرفا به مولفه های دیگر تکیه می کردند و البته نتیجه ان نیز جدایی های پیاپی قسمت های از خاک ایران بود.

ولی این امام خمینی (ره) در دوران مبارزه با استبداد به کشفی نایل امد که تا کنون در تحلیل تحلیل گران سیاسی جایی نداشت و امام (ره) این مولفه قدرت را بارها ازموده بود و به ان اعتقاد و اعتماد داشت و در جریان هشت سال دفاع مقدس نیز به ان تکیه کرد و این حضور جمعی بعلاوه کمک خداوند در هم امیخت و مقصود حاصل امد.

هرچند که سخت و کشنده بود و در اخر این دوره چند ساله هم امام (ره) جان خود را در این راه گذاشت، لیکن بعد از سال ها که ملت ایران شاهد شکست هایی متعدد و خوار کننده ای در مقابل متجاوزین بود، پیروزی بزرگ و ارزشمندی را نصیب کشورمان نمود و دست متجاوزین را از دست اندازی به خاک پاک کشورمان کوتاه کرد و انان را با رسوایی به عقب رانده شدند.

در این مدت هشت ساله تمامی اقشار ملت از هر مذهب و مشی سیاسی و فرهنگی دوشادوش یکدیگر در زیر چتر بزرگی جمع شده بودند که ستون آن امامی بود با که به ملت خود با تمامی خصوصیاتش، ایمان خالصانه و قلبی و عملی داشت و توانست یک وحدت ملی بی نظیر را محقق کند که در مقابل تجاوز جهانی به کشور خود بایستدند و چشم تمامی کارشناسان را بر این پدیده نو و قدرتمند خیره کرده و انها را وادار به اعترافاتی کند که شاید نه میخواستند به ان اعتراف کنند و نه می توانستند آن را نادیده بگیرند و البته نیز این وضعیت بدیع در هیچ معادله ی مرسومی نمی گنجید و لذا به برکت این است که امروز ما شاهد تمامیت ارضی کشور خود هستیم.

اما ایا کار تمام شده و کشور بیمه شده است؟

باید گفت که خیر امروز نیز کشورما با همان چالش دست به گریبان است و کشورمان از این ناحیه احساس خطر می کند نمونه روشن ان ادعای کشور امارات بر جزایر سه گانه ما در خلیج فارس و تغییر نام خلیج همیشه فارس توسط کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس است که کشورهای عربی شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب در هر نشستی ادعای خود در بر خاک کشورمان بی پروا تکرار می کنند و بی شرمانه بر خواسته خود پای می فشارند لذا به نظر میرسد باید باز هم هوشیارانه اماده دفاع از خاک خود در مقابل دشمنان بود چرا که انان چنانچه فرصت یابند بی برو برگرد قصد شوم خود را عملی خواهند کرد.

پس باید با این وضعیت چه کرد پاسخ روشن است، باید قوی شد زیرا این قانون طبیعت است که ضعفا مقهور قدرتمندان شوند و به همین دلیل خداوند در قران مسلمین را به قدرتمند شدن دعوت و آن گاه بعد از تلاش در این راه به توکل توصیه می کند.

به همین دلیل دوای درد دائم تجاوز و خطر از جنوب و غرب کشور قدرت است که این قدرت در دو نوع فیزیکی ان که علم و فن اوری و در نوع نرم و معنوی ان نیز تکیه بر قدرت جمعی مردم است و این همان دارویی است که امام (ره) آن را کشف کرد و از ان صیانت کرده و در جهت درست از آ استفاده کرد و پیروزی را نصیب کشور نمود.

امروزه وظیفه تمامی ماست که از این میراث گران بها صیانت کنیم وتک تک در راه حفظ کیان و دستاورد های حاصل شده از تفکر و عمل امام (ره) همت گمارده و برای آن برنامه داشته و در ان مسیرش حرکت کنیم این وظیفه تک تک ماست که این گربه نشسته بر نقشه کشورمان را همچنان با همین کیفیت، حداقل حفظ کنیم و به نسل بعدی تحویل دهیم کاری که در طول هشت سال دفاع مقدس با تمام مرارت های ان در شرایطی انجام گرفت که نه امادگی ان را داشتیم و نه توان تحمل آن، لیکن با دم مسیحایی امام (ره)و همت جمعی محقق شد و داغ ننگی که بر دامان گذشتگان در ارتباط با تجزیه خاک ایران نشسته است از دامن انقلاب اسلامی و نسل معاصر پاک شد

در این جا می خواهم یادی کنم از حماسه سازان این حرکت تاریخ ساز از جمله شهدا و جانباختگان دفاع مقدس، کسانی که طعم تلخ اسارت در دست دشمن را در این راه چشیدند، و انان که هم اکنون نیز زخم و جراحت این دوران را روحا و جسما با خود حمل می نمایند، که تاریخ کشور و نسل حاضر و اینده مدیون تلاش انان تا ابد خواهند بود

درود و سلام خدا و تمامی ازادگان عالم بر این ها و امامشان باد که با تمام توان و بالاتر از حد توان خود در این راه حرکت کردند و تاریخ غرور آفرینی را برای ملتی که سالها شاهد تجزیه خاک خود بودند، افریدند.

از همه حاضرین که وقت خود را در اختیار اینجانب گذاشتند متشکرم"

محدثه سادات مصطفوی دانشجوی سال اول رشته معماری دانشگاه ملیه اسلامیه دهلی (ارائه شده در مراسم انجمن اسلامی دانشجویان شبه قاره هند در مراسم خانه فرهنگ ج.ا.ایران در دهلی نو)

+ نوشته شده در شنبه بیستم مهر ۱۳۸۷ ساعت 9:56

حقیقت رابطه خالق و مخلوق چیست

مصطفوی 19 خرداد 1395 8097 کلیک ها

به نام عشق ؛ در خصوص رابطه خدا و خلق حرف های زیادی گفته می شود بعضی می گویند او صاحب و ما ملک او هستیم ولی به نظر میرسد ملک را نباید اختیاری باشد این در حالی است که انسان دارای اختیار است و خداوند هم این اختیار را داده و در مقابل ان مسولیت هم می طلبد و در واقع بحث تنبیه و تشویق در این دنیا و ان دنیا در همین رابطه معنی پیدا می کند و اگر اختیاری نبود که دیگر تنبیه (جهنم) و تشویق (بهشت) معنی نداشت و اگر انسان مثلا مجبور به عبادت مثل ماشین و بدون اختیار بود (مثل فرشتگانی که در این رابطه افریده شده اند) دیگر این عبادت ارزشی نداشت و صرفا انجام وظیفه مقرر بود. پس انسان دارای اختیار است که چگونه زندگی کند و چه کند و البته نیز نسبت به اعمال خود در مقابل خالق (خداوند) و خلق (اجتماع) پاسخگو خواهد بود. 

رابطه دیگر رابطه ارباب و رعیت است که این رابطه نیز مناسب مقام خداوندی نیست که کسانی را خلق کند که رعیت او باشند در واقع خداوند را اگر به این خصوصیت در نظر بگیریم خدای موصوف خدای کاملی نیست و احساس استغنا نمی کند که کسانی را خلق کند که رعیت او باشند تا به قول بعضی نفس او با مثلا عبادتش توسط مخلوق حال بیاید و خدایی که ما می شناسیم خدای ناقصی نیست که احساس ضعف کند و بخواهد ضعف خود را با افریدن موجوداتی مثل رعیت جبران کند. از این طرف نیز انسان دارای اختیار چگونه می تواند رعیت شود و این با طبع اختیار نمی خواند چگونه می توان اختیار داشت و رعیت هم بود فرد مختار که رعیت نمی شود.

بعضی دیگر هم رابطه خدا و انسان را رابطه عاشق و معشوق می دانند رابطه ای که به نظر معقول تر می رسد. زیرا انچه از داستان خلقت بشر و مقابله کلامی خداوند  با فرشتگان در زمان خلقت بشر می توان فهمید عشق خدا را به بشر می توان به وضوح دید وحتی به نوعی تعصب خداوند نسبت به این بشر ، در حالی که دیگران  (فرشتگان) احساس خطر می کنند از این خلق ، خداوند در مقام دفاع از کار خود برامده و از مخلوق خود دفاع می کند و در داستان شیطان نیز به نظر می رسد که خداوند این را امتحان بشر قرار داده و کسانی که دنباله روی او می باشند را از خود دور دانسته  است و انان که شیطان را همراهی کنند را واجد تنبیه دانسته و این چنین است که ملاک دوست و دشمن خدا بودن همین می شود.

اما انچه در عشق لازم است معرفت است  و تا معرفت نباشد عشقی بوجود نمی اید و عشق در سایه معرفت به وجود می اید اگرچه خداوند عشق و خدا پرستی را تا حدودی به صورت تکوینی در وجود بشر قرار داده لیکن و در رابطه با معشوق واقعی هرچه معرفت بیشتر باشد عشق عمیق تر خواهد بود و در رابطه با معشوق غیر واقعی هرچه معرفت بیشتر شود عشق کمتر می شود مثلا اگر در عشق زمینی شما بفهمید که در فکر دوست و معشوق خود چه می گذرد و چه ملاحظاتی در مورد شما دارد از وی متنفر می شوید اگر بفهمید که اگر این فرد چنانچه فرد بهتری غیر از شما را می یافت با شما نمی بود ان موقع دیگر عشق شما به او معنی دیگری می یافت اما در مورد خداوند هرچه معرفت بیشتر شود عشق عمیق تر می شود زیرا خواهی فهمید که چه کسی (بی نهایت ها در قدرت و... است) عاشق چه کسی (که بی نهایت درضعف و...) است که انسان نامیده می شود در حالی که بسیاری از بدی ها را با خود حمل می کند خداوند او را دوست دارد و انواع نعمت ها را به او داده است و هیچ گاه هم ان را قطع نمی کند و مهلت بسیار می دهد. 

خداوند صبر زیادی دارد تا انسان به اصل خود باز گردد و به انحراف او برای دادن نعمت به او نگاه نمی کند و به بهانه های مختلف او را می بخشد. این است معشوق انسان و انتظار دارد ما هم به او عشق بورزیم و انتظار زیادی هم نیست این عشق اگرچه برای ما کمال است ولی به حال خداوند سودی ندارد و او را نیازی به این عشق نیست و حقیقت هم همین است که انسان های زیادی به دنبال ان بودند و فهمیدن این رابطه همان حقیقتی است که عرفا به دنبال انند و اوج عرفان و معرفت شناخت این رابطه است.

دهلی نو - 20 مهر ماه 

 

+ نوشته شده در شنبه بیستم مهر ۱۳۸۷ ساعت 14:52 شماره پست: 5 

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در روستای گرمنِِ پشت بسطام، مردم ...
سلام...شاید برای خواندن این مطالب ودرک ان تا حدودی... ۳ساعت وقت گذاشتم...تشکر ؟از تمامی عوامل ..مخصو...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
تقاطع تنش‌زایی سید مصطفی تاج‌زاده استراتژی باخت - باخت جمهوری اسلامی در منطقه، به‌ویژه در اعزام نی...