تعریضی به ضرب المثل های فارسی – "به خاکی زدی"

اصطلاح "به خاکی زدی" چه زمانی استفاده می شود؟

گاهی با تصوری که در ذهن خود داریم به سوالی پاسخ می دهیم و یا به امر یا شرایطی واکنش نشان می دهیم، در حالی که منظور سوال کننده چیز دیگری است و یا شرایط روایت گر چیز دیگری است. اینجاست که در واکنش به ما می گویند "به جاده خاکی زدی"؛ یعنی بیخودی و از روی سو تفاهم از مدار معمول خارج گشتی و باید با صبر و حوصله بیشتری کنکاش کافی می کردی و سپس پاسخ می گفتی و یا واکنش نشان می دادی.

اگرچه قاعدتا نباید به جاده خاکی زد، ولی گاهی راهی که می روی را چنان باطل می یابی که چاره ایی جز تجدید نظر نداری و در این زمان باید چنان به جاده خاکی زد و از جاده اسفالته معمول و روتین دور شد که دیگر حتی اثری از آن ندید، این خود کار بزرگی است و باید از جاده اسفالته و صافی که دیگران برایت کشیده اند تا مثل اسب عصَاری[1] تو را در مسیر تعیین شده سال ها بی ثمر به دور خود از مبدایی کذا به مقصدی کذا در حرکت نگهدارند، دور شد و مبدا و مقصدی آگاهانه ایی انتخاب کرد که اگرچه در جاده سنگلاخ، ناصاف و خاکی است ولی مقصدی دارد که خود انتخاب کردی و مناسبش دیدی، نه مسیری تعیین شده که معلوم نیست به کجا و چرا باید بدانجا ختم شود.

آری باید گاهی به جاده خاکی زد و به سخن این و آن توجه نکرد.

[1] - اطراف چشم اسب های عصاری (روغن کشی) را طوری تجهیز می کنند که از حاشیه مسیر حرکت خود دیدی نداشته و تنها دید از روبرو داشته و به مقصدی نگاه کند که در واقع وجود ندارد و او را دایره وار به دور سنگی بچرخاند که جناب عصّار تدارک دیده تا بچرخد و بار گران سنگ آسیابی را به دوش کشد که برای عصٌار درآمد به بار می آورد و برای اسب مقصدی خیالی حول یک دایره که تسلسل وار تکرار می شود و او را به حرکتی دائم، بی مقصد وا می دارد.

 

 

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.