کاش قبرستان ها همان قبرستان بودند و بس

دفن و مدفون شدن روشی است عقلی که جسم ما، به خاکی باز گردد که از آن خلق شده است. ولی همین هم رسم بعضی از ما شیعیان شده که جایی خاص به خاک باز گردیم، برخی نذر می کنند در کربلا دفن شوند، یا در پای امامزاده ایی باشند و میلیون ها پول بپردازند تا در جایی خاص بدنشان به خاک بازگردد؛ و انگار قبر آرامگاه ابدی ماست، که نیست؟! و آنجا تنها محلی برای همین تبدیل شدن است و بس،

ما انگار محل خاک شدن این بدن خاکی خود را هم در سرنوشت مان در جهان باقی تاثیر گذار می دانیم؛  به نظر من تفاوتی نمی کند که بازگشت به این خاک کجا و چگونه باشد، آنکه در جوار قبر پیامبر اکرم (ص) به خاک بازگشت، با آن فردی که خوراک کوسه ایی در آب شد و... تفاوتی ندارند و اگر معتقد به معاد روحانی باشیم، آنچه با خود به جهان باقی خواهیم برد، روحی است که یا آلوده است و یا پاک، تنها همین و بس. و اگر معتقد به معاد جسمانی که برای خالقِ خلق کننده کاری ندارد که جسم را دوباره سرجمع کند و شکلش دهد.

جمعه توفیقی شد که به قبرستان ابن بابویه و حضرت شاه عبدالعظیم حسنی (ره) در شهر تاریخی ری سری زدیم که در کنار این حرم انسان هایی خفته اند که بعضا انسان دوست دارد بر قبر بعضی از آنها حاضر شود و از آنها بداند و یا بر خاک شان با آنان سخنی بگوید، از ادبا (حکیم قاآنی، بدیع الزمان فروزانفر، امیری فیروزکوهی، عبدالعظیم قریب و...)، پادشاهان (ناصرالدین شاه قاجار، رضاشاه پهلوی)، سیاست مداران (ستارخان، آیت الله کاشانی، قایم مقام فراهانی و..) و... ، اما امکانش نیست، یا فرشی بر آن پهن شده و از چشم دور شده و یا در قسمت خواهران قرار گرفته که بدانجا راهی نیست و... کاش قبرستان ها، همان قبرستان بودند و این فرایند آرامگاه سازی و ساخت حرم ها، آنان را از دسترس مراجعین خارج نمی کرد.

 

  + نوشته شده در یکشنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت 16:43 شماره پست: 944 توسط سید مصطفی مصطفوی  | 4 نظر