حقیقت نزد ماست، اگر هنر ساخت و پرداخت داشتیم

 ایستاده ام و هاج و واج به اطراف می نگرم، تا شاید صدایی، چهره ایی و یا حتی نشانه ایی آشنا یافته، بدان رجوع کنم و دل ببندم، دریغ که هزاران چهره و نشانه می بینم، اما چشمم به هیچ کدامشان گرمی نمی کند (آشنا نیستند). گاه در این میان چهره ایی، صدایی و یا نشانه ایی مرا جلب می کند، شتابان و خوشحال از پی اش می دَوم، ولی نزدیک که می شوم باز همان ناآشنایی ها و بیگانگی هاست ... آسمان و زمین دست به دست هم داده اند، تا مرا به سوی "خودم" بازگشتم دهند، که این تویی که باید خود باشی، گمشده ات را در درونت بِجوی، که دیگران نیز چون تو سرگردان دیگرانند. تیکه پاره هایی از گمشده ات را این طرف و آن سوی می توانی یافت، اما کاملش را باید نزد خود یابی، و یا می توانی و باید آن را بسازی، اگر هنر ساخت و پرداخت داشته باشی.

 

+ نوشته شده در پنجشنبه پنجم آذر ۱۳۹۴ ساعت 20:0 شماره پست: 841