در خواب غفلت جاودانگی است که میتوان چنین بود چنین کرد
روز پنجم در فرهنگ منطقه ما روز سنگینی در عزاداری و مرثیه سرایی است و به جوانِ سی و چهار ساله و زیبا و برازنده ی علی (ع)، جناب عباس (ع) تعلق دارد و مردم همگی و یکپارچه در مراسم دسته عزاداری متحرک و خیابانی شرکت کرده و خانه به خانه نسبت به جمع آوری عَلَم ها اقدام می کنند تا به صورت نمادین در روز عاشورا در رکاب حسین راهی کربلا شوند و شاید این حرکت سمبل اقدام امیر کاروان کربلا (ع) برای جذب یارانی همراه باشد که ایشان را در مسیر حرکت خود از مدینه (و خصوصا بعد از ناتمام گذاشتن حج)، از مکه به کربلا همراهی کنند.
از مراسمات حاشیه ایی این برنامه، حضور در منازل همشهریانی است که در فاصله محرم قبلی تا این محرم دعوت حق را لبیک گفته و به قول مسلمانان هند به جهان باقی "انتقال" یافته اند؛ دسته عزاداری در منازل آنان حضور یافته و متناسب به سن و جنس متوفی، با مرثیه ایی در خصوص لحظه و یا فردی عاشورایی از یاران آن امام، ذکر و یادی از متوفی شده و طلب آمرزش می شود. اما در بعضی از این مکان ها انسان تکانی می خورد و به خود می آید؛ در پنجم محرم سال گذشته برای مرحوم علی اصغر فلاحی مراسمی در منزل ایشان برگزار شده و برادرش آقای مهدی فلاحی در حال سوگواری برادرش و میزبان آن مراسم بود، ولی امروز و در این پنجم دیگرانی به سوگواری آقا مهدی حضور یافته بودند و این تکان دهنده ترین صحنه و تذکری برایم بود که ممکن است، امروز که تو برای این مراسم و غائبینش می نویسی، تا پنجم محرم دیگر، دیگرانی باشند که به نگاشتن لحظه ها در نبودت مشغول شوند و تو نیز از جمله غائبین سال آینده شوی.
براستی تصور بودن ها و نبودن ها تکان دهنده است. چقدر مرگ به ما نزدیکست. حکایت مرگ و ترک این دنیا، حکایتی تکراری اما بسیار غفلت پذیر شده، که اگر از آن غفلت نمی شد وضع انسان ها و انسانیت این که هست، نبود. این همه غرور و نخوت، این همه بی توجهی به حق الناس (اختلاس ها، غارت اموال مردم و حذف ها و...)، این همه ظلم به دیگران، این همه مکر و حیله جهت به حاشیه راندن رقبا، این همه دروغ و... و در یک کلام این همه دوری از انسانیت و آنچه خدا و خلق از انسان انتظار دارند و... شاید ناشی از غفلت از سرانجام باشد؛ تنها در خواب غفلت جاودانگی است که انسان می تواند اینچنین کند.
اگر انسان به مرگ به عنوان یک نکته تربیتی در روند زندگی خود با آگاهی نگاه می کرد، شاید شاهد کاهش قابل ملاحظه بسیاری از ظلم ها و خروج از انسانیت بودیم. تنها همین توجه، کافی بود که امروز در جوامع انسانی و خصوصا اسلامی، دیگر شاهد چنین کشتارها، ظلم ها و تعدی های بی رحمانه ایی نباشیم، امروز مخالفین وضع موجود در زندان های مستبدین نمی پوسیدند و جوامع از وجود ذیجودشان بهره مند بود، انسان های لایق بر کرسی های لایقشان تکیه می زندند و پست ها نه بر اساس تعهد، بلکه بر مدار طبیعی خود که همان تخصص است، اختصاص می یافت؛ امروز دیگر شاهد چنین مهاجرت های گسترده ای به سرزمین های دیگران نبودیم و بسیاری بر سرزمین های خود به کار مشغول بودند و خفت زیستن بر زمین دیگران را بر جان نمی خریدند و در یک کلام انسان ها به هم نزدیک تر و مهربانتر بودند و از اغلب خشونت ها و خشونت طلبی ها جلوگیری می شد.
آری مرگ که از پیچیده ترین و سوال انگیزترین نقاط حرکت ما انسانهاست، اکنون به پدیده ایی عادی و عاری از توجه تبدیل شده، این نکته ایست تربیتی که اگر بدان نگاهی از زوایه ایی دیگر داشته باشیم، ما و رفتارمان را اصلاح خواهد کرد (بخشی از یادداشت های روز پنجم محرم)
+ نوشته شده در سه شنبه پنجم آبان ۱۳۹۴ ساعت 11:55 شماره پست: 831
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 22 خرداد 1395
- بازدید: 2015