این نامه را باید از سرنوشت

  این روزها در آستانه فجر پیروزی انقلاب اسلامی هستیم و طبیعی است که هر سال باید به ارزیابی خود پرداخته و به گذشته خود نگاهی اندازیم و ببینیم که چه کرده ایم و حال باید چه کنیم. این همان الفبای اصلاح طلبی و محاسبه نفس است که خداوند هم بدان دستور می دهد و هر مُصلح و انسانی که چشم به آینده ایی درست تر دارد باید این چنین در خود نگرد و ببیند که چه کرده و در این لحظه که هنوز مدار بر گرد او می چرخد، چه باید بکند.

هرچه نگاه می کنم احساسی در درونم مرا به این امر رهنمون می سازد که در مواردی پیش نرفته و گاه پسرفت هم کرده ایم. میزان خطای ما بسیار و از حد نرمال خارج است. بعنوان نمونه اگر چندین دولت امتحان پس داده بعد از انقلاب را که موفق به کامل کردن دوره ی خود شدند را در نظر بگیریم دوره اصولگرایان در دوره ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد اوج بود و همه چیز برای پیشرفت و خیز برداشتن کشور فراهم بود، که حداقل در بعد داخلی در این دوره هر سه قوه ی کشور از اصولگرایان و همسو بودند و کسی نبود که چوب لای چرخ دولت بگذارد؛ تبلیغات همسو (صدا و سیما، ائمه جمعه و جماعت، حوزه ها و مراجع، مداحان و تریبون داران و...)، قوه مقننه و قضاییه همسو و از همه مهمتر رهبری نظام که رییس جمهور وقت را از بسیاری از اساسی ترین یاران سابق دوره ی مبارزه، جنگ و انقلاب و... به خود نزدیک تر می دید و نیروی مسلح نظام نیز اعم از سپاه، نیروی انتظامی و... کاملا هماهنگ و همیار بودند و به مدد شرایط منطقه و جهان نیز نفت بیش از 120 دلاری و... می توانست ما را به اوج برساند و از طرفی این دولت را دولت کریمه و امام زمان (عج) می دانستند و... و لذا او را باید عصاره مدعیان دین و ولایت دانست و... همه چیز دست به دست هم داده بود تا کشور اوج گیرد، اما ... صد حیف که باید گفت بد سابقه ایی از خود به جای گذاشتیم و فرصت از دست رفت.
این دولت و حامیانش سرمایه های بیشماری از این انقلاب و کشور در ابعاد مادی و معنوی ضایع کردند، منش سیاسی و مذهبی آنها باعث حذف بسیاری از یاران حاضر در صحنه شد. ریزش های ما در این دوره به اوج رسید. حضور یاران این انقلاب در زندان های ما افزایش چشم گیر داشت. بد اخلاقی ها به اوج و درگیرهای داخلی ما به نهایت رسید و امکانات کشور هم بسیج همین اختلافات گردید و مصروف به زیر کشیدن طرف مقابل شد. موج برکناری ها چون سیلی نیروهای زبده و کارکرده و لایق این نظام و کشور را درو کرد. دزدی ها و اختلاس ها به اوج خود رسید و رکوردهای تاریخی زد. دو دستگی ها بیشتر از هر زمانی شد که دوختن این جامعه پاره پاره شده از اختلافات کار هر کسی نیست و معجزه گری با دم مسیحایی و عزمی پاک و بیطرف نیاز است، تا بتواند دوباره همچون زمانی که زیر چتر انقلاب تمام نیروهای این کشور علیه یک هدف و آن برکناری نظام استبداد شاهنشاهی گرد آمده بودند، گردمان آورد و یک سومان کند و وحدت شکسته شده را بند زند.
این است که باید گفت پسرفت کرده ایم و باید به خود آییم و آینده را این گونه که بود ننویسم و این نامه را دوباره از سر بنویسم که به قول شاعر:
     راه به بیراهه نخواهیم یافت    هر که خطا رفت به اسفل شتافت

 

+  نوشته شده در پنجشنبه نهم بهمن 1393ساعت 10:41 AM توسط سید مصطفی مصطفوی