احتمالِ آینده یی فاجعه بارتر از قرن ها درجا زدن ما مسلمانان
نگاهی به وضعیت اسلام و مسلمانان نشان از وضعیت اسفناکِ آنان دارد، که هر روز بر ابعاد این فاجعه نیز افزوده می شود، گردبادی در حال وزیدن است که ممکن است به نابودی بسیاری منتهی شود. این واقعیتی است که امروز در اطراف ما در حال رخ دادن و به روشنی آنچه در حال شکل گرفتن و شدن است، هویداست.
پیرامون دلیل این فاجعه، عده یی ریشه مشکل را در خارج از حدود جهان اسلام جستجو، و این وضع را ناشی از نقشه دیگران اعلام می کنند. عده یی نیز ریشه این مشکل را در داخل جهان اسلام و مسلمانان جستجو کرده و خود مسلمانان را مقصر این وضع اعلام می کنند. نظریه سوم مَمزوجی از این دو است، که در نقش هر کدام باز دو نظریه مطرح است، عده یی نقش خارجی را پر رنگ تر و عده یی نقش مسلمانان را در این زمینه پر رنگ تر می بینند.
نظریه سوم شاید درست تر به نظر آید که ریشه اصلیِ مشکل را در خودِ جهان اسلام و مسلمین می بیند که از امورِ اجتماعی خود کنار کشیده و امورشان را به طور کامل و دربست به عده یی از بین خود سپرده اند و خود نقشی در تصمیم سازی، حرکت، تفکر و شرایط خود ندارند، و این عده ی قلیل حاکم بر آنان نیز قرن هاست که آنان را به هر سو که می خواهند می برند و هر کاری که به نظرشان مناسب باشد انجام می دهند و هر تصمیمی که بخواهند برای مردم خود می گیرند و به اجرا می گذارند.
وضعی برای ملت های مسلمان پیش آمده که نه با اسلام سازگار است و اگر گاهی هم به اسلام مستند شود هم یک شکل من در آوردی از اسلام (یومن به بعض و یکفر به بعض) است، و در عین حال با اصول پذیرفته شده بشری که امروز بر جهانِ توسعه یافته حاکم است، نیز تناسبی دارد. یک حالت شترگاوپلنگ، این مشکل عظیم موجی از نابسامانی ایجاد و زمینه را برای طرف خارجی هم فراهم نموده و به آنان نیز این فرصت را داده تا از این فضایِ مناسبِ دخالت، سوء استفاده نمایند.
امروز شاید بزرگ ترین مشکل جهانِ اسلام سردرگمیِ ناشی از عدم رشدِ علمی و فکری (هم جامعه ی علمی و هم عامه مردمِ مسلمان) است، به طوری که درجا زدن مسلمانان طی چند قرن گذشته که ناشی از کنار گذاشتنِ نخبگانِ علمی و فکری و جوِ تفکر خیز خود بوده است، باعث شده که مسلمانان از قافله ی تمدنِ بشری که با سرعت بسیار زیاد و دیجیتالی در حال حرکت است، باز بمانند و در نتیجه امروز مناطق آنان یکی از توسعه نیافته ترین سیستم های مالی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جهان را به خود اختصاص دهد.
این شرایط باعث شده است که اکنون جهان به تماشای شرایط خشونت بار و بربریت رایج در قرون گذشته و شرایط ضد تفکریِ حاکمیت کلیسای اروپای قبل از رنسانس را در قرن بیست و یکم، در سرزمین های اسلامی بنشیند؛ و همچنان به خاطر دگراندیشی خون مسلمانان (عالم و غیر عامی) و یا غیر مسلمانان ساکن در سرزمین های اسلامی به زمین ریخته شود و همچنان همان تفکری که حکیم شیخ شهابالدین یحیی سهروردی زنجانی ها را در قرن ششم هجری در شهر حلب شام تنها در سن 38 سالگی به دار "الحاد از دین" و در واقع دگراندیشی آویخت، همچنان حاکم و این حکایت دردناک را در مناطق اسلامی پایان نگرفته اعلام و به تکرارش اقدام نماید. و همچنان شرایطِ تکرارش بسیار بالا بوده و نشان دهند که همان نیروها با همان شیوه ی تفکر، قرن هاست که دست از علم و تفکر اسلامی برنداشته و بر این عرصه حاکمند و شرایط مردابی ایجاد کرده و می کنند که شکوفایی علمی و تفکری را متوقف کرده و هر سَری که به غیر از تفکر آنان بجنبد و یا بالا بزند، را می زنند تا همه یک قد و قامت و با یک تفکر، چون آنان فکر کنند و چون آنان نظریه ی علمیِ سفارشی بدهند.
این شرایطِ ایستا و مردابی ضد تجدد و تغییر در تفکر و علم جدید، موجب باز ماندن مسلمانان از روند رشد و توسعه جهانی شده و قبله علم و تفکر به سرزمین های دیگر کوچ کرده و نظرها را بدانجا معطوف و قبیله ی علم و تفکر، راه سرزمین های دیگر را می گیرند و آنجا را محل امن و شکوفایی خود یافته و سرزمین های اسلامی خارج از محدوده علم و تفکر قرار گرفته و این خود مشکلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بسیار زیادی را نصیب ما مسلمانان کرده است.
در عین حال مسلمانان در اثر برخورد با دیگرانی که به رشد و توسعه رسیده اند، از نظام سنتی خود هم جدا شده اند و این نیز به همان اندازه مشکل زا و مصائب آنان را مضاعف کرده است. در این وضعیت تمایل به بازگشت به سنت از یک سو، و لزوم رهایی از آن و هماهنگی با رشد بشری از سوی دیگر، در تقابل سخت و تعیین کننده یی قرار گرفته اند.
بخشی از کشاکش و نبردِ کنونی در جهان اسلام بین این دو نیروست که در این بین اگرچه سنت گرایان اقلیتی بیش نیستند، لیکن این اقلیت کم تعداد بر مراکز علمی - مذهبی و تفکر عامه مسلمانان و بعضا منابع اقتصادی آنان تسلط نسبتا کاملی دارند و با تکیه بر همین موارد نیز امروز سعی دارند این تسلط فکری علمی – مذهبی خود را به یک ایدئولوژی حرکت زا برای تسلط بر مراکز سیاسی جهان اسلام نیز سرایت دهند. حرکت تفکر القاعده و داعش مسلک ها در جهان اسلام را می توان در این راستا تفسیر و تعبیر کرد که در صورت موفقیت فضایی ایجاد خواهد شد که می توان آن را به عصر یخبندان جهان اسلام تعبیر کرد.
برون داد این حرکت در صورت موفقیت کشتارهای مذهبی، خشونت لجام کسیخته مذهبی، استبداد مطلق، مبارزه با علوم جدید، سرکوب علمی – تفکری شدیدتر، دایره بسته یی از دورهای باطل، قرن ها عقب ماندگی مضاعف، عدم تحرک سیاسی و فکری و ایستایی علمی و تفکری، مسدود شدن ارتباطات جامعه اسلامی با جهان دیگر، ظلم غیر قابل کنترل، ریا و بی مایه گی اعتقادات مسلمانان در اثر فشار حاکمیتی، رواج و گسترش خرافات و اقدامات مذهبی مخدر وار، انسداد کامل آزادی های فردی و اجتماعی، دست اندازی های بی حد و حصر در امور مردم، توقف کامل حرکت های پژوهشی و فکری در جامعه اسلامی در امور مذهبی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و بلکه اقتصادی، عدم تحرک و ایستایی شاخص های مذکور، به حاشیه رفتن مردم، تشکیل نظام برده داری بزرگ در حد به اسارت رفتن ملت ها توسط حاکمیت های اینچنینی، رواج عرفان های تخدیری و انزواهای منهدم کننده شخصیت و تفکر، افزایش تعصب ها کور و خشن، خودکامگی مذهبی و عدم توان رویارویی با آن و...
در این میان اکثریت نیروی اصلاح طلب مسلمان که حاصل تماس با تولیداتِ علمِ بشریِ جدید، جهانِ جدید و واقعیت های آن، همچنین رشد تفکر سوال کننده، محقق و متمسک به دستور بصیرت خواهی و تَدّبر طلب قرآن است و در واقع آنان را باید اصول گرایان و بنیادگرایان واقعیِ مسلمان دانست، که می خواهند قرن ها انحراف در اسلام و تفکر اسلامی را به حوزه واقعی و روحِ تفکرِ توحیدی خود باز گردانند، نامید، در حالی که امروزه به غلط حافظانِ وضعِ اسفبارِ موجود مسلمانان را به بنیادگرا و یا اصول گرا نام می نهند، و این نیروی سنت گرا و حافظِ وضعِ موجود به این ترتیب پوستین وارونه می پوشانند.
نیرویِ اصلاح طلبِ وضعِ موجود و تجدید نظر خواه نیز که چرخ های زنگ زده و بی تحرک، و آینده خسارت بار جهان اسلام در این وضعیت را به عینه می بینند، از لزوم رهایی از این ترمزهای ناشی از انحراف و به حاشیه رفتن علم و تفکر داد سخن دارد، و در مقابل این تفکر قرار می گیرد.
علیرغم همه ی ضرورت موجود، تاکنون در بسیاری از نقاط جهانِ اسلام، این جریانِ آگاه و آگاهی بخش ره به جایی نبرده اند و حرکت عظیم شان با موفقیت قرین نشده و برعکس جناح سنت گرا و محافظه کار، احساس خطر کرده و به تحرک مضاعف درآمده است، تا این حرکت تغییر آور را که به مصداق دستور الهی"ان الله لا یُغَیّر ما بِقوم حَتی یغیروا ما بانفسهم" (خدا وضع و حال هیچ قومی را عوض نخواهد کرد مگر آنکه انسان ها خود وضع و حال خودشان را تغییر دهند - آیه روشنگر یازده سوره مبارک رعد قرآن)" به پا خواسته است را در نطفه خفه کرده و تسلط خود بر آنان را قطعی، عملی و دائم نمایند.
این جاست که لزوم تجدید نظر مسلمانان در وضع، تفکر، منش و روش خود بسیار روشن است و در این نبردی که نیروهای سنت گرا و محافظه کار آن را برای نابودی دیگران آغاز کرده اند، خود شرایطی را ایجاد کرده که می توان، به نابودی خودشان نیز ختم گردد و در زمانی که آنان به بی ثباتی شرایطِ ثباتِ مردابیِ موجود دست زده اند و به نقض استراتژیِ خود که حفظِ شرایطِ موجود است، دست زده اند و به ریسکی خطرناک متوسل شده اند، گردابی شدن اوضاعِ موجود، می تواند آنان را نیز در این گرداب غرق کند. شاید این همان پیچ تاریخی باشد که از آن سخن به میان است که گذر کنندگان از آن می توانند هر کدام از دو جناح مذکور باشند، یا برای قرن ها آسایش، توسعه، پیشرفت و رهایی را برای مسلمانان به دنبال داشته و یا در صورت موفقیت سنت گرایان، امپراطوری هایی به شرح پیش گفته را بر جهان اسلام مسلط نمایند، که شاید بتوان آن را فاجعه بارتر از قرن ها درجا زدن های قبلی دانست که اکنون با عوارض آن در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مواجهیم.
لذا باید تلاش کرد که باعثانِ شرایط موجودِ جهانِ اسلام و وضعِ مسلمانان امروز، شرایط بعد از پیچ تاریخی پیش رو را تعیین نکنند که اگر کنند، بر اسلام، مسلمانی و مسلمانان باید از همین الان فاتحه یی خواند. و گرچه خداوند حفظِ دین خود را تضمین کرده است، ولی لااقل تضمینی برای حفظِ ما مسلمانان نداده است.
+ نوشته شده توسط سید مصطفی مصطفوی در 12:10 PM | دوشنبه بیست و یکم مهر 1393
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 22 خرداد 1395
- بازدید: 2347