انگلیس - روباهِ پیر و دلواپسانِ بهانه گیر

سخنان دو روز گذشته ی دیوید کامرون (نخست وزیر انگلستان) در مجمع عمومی سازمان ملل بهانه یی به دست دلواپسانِ بهانه گیر داد تا سخت بر دولت، رییس دولت و سیاست خارجی این دولت بتازند که چرا کامرون چنین گفت؟! و چرا با کامرون (قبل از گفتن این سخنان) ملاقات کردید؟!! انگار از روحانی انتظار داشتند که در خلال بیست دقیقه ملاقات با نماینده عالی کشور انگلستان در این مجمع جهانی، متن سخنرانی روز بعد او در مجمع سالانه سازمان ملل را مطابق میل دوستان (بدتر از دشمن در حق داخلی ها) تنظیم و برای قرائت تحویل طرفِ انگلیسی دهد تا مطابق میل آقایان دلواپسِ بهانه گیر، کامرون آن را در مقابل مردم جهان قرائت کند. 

آن روزی که دوستان این دلواپسانِ بهانه گیر، آنچنان خود را خشمگین نشان می دادند و شدیدا احساساتی شده، مرزهای دیپلماتیک انگلستان در تهران و در واقع مرزهای قانون، عرف و فرهنگ مسالمت جوی کشور و ملت متمدن ایران را می شکستند و از دیوار سفارتی که وظیفه قانونی و عرفی حافظت از آن با ما بود، بالا می رفتند، نمی دانم می دانستند که این عمل نابهنجارشان به قطع روابط دو کشور منجر خواهد شد و چه عواقبِ قانونی و حیثیتی برای ج.ا.ایران دارد؟.

ولی این دوستان باید این را فکر می کردند که پس لرزه های این زلزله که ایجاد کرده اند تا مدت ها روابط دو کشور را خواهد لرزاند، همانطور که از پس لرزه های مرگ خبرنگار کانادایی-ایرانی (زهرا کاظمی) انگار خلاصی ندارد و همچنان روابط دو کشور ایران و کانادا را می لرزاند و انگار پایانی بر آن نیست و کانادا دست بردار نبوده و نمی خواهد آن را فراموش کند و در تصویب قطعنامه های حقوق بشری علیه کشورمان و... چنان انتقام جو حاضر شده که نمی دانم پایانش کجا خواهد بود.
آنان باید می دانستند که کسی که باد بکارد، طوفان درو خواهد کرد ولی این دوستان دلواپسِ بهانه گیر را باید به این مثل فارسی دلالت داد که جواب سنگ، کلوخ است و سنگی را که دیوانه یی در چاه انداخت، صد عاقل باید، تا آن را دوباره از چاه خارج کنند.
 
اینان از ملاقات بیست دقیقه یی طرف ایرانی با این مقام انگلیسی انتظار داشتند که حسن آقای روحانی معجزه یی کند و تمام کدورت های سابق را از دل انگلیسی ها خارج و یا کامرون بلعکس به تمام کدورت های طرف ایرانی پایان دهد، کدورت هایی که ریشه در تاریخ و یا حداقل در چند دهه ی گذشته دارد و تَل انباری است از شعارهای داده شده علیه هم، فحش های رد و بدل شده به طرف مقابل، اتهامات زده شده، اقدامات نابهنجار طرفین، موضع گیری های خصمانه و... که همه ی این ها به کوهی از جدایی می انجامد.
برای حل این معضل باید در دو طرف نگاهی عاقلانه و فارغ از خَصم نگری به طرف مقابل وجود داشته باشد که این امر به مثال قیر و قیف تبدیل شده و اکنون که طرف ایرانی با منطق سخن می گوید، طرف انگلیسی پاسخ منطق را با اتهام می دهد و انگار نه انگار که ملاقاتی صورت گرفته و در بیست دقیقه سخن گفتن لابد نمکی از هم خورده اند و باید نمک گیر همدیگر شوند.
از آن سو این بهانه گیرانِ دلواپس که انگار از علمِ روابط بین الملل و مذاکره با دیگران هیچ نشنیده اند و با چنین علمی آگاهی ندارند که تمام ملاقات ها با هدف دوستی نیست و انتظار نباید داشت در پس هر ملاقاتی دوستیی حاصل شود، برخی ملاقات ها برای شنیدن حرف های طرف مقابل، برخی برای زدن حرف ها به طرف مقابل است و... که البته نفس سخن گفتن در بسیاری از شرایط با طرف مقابل خود موفقیت و قدمی است که باید ستود.
 
بهانه گیرانِ دلواپس، سرمست از سخنان کامرون که به قول آنان رهبری امپراطوری "روباه پیر" را در اختیار دارد بهانه یی کسب کردند و گزکی گرفتند تا به طرف مذاکره کننده ایرانی که از قضا رقیب سیاسی آنان است بشورند و ... ولی اگر به ادبیاتی که خود برای طرف انگلیسی استفاده می کنند هم ایمان داشتند و او را به واقع "روباه" و صد البته "پیر" در مکر می دانستند، چرا به خود نهیب نمی زنند که این سخنان را آن سردسته "روبهان پیر" برای تضعیف طرف مذاکره کننده ایرانی خود بر زبان جاری نکرده باشد، تا به افروختن شعله های آتش در درون کشور کمک کند؟! روباه پیری که شناخت زیادی از دلواپسانِ بهانه گیر و تاریخ و ریشه تاریخی و منش رفتاری آنان دارد و می داند که وقتی بنای بهانه گیری باشد، هستند کسانی که به سوراخ دیوار هم بهانه گیرند، تا بر موفقیتی پرده بپوشند و بر توفیقی شعاع تاریکی افکنند.
البته این سخنان دیوید کامرون هم چندان تازه نیست و بیش از ده سال است که شاه بیت سخن طرف غربی است و مکرر ما را با همین ابیات خطاب کرده و می کنند و تنها تازگی این بار این بود که این بار طرف مذاکره کننده ی با غرب رقیب آقایان دلواپسِ بهانه گیر است.
بهانه گیرانِ دلواپس که در رول بازی کردن حرفه یی اند خود را طوری نشان می دهند که انگار نه انگار که سال هاست با همین ادبیات و حتی سخیف تر خطاب می شویم، و طوری خود را نشان می دهند که تازه برای اولین بار است که چنین ادبیاتی را می شنوند؛ در حالی که این سخنان را هنگامی که طرف مذاکره کننده ایرانی برای هشت سال از خودشان بود هم مکرار شنیدند، و فحش ها و حرکات نابهنجار از این سخیف تر را در نیویورک لمس کردند و دوست آنان و همه ی دنیا دید و شنید و آقایان آن موقع به طرف مذاکره کننده وقت، مدال شجاعت هم دادند و چنان تشویقش می کردند که امر بر طرف مشتبه شد و هاله نور بر سر خود دید و چنان پوشش رسانه یی صدا و سیما و... به همان سفرهای مملو از این سخنان و مواضع می داد که روحانی باید خواب چنین پوشش رسانه یی را ببیند، چرا؟! چون این نماینده مردم ایران با آن نماینده مردم ایران با هم متفاوتند، که نماینده کنونی دیگر در جبهه دلواپسانِ بهانه گیر نیست که اگر بود در مناقب همین ملاقات بیست دقیقه اش با کامرون مارش پیروزی می زدند که دلواپسی بهانه گیر توانسته بعد از سی و پنج سال با روباه پیر وقت ملاقات بگیرد و با او افتخار سخن داشته باشد! و این را در کارنامه موفقیت های خود ثبت و ضبط می کردند که ما کردیم!.
 
این دلواپسان منافع سیاسی و جناحی خود،
 لابد اگر در سپاه اسلام در مدینه بودند و آنگاه که سفیر پیامبر اکرم (ص) از ایران باز می گشت و به آنان گزارش می داد که پادشاه ساسانی با نامه مهر انگیز و هدایت گستر پیامبر اکرم (ص) چه کرده و آن را پاره کرده است، به پیامبر (ص) و سفیرش هم می تاختند که تو چرا به چنین فرد "تفرغن صفتی" نامه نوشته ایی و...؟!

 

+  نوشته شده توسط سید مصطفی مصطفوی در 10:53 AM |  شنبه پنجم مهر 1393