آقای مصباح! چقدر آدرس به ناکجا آباد می دهی خلق را ؟!!

در حالی که تاریخ ملل فرهیخته جهان و از جمله آزاد زنان و مردان ایرانی مملو از حرکت "بازگشت به اصل قرار دادی خداوندی"، یعنی آزادی است، که توسط اشرار به پای فرد یا طبقه قلیلی از آنان به زیر مهمیز استبداد برده شده، این روزها از ناحیه دین آشنای زمانه آقای محمد تقی مصباح یزدی که جانشین بر کرسی تفکر در شرایط فقدان علامه شهید مرتضی مطهری و علامه سید محمد حسین طباطبایی تعیین گردیده و محکم نیز بر این کرسی تکیه زده اند، کشف دیگری صورت گرفت و دستور فرمودند[1] حرکت طبیعی و تاریخی آب دیگر از سرزمین های بالادست به سوی سرزمین های پایین دست نباشد و معکوس گردد؟!! و منبعد به جای "بت استبداد" باید "بت آزادی" را رجم کرد و شکست. ایشان "امروز فرهنگ جهانی دنیا (را) بر اساس قداست آزادی به معنای کامل آن که شامل بی بند و باری است" اعلام و  آزادی را ساخته امریکا (مستبد قرن) و به عنوان "فرهنگ الحاد جهانی" تعریف که باید با ایستادگی و مقاومت آن را شکست و قدم در راه صحیح؟!! گذاشت. ایشان مبنای فرهنگ کنونی جهان را آزادی به معنای بی بندباری دیده و سکان داران کشورمان در کسوت روشنفکر و دولتمرد  را نیز متاثر و تابع بر آن دیده و می فرمایند "وقتی کسانی که قدرت قانونی و اجتماعی چه در قوه مجریه و چه مقننه (منتخبین مردم) را در دست دارند تحت تأثیر این فرهنگ هستند"جرات مخالفت با آن را ندارند. ایشان حضور دولت ها در ایران را با پول و حمایت "اختلاس گران" دانسته که توانایی ناراضی کردن آنان را نداشته اند، چون اگر در مقابل اختلاس گران بایستند، رای آوردن شان به خطر می افتد. راهبر موسسه "امام خمینی" بعد از حمله به آزادی به اصل بنیادین دیگر فرهنگ سیاسی امام خمینی (ره) یعنی میزان بودن رای مردم حمله و به جمله مشهور ایشان که "میزان رای ملت است" نیز خرده گرفته و آنرا از ناحیه تئوریسن جمهوری اسلامی ایران نادرست ارزیابی کرده و احتمال داده اند که  "شاید مردم بر خلاف احکام الهی رای دادند. آیا به این رای باید توجه داشت؟" و"شاید روزی مردم رای دهند که امام عصر ظهور نکند." و لذا تقیه (که ظاهرا تا به حال می کردند) را در این زمینه حرام اعلام و توصیه کردند در اجرای احکام اسلامی و مقابله با "بت آزادی" و "برای حفظ اسلام تا پای جان باید ایستادگی کرد." و لابد راه صحیحی که مد نظر دارند ایستادگی در مقابل آزادی و نقش مردم در تعیین سرنوشت و حکومت هاست.

هنوز از رحلت جانگذاز مصلح قرن و رهبر آزادیبخش و یکانه ی سده های اخیر ایران، خمینی کبیر (ره) بیست و چند سالی نگذشته است که این چنین مبانی نظرات امام (ره) توسط جانشینان او و همراهانش به مسلخ برده می شود. امام (ره) و مردان انقلابی اش شاید هرگز فکر نمی کردند که در کمتر از چهار دهه که از پیروزی این انقلاب  گذشت و در حالی که هنوز یاران او به تعداد کافی زنده اند، مبانی سیاسی و حکومتی اش این چنین به دست کادر سازانی که در سایه جمهوری اسلامی ایران و موسسه یی که به نام او تاسیس کرده اند و لابد قصد دارند انقلاب او را از زوال و انحراف حفظ کنند، واژگون شده و تبدیل و تغییر یابد. آنان که با شعار "استقلال، آزادی جمهوری اسلامی" به میدان های شهرهای این دیار آمدند تا "بت استبداد" را مورد هجوم قرار دهند شاید هرگز فکر نمی کردند که در اندک زمانی عرصه دارانی از جانشینان آنان دیگر ضرورتی به رجم "بت استبداد" ندیده و به رجم "بت آزادی" فتوی دهند.
آقای مصباح! شما مستبد قرن (امریکا) را سازنده بت آزادی می دانید ولی باید در تعلیماتی که در فرهنگ و روح اسلام دیده اید، این را مشاهده کرده باشید که مفهوم آزادی را خداوند در ادیان الهی قرار داد و توسط پیامبرانش
 برای بشر دربند به ارمغان آورد، و این دستگاه های فرعونی و مستبدین نبودند که سخن از آزادی می گفتند و بت آزادی توسط آزادمردان و از جمله انبیا (ع) صورت بندی و ساخته شد و منادیان آزادی در جهان در طول تاریخ، اهالی دین و آزاد مردانی بودند که خواهان بازگشت انسان به اصل خویش (یعنی انسان آزاد از بندها) بوده اند، نه دستگاه های مخوف استبداد در طول تاریخ انسان. مگر آنان که بعدها به اسم دین انسان ها را به استبداد مخوف تری از استبداد فرعونی بردند که روی هر مستبد فرعونی و غیردینی را در جنایت و پلیدی و انحراف سفید کردند و کلیسای قبل از رنسانس و کاهنان معابد این چنینی نمونه بارز آنند.
این که شما روند بشر و روح حاکم بر آزادی و حرکت آزادی طلبی او در جهان امروزی را "بی بندباری" می بینید و آن را ساخته مستبد قرن یعنی امریکا اعلام می کنید، ارزیابی درستی نیست؛ که عرفان و معرفت مولوی (علیه الرحمه) و امام خمینی (ره) حتی بت پرستی های آشکار
 را نیز ناشی و مراحلی از حرکت بشر به سوی حق یعنی پرستش خداوند لایق پرستش دانسته و ارزیابی می کردند و این نظر شما به نوعی خرده گرفتن به خداوند متعال است که آنقدر این بشر را مزخرف آفریده که در آخرین قرنی که در آن قرار دارم اشرف مخلوقاتش در حالت کلی به سوی بی بندباری است تا رهایی از بندها؟!!. مگر می شود دستگاه عظیم خلقت این چنین در عمومیت به سمت سقوط برود. تصور ایده حرکت به سوی سقوط برای بشریت، ایده نادرستی است و جهان و انسان در کلیت به سمت خیر و آزادی می رود تا استبداد و ظلم؛ و ظهور حضرت حجت (عج) نیز بخشی مکمل بر پازل حرکت بشر به سمت خیر خواهد بود که انشاالله در زمان خودش به انجام خواهد رسید، خواه مستبدین بخواهند و یا نخواهند به حکم خداوند به انجام می رسد و این نیاز به رای این و آن ندارد و خالق حکیم خود بدون توجه به نظر این و آن اگر صلاح بدانند در صور حرکت این مصلح آزادیبخش (عج) نیز خواهند دمید.
این که امام خمینی (ره) به انسان (و مردم خود) در کلیت ایمان داشتند و به آنان و توانایی اشان را (همچون شما) به دیده شک و ظن نمی نگریستند، نیز ناشی از همین خیربینی حرکت طبیعی و کلی انسان است و اطمینان امام (ره) به مردمش هم همچون اطمینان خداوند متعال به بشر در حرکت او به سمت خیر در کلیت بود و شاید به همین دلیل بود که خداوند بشر را اشرف مخلوقاتش اعلام و درمقابل ملائکه خود بدان خلقت فخر فروخت که اگر همچون شما به بشر ظنین بود هرگز سکان هدایت فخر آفرینش خود را بدست
 خودش نمی سپرد و دوره ختم نبوت اعلام نمی کرد. لذا خداوند با توجه به جمیع داده هایش به بشر و اطمینان به توانایی اش بود که ختم نبوت اعلام  و سرونوشت بشر را به خودش سپرد و طبق همین مسولیت و توانایی است که در جهان دگر از او سوال خواهد کرد.
آقای مصباح! شما زیادی به بشر و خلقت درستش و توانایی حرکت او در مسیر حق ظنین و بی اعتمادید که حتی در تعیین حکومت داری دنیایی اشان نیز حقی برای آنان قایل نشده و میزان را رای آنان نمی دانید در حالی که اسلام (حداقل فقه شیعه) در اساسی ترین موارد به انسان اعتماد کرده و حتی در پذیرش اصول
 جهان ایدالش نیز او را مخیر به پذیرش و یا عدم پذیرش نموده، چنانچه که مواردی همچون خداوند (توحید)، خصوصیات و خلقتش (عدل)، عقوبت و بازگشتش به اصل او (معاد)، پذیرش و ایمان به فرستادگانش (نبوت) و یا جانشیان خاتم پیامبرانش (امامت) را غیر تقلیدی دانسته و منوط به تفکر و رسیدن تحقیقی و اغنایی تک تک آنان به آن و توسط همین بشر که شما اعتمادی به او ندارید، کرده است. در حالی که اسلام و خداوند تا این حد به انسان آزادی می دهد و اطمینان دارد شما چطور برای او حتی حق رای به انتخاب والی و یا سیستم اداره جامعه اش نمی دهید که اگر چنین حقی وجود نداشت، چطور متقی و پرهیزگاری چون خمینی کبیر (ره) به خود این اجازه را داد که سیستم حکومتی را از متون اسلامی استخراج و اجتهاد کند و بر سیستم دیگری ارجح و حاکم قرار دهد و لابد و متصور است که با توجه به باز بودن باب اجتهاد و فقه پویا دیگرانی هم در آینده به تکرار، به اجتهاد دیگری در  این فقه  دست خواهند یافت و خدا را چه دیدی که شاید فرزندی از همین مکتب فقه پویا شاید بر اقامه سیستم دیگر و مناسب تری قیام کند و  دل مردم زمانش را به حق بودنش برباید.
امام خمینی (ره) و خط روشن و منطقی اش به مصداق "لا اکراه فی الدین" و به حرمت و پایه وجود تاکید خداوند بر تعقل و تفکر به بشر که در نتیجه پذیرش توانایی و پتانسیل مثبت او در حرکتش به سوی سعادت و یافتن راه درست، توجیه دارد و توسط خداوند توصیه می شود، ایمان داشته و همچون خداوند این آزادی را برای اشرف مخلوقات او قایل بودند و لذا آن موقع که شما ظاهرا از جمله قاعدین زمان بودید، و نقشی در قبولاندن این تفکرات
 به انقلابیون زمان مذکور و روند مبارزه نداشتید، "بت استبداد" را بدون هیچ شبهه و تردیدی مورد حمله قرار دادند و آزادی را ستودند و دربندان را به آزادی فراخواندند و الحمد الله هم خیزش آزادیبخش موفقی به راه انداختند و به مقصود خود تا حد زیادی رسیدند، ولی سوال اساسی اینجاست که آیا بعد از آن فتح الفتوح خمینی (ره) و یارانش، در نبرد بین کسانی که به بشر و توانایی او اعتماد دارند و دوستانی همچون شما که ندارید، کار این انقلاب که برای آزادی ایرانیان و دیگران آمد، به کجا خواهد کشید، آیا از ایرانیان دوباره سلب آزادی و حق تعیین سرنوشت و حاکم و سیستم حاکم بر خود خواهد شد و یا این که ایرانیان طبق اعتقاد امام که در روح و نص قانون اساسی این انقلاب نهفته و ضبط شده است، صاحب حق تعیین سرنوشت، حق تعیین والی و حق تعیین سستم حاکم بر خود خواهند بود؟. خدا کند که این حق برای این مردم مظلوم شهید داده و همه چیز در طبق اخلاص نهاده و مبارز بماند و ملعبه افکاری نشود که در زمان حرکت مردم و نبردشان آنان را می ستایند و وقتی که به مقصود خود و تصدی قدرت رسیدند، مردم را نفهم، ناقص و بی بصیرت پنداشته و لایق دادن آزادی، حق تعیین سرنوشت، حق تعیین حاکم، حق تعیین سیستم والی و رای نمی بینند.
آقای مصباح! این که شما دولتمردان و منتخبین این مردم و روشنفکران این انقلاب و کشور را مورد هجوم قرار می دهید و از آنان کینه یی به دل دارید که وام دار و مطیع اختلاس گران شان می دانید،
 نیز نمی دانم از کجا سرچشمه می گیرد و این نظر شما نیز به نظر درست نیست و این نظر شما هم ناشی از بی اعتمادی به مردم و ظنین بودن شما به توانایی و تفکر این ملت در تشخیص راه درست و از جمله در رای دادن شان است؛ زیرا شما رای آنان را ناشی از جهت دهی اختلاس گران می دانید در حالی که همین مردم و با همین توانایی و تفکر بودند که روح الله نامی (ره) از طلبه های شهر خمین (ره) در حوزه علمیه را در میان قاعدین بی شمار دوره استبداد شناختند و حمایتش کردند و دنباله رواش شدند و بر کرسی رهبری اش نشاندند و حرکت کم نظیری را سرودند که امروز شما و امثالهم در سایه پیروزی آن حرکت مردم و امامشان، از حجره های تنگ حوزه بیرون آمدید و صاحب بودجه های کلان شدید و موسسه های عظیمی حتی عظیم تر از مراجع تقلید طراز اول ماضی تاسیس کردید و شاگرانی بس زیاد و مدعی که ... حال چه شده است که آن مردم قبل از انقلاب توسط اختلاس گران هدایت نشدند ولی بعد از انقلاب دنباله رو اختلاس گران در تعیین رهبران خود شده اند؟!!  
آقای مصباح! بعد از انقلاب چه اتفاقی افتاده است که اختلاس گران بر تفکر و رای این مردم حاکم شده اند؟، در حالی که شاه بیت سخن، منش و اعتقاد امام شان (ره) آگاه بودن و وظیفه آگاهی بخشی برای همه بود؟!! چه اتفاقی افتاده است که به این درد دچار شده ایم؟. در صورت صحت فرضیه شما در تسلط اختلاس گران بر آکاهی و رای مردم نیز، شما کرسی داران و حاکمان بر تریبون های ملی و مذهبی و فرهنگی هستید
 که باید به خود، تفکر و شیوه عمل تان شک کنید نه به مردم، زیرا اگر جریان آزادی بیان و آگاهی بخشی به خوبی جریان داشت و کار خود را می کرد و زمینه بیان قرائت های مختلف و تفکرات متفاوت و رقیب وجود داشت، تضارب آرا و کنترل شرایط توسط مردم بهتر محقق می شد، و مردم به چنین بلیه یی گرفتار نمی شدند که زمینه و بهانه یی شود برای سلب حق مسلم آنان که برایش سال ها مبارزه کرده اند؛ زیرا این مردم همان مردمی هستند که تا دو دهه قبل درست در مقابل نظریه شما توسط امام این امت (ره)، از امت رسول الله (ص) هم بهتر ارزیابی شدند و لایق آزادی و حق تعیین سرنوشت، والی و... گردیند و در قانون اساسی ج.ا.ایران این حقوق برای آنان تعیین و ضبط و درج گردید تا مورد انکار امثالهم نگردد.
آقای مصباح!
 بر فرض صحت نظریه شما اگر تفکر و رویه یی امام (ره) و یا حتی اقل شرایط موجود در زمان رژیم گذشته بر چرخه تبلیغ، فرهنگ، اطلاع و تریبون های کشور حاکم بود که کار به جایی نمی رسید که این مردم چند اختلاس گر معدود و متکی بر حمایت قدرتمندان، را بر روح و تفکر و رای خود حاکم ببینند. اگر چه نظر شما در مورد مردم و تاثیر پذیری آنان قبول ندارم ولی نمی توان به اشتباهاتی که مردم ما در این چند دهه مرتکب شده اند نیز چشم بست و البته اشتباه بزرگان در مقابل اشتباه مردم بسیار بزرگتر و عظیم تر بوده و باعث تباهی بیشتر است و بر فرض صحت فرضیه شما در این جا نسخه و راه اصلاح آن هم این است که به جای شکستن مجسمه آزادی، دوباره به پای آن جمع شویم و مردم را از چنین ضلالتی! آزاد کنیم و آسیب شناسی کنیم نه این که این بت آزادی را بشکنیم و در جایش لابد بت استبداد قرار دهیم و بپرستیم!.   
آقای مصباح! به روایت پرونده های مفتوح از اختلاس و اختلاس گران در قوه قضاییه، رکوردهای اختلاس و اختلاس گری و... در این کشور در هشت سال گذشته شکسته شد و حال
 شما خود بگویید که در طول هشت سال گذشته که اختلاس و اختلاس گران و ... خود را به اوج تاریخی اشان در این کشور رساندند در کدام جبهه بودید، جبهه اختلاس گران یا مردمی که از اختلاس بری و از اختلاس گران بیزارند و تنها در دادگاه عدل خداوندی شاکی و حق خود را مستوفی می دانند و هیچ کدام از این مردم تاکنون به شکایت از اختلاس و اختلاس گران به محکمه دنیایی در این خصوص نرفته و تنها همین دولتمردان و بعض منتخبین ملت هستند که شما از آنان ناراحتید و فعلا به نمایندگی از این مردم به شکایت از اختلاس و اختلاس گران مذکور مشغولند و در حد وسع و قدرت محدود خود در حال استیفای حق موکلان خود هستند و شما و دوستان مریدتان در جماعت منتخب و غیر منتخب، حمایت شان که نمی کنید، که هیچ، هر روز که پرونده های جدید تری از ابعاد این اختلاس ها فاش و پیگیری می شود مشکلات بیشتر و سخنان تضیف کننده بیشتری را نثار همین دولتمردان این چنینی در تمامی جنبه ها می کنید؟!!.
آقای مصباح! بیاییم دست از خود بزرگ بینی ها و اعتماد بیش از حد به علم و عمل خود برداریم و به امواج خروشان ملت بپیوندیم و همچون خداوند به آنان اعتماد کنیم و هم هادی آنان بوده و هم هدایت شده حکمت جمعی اشان؛ و در حرکت با آنان همچون نبی مکرم اسلام (ره) همراه شده و از رای و نظرشان منتفع باشیم و با هم راه درست را بیابیم و آنان را همچون گله حیوانات ارزیابی نکرده و آزادی اشان را محدود نکنیم که اگرچه ملت چون گله یی حرکت می کنند، لیکن این گله در کلیت خود آگاهانه حرکت کرده و در حرکت خود نیم نگاهی به تعالیم رسول ظاهر (انبیا عظام علیه السلام) و نیم نگاهی هم به خداداده های خود که به رسول باطن تفسیر می گردد، دارند و به این دو بال مجهزند و در توکل به خداوند راه گشا و تحت نظارت خداوندی حرکتی معقول و به سمت سعادت و خیر داشته و خواهند داشت تا به لقا خداوند انشاالله و رستگاری و تکامل دست یابند و اگر این نبود و گله را همچون حیوانات خلق کرده بودند، سوال و قبر قیامتی برای این خیل دست و گوش بسته بی معنی بود، لازم به
 وجود معاد و اعتقاد به آن نیز نبود.
آقای مصباح! شما که معتقدید که "حکم اسلامی مقدم بر رأی مردم است"
 پاسخ دهید که چرا علی علیه السلام نشستند و پایمال شدن حکم خدا را در بحث جانشینی رسول خدا (ع) نگاه کرد و تحمل کردند و حتی جانانه ترین مشورت ها و کمک ها را به پایمال کنندگان حکم خدا دادند و با این کار آنها را تقویت هم کردند؟!!. گیریم که حکم خدا بر رای مردم مقدم  هم باشد، آیا در شرایط غیبت معصوم (عج) شما که علامه دهر ما معرفی شده اید، خود معترفید که "باید اعتراف کرد که هنوز بسیاری از ابعاد فقهی مسأله برای خود ما (هم) روشن نیست." چگونه می خواهید حکم خالص درست خدایی را استخراج و معین کنید که بتوان بر آن قسم خورد و باب اجتهاد را بر آن بست، تا آن را 
بر رای مردم ارجح قرار داد؟!.
پس این
 "بت استبداد" است که لایق شکستن و انسان لایق آزادی  است 
[1] -
۱۸ اردیبهشت ماه 1393 در همایش "امر به معروف و نهی از منکر"

+ نوشته شده در شنبه ششم تیر ۱۳۹۴ ساعت 1:9 شماره پست: 626

 

نظرات (1)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

نظر مصباح یزدی درباره رای مردم :
در حکومت اسلامی رای مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد نه در اصل انتخاب نوع نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاست جمهوری و انتخاب خبرگان و رهبری ملاک اعتبار قانونی تنها یک چیز است و آن "رضایت ولایت فقیه" است . ‏مشروعیت حکومت نه تنها تابع رای و رضایت ملت نیست ،بلکه رای ملت هیچ تاثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد. @Sahamnewsorg

برخی از مواضع سیاسی مرحوم مصباح یزدی
مردم چکاره هستند که به کسی حق بدهند ؟؟
رییس جمهور منتخب مردم هم باید از طرف ولایت فقیه نصب شود وگرنه طاغوت است
آنهایی که میگویند جانم فدای ایران فرقی با حیوان ندارند!!!
‏نظر آقای ‎مصباح یزدی درباره رای مردم:
در حکومت اسلامی رای مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد نه در اصل انتخاب نوع نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاست جمهوری و انتخاب خبرگان و رهبری ملاک اعتبار قانونی تنها یک چیز است و آن "رضایت ولایت فقیه" است .
‏مشروعیت حکومت نه تنها تابع رای و رضایت ملت نیست ،بلکه رای ملت هیچ تاثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد.
منبع : علامه مصباح یزدی / هفته نامه پرتو/84،10،7)


این همه افتراق اندیشه برای چیست؟!
محمد جلیلیان
آيت الله شيخ محمد تقي مصباح يزدي تئورسين حكومت اسلامي امروز در گذشت .
هنگام تعمق در شخصيت روحانيون تراز اول نظام سياسي ايران صرفنظر از تعلقات سياسي به يك نظر نسبي مي رسيم كه اينان متعلق به نسلي هستند كه فرزندان حوزه قم و نجف و مكتب اهل البيت و معارف اسلامي هستند ؛
پس اينهمه افتراق در انديشه و عمل اينان چيست!؟
آيت الله شيخ مهدي كروبي نيز فرزند مكتب تشيع و دانش آموخته حوزه قم و متعلم دار المكتب اسلام است .
فصل مشترك اين دو روحاني را در يك فضاي معنوي مجزا در مدينه و كربلا ديده ام كه به ذكر آن مي پردازم .
شيخ مصباح و كروبي هردو فرزندان حوزه علميه قم ؛ دانش آموخته مكتب امام صادق و داراي اساتيدي مشترك درتعلم از مكتب اسلام هستند .
شيخ مصباح نظريه پرداز تئوري ولايت مطلقه فقيه و حكومت اسلامي كه مشروعيت حكومت را ناشي از خدا؛ پيامبر و امام زمان كه در دوره غيبت بر عهده فقيه و نه رأي مردم مي دانست ؛ وشيخ مهدي كروبي مشروعيت حكومت را ناشي از رأي و اراده مردم و براي تحقق آن تلخي هاي زيادي اعم از زندان ؛ تبعيد؛ حصر و آوارگي فراوان در قبل و بعد از آن پذيرا گرديد .
هردو معتقدند و بر باورشان پايبند و هزينه اين باور را نيز بگونه اي متفاوت داده اند ؛
در سفري در سال ١٣٨٧ به عربستان سعودي در مدينه منوره شيخ كروبي ؛ در كنار بقعه شريف محمد بن عبدالله ساعتها در حال عبادت و گريستن ديدم؛ شانه هايش از شدت و حدت گريستن مدام مي لرزيد و هرلحظه بر شدت آن افزوده مي شد؛
خيلي خوشم آمد مردي روحاني در تراز سياست ورزي كلان كشور اينگونه متدينانه در كنار ضريح راهبر و مقتدايش؛خاضعانه و صادقانه مي گريد .
حدود سال١٣٩٤به اتفاق همسر و فرزندانم سفري به عتبات داشتم بعد از استقرار مقابل ضريح امام حسين و نجوى با آن امام همام متوجه شدم ؛
روحانيي در كنارم مي گريد و مي نالد مرحوم مصباح بود ؛
برايم جالب بود و تمركز بيشتري كردم گريه؛ ناله و نجواي او استمرار داشت ؛ باخانواده به صحن عباس بن علي رفتيم كه ساعاتي طول كشيد زيارت و عرض ادبي كرديم و مجدداً به صحن امام حسين برگشتم شيخ مصباح را در همان حالت تضرع و ناله غرق در اشك خود همچنان ديدم ؛
خوشم آمد كه نظريه پردازان انقلاب راست و چپ با اعتقاد و باورمندانه و اتكاء به مكتب اهل البيت اين گونه حكومت داري و حكمراني را با سبك خود باور دارند ؛ اين وحدت اعتقادي شيخ اصلاحات و تئورسين حكومت اسلامي در نقطه تقارن و تطبيق زماني اين دو فعال روحاني ديني حكومتي را در گوشه صحن سيد الشهداء نشستم و در دفتر خاطراتم نگاشتم.
امروز را مناسب ديدم بازنگري كرده و عرضه نمايم.
اين خاصيت مكاتب بر پايه ايدئولوژيك در طول تاريخ بشريت است .
يهود و تورات به مكاتب عديده و متفرق بعد از موسى كليم الله رسيد .
مسيح در هنگامه تولد و پس از آن در ٤ انجيل نگاشته شد.
اسلام به پنج فرقه اصلي بعد از رحلت رسول اكرم تقسيم شد ؛
بگونه اي كه برخي از فرق آن ريختن خون ديگري را مباح و وسيله تقرب به خدا و همسفره شدن با محمد بن عبدالله و همنشيني با پيامبر رحمت مي داند .
الهيون دنيا !؟ واقعاً در بهت و حيرتيم اين همه افتراق و تشتت از يك آغاز مشترك !؟!؟
اين سرفصلي است در آغازين يك راه



آیت‌الله محمدرضا ناصری امام جمعه یزد گفت: آیت‌الله مصباح یزدی فیلسوفی مجاهد بود.
آقای ناصری،
فیلسوف یعنی اندیشمند آیت‌الله مصباح یزدی مخالف اندیشه بلکه معتقد به اطاعت بود فقط با عنوان متکلمی ماهر از ایشان می‌توان یاد نمود.
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند، نه هر که آینه سازد سکندری داند.
هزار نکته‌ی باریکتر ز مو این‌جاست، نه هر که سر بتراشد قلندری داند.
سرور گرامی،
تنها راه نجات میهن اتحاد ماست که هم‌صدا جمهوری اسلامی را تشویق به انجام دو فوریت نماییم:
1- قطع دشمنی با آمریکا برای دفع تهدیدات خارجی،
2- به رسمیت شناختن حق آزادی_بیان مصوب قانون اساسی جهت حل مشکلات داخلی،


مصباح رفت، اما خشونت باقی است و مقاومت در برابر تفکر او در بطن جامعه ساری و جاری ...
مجتبی نجفی
مصباح یزدی هم به جمع آنهایی پیوست که بازیشان تمام شد و نقش خود را بر گیتی زدند و رفتند و چه نقش سیاه یا سفیدی . سال دوهزار و بیست و یک با رفتن یکی از تئوریسینهای خشونت در جمهوری اسلامی آغاز شد.
او که معتقد بود حاکم منصوب الله است و مردم در محدوده ای مختارند که تعارضی میان آنها و حاکم به عنوان نماینده خدا و مجری دین به وجود نیاید. با این تفسیر ولایت مطلقه فقیه توجیه میشود. تا جایی نظر مردم محترم است که به قبای آقایان برنخورد اما اگر تضادی به وجود آمد، مشروعیت حکومت با نماینده خداست‌. مصباح میگفت نماینده خدا اما شما بخوانید طبقه ای خاص که هسته اصلیش را روحانیون محافظه کار و نظامیون چکمه پوش شکل داه اند. این تفسیر راه را بر اعمال خشونت، سرکوب تکثر جامعه و بَزَک کردن جمهوریت باز میکرد.
مصباح تنها یک چهره از یک ساختار بزرگ است که مولد خشونت است. پس با رفتن او اتفاقی نیفتاده. تنها نشانه ای باید باشد برای حاکمان فعلی که گمان نکنند تا ابد باقی هستند و گول عدد چهل، پنجاه، شصت را نخورند و مرگ را کمینگاه سخت خدا بدانند. ساختار خشونت در حاکمیت باقی است، تئوریسین هایش در حال بروزرسانی خود هستند که چگونه با سرکوب تنوع ایرانی، قدرت را در یک نظام روابط خاص حفظ کنند.
تفکر مصباح، راه را برای تقویت هر چه بیشتر نظامیانی باز کرد که دولت با تفنگ را شکل داده اند. رسانه دارند پول دارند زور دارند. روزی نماینده این تفکر، احمدی نژاد بود که مصباح گفت اطاعت از او اطاعت از خداست. بعد از افشای کودتای هشتادوهشت و نارضایتی همان حلقه اصلی تفکر یکدست سازی قدرت از احمدی نژاد، مصباح پشیمان شد از مصداقی که انتخاب کرده بود اما امیدوار بود همچنان ایده یکدست سازی قدرت و سرکوب تنوع جامعه ایرانی را پیش ببرد. اولی را مقطعی میتوانند اما ماموریت دوم غیر ممکن است‌.
سرکوب تنوع جامعه ایرانی و خاموش کردن ابدی صدای اعتراض، آرزوی مصباح بود که به از دنیا رفت. این خوابی است که همچنان تعبیر ندارد. نه با سلطان مطلقه نه با حاکمیت نظامی های کت و شلواری امکان پذیر نیست.
با مرگ مصباح یکی از تئوریسینهای خشونت هم به پایان راه رسید. اما خشونت ساختاری همچنان هست‌. خشونت فقط اعدام، ضرب و شتم و زندان نیست؛ محروم کردن نسلهای متعدد از پیشرفت و توسعه هم هست.
خشونت ساختاری با سرکوب تنوع تعریف میشود، با پایمال کردن استعدادهای ملی به پای نظریه سلطه گرایانه ای که حاکم را نصب خدا و رای مردم را نمایشی و تزیینی میداند. مصباح رفت اما خشونت باقی است و مقاومت در برابر تفکر مصباح در بطن جامعه ساری و جاری است...



اجل به او فرصت نداد
حسین رزاق
این عکس از مصباح یزدی را شب شمارش آرای خبرگان ۹۴ در قم گرفتم. ساعتی در همین گوشه مغموم و نزار
نشسته بود! تا ديروزش تنها چيزی كه برای او اعتبار نداشت «مردم و نظرشان» بود اما ناگهان با نظر همان «بی اعتباران» سكه‌ی او برای خبرگان از اعتبار افتاده بود!
مصباح به آن خبرگان نرفت. رهبری با عصبانیت رأی نیاوردن او و محمد یزدی را خسارتی برای خبرگان دانست و از آنها دلجوئی کرد و رقیب آنها و رفیق قدیم خود (هاشمی) را هم از طعنه بی‌نصیب نگذاشت.
بعداز آنشب و آن‌حالی که از مصباح دیدم، فکر نمیکردم دیگر سمت انتخابات برود چرا که اصلا احتیاجی نداشت؛ برای رهبر و حاکمیت جایگاهی ویژه داشت، بودجه‌ی موسسه‌اش براه بود و ارزشی برای رأی مردم قائل نبود. نزدیکانش هم مدام میگفتند او دنیاطلب و اهل مقام نیست.
اما سال قبل ناگهان از مشهد کاندیدا شد! در انتخاباتی بی‌رقیب به امداد مهندس احمدجنتی نامش از صندوق درآمد تا بی اعتنائی به مقام و دنیا طلب نبودنش در ۸۵ سالگی معنا شود!
گرچه عاقبت چنان شد که اجل نه به او و نه به شیخ یزدی فرصت نداد تا دوباره روی صندلی‌ خبرگان بشینند!



بسم الله الرّحمن الرّحیم
با تأسف و تأثر فراوان خبر درگذشت عالم ربانی، فقیه و حکیم مجاهد، آیةالله آقای حاج شیخ محمدتقی مصباح یزدی را دریافت کردم. این، خسارتی برای حوزه‌ی علمیه و حوزه‌ی معارف اسلامی است. ایشان متفکری برجسته، مدیری شایسته، دارای زبان گویائی در اظهار حق و پای با استقامتی در صراط مستقیم بودند. خدمات ایشان در تولید اندیشه‌ی دینی و نگارش کتب راه‌گشا، و در تربيت شاگردان ممتاز اثرگذار، و در حضور انقلابي در همه‌ی میدانهائی که احساس نیاز به حضور ایشان میشد، حقاً و انصافاً کم‌نظیر است. پارسائی و پرهیزگاری خصلت همیشگی ایشان از دوران جوانی تا آخر عمر بود و توفیق سلوک در طریق معرفت توحیدی، پاداش بزرگ الهی به این مجاهد بلند مدت است.
اینجانب که خود سوگوار این برادر قدیمی و عزیز میباشم، به خاندان گرامی و فرزندان صالح و دیگر بازماندگان ایشان و نیز به شاگردان و ارادتمندان این معلّم بزرگ و به حوزه‌ی علمیه تسلیت عرض میکنم و علّو درجات ایشان و مغفرت و رحمت الهی رابرای ایشان مسألت مینمایم.
سیّدعلی خامنه‌ای
۱۳ دی ماه ۱۳۹۹


t.me/c/1154862183/330580" target="_blank" rel="nofollow">https://t.me/c/1154862183/330580
همان‌قدر که حاج قاسم، نقش مالک اشتر امیرالمومنین را برای امام خامنه‌ای داشت، #آیت_الله_مصباح نقش حضرت عمار را.
امشب عزادار کدام یک باشیم... #مالک_ولایت یا #عمار_ولایت ؟
هر دو #مرد_میدان بودند؛ #علامه_مصباح در بذل آبرو و حاج قاسم در بذل جان.
حضرت علامه همان‌قدر که دقیق در اندیشه‌ورزی بود، صریح در موضع‌گیری هم بود؛ دو مولفه‌ای که کمتر در کسی جمع می‌شود که نشانه‌ای از حکمت است.
در دوران فتنه ۱۳۷۸ مرد میدان مبارزه با عوام‌فریبی و اسلام‌ستیزی بود. جهادگر تمام‌عیار #جهاد_تبیینی ؛ از تریبون نمازجمعه در سخنرانی‌های پیش از خطبه، تا منبر و خطابه‌هایی که در جاهای دیگر داشت. پاسخ‌گوی شبهات متعددی که علیه ولایت و اسلام به صورت روزمره وارد می‌شد. در غربتی که مومنین در هجمه همه‌جانبه شیاطین و منافقین قرار داشتند، تکیه‌گاه معرفتی و انگیزشی بود. دوره بصیرتی #طرح_ولایت برای دانشجویان بر پایه اندیشه ایشان استوار شد که برکاتی بی‌انتها داشته است. در فتنه ۸۸ هم #عمار_ولایت بود. در خبرگان رهبری آن‌چنان وزنه‌ای بود که در دوره قبلی که به دلیل سمپاشی منافقین رای نیاورد، حضرت آقا پیام داده و اظهار تأسف کردند.


زمانه_مدیا| آخرین وصیت های علامه مصباح‌یزدی در اواخر عمر پر برکتشان
به جرأت می‌گویم، در طول تاریخ اسلام، بعد از ائمه اطهار علیهم السلام کسی به جامعیت رهبر معظم انقلاب سراغ ندارم، و امتیازات ایشان بسیار چشمگیر و اعجاب‌آور است.
اگر فضائل ایشان را در یك کفه ترازو، و فضائل همه رهبران عالم را در کفه دیگر ترازو قرار دهیم، باز هم به پای رهبری نمی‌رسند.
اخلاص رهبری موجب می‌شود که خداوند توفیقات ویژه‌ای را به ایشان عنایت کند.


یاسر عرب :
‏آیت‌الله مصباح یزدی:
‎خشونت، نتیجه معکوس می‌دهد
«با زور و افسار و زنجیر و شکنجه و کشتن، چیزی عوض نمی‌شود و نتیجه معکوس می‌دهد.
نمی‌خواهیم با دشمنان و مخالفین‌ یا افراد جاهل، برخورد متعصبانه، زورمدارانه و برتری‌طلبانه داشته باشیم.»
عصر‌اندیشه،شهریور ۱۳۹۴
پ.ن:
سوالی که ذهن حقیر را درگیر کرده اینکه (با تجربه زیسته‌ و‌ آنچه در پیرامون دیده) چگونه ناروادارترین دوستان ارزشی و بد خلق ترین آشنایان مذهبی حول گفتمان شخصیتی چنین اخلاقی جمع شده و مبلغِ تفکر ایشان بودند؟



خشونت، نتیجه معکوس می‌دهد
متن گفتگوی آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی، فیلسوف و الهی‌دان فقید با پیام فصلی‌نژاد؛ مجله عصر اندیشه، شماره هشتم، شهریور ۱۳۹۴، صص ۴۱-۳۳
آیت‌الله مصباح یزدی:
«با زور و افسار و زنجیر و شکنجه و کشتن، چیزی عوض نمی‌شود؛ گاهی نتیجه معکوس هم می‌دهد.
ما نمی‌خواهیم با دیگران، با دشمنان و مخالفین‌مان یا با افراد جاهل، یک برخورد متعصبانه، زورمدارانه و برتری‌طلبانه داشته باشیم.
خدا می‌گوید دشمنان و مخالفین خود را احسان کنید و برخورد عادلانه با آن‌ها داشته باشید.
خدا خواسته که انسان با فکر خودش بفهمد و انتخاب کند. ما باید کاری کنیم این زمینه بهتر فراهم شود. اگر بخواهیم کار انسانی کنیم، تنها یک راه دارد و آن تاثیر در فکر است.
دولت اسلامی باید سعی کند با دادن زکات، کفار و جاهلین را جذب کند. باید با مدارا و مهربانی جذب کرد و جهل را برطرف کرد. حتی کمک مالی بهشان کرد تا توجهشان جلب بشود. مُولفةُ قلوبهم. تا بفهمند دلسوزشان هستیم، تا راهی برای هدایتشان باز شود. حالا پذیرفتن یا نپذیرفتنش، مسأله دیگری است.
خشونت‌طلب نبوده‌ام و این اتهام یک افتراست که مخالفان برای ترور شخصیت می‌زنند.»


"عمار انقلاب" حکیم وارسته آیت‌الله مصباح یزدی(ره) نزدیک"چهل‌سال" علیه اقتصاد‌ربوی و اصل‌ ربا‌خواری بانک‌ها مبارزه کرد
سمیه جوان


اگه می خواید بدونید چرا اصلاح طلبان انقدر همراه با اپوزیسیون از فوت آیت الله مصباح خوشحال هستن، این صحبت‌های آیت الله مصباح در دهه ۷۰ رو بخونید:
"برای مصون ماندن از فریب این اصلاحگران منافق باید در ابتدا اسلام را بهتر شناخت و در مرحله بعد، از تجربیات تاریخی بهره برد. تاریخ نشان می‌دهد كه افرادی از همین قبیل بودند كه نهضت مشروطیت را به بن بست كشانده و به جای حركت دادن آن نهضت در مسیر عدالت و اصلاح، آن را به صورت حركتی لیبرالی و غربگرا در آوردند و برای تحقق اصلاحات در جامعه، فرنگی شدن كامل كشور را پیشنهاد نمودند. امروزه همان افراد، بعد از گذشت بیش از دو دهه از پیروزی انقلاب، مجدداً سر از لانه های خود بیرون آورده و به نام اصلاح طلبی، نوجوانان و جوانان را می‌فریبند."


سال ۹۲، دولت تدبیر شعار خودشو "اعتدال" معرفی کرد. یعنی ما میانه‌رو هستیم، (مثل خمینی و خامنه‌ای تند نمیریم)
#آیت_الله_مصباح_یزدی با یک استدلال زیبا، این شعارِ قرآنی رو از دستشون بیرون کشید.
گفت: "بین حق و باطل حرکت کردن، نشانه‌ی اعتدال نیست، نشانه‌ی #نفاق است."
مریم سادات ایران‌پور (هاجر) (https://twitter.com/M_Hajarr/status/1345060381878853636?s=19)


نقاط روشن و تاریک کارنامه آیت الله مصباح
سروش دباغ_پژوهشگر دینی
‏برخی از آثار مصباح یزدی نظیر «آموزش فلسفه» و شرح ایشان بر «نهایة الحکمه» را خواندم و از آنها بهره بردم.مصباح یزدی ذهن فلسفی‏ منظمی دارد و در تقریر مباحث فلسفه اسلامی، توانمند است.
«فلسفه اخلاق» ایشان را نیز خواندم و آنرا نیکو یافتم؛ هرچند بعدا از جناب مصطفی ملکیان شنیدم که عموم مباحث فلسفی اخلاق غرب در آن اثر، محصول زحمات ایشان است نه جناب یزدی.
هرچقدر ایشان در حوزه فلسفه اسلامی مفید و توانمند بوده؛‏در حوزه دیانت و سیاست متاسفانه کارنامه دل آزار و ناموجهی دارد. در دهه هفتاد شمسی، به حق تئوریسین خشونت نام گرفت.
هم افرادی که قتلهای محفلی در شهر کرمان را مرتکب شدند، در دادگاه صراحتا گفتند در انجام این اعمال، تحت تاثیر سخنان مصباح یزدی بودیم؛
هم ایشان صراحتا در سالگرد نواب صفوی ‏از نبود غیرت نوابی دربرخورد با دگراندیشان دینی گله کرد و تلویحا مخاطبان را به سرکوب این جماعت دگر اندیش دعوت کرد؛ هم در کتاب «گفتمان مصباح» صراحتا جوانان انقلابی را تشویق می‌کند که اگر مسئولان در امر به معروف و نهی از منکر کوتاهی کردند؛ خود وارد میدان شوید و به وظایف خود عمل کنید.
روزگاری، پیش از سفر به انگلستان برای ادامه تحصیل در رشته فلسفه، به سبب انس و علاقه وافرم به مباحث فلسفه اسلامی، افزون بر آثارِ فلسفی مرحوم طباطبایی نظیر «بدایه الحکمه»، « نهایه الحکمه» و «اصول فلسفه و روش رئالیسم»، برخی از آثار شیخ محمد تقی مصباح یزدی نظیر «آموزش فلسفه» و شرح ایشان بر « نهایه الحکمه» و « اسفار اربعه» را خواندم و از آنها بهره بردم. مرحوم مصباح یزدی، ذهن فلسفی منظمی داشت و در تقریر مباحث فلسفه اسلامی، توانمند بود. روزگاری که ایران، فلسفه اخلاق تدریس می کردم، کتاب « فلسفه اخلاق» ایشان را نیز خواندم و آنرا نیکو یافتم و به دانشجویانم معرفی کردم؛ هر چند بعدا از جناب مصطفی ملکیان شنیدم که که عموم مباحث فلسفی اخلاقِ غرب در آن اثر، محصول زحماتِ ایشان است، نه جناب مصباح یزدی.
هر چقدر مصباح یزدی در حوزه فلسفه اسلامی مفید و توانمند بود؛ در حوزه دیانت و سیاست و اجتماع، متاسفانه کارنامه دل آزار و نا تراشیده و ناموجهی داشت. روزگاری، در دهه هفتاد شمسی، به حق تئوریسین خشونت نام گرفت. هم افرادی که قتلهای محفلی در شهر کرمان را مرتکب شدند، در دادگاه صراحتا گفتند در انجام این اعمال، تحت تاثیر سخنان مصباح یزدی بودیم؛ هم ایشان صراحتا در سالگرد کشته شدن نواب صفوی در شهر قم، از نبود غیرت نوابی دربرخورد با دگراندیشان دینی گله کرد و تلویحا مخاطبان را به سرکوب این جماعتِ دگر اندیش دعوت کرد؛ هم در کتاب « گفتمان مصباح»، صراحتا جوانان انقلابی را تشویق می کند که اگر مسئولان در امر به معروف و نهی از منکر کوتاهی کردند؛ خود وارد میدان شوید و به وظایف خود عمل کنید. کسی اینگونه آشکارا دعوت به خودسری و بی اعتناییِ به قانون و اعمال خشونت می کرد و به سبب مستظهر بودنِ به هسته قدرت، به جایی هم پاسخگو نبود. همچنین، در عموم مواضع سیاسی مصباح یزدی، افزون بر مغایرت با منافع ملی، بی توجهی به حقوق بنیادین شهروندان و انسانهای پیرامونی موج می زد؛ که ایشان برای اجرای اجباری احکام شریعت؛ تمسک جستن به خیلی از امور را روا می دانست و پروای شهودهای اخلاقی عرفیِ عموم خلایق را نداشت.
در مقالات « دین، سکولاریسم و پساسکولاریسم» و "«حکمرانی مطلوب» و نواندیشی دینی متاخر"، ادله خویش در نقد اخلاقیِ حکمرانیِ برخاسته از دیانت و فقاهت و اصرار بر اجرای احکام شریعت از سوی حاکمان را اقامه کرده ام. دوستان علاقه مند می توانند به آن جستارها که در « ورق روشن وقت» ام گنجانده شده اند، مراجعه کنند. امروز می اندیشیدم که چه خوب است وقتی از این سرای خاکی رخت بر می بندیم و روی در نقاب خاک می کشیم، نامی نیک از خود بر جای گذاریم. طی سه- چهار ماه اخیر، چهار نفر از مشاهیر روی در نقاب خاک کشیدند: محمدرضا شجریان، محمد ملکی، شیخ محمد یزدی و شیخ محمد تقی مصباح یزدی. هم شجریان، « آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست»، نامی نیک از خود برجای گذاشت و هم محمد ملکی؛ که رنج خود و راحت یاران طلبیدند و به سمت بی سو پرواز کردند و « پشت حوصله نورها» به آرامی دراز کشیدند. به سهم خُرد خویش، آخرین اثرم « ردّ آبی روایت» را به روح بلند شجریان تقدیم کردم، همو که « نغمه های آسمانی اش، مونس اوقات تنهایی من» است.
امیدوارم، در روزگاری نه چندان دور، نگرش و مشی و مرامِ ملال انگیز و دل آزار محمد یزدی و محمد تقی مصباح یزدی از میان ما رخت بربندد و کمتر شاهد آزار و اذیت منتقدان و صدور احکام قضاییِ طولانی مدت برای دانشجویان و روزنامه نگاران و فعالان مدنی و کارگران باشیم؛ کمتر تخفیفِ مراجع و روحانیون مستقل و محترمی چون مرحوم منتظری، سید موسی شبیری و سید کمال حیدری را ببینیم؛ کمتر از تریبون نماز جمعه، خط و نشان کشیدن برای عمرو و زید و تهدید پر عتاب آنها را بشنویم؛ کمتر دعوت به قانون شکنی در پوشش «امر به معروف و نهی از منکر» و اصرار بر اجرای احکام شریعت و فرو نهادنِ شهودهای اخلاقیِ عرفی طنین انداز شود ؛ کمتر شاهد نقض آشکار حقوق بنیادین شهروندان، اعمّ از زنان و کارگران و روزنامه نگاران و ... باشیم؛ کمتر شهودهای اخلاقی عمومِ خلایق و آموزه های نیکو و رهگشایی چون «انّی بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق» به محاق رانده شوند و پیش پای فقه سیاسی، ذبح شوند ....
باشد، که در آینده ای نه چندان دور، هموطنانِ ما، روزگاری بسی بهتر از وضعیت کنونی را تجربه کنند:
دو چیز حاصل عمر است، نام نیک و صواب وز این دو در گذری کل من علیها فان سروش دباغ


نشریه_انتقام کاری از آیت‌الله #مصباح_یزدی در دوران #اخنتاق_سیاسی
#انتقام، نشریه‌ای مخفی که محمدتقی مصباح یزدی در دورة اختناق سیاسی- از 29 آذر 1343 تا 15 مهر 1344- آن را در هشت شماره و به صورت #شبنامه منتشر کرد.
پس از #قیام_15خرداد 1342 و علنی شدن نهضت اسلامی ایران به رهبری حضرت #امام_خمینی (ره)، روحانیان مبارز پیرو حضرت امام، #حوزة_علمیه_قم را به کانون فعالیتهای انقلابی تبدیل کردند. طی سالهای اختناق سیاسی، #چاپ_اعلامیه و انتشار نشریات مخفی #طلاب، سرآمد نمونه‌های مبارزة مخفیانه بود. از مشهورترین این نشریات می‌توان به #بعثت و انتقام اشاره کرد.
پس از دستگيری امام خمينی (ره)، گروهی از ياران ایشان اقدام به چاپ و انتشار نشريه‏ای با نام بعثت كردند. نشریه بعثت تا جایی که امکاناتش اجازه می‌داد، جریاناتی را که در #قم به‌وقوع می‌پیوست، مرتباً منعکس می‌کرد و به آگاهی خوانندگان خود می‌رساند. با اوج و گسترش مبارزات مجاهدین حوزه علمیه قم، نشریه دیگری به نام «انتقام» آغاز به‌کار کرد.
آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی از فعالان و نویسندگان اصلی نشریه بعثت بود که همِّ عمده خود را بر تشریح مبانی فکری و تئوریک #نهضت و پاسخ به شبهات گذاشته بود . وی از آذر 1343 تصمیم گرفت به صورت #مستقل نشریه‌ای تحت عنوان #انتقام را با لحنی به مراتب انقلابی‌تر از نشریه بعثت منتشر کند. در این نشریه، تمامی امور از تهيه مقالات تا چاپ و تكثير و پخش آنها برعهده ایشان بود .
نشریه انتقام با روشی انقلابی‌تر از بعثت، از ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... حکومت #شاه انتقاد می‌کرد و در تمام مقالات، #گمنامی را حفظ می‌کرد؛ این گمنامی باعث سردرگمی عوامل #ساواک بود. ویژگی متمایزکننده انتقام در قیاس با بعثت علاوه بر لحن انقلابی‌تر آن، جنبه ایدئولوژیک قوی‌اش بود، در حالی که بعثت رویکردی سیاسی‌تر داشت.
چاپ اين نشريه در زيرزمين منزل پدر آیت‌الله مصباح یزدی در تهران انجام مي‏شد و توزيع آن نیز بسيار سرّی بود. تهیه و چاپ این نشریه - چه در قم و چه در شهرستان‌ها با شيوه‏های بسيار پيچيده‏ای انجام می‏شد.
آیت‌الله مصباح یزدی می‌گوید: «البته توزیعش دیگر زحمتی برای ما نداشت و هیئت‌های مؤتلفه توزیع می‌کردند؛ چون مرحوم آقای #بهشتی از این جریان اطلاع داشتند، یکی از اعضای هیئت مؤتلفه را به‌عنوان رابط معرفی کرده بودند که ما نشریات را تحویل ایشان بدهیم». البته، این برخلاف آنچه برخی اعلام کرده‌اند به معنای وابستگی تشکیلاتی انتقام به هیئتهای مؤتلفه نبود . چنانکه مصباح یزدی می‌گوید‌: «نشریه انتقام، ارگان هیچ سازمان و تشکیلات سیاسی– مذهبی نبود، بلکه در واقع #نشریه_حوزه_علمیه_قم بود. البته برخی از دوستان در توزیع آن شرکت داشتند که اجرهم علی‌الله» .
انتقام سلسله مباحث خود درباره ایدئولوژی اسلامی را در آخرین شماره‌اش در 15 مهر 1344 کامل می‌کند و ذیل عنوان «#ایدئولوژی_اسلامی: #حکومت_شرعی» ضمن تفکیک میان شرایط #مرجعیت در فتوا با شرایط #زعامت و #حکومت_اسلامی، طرح روشنتری از حکومت اسلامی مطرح می‌سازد‌. در این شماره، حضرت امام خمینی(ره) با عنوان «#مظهر_روح_ملت» معرفی شده‌اند. همچنین آورده شده است:
«یکسال است که #پناه_ملت، پیشوای بزرگ دین، مرجع عالیقدر جهان تشیع ربوده شده است ... یکسال است که زبان گویای ملت که از حقوق ستم‌زدگان و از حریم دین و قرآن دفاع می‌کرد از ملت جدا شده و خاموش مانده است ...»
شماره هشتم، آخرین شماره نشریه انتقام بود که به دلیل دستگیری عوامل انتشار و متواری شدن محمدتقی مصباح یزدی به‌عنوان گرداننده اصلی نشریه، دیگر منتشر نشد.


اظهارات متناقض مصباح یزدی در باره احمدی نژاد(هاله نور)
مصباح یزدی در سال ۱۳۸۴ قبل انتخابات : شخصی خواب دید که وجود مقدس ولی‌عصر دارند برای احمدی‌نژاد دعا می‌کنند
مصباح در سال ١٣٨۶ : اطاعت از احمدی‌نژاد اطاعت از خداوند است
مصباح در سال ١٣٨٨ : احمدی‌نژاد ذخیره خداوند برای این روزهای ما بوده است
مصباح در سال ۱۳۹۰ : بیش از ۹۰ درصد معتقدم که احمدی‌نژاد سِحر شده است
مصباح در سال ۱۳۹۱ : حمایت از احمدی‌نژاد حرام و خود او از منحرفین است

سلمان کدیور
کتاب را از دستم گرفت. به عربی عبارتی با این مضون گفت که چه هدیه‌ی نیکویی! و آن را روی پیشانی‌اش گذاشت. چند ثانیه‌ای به طرح جلد کتاب نگاه کرد و بعد آن را گشود و همان ایستاده تورق کرد. در این فاصله من هم توضیح مختصری درباره‌ی مطالب کتاب دادم. حین توضیح می‌دیدم که چهر‌ه‌اش گشوده شد. خیلی تشویقم کرد و گفت که مشتاق است کتاب را بخواند. برایم دعا کرد و خداحافظی کردیم. این نخستین و تنها دیدار من بود با آقای مصباح، حدود دوازده سال پیش، در دفترش. در قم، مؤسسه امام خمینی.
«رسانه شیعه» تازه چاپ شده بود و چند نسخه از آن را زده بودم زیر بغل، رفته بودم قم که شخصاً برسانم دست برخی علما و مراجع شیعه. برخی‌ را موفق شدم و رساندم. برخی دفترشان بسته بود. برخی را هم نیافتم. آقای مصباح تنها کسی بود که هم توانستم شخصاً ملاقاتش کنم و هم با خوشرویی پذیرایم شد. از دیگران هیچ واکنش و پاسخی دریافت نکردم. (البته بی‌انصافی نشود، ‌یک نفر دیگر هم پاسخ داد. دو سه هفته بعد، بسته‌ای با پست سفارشی از دفتر یکی از مراجع پرآوازه و مؤلف ده‌ها کتاب در موضوعات مختلف به دستم رسید با نامه‌ای رسمی و مهر و امضا شده با این مضون که حاج‌آقا فرصت مطالعه این کتاب را ندارند! و جالب‌تر اینکه همراه نامه کتاب اهدایی خودم را پس فرستاده بودند! یعنی حتی ارزش نگهداشتن در کتابخانه یا اهدا به دیگری را هم نداشته لابد.)
در بین علمایی که آن روز تابستانی سراغ‌شان رفتم، آقای مصباح کسی بود که ازنظر اندیشه و مواضع سیاسی دورترین فاصله را با او داشته و دارم. بااین‌وجود طعم خوش برخورد آن روزش هنوز زیر زبانم است.
1399/10/12
@mohsenhesammazaheri


مصباح، ایدئولوگ صادق❗️
مصباح یزدی صادق‌ترین ایدئولوگ نظام بود.او هیچگاه به مذاق جامعه و زمانه و‌مصلحت نیاندیشید، دنبال بزک‌کردن حکومت اسلامی با مفاهیم دموکراتیک هم نبود.از ابتدا گفت رای اکثریت طُفیلی شرع‌ است و امتناع دموکراسی در بستر اسلام را تبیین کرد.اندیشه او در رفتار حاکمیت زنده و‌ساری‌و‌جاری است/سهند ایرانمهر
برخی نظرات آیت الله مصباح یزدی:
«اگر در جمهوری اسلامی تا کنون سخن از انتخابات بوده است، صرفا به این دلیل است که ولی فقیه مصلحت دیده است فعلا انتخابات باشد و نظر مردم هم گرفته شود ولی فقیه حق دارد و می تواند هر زمان که اراده کند و مصلحت بداند نوع دیگری از حکومت را که در آن چه بسا اصلا به رأی مردم مراجعه نشود انتخاب کند مشروعیت حکومت نه تنها تابع رأی و رضایت ملت نیست ، بلکه رأی ملت هیچ تأثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد.»
«اگر من بگویم فردا روزنامه‌ها تیتر می‌کنند که فلانی طرفدار تروریسم است. به هر حال در قرآن ما دستور غلظت و ارهاب داریم، برای چه کسی؟ برای کسانی که منطق سرشان نمی‌شود، راه را برای هدایت پیغمبر باز نمی‌کنند، آگاهانه و از روی عناد با اسلام می‌جنگند، با این‌ها نمی‌شود گفت که شما به دین خودتان ما هم به دین خودمان، بیایید با هم دوستانه و مسالمت آمیز زندگی کنیم…باید درشتی و خشونت شما را لمس کنند»
«جایی که اسلام در خطر باشد، اگر هزاران نفر هم کشته شوند جا دارد، باید بشوند»
«اهانت به مقدسات اسلام حکمش اعدام است. و در جایی که تشکیل دادگاه برای چنین فردی میسر نباشد، هر فرد مسلمانی موظف است شخصاً اقدام کند…ما اسلام را از جان و مال خودمان و فرزندانمان هزار‌ها بار عزیز‌تر می‌دانیم»
تحلیل_زمانه



بخشی از نظرات مرحوم مصباح یزدی در موضوعات مختلف
در حکومت اسلامی رای مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد نه در اصل انتخاب نوع نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاست جمهوری و انتخاب خبرگان و رهبری ملاک اعتبار قانونی تنها یک چیز است و آن "رضایت ولایت فقیه" است
دلخوش کردن به ژنو، لوزان و نیویورک، سبب می شود خدا کافران را مسلط کند
نسل جدید تا چشم باز کرده حکومت عدل را دیده است
خدا ۵۵ سال پیش امام راحل را مأمور کرد تا بگوید مردم شما برای رسیدن به مقام بلندی برانگیخته شده‌اید
چرا تلاش نمی کنیم همانند کشور سوئیس شویم؟/ انقلاب اسلامی یعنی اینکه ما همانند حیوانات نیستیم که فقط به فکر شکم و مباحث دیگر باشیم
خدا را شکر کنیم که در چنین زمانی زندگی می‌کنیم.
دشمنان به دنبال آن هستند که از طریق فضای مجازی ما را از ولایت فقیه غافل کنند.
قبل از انقلاب ما (روحانیون) را به دانشگاه راه نمی دادند اما امروزه التماس می کنند #سیاسی



شب نامه / لباسی که رزمنده های حزب الله از تن خلبان صهیونیست در آورده و برای آیت الله مصباح هدیه آوردند / چند نکته در خصوص تلاش های انگلستان برای حذف آیت الله مصباح از سیاست ایران / انتخابات نود و چهار و بازی کثیفی که از سوی وزارت خارجه انگلستان برای مقابله با مرحوم مصباح یزدی در دستور کار قرار گرفت / به بهانه درگذشت آیت الله .../ قسمت 374


توییت حجت الاسلام جعفریان درباره آيت‌الله مصباح:
به تفسیری از دین باور داشت که بسیاری از علمای اسلامی، آن را انحراف از نوع بدخیم آن می دانستند.




رائول مارک مأمور سابق CIA:

مصطفوی
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در درهای نیم لا، طعمه هایی وسوسه ...
حکومت وحشی بشار اسد با زنان زندانی چه کرده است؟ ویدئو مربوط به لحظه آزادسازی زنان از زندان صیدنایا...
- یک نظز اضافه کرد در ابلاغ لایحه حجاب و عفاف، و قرا...
پزشکیان: حاکم با دستور نمی‌تواند کسی را هدایت کنیم/ با امر و نهی هم نمی‌شود جامعه را هدایت کرد. با ...