ملت! شاید این راز پس ماندگی ما باشد

وقتی به تاریخ پیشرفت کشورها و تمدن ها نگاه می کنیم، کشورها و تمدن هایی را موفق می یابیم که ملت هاشان در مرکز جوشش و تاثیر گذاری آن بوده اند نه دولت ها. قطار پیشرفت این کشورها و تمدن ها را ابتدا ملت هاشان به حرکت در آورده اند نه سران حکومت ها. اگرچه در پس پیشرفت این ملت ها می توان دست های توانایی را دید که ملت هایشان را هدایت کرده اند؛ ولی آنچه تمدن های باستانی چند هزار ساله هند و ایران را به وجود آورد، ملت مهاجری بودند که به قصد داشتن سرزمین های جدید و مناسب حرکت کردند و امروز  هزاره هاست که از حرکت آنان می گذرد و آثارشان هنوز که هنوز است باقی است. گذشته از بدی استعمار، آنچه هند را به مستعمره انگلستان تبدیل کرد، کمپانی هند شرقی بود که با سرمایه گذاری بخشی از جزیره نشینان انگلستان به وجود آمد و بعدها طی دهه ها سال قدم به قدم پیش رفت و شبه قاره هند را به تسخیر خود در آورد و سپس ملکه انگلیس چندین دهه بعد از ورود این مردمانش، به هند وارد شد و آن را رسما ضمیمه امپراطوری خود نمود. تمدن سازان بزرگ، ملت هایی داشتند که پیش قراولان حرکتی شدند که بعد ها دولت هاشان به دنبال آنان حرکت پیروی کننده داشتند. بخش خصوصی و مردم اروپا ابتدا به قاره امریکا مهاجرت کرده و این روند سال ها ادامه داشت تا در آنجا مستقر شدند و بعد از این بود که دول اروپایی بعدها حرکت مردم خود را تکمیل و در آنجا مستقر شدند. لذا نتیجه می گیریم هدف گیری و حرکت ابتدا باید مردمی باشد و سپس دولت ها از آن حمایت کنند ولی به نظر می رسد این روند برای ملت هایی مثل ما برعکس شده است و این حاکمیت ها هستند که هدف گیری و حرکت می کنند و انتظار است که مردم دنباله روی کنند. شاید این است اشتباه و عامل درجا زدن ما و نتیجه آن هم این است که مردم خود را عادت داده ایم که چشم به دهان و دست قدرت حاکمه باشند تا فکری برای آنان کند و راهی برای حل مشکلات شان بیابد. 

 

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم فروردین 1393 ساعت 22:32 شماره پست: 417