دلم خوابی طولانی تر از خواب اصحاب کهف می خواهد

کاش برخی نعمت های خداوند تجدید و تکرار پذیر بود، و چه خوشبخت مردمی که شامل این لطف شدند و یا هستند، و اینک ما داستان این برخورداری ها را می خوانیم و غبطه می خوریم، وقتی در قرآن به داستان مردمی می نگریم که شامل این مواهب خاص و نعمت هایی رشک بر انگیز خداوند شدند، آه از محرومیت مان به آسمان می رود، به خصوص فرزندان اسراییل (یعقوب ع) که تاریخی مملو از عنایت خداوند را پشت سر گذاشتند و انگار خداوند آقایی دنیا را به این ها داده و پیام آورانی بزرگ را اختصاصی برای راهنمایی آنان قرار داد، و هرچه این مردم در گمراهی فرو رفتند باز بزرگی از بین شان از راه رسید و هدایت شان کرد تا آنجا که موعودی چون عیسی برای شان اعزام کرد که در دنیا و آخرت چهره اش مشعشع و از مقربان است، [1] عده ایی از آنانرا سلیمان بخشید که پادشاهی دادگر، حکیم، قدرتمند و... بود، تا آنان را به اوج عزت و خوشبختی رهنمون کند، در این میان خوش شانس ترین ها کسانی بودند که خداوند مقرر کرد تا در غاری بخوابند تا دوران ظلم و استبداد زمانه اشان بگذرد و وقتی از خواب شان بیدار کرد که پیروزی حاصل شده بود و مردم به مقصود رسیده بودند و همه ابرهای تیره نامردمی ها به کناری رفته بود، و مبارزه علیه ظالم وقت به پایان رسیده بود و روزی از خواب طولانی بیدار شدند که دیگر اثری از ظلم و ظالمِ مستبد وقت نبود، و صبح آزادی مدت ها بود که دمیده بود؛  [2] این ها شاید از خوش شانس ترین بندگان خدا بودند که دوران تباهی را در خواب گذراندند و آنچه از ظلم بود و بر دیگران گذشت را ندیدند؛ وقتی دوستی نوشت  "دلم خواب می خواهد طولانی تر از خواب اصحاب کهف"  با پوست و استخوانم حس کردم که چقدر باید شامل لطف خداوند شوی که دوره ایی که دیگران باید ببینند و بکشند، تو در خوابی خدادادی باشی و نبینی بسیاری از حوادث و ناکامی های پیر و فرتوت کننده را.

دلم خواب می خواهد، طولانی تر از خواب اصحاب کهف

[1] - إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ‌ (آل عمران آیه 45). (بياد آور) آنگاه كه فرشتگان گفتند: اى مريم! همانا خداوند تو را به كلمه و نشانه‌اى از سوى خويش به نام مسيح، عيسى پسر مريم، بشارت مى‌دهد. او كه در دنيا و آخرت آبرومند و از مقرّبان است.

[2] - ترجمه آیات 9 تا 26 سوره کهف در مورد داستان این مردم خوشبخت)  9. مگر پنداشته اى از ميان آيه هاى ما اهل كهف و رقيم شگفت انگيز بوده اند؟ 10. وقتى آن جوانان به غار رفتند و گفتند: پروردگارا، ما را از نزد خويش رحمتى عطا كن و براى ما در كارمان صوابى مهيا فرما. 11. پس در آن غار سال هاى معدود به خوابشان برديم . 12. آنگاه بيدارشان كرديم تا بدانيم كدام يك از دو دسته مدتى را كه درنگ كرده اند، بهتر مى شمارند. 13. ما داستانشان را براى تو حق مى خوانيم . ايشان جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان داشتند و ما بر هدايتشان افزوديم .14. و دلهايشان را قوى كرده بوديم كه به پا خاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمان ها و زمين است و ما هرگز جز او پروردگارى نمى خوانيم ، و گرنه باطلى گفته باشيم .15. اينان ، قوم ما، كه غير خدا خدايان گرفته اند، چرا در مورد آنها دليلى روشنى نمى آورند؟ راستى ستمگرتر از آن كس كه دروغى درباره خدا ساخته باشد، كيست ؟  16. اگر از آنها و از آن خدايان غير خدا را كه مى پرستند گوشه گيرى و دورى مى كنيد، پس سوى غار برويد تا پروردگارتان رحمت خويش را بر شما بگسترد و براى شما در كارتان گشايشى فراهم كند 17. و خورشيد را بينى كه چون برآيد، از غارشان به طرف راست مايل شود و چون فرو رود، به جانب چپ بگردد. و ايشان در فراخنا و قسمت بلندى غارند. اين از آيه هاى خداست . هر كه را خدا هدايت كند، او هدايت يافته است و هر كه را خدا گمراه كند، ديگر دوستدار و دلسوز و رهبرى برايش نخواهى يافت  18. چنان بودند كه بيدارشان پنداشتى ولى خفتگان بودند. به پهلوى چپ و راستشان همى گردانديم ، و سگشان بر آستانه دستهاى خويش را گشوده بود. اگر ايشان را مى ديدى ، به فرار از آنها روى مى گرداندى و از ترسشان آكنده مى شدى . 19. چنين بود كه بيدارشان كرديم تا از همديگر پرسش كنند. يكى از آنها گفت : چقدر خوابيديد؟ گفتند: روزى يا قسمتى از روز خوابيده ايم . گفتند: پروردگارتان بهتر داند كه چه مدت خواب بوده ايد. يكيتان را با اين پولتان به شهر بفرستيد تا بنگرد طعام كدام يكيشان پاكيزه تر است و خوردنيى از آنجا براى شما بياورد، و بايد سخت دقت كند كه كسى از كار شما آگاه نشود. 20. زيرا محققا اگر بر شما آگهى و ظفر يابند، شما را يا سنگسار خواهند كرد و يا به آيين خودشان بر مى گردانند، و هرگز روى رستگارى نخواهند ديد 21. بدين سان كسانى را از آنها مطلع كرديم تا بدانند كه وعده خدا حق است و در رستاخيز ترديدى نيست . وقتى كه ميان خويش در كار آنها مناقشه مى كردند، گفتند: بر غار آنها بنايى بسازيد - پروردگار به كارشان داناتر است - و كسانى كه در مورد ايشان غلبه يافته بودند، گفتند: بر غار آنها عبادتگاهى خواهيم ساخت .22. خواهند گفت : سه تن بودند، چهارميشان سگشان بود. و گويند پنج تن بودند، ششم آنها سگشان بوده . اما بدون دليل و در مثل رجم به غيب مى كنند. و گويند هفت تن بودند، هشتمى آنها سگشان بوده . بگو پروردگارم شمارشان را بهتر مى داند و جز اندكى شماره ايشان را ندانند. در مورد آنها مجادله مكن مگر مجادله اى بظاهر، و درباره ايشان از هيچ يك از اهل كتاب نظر مخواه 23. درباره هيچ چيز مگو كه فردا چنين كنم ، 24. مگر آنكه خدا بخواهد. و چون دچار فراموشى شدى ، پروردگارت را ياد كن و بگو شايد پروردگارم مرا به چيزى كه به صواب نزديك تر از اين باشد، هدايت كند. 25. و در غارشان سيصد سال بسر بردند و نه سال بر آن افزودند. 26. بگو خدا بهتر داند چه مدت بسر بردند. دانستن غيب آسمانها و زمين خاص ‍ اوست ؛ چه ، او بينا و شنواست . جز او دوستى ندارند و هيچ كس را در فرمان دادن خود شريك نمى كند.

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.