تعزیتی بر تشییع عهد و تابوت عهد، بر دستان عهدشکنان

بر کرانه های حاصلخیز، ثروتمند، مقدس و سرسبز آب های پر برکت نیلِ بزرگ و سحرانگیز [1]، سال ها زیر یوغِ فقر و سایه خوفناک و اسارت بار صاحبانِ مصر، در آرزوی "آزادی و رهایی" از استبداد و خودرایی فرعون و فرعونیان [2] و بازگشت به جایگاه انسانی از دست رفته امان، به انتظار گشایشی رهایی بخش نشستیم، تا آنکه بالاخره خداوند تصمیم خود را فرا گرفت، و اراده اش را به تغییر وضع ما قرار داد [3] و موسایی (ع) مجهز به معجزات بیشمار را برای رهایی مان و شکستن سیستم برده، برده داری و برده پروری [4] مصریان، در کودکی روانه کاخ فرعون و فرعونیان کرد (آیه 7 تا 14 سوره قصص)، تا در دامن آنان تربیت یافته و آداب برنتافتن را در کاخ زورمندان بیاموزد، و از همانجا نمک خورده، نمکدانِ کاخ نشینان زورگو را شکسته، و خروج کرده، پایه های سلطنت خدایگان مصر را فرو ریزد.[5]

 در چنین زمانی ما بنی اسراییلیان[6] نیز غرق در شرایط بردگی خود به همراه مصریانِ متنعم [7] به ثروت، آزادی، قدرت و امنیتِ بی حساب اربابان خود، بر سرزمین های اطراف مان خدایی می کردیم، و بردگان هم در ذیل عزت اربابان، چون مصریانِ صاحب و حاکم بر جزیره ثبات، از امنیت و گاه رفاه نسبی، و رو به رشد برخوردار بودیم، و ریزه خوار خوان آنان، و در شرایطی در ذیل سلطه فرعونیان زندگی می کردیم که لازم نباشد، چشم به آسمان برای ارسال مائده های آسمانی همچون مَنُّ و سلوی [8] دوخته، و رزق و روزی خود را از دل زمین های حاصلخیز و سیراب از نیلِ بزرگ که اینک متعلق به صاحبان و اربابان دنیایی مان در کرانه های نیلِ پر برکت بود، با عرق پیشانی و زور بازوان قدرتمند و کاری امان می جستیم، و حقیقتن در بی خبری ها و گاه عدم خودآگاهی به وضع خود، گرسنه و یا سیر، پوشیده و یا لخت، شب که می شد سرها مان را با روانی آرام بر بالش سفت و نا هموار گذاشته، و صبح خسته از سفتی بستر خود، آرام، اما بی قرارِ کاری که باید به انجام می رسید، بودیم، که همیشه مقدارش بیش از وقت و توان مان بود.

تعزیتی بر تشیع عهد و تابوت عهد، بر دستان عهدشکنان

تا اینکه زمانش فرا رسید و نهال کاشته شده توسط خداوند در قصر فرعون به رشد کافی خود دست یافت و ناگهان از درون خانه زر و زور و تزویرِ فرعونی، موسایی قدرتمند و جسور، در حادثه ایی عجیب خود را نشان داد و مبارزه اش شکل روشن و عریانی به خود گرفت و در یک رفت و برگشت و فرار و بازگشت [9] ، پرچمدار و موجسوار بر اهداف "آزادیخواهانه و رهایی بخش" با قدمت ما بنی اسراییلیان [10] ، و مدعی پایان رنج، و رساننده به اهدافی بلندی چون "آزادی و رهایی" از سلطه شد که سال ها در آروزیش بودیم و تحرکات مان برای دستیابی به آن ابتر مانده بود، و ما بنی اسراییلیانِ در بند هم بدین راه، راهبر و راهبری هایش گردن نهادیم و به گردش جمع شدیم.

 و زین پس همه با هم، بی سوال و پرسش از مرام و مسلک یکدیگر، بی توجه به مشی مبارزه ایی که در پیش بود، بی عنایت به اهداف ثانویه این و آن، و آنچه بعد از پیروزی پیش خواهد آمد، بی نگاه به طبقه، ثروت، شغلِ یکدیگر و... تنها و تنها به یک هدف اصلی و آن هم "آزادی و رهایی" از فرعون و فرعونیان فکر می کردیم که اینک والاترین هدف ما بود؛ و به نبردی سخت، محکم ایستادیم، و یک به یک در پست های خود استوار و محکم، اما ترسناک از دِشنِه های احتمالی استبداد که گهگاه بر گُردِه یکی از ما فرو می رفت، و ممکن بود هر آینه بر تن ما نیز فرو رود، به پاسبانی و یا مبارزه ایی مقدس که آخرش باید به "رهایی و آزادی" منتهی می شد، مشغول بودیم، آنروزها همه به هدف اصلی با کمال همدلی و وحدت، فکر می کردیم، و تحمل تفکر و اعتقاد همدیگر، در بالاترین حد خود بود، و کسی تا پیش از عبور از نیل، از بیان حرف خود اِبایی نداشت و هزینه ایی بر گفتن نظری برایش در بین بنی اسراییل مترتب نبود، حتی این درک و تحمل در برق چشم های تک تک مبارزین متفاوت با هم، در مواجهه با همدیگر موج می زد.

تا این که مبارزه به ثمر نشست، و ما معجزه وار با تقدیم کمترین خون، "آزادی و رهایی" را بدست آورده و از نیلِ خروشان و خطرناک به سلامت گذشتیم، از نیلی عبور کردیم که تنها یک موجش فرعون و فرعونیان را یکجا و در یک لحظه در خود فرو برد، و بعدها به مدد موسا و خداوندگارش صاحب تابوت عهدی [11] شدیم که حاوی ده فرمان الهی در این مبارزه، اهداف، و قطعاتی ارزشمند از مائده های آسمانیِ دوران مبارزه از جمله "آزادی و رهایی" و عهدهای اساسی از این دست که از حقوق اساسی مان زین پس بود و آن را کسب کرده بودیم، صحه می گذاشت و آنرا تضمین می کرد، و به نفی روش و منش فرعونی تاکیدِ مُوَکَّد داشت، که دیگر هرگز استثمار، استبداد، شکنجه، برده گیری، برده داری، خفقان، سواستفاده از ما و... توسط هیچ حاکمی بر بنی اسراییلیان تکرار نشود، و حاکم و محکوم و امام و مأموم بنی اسراییلی تنها بر اساس همان عهد و پیمانی باشند، که تعیین و در تابوت عهد به امانت نهاده بودیم و...

اما به دور از انتظار و در کمال ناباوری روزهای خوش عبور از نیل به زودی گذشت و به خاطره تبدیل شد و هر روز و هر لحظه ایی که پا داد این جماعت از نیل به سلامت گذشته، بی توجه به یگانگی های دوران مبارزه و حق برابر بنی اسراییلیان در غنایم پیروزی، شعبه شعبه، تیره تیره و گروه گروه شدند و هریک اهداف خود، قوم، قبیله، طبقه خود و... را هدف گرفتند و به جمع آوری غنیمت های بیشتر بعد از پیروزی چشم دوختند، و هر کدام سعی کردند "آتش بیشتری را روی کُماچ خود بکشند" [12] و در این بلبشوی تفرق، لاویان هم فرصت طلبی کرده، حمل و نگاهبانی از تابوت عهد را که حاوی ناموسِ مبارزه و عصاره دستاوردهای آن، که مهمترین مکتوبات و عهد ها و قوانین حرکت در حال و آینده مستضعفین رها شده را در خود داشت، را از آن خود کردند و حاملان و امانتداران این عهد و تابوت شدند.

 شعبه شعبه شدن ها کار دست بنی اسراییلیانِ از نیل گذشته داد و فرصت طلبان، در غفلتی آشکار تابوت عهد را با محتوایش از دیگران ربودند، و به لطایف الحیلی خود را مفسر و بعدها سخن خود را فصل الخطاب احکام تورات و ده فرمان و اصول امضا شده دوران مبارزه اعلام کردند، که اینک در تابوت عهد برای حال و آینده به ودیعت نهاده شده بود، و باید همان عهد و پیمان ها فصل الخطاب هر اختلاف و راهگشای هر بن بستی در حال و آینده می بود؛ و لاویان با در دست داشتن تابوت عهد، خود را در این امر و هر امری بر دیگر تیره های بنی اسراییل ارجح دانسته و جلسات بی پایان شان برای استخراج راهکارهای جدید حرکتِ بعد از عبور از نیل با توجه به عهد و میثاق ها آغاز شد.

 اما جمع کوچک و انحصاری شان، در گوشه ایی در کمال بی خبری دیگران، جمع شده و بحث کرده و مصلحت روز خود را در نظر گرفته و ماحصل جلسات رسمی و غیر رسمی اشان را به نام مصلحت بنی اسراییلیان، عهد، تورات، فقه دین موسایی و... به تصویب رسانده و به جای عهدهای بزرگ اولیه جا زدند و کم کم در ده فرمان موسا نیز دست بردند، و ده فرمان را به سیزده و یا چهارده فرمان تبدیل و بر آن متمم های بسیار زدند، و حتی فرمان های روشن خداوندی هم در دستان پاک و ناپاک اینان دچار دگرگونی، تفسیر و انقلاب به رای شد و آنقدر در آن دگرگونی ایجاد کردند که در اولویت های ده فرمان خداوندی هم حتی جابجایی صورت گرفت و بر این رویه آنقدر اصرار ورزیدند، که دین و انقلاب بزرگ موسا و تمام دستاورهای دوران مبارزه و از جمله "آزادی و رهایی" که اصلی ترین ها بود، را هم از درون تهی کردند، و کار به جایی رسید که گوساله طلایی "سامری" را هم به جایی نشاندند که پیش از این در زمان فرعونیان نشسته بود، و یا حتی گاه می توان مدعی شد که این گوساله و امثالهم این حد از عزت را در آن دوره هم نداشتند.

این روزها اسراییلیان انگشت به دهان از چرایی این وضعی می پرسند که در آن گرفتار آمده اند، اما قطعا یکی از دلایل عمده آن گماردن نگاهبانان نااهلی بود که اهل خیانت بر امانت بودند، و آنانرا بر حراست از تابوت عهد و ناموس مبارزه مان که در درونش قرار داشت، نهادیم، و بر تداوم شان آنقدر بی تحرک ماندیم که همه آمدند و رفتند و آنان همچنان در این جایگاه ماندند و هر چه خواستند بر تابوت عهد و محتویاتش کردند، در نتیجه هنوز چند سالی از عبورمان از نیل نگذشته بود، که نه دیگر ما آن بودیم که در دوران مبارزه بودیم، و نه آن عهد، عهدی بود که در آن دوران بستیم، و به مرور "سامری" که خود از مردان مبارزه و همراهان آنروز ما بود، به جانشینی امروزین فرعون، و سامریان هم به فرعونیان جدید تبدیل شدند، و حتی مقام موسا و همراهان و نزدیکانش را هم گرفت، و به سامریان داد، تا دیگر اثری از موسا و موسویان و همراهانش نباشد.

و البته ما بنی اسراییلیان هم در غفلتی باور نکردنی کمک شان کردیم، و انگار چشم و گوش بسته، همه چیز به فراموشی سپرده و مسخ شده، بر کوچکی و بی محتوایی سامری چشم بستیم، و بر خرابی و اشتباهاتش سکوت کردیم و او را به جایگاه مقدسش نهادیم و گوش به فرمانش و...، و به ناله و اعتراض هیچ معترضی گوش ندادیم و له شدن بسیاری را دیدیم و دم بر نیاوردیم و... لذا سامری و سامریان هر چه خواستند، کردند و گفتند، و آن کرده ها و گفته ها را به اصل و عهد تبدیل، و ماهم بی توجه به محتویات اولیه تابوت عهد، و اهداف گذار از نیل، بدان تن دادیم و عمل کردیم. و حال وقتی امروز بدین عهد و این تابوت می نگریم، دیگر از تابوت عهد، تنها تابوتی بیش نیست، که بر شانه های ما مانده، و از عهد و اساس و محتوایش هم تنها اسمی باقیست، بی محتوا.

سامری و سامریان قدرت طلب و صاحبان زر و زور و تزویرِ امروز بنی اسراییل، عهدهای خداوندی و میثاق نامه های دوران مبارزه را یا به نفع خود تغییر دادند، و یا آنچه نتوانستند تغییر دهند، نادیده اش گرفتند، و طوری از کنارش گذشتند که انگار نه انگار که مبارزه ایی و عهدی در این خصوص وجود داشت، انگار نه انگار که بنی اسراییل به مدد خداوند و خونِ جگرهای زیاد برای "آزادی و رهایی" از بند صاحبان جزیره ثبات کرانه نیل، شوریده بودند؛ آنقدر در این راه پیش رفتند که دیگر حتی کلمه مقدس "آزادی و رهایی" که شاه بیت هر فرمان و عهد خداوندی و میثاق مشترک تمام بنی اسراییل، موسا و خدای موسا بود، نیز از محتویات عهدنامه ها و میثاق های تابوت عهد خارج شده و در نبود موسا علیرغم حضور شاهدان، عهدکنندگان، مبارزین و حتی هارون [13]، این شاه بیت بند بندِ عهدهای دوران سخت مبارزه و هدف اصلی آن دوران، خود به شعاری وارداتی از سرزمین فرعون و فرعونیان تقلیل یافت و تلقی شد، و امروزه در اثر انقلابی که در ما به وجود آمده و یا آورده اند، حتی می توان به راحتی منکر چنین هدف، عهد و میثاقِ مشترک و خواسته ی بزرگی شد، که مقام و جایگاهش به بزرگی مبارزه ایی بود، که کردیم، به بزرگی باری بود که همه با هم به دوش کشیدیم.

 امروز حاضران از دوران مبارزه با فرعون و فرعونیان، وقتی به پشت سر خود نگاه می کنند، با کمال تاسف تنها امضای خود را می بینند که زینت بخش ذیل عهدهایی است که بسته اند و از آن عهدها این روزها تنها کاغذ و امضاهایی از مبارزین آن روز باقیست، و محتوای عهد به طور آشکاری دستکاری و یا تفسیر به رای کسانی شده است که می خواهند بر جای فرعون و فرعونیان بر بنی اسراییل حکم رانانی جدید باشند، حال آنکه حتی بعضِ مبارزینی که امضای شان در پای عهدنامه ها و میثاق نامه های دوران سخت مبارزه است، هنوز زنده اند و شاهد این جریانند و در سکوتی بهت انگیز فرو رفته اند، و اگر فریاد و ضجه ایی بر این وضع کشند نیز در هیاهوی نیایش ها، اُوراد، تعزیه خوانی ها، قَوّالی و معرکه خوانی های صحنه های مبارزه ی گذشته علیه فرعون و فرعونیان و متن خوانی های صحنه نبردهای تن به تن موسا و یارانش با خصم، و حماسه شهدای دوران مبارزه، و تعزیت خوانی بر حال جناب هاجر، اسماعیل، یحیا و دیگر اولاد ابراهیمِ بزرگ، که حقیقتن در راه آزادی ما جان و آسایش فدا کردند و... گُم شده و این مبارزین معترض دودُوزه اند و دیگر نه راه پس دارند و نه راه پیش.

نه می توانند منکر امضای خود بر پای عهد و میثاق هایی شوند، که با بنی اسراییلیان بسته اند، و نه منکر عهدی که بسته و در تابوت عهد نهاده اند، و نه جرات دارند که فریاد زنند که چرا از عهدهای تابوت عهد، عهدی باقی نمانده، و نه می توانند بر سامری که بر جایگاه موسا نشسته خرده گیرند که طبق اصول و بندهای عهد و میثاق های دوران مبارزه عمل کند، و نه می توانند بر عهدهای قلابی که برای سال ها بند بند و کلمه به کلمه توسط لاویان به نفع سامری در برابر چشم همه و یا در خفا تفسیر و منقلب شده، خرده بگیرند؛ زیرا که ممکن است به همدستی با فرعونیان متهم شوند و به عنوان دشمنان قوم بنی اسراییل توسط سامری و سامریان به تنبیه های سخت و جانفرسا محکوم و یا به اتهامات زیادی بی آبرو شوند.

 آنان حتی نمی توانند بگویند سامری! تو به ظلم بر جای جناب موسا (ع) نشسته ایی، و سیستم فرعون و فرعونیان را دوباره بعد از "آزادی و رهایی"، بازتولید کرده ایی، که اگر بگویند نیز، مدعای شان در هیاهوی سامری و بوق های پر قدرتش گُم خواهد شد، و نه صدای شان به جایی خواهد رسید، و نه دیگر بنی اسراییل نیز چون قبل بر هدف اصلی خود یعنی"رهایی و آزادی" حساسند؛

سامری نیز بر نقطه ضعف آنان مطلع شده و رنج و گرسنگی و شرایط سخت چهل سال سرگردانی بنی اسراییل در بیابان های سینا، کمبودها، سختی معیشت، ویرانی ها و... را بزرگ کرده و در صدر خواست آنان قرار داده و لذا امروز شکم و رفاه، را به اولویت اول آنان تبدیل، و مرتب آنان را به شکم های خالی اشان و لزوم حل این معضل مستقر، و شاید مصنوعی دلالت می دهد، و بر آن پای فشرده، و معیشت اصل اول و "رهایی و آزادی" در مراحل بعد قرار گرفته است؛ و هر مبحثی پیرامون "آزادی و رهایی" را تنها به موضوعی"قابل بحث و مذاکره" تقلیل داده، که امروز وقتی برای طرح آن نیست، و بحث و مذاکره را به فردا موکول می کند؛ فردایی که شاید هرگز نیاید؛ و طرح کنندگان مبحث "آزادی و رهایی" را هم افرادی مشکوک تلقی، و این را بحثی انحرافی اعلام می کند، و دنبال کنندگانش را عمله و اکره فرعون و فرعونیان می داند. کلا سامری با زبان بی زبانی بحث "آزادی و رهایی" را در زمان حاکمیت خود منتفی، و حضور خود را در مسند موسا، عین، و تبلور "آزادی و رهایی" همه ی بنی اسراییلیان می شمارد.

در مقابلِ چنین وضعی امروز بعضِ بنی اسراییلیان که آنروزها شدیدا عَلَم مبارزه با فرعون و فرعونیان را به دوش می کشیدند، و از "السابقون" [14] دوران مبارزه بودند، ناامید از رسیدن به هدف، و با دیدن خرابکاری های سامری و سامریان و پیش بینی استحکام و ماندگاری اشان، یا جمع بنی اسراییلیان را ترک کرده و دوباره به زندگی با مصریان روی آورده اند، و یا بدتر از آن، در ناامیدی کامل از اصلاح وضع بنی اسراییل، ظالمانه تر از فرعونیان با غارت بنی اسراییل، ثروت اندوزی را شدیدتر از فرعونیان دنبال می کنند؛ و عده ایی هم البته دیوانه وار به خودزنی مشغولند و در این مسیر حتی به رفع و دفع اتهام و گناه از فرعون و فرعونیان اقدام کرده اند، و پاک منکر ظلم و ظالم بودن فرعون و فرعونیان شده و از گناه! خود مبنی بر شوریدن به استبدادِ فرعونی سخن می رانند، و شدیدا از کار خود اظهار ندامت و پشیمانی می کنند، و به درگاه خداوند توبه، که قدر زندگی در کرانه های حاصلخیز نیل را ندانستند و تن به مبارزه ایی داده اند که امروز در نتیجه آن در بیابان های سینا [15] غرق در ظلم سامری و سامریان، گرفتار و سرگردان شدند، و این سرگردانی و گرفتاری را ناشی حرکت مبارزاتی خود و از کفران نعمت! زندگی در ساحل نیل می بینند، زیرا امروز بعد از چهل سال سرگردانی در بیابان سینا، هم از خوان پر برکت نیل و سرزمین حاصلحیزش مانده اند، و هم به بیت المقدس نرسیده، از درون تهی شده و تمام عهد و پیمان های ابدی را به بادِ منویاتِ دل و خواست های بی پایان سامری و اصحاب زر و زور و تزویرش داده اند، و در وادی سینا سرگردان مبارزه با نداری، نابرخورداری، بی عدالتی، غارت همدیگر، بهم ریختگی و بی نظمی، خشم و خشونت و هزار معظل دیگرند، که همه این را هم ناشی از رویگرانی از عهد و هم رویگردانی از خداوند می دانند، که در وادی نیل مشمول توجه اش بودند، و اکنون احساس می کنند که خدای موسا هم آنان را رها کرده، و از او هم دیگر خبری نیست و معتقدند فریاد و ضجه های تغییرخواهانه اشان هم از سقف کوتاه خانه های شان بالاتر نمی رود، چه برسد به این که به گوش خدای موسا برسد!

اما گرچه خدای موسا گاه برای نجات شان  مَنُّ و سلوی [16] می فرستد، اما این روزها خود را بازنده بزرگ دانسته و با این شرایط نه می توانند منکر حضور در مبارزه ایی شوند که با فرعونیان کرده اند، و نه می توانند به خود این اجازه را دهند که بعد از آن همه سختی کشیدن ها و شعارهای زیبا که در رسای "آزادی و رهایی" داده اند به گوساله سامری [17] فرعونیانِ جدید، کرنش کنند، که در غیبت موسا برای شان ساخته اند و به جای خدا مجاب شان می کنند تا بر او تعظیم و کرنش کرده و بردگانی جدید و سیستم جدید برده داری را از نو سرکنند.

امروز آنان با چشمانی خونبار از اشک و حسرت به بدرقه تابوت عهدی می روند که این روزها بر دستان عهد شکنانی از خودشان حمل می شود، تابوتی از درون تهی شده، که عهدی واقعی در آن نیست، و در مقابل پر است از مشتی حرف های افراد فرصت طلب که در اطراف مرکزیت زر و زور و تزویر سامری و سامریان گرد آمده اند و از ضرورت هایی گفته و نوشته اند که تنها خود و اهلشان آنرا ضرورت و هدف می دانند و می خوانند. اگرچه بنی اسراییل به امید وجود عصای موسا و یا نمونه هایی از غذای "مَنّ" در تابوت عهد، همچنان به احترامش ایستاده و می ایستند، و امیدوارند، ولی آنان که از پس پرده سامری و اهلش باخبرند و می دانند که نه عهدی در کار است و نه عصای موسایی در تابوت مانده و نه از تمثیل های مَن و سلوی چیزی در آن باقیست و تنها تابوت عهد با عهد های بشکسته بر دستان عهد شکنان روان است، و نمایش عهد و تابوت عهد اصلی را می دهد و آنان گریان باید به تشیع این تابوت از درون تهی شده بنشینند.

این روزها یاران جناب موسا (ع) که بر این امر واقف شده اند، استخوان در گلو و خار در چشم، در سکوتی دردآور افتاده اند، و دودوزه، نه می توانند بر حاصل قیام خود، قیام کنند، و نه می توانند بر سامری و اهلش که بر جای جناب موسا (ع) نشسته، خرده گیرند و از او اجرای عهدی را بازخواست کنند، که خود دیده اند که آن عهدها در برابر چشم همه زجرکش شدند و دشنه نوفرعونیان سانتیمتر به سانتیمتر در گلوی شان فرو رفت و در پای تخت و تاج خود ذبح کردند، و امروز به جای آن عهد که در تابوت عهد قرار بود تا ابد حفظ شود، سامری خود را عهد واقعی و بالاتر از هر عهدی می خواند، و تک تک کلام و رفتارش را ترجمان و متن مسلم، و حتی فراتر از هر عهدی می داند که باید همه آن را بر چشمان خود نهند، و بدان کوشا و حد نگهدار باشند، و حتی تورات و کلام موسا را هم که در ذهن همراهان موسا هنوز موج می زند، را هم به میزان کلام او کشند و بسنجند و بر صحت و سقم آن پی برند.

سامری و سامریان سال ها روی بنی اسراییلیان کار کردند تا بدین مرحله اشان رساندند، او که مبارزی در ردیف دیگر بنی اسراییلیان و یا حتی پایین تر از بسیاری از مبارزین حاضر بود، چون خود را بر جای موسا محکم دید، ابتدا اثبات کرد که موسا از عهد و محتویات تابوت عهد فراتر بود، و سخن موسا بر نوشته های تورات و هر عهدی می چربید، و بعد خود را میراثخوار و جانشین بحق موسا اثبات کرد، و در آخر نتیجه گرفت که او نیز چون موسا از عهد و محتویات تابوت عهد بالاتر است، و لذا هرچه بگوید و بکند، همان عهدی است که سال ها برایش مبارزه شد، در حالی که صغرا و کبرای این سفسطه بزرگ، دروغی بیش نیست و موسا نیز، علیرغم موسا بودنش، خود را در ذیل عهد تعریف می کرد و خود را مقید به عهد و محتویات تابوت عهد می دانست. 

و به همین راحتی انقلاب موسا و بنی اسراییلیان که با کمترین هزینه و زمان به پیروزی رسید، در کمتر زمانی توسط سامری و سامریان به انحراف رفت و بنی اسراییلی که از یوغ فرعون و فرعونیان جسته بودند به زیر یوغ سامری و سامریان نقل مکان کرد و باید به جای خدای آمون در برابر گوساله سامری کردنش کنند، و بدتر از آن این که دیگر ریزه خوار خوان نعمت پر برکت نیل نیز نمی باشد و در سرزمین های خشک و بی حاصل سینا سرگردان ظلم سامریان، طبیعت و دوران آوارگی اند، و حال حتی امتیازات دوران بردگی را هم از دست داده، از نیل مانده و به بیت المقدس نرسیده است.

[1] - رودی در شاخ افریقا که کشورهای بزرگی همچون سودان و مصر را سیراب می کند و بر کرانه های آن تمدن باستانی مصر شکل گرفت. تمدنی با سیستم ارباب و رعیتی که نظام برداری آن سخت مورد شماتت خداوند قرار گرفت و خود رأسن برای رهایی قوم بنی اسراییل،  جناب موسا (ع)  را با عصای اژدها شونده و... به کمک آنان فرستاد و در آخر فرعون و فرعونیان را معجزه وار در آب نیل غرق کرد تا بردگان بنی اسراییل را آزاد کند.

[2] - سیستم تمدنی فرعون و فرعونیان مصر چنان عظمتی داشت، که از قدیمی ترین تمدن های بشری است و بازمانده های از این تمدن، از جمله اهرام سه گانه که در نزدیکی قاهره قرار دارند و همچنین خط و زبان تصویری آنان و... هم اکنون از عجایب هفت گانه جهان بشری تلقی، و امروزه معمای آن ذهن هر دانشمندی را به خود مشغول کرده و بررسی های باستان شناسی شدیدا برای کشف راز و رمز این حقیقت بزرگ، در ابعاد بین المللی در جریان است.

[3] - و چه بدبخت بوده است این بشر که در حالی که در قعر فلاکت و در عمق مصیبت غرق است تا خداوند دستی از آسمان نفرستاده، در زیر این یوغ سنگین و ذلت بار له شد و کاری از پیش نمی توانست ببرد، و چه خوشبخت است که چنین خدایی دارد که از او دستگیری می کند.

[4] - نظام ظالمانه و ضد بشری برده و برده داری سخت مورد شماتت خداوند قرار گرفت و خداوند خود رأسن در برهه هایی از تاریخ برای رهایی آنان اقدام کرد که به عنوان مثال رهایی قوم بنی اسراییل را می توان به عنوان دخالت مستقیم خداوند در این امر دانست، خداوند همچنین پیامبرانی را برای رهایی و آزادی بشر، به کمک مظلومین فرستاد، که در کیس بنی اسراییل در اثر مقاومت فرعون و فرعونیان، آنانرا در آب نیل، معجزه وار غرق کرد، تا قوم به بردگی گرفته شده بنی اسراییل را آزاد کند، اما  جناب موسا (ع)  تنها موفق شد که بردگان قوم بنی اسراییل را آزاد کند، و نظام برده و برده داری و کنیز و کنیزداری همچنان باقی ماند، و چنان در بین بشر ریشه دارد که حتی در احکام فقهی آخرین دین خدا (اسلام) هم، قوانینی را در این خصوص به وفور دارد، تا به مرور آن را محو کند و آخرین فرستاده خدا حضرت محمد (ص) و تعالیم قرآن خداوندی هم نتوانسته است این امر را کاملا ملغی و حرام اعلام کند، و تنها آیات و روایاتی برای تسهیل آزادی بردگان دارد و برده داری چنان در بین جامعه مسلمین حتی ریشه دوانده و محکم شده بود که بعضی از ائمه ما شیعیان (ع) نیز حاصل ازدواج بین این بردگان زنِ (یا همان کنیزانِ به غنیمت گرفته شده و یا خریداری شده از بازار بردگان شهرهای مهم اسلامی همچون مدینه النبی) و صاحبان جدیدشان به وجود آمدند. به طوری که امام زمان (عج) حاصل ازدواج معجزه وار امام حسن عسکری (ع) و خانمی به نام نرگس (یا به عربی نرجس خانم) هستند که از روم به بردگی در آمد و این روزها داستان معجزه وار این به هم رسیدن ها (کنیز رومی و امام یازدهم ما) در منابر اهل وعظ و خطابه گفته می شود و یا امام سجاد که حاصل ازدواج خانم شهربانو (دختر یزدگرد سوم) و امام حسین (ع) هستند که در جنگ با ایرانیان اسیر شد و...، علیرغم آیات و داستان رهایی اقوام به اسارت و بردگی برده شده در قرآن و فقه اسلامی که بدین موضوع پرداخته، برده و برداری در دوره اسلامی و آغاز فتح و فتوحات، چنان به اوج رسید که قیام زنگیان در دوره امویان که نزدیک ترین دوره به دوران پیامبر (ص) و خلفای راشدین و از جمله حاکمیت ائمه ما (علی علیه السلام، امام حسن و...) است، را بزرگترین قیام بردگان علیه صاحبان شان در تاریخ برداری بشر از حیث تعداد و بزرگی قیام تلقی می کنند.

[5] - داستان ورود معجزه وار  جناب موسا (ع)  به قصر فرعونی را می توان در قرآن به مطالعه نشست.

[6] - قوم بنی اسراییل یا همان اولاد بازماندگان از حضرت یعقوبند که نام دیگر این پیام آور خداوند"اسراییل" بود، آنان بردگان و کارگران تمدن مصر و فرعون و فرعونیان حاکم بر آن تلقی می شدند.

[7] - در مصر دوره فرعون دو نوع مردم زندگی می کردند، عده ایی که اهل مصر بودند و خدایی می کردند و عده ایی که در ذیل آنها به خدمت مشغول بودند و از قوم بنی اسراییل محسوب می شدند. همان نقشی که طبقه "شودراها" در تمدن هند داشته و امروز به نام "دالیت ها" در هند مدرن همچنان موجودند.

[8] - خداوند در ایام سرگردانی چهل ساله قوم بنی اسراییل بعد از رهایی از فرعونیان در سرزمین های بی حاصل شرق نیل از آسمان به کمک آنان شتافت و برایشان خوراک فرستاد تا از گرسنگی ها نجات شان دهد.

[9] - آیات اولیه سوره قصص (15) که بیانگر حادثه ایست که موسا به قتل دست می زند و بر گناه خود معترف است و خداوند خود رأسن به جای صاحبان خون موسا را که در جایگاه قاتل قرار گرفته را مورد بخشش خود قرار می دهد.

[10] - پیش از ظهور  جناب موسا (ع) ، بین بردگان و صاحبان فرعونی مصر مبارزه رهایی بخش جریان داشت و  جناب موسا (ع)  و خدایش این مبارزه را با راهبری و به مدد معجزات بیشمار خود به سر انجام رساندند.

[11] - تابوتی که به دستور و راهنمایی خدا توسط  جناب موسا (ع)  ساخته شد. که علاوه بر ده فرمان خداوندی به  جناب موسا (ع) ، حاوی عصای  جناب موسا (ع) ، یک شیشه من (غذایی که خدا برای بنی اسراییلیان از آسمان در زمان سرگردانی چهل ساله در سینا فرستاد) و نسخه اصلی تورات که توسط  جناب موسا (ع)  نوشته شده است، بود. آیه 248 سوره بقره به این تابوت این چنین اشاره می کند "و پیامبرشان (ساموئل) به آنان گفت که نشانه پادشاهی او (طالوت) تابوتی است که در آن سکینه قرار دارد و باقیمانده آنچه خاندان موسی و هارون داشتند و فرشتگان آن را حمل می‌کنند. این نشانه‌ای برای شما است اگر شما ایمان داشته باشید."

[12] - ضرب المثلی شاهرودی که کنایه از سواستفاده و فرصت طلبی افراد، در حالت تعدد افراد ذینفع و رقابت در نفع شخصی هر یک دارد و حکایت محدود بودن امکانات (آتش) و تعدد نیاز (کماچ) و کماچ پَزها دارد، و این که خود خواهانه چوپانانی هنگام زندگی در بیابان سعی دارند بیشترین آتش موجود را روی کماچ (خمیری کلفت که در زیر آتش غرق شده و به نان تبدیل خواهد شد) خود می کشند و آن را زیر آتش دفن می کنند تا پخته و قابل خوردن شود، و هر که آتش بیشتری بر کماچ خود بکشد، نانی برشته تر و بهتر برای خوردن خواهد داشت. و دراین بین وقتی آتش برای پختن کماچ آماده شد مسابقه ایی بین آنان برای کشیدن این آتش بر کماچشان جریان دارد.

[13] - برادر و وزیر و مشاور دوران مبارزه  جناب موسا (ع)  که حامل تعالیم اصیل مبارزه  جناب موسا (ع)  و قومش با فرعون و فرعونیان بود

[14] - السابقون السابقون اولئک المقربون آیه قرآن که به اهمیت و نزدیکی کسانی تاکید دارد که در دوران مبارزه زودتر از دیگران حقانیت پیام حق را دریافتند و به کمکش شتافتند، تاکید موکد می کند.

[15] - سرزمینی بین مصرِ اسارتگاه بنی اسراییل (نیل) و فلسطین سرزمین موعود بنی اسراییل (بیت المقدس) که مقصد تابوت عهد برای نگهداری است و در این جا باید تا ابد این تابوت برای راهگشایی بنی اسراییل در مسیر حق نگهداری می شد.

[16] - خداوند در ایام سرگردانی قوم بنی اسراییل بعد از رهایی از فرعونیان در سرزمین های بی حاصل شرق نیل از آسمان به کمک آنان شتافت و برایشان خوراک فرستاد تا از گرسنگی ها نجات شان دهد.

[17] - چون جناب موسا (ع) از قوم رها شده خود از یوغ بنی اسراییل دور شد آنان به همان روش و منشی روی آوردند و بازگشتند که در زمان حاکمیت فرعونیان آن را ظلم می پنداشتند و بر آن شوریده بودند، یعنی پرستیدن و تقدیس موجودات دنیایی و هبوط در وادی ظلم و پیروی از منحرفین، بازسازی برده داری و پرده پروری.

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.