کاش به آب پاکی ها شسته می شدیم

کاش می شد"خدای آب" ما را دوباره از نو با آبی نو بشوید و به آب پاکی و صداقت غسل دهد؛ کاش می شد مثل همه چیز، زیر باران رحمت بی منتهی او هر بار شسته و پاکِ پاک می شدیم، و از تلالو پاکی، بعد هر باران و بارشی برق می زدیم، کاش بارانی نرمک نرمک می آمد و ما از دروغ و غرور شستشو می داد؛ کاش سیلی بنیان کن جنایات ما را برای همیشه پاک می کرد و با خود می برد تا دیگر اثری از خفت و خاری بشر نمی ماند.

کاش ما انسان ها آنقدر آدم حسابی بودیم که فرشتگان آسمان با دلی مملو از رضایت و افتخار و پر از شادی بر آدم سجده می کردند، و سجده اشان بر آدم در اثر اجبار و ناشی از حکم الهی نبود. نمی دانم خداوند وقتی سیه روزان ما را در صف محشر ردیف و در صف خواهد کرد، آیا نگاهی به چشمان حق به جانب فرشتگان خود نخواهد کرد که بر این موجود سجده به زور کردند.

دیدگاه‌ها  

#6 محمد 1396-08-13 09:45
زیباست
ولی نسل ما و نسل جدید متفاوت فکر می کنند استفاده زیاد از واژه مذهب با عث دلزدگی و بی هویتی نسل جدید شده است و حرمت مذهب را خدشه ای بسیار عظیم وارد کرده است
#5 محمد 1396-08-13 09:45
زیباست
ولی نسل ما و نسل جدید متفاوت فکر می کنند استفاده زیاد از واژه مذهب با عث دلزدگی و بی هویتی نسل جدید شده است و حرمت مذهب را خدشه ای بسیار عظیم وارد کرده است
#4 سید مصطفی مصطفوی 1396-08-12 12:16
این مطلب را یک دوست در واکنش به این پست برام نوشتند و فرستادند که تقدیم می شود:
سلام‎
خواندمتان‎
چون همیشه عالی و دوست داشتنی است، مضمون و پرداخت هردو‎، چند دانه بهشتی انار را خیلی خیلی جذاب و شیرین به خاطرات کودکی تان پیوند زده اید ... همیشه نوشته هایتان ردی از گذشته ها دارد ... گذشته هایی که هرچند گذشته اند اما حس خوب آن لحظه ها را با خود داریم‎
یادشان بخیر پدر و مادر و دیگر غزیزانی که دیگر با ما نیستند‎
این قسمت از این نگارش تان را خیلی خیلی دوست داشتم ... مادر ... تشویق به مصرف انار ... جلوگیری از اصراف ... و اینکه بین تمام این دانه ها فقط یکی یا چند تا بهشتی است‎
چقدر این ترفند های تربیتی آن زمان موثر بود‎
و زود در خانه ذهن کوچکمان نقش می پذیرفتند و نهادینه می شدند ... در واقع پایه های تربیتی صحیح بودند که حتی بیشتر از محیط های تربیتی کارساز بودند‎
حقیر نیز ازاین خاطره ها دارم ... بعلت ضعف و تمرد در میل به غذا ، وقتی غدایم را نیمه می گذاشتم پدرم می گفتند باید غذایت را تا ته ش بخوری چون فقط در لقمه آخری نیرو و انرژی وجود داره و یا اینکه می گفتند کنار سفره غدا حضرت علی (ع) ایستاده تا شاهد صرف غذایتان باشد باید با میل تمام و رعایت آداب غذایتان را میل کنید تا آن حضرت از شما راضی باشند ... و من در دنیای کودکی فکر می کردم که آن حضرت چگونه وقت صرف غذا به تمام خانه ها می رود تا مراقب غدا خوردن بچه ها باشد ... والبته سعی می کردم رعایت کنم‎
..... پست خوب و لذیذ و شیرینی بود و مزین با یاد و خاطره مادر و پدر ... که روحشان شاد و قرین رحمت الهی باد‎
سعی می کنم جمع کنم آبمیوه گیری را
#3 سید مصطفی مصطفوی 1396-08-12 12:16
این مطلب را یک دوست در واکنش به این پست برام نوشتند و فرستادند که تقدیم می شود:
سلام‎
خواندمتان‎
چون همیشه عالی و دوست داشتنی است، مضمون و پرداخت هردو‎، چند دانه بهشتی انار را خیلی خیلی جذاب و شیرین به خاطرات کودکی تان پیوند زده اید ... همیشه نوشته هایتان ردی از گذشته ها دارد ... گذشته هایی که هرچند گذشته اند اما حس خوب آن لحظه ها را با خود داریم‎
یادشان بخیر پدر و مادر و دیگر غزیزانی که دیگر با ما نیستند‎
این قسمت از این نگارش تان را خیلی خیلی دوست داشتم ... مادر ... تشویق به مصرف انار ... جلوگیری از اصراف ... و اینکه بین تمام این دانه ها فقط یکی یا چند تا بهشتی است‎
چقدر این ترفند های تربیتی آن زمان موثر بود‎
و زود در خانه ذهن کوچکمان نقش می پذیرفتند و نهادینه می شدند ... در واقع پایه های تربیتی صحیح بودند که حتی بیشتر از محیط های تربیتی کارساز بودند‎
حقیر نیز ازاین خاطره ها دارم ... بعلت ضعف و تمرد در میل به غذا ، وقتی غدایم را نیمه می گذاشتم پدرم می گفتند باید غذایت را تا ته ش بخوری چون فقط در لقمه آخری نیرو و انرژی وجود داره و یا اینکه می گفتند کنار سفره غدا حضرت علی (ع) ایستاده تا شاهد صرف غذایتان باشد باید با میل تمام و رعایت آداب غذایتان را میل کنید تا آن حضرت از شما راضی باشند ... و من در دنیای کودکی فکر می کردم که آن حضرت چگونه وقت صرف غذا به تمام خانه ها می رود تا مراقب غدا خوردن بچه ها باشد ... والبته سعی می کردم رعایت کنم‎
..... پست خوب و لذیذ و شیرینی بود و مزین با یاد و خاطره مادر و پدر ... که روحشان شاد و قرین رحمت الهی باد‎
سعی می کنم جمع کنم آبمیوه گیری را
#2 سید مصطفی مصطفوی 1396-08-12 12:16
این مطلب را یک دوست در واکنش به این پست برام نوشتند و فرستادند که تقدیم می شود:
سلام‎
خواندمتان‎
چون همیشه عالی و دوست داشتنی است، مضمون و پرداخت هردو‎، چند دانه بهشتی انار را خیلی خیلی جذاب و شیرین به خاطرات کودکی تان پیوند زده اید ... همیشه نوشته هایتان ردی از گذشته ها دارد ... گذشته هایی که هرچند گذشته اند اما حس خوب آن لحظه ها را با خود داریم‎
یادشان بخیر پدر و مادر و دیگر غزیزانی که دیگر با ما نیستند‎
این قسمت از این نگارش تان را خیلی خیلی دوست داشتم ... مادر ... تشویق به مصرف انار ... جلوگیری از اصراف ... و اینکه بین تمام این دانه ها فقط یکی یا چند تا بهشتی است‎
چقدر این ترفند های تربیتی آن زمان موثر بود‎
و زود در خانه ذهن کوچکمان نقش می پذیرفتند و نهادینه می شدند ... در واقع پایه های تربیتی صحیح بودند که حتی بیشتر از محیط های تربیتی کارساز بودند‎
حقیر نیز ازاین خاطره ها دارم ... بعلت ضعف و تمرد در میل به غذا ، وقتی غدایم را نیمه می گذاشتم پدرم می گفتند باید غذایت را تا ته ش بخوری چون فقط در لقمه آخری نیرو و انرژی وجود داره و یا اینکه می گفتند کنار سفره غدا حضرت علی (ع) ایستاده تا شاهد صرف غذایتان باشد باید با میل تمام و رعایت آداب غذایتان را میل کنید تا آن حضرت از شما راضی باشند ... و من در دنیای کودکی فکر می کردم که آن حضرت چگونه وقت صرف غذا به تمام خانه ها می رود تا مراقب غدا خوردن بچه ها باشد ... والبته سعی می کردم رعایت کنم‎
..... پست خوب و لذیذ و شیرینی بود و مزین با یاد و خاطره مادر و پدر ... که روحشان شاد و قرین رحمت الهی باد‎
سعی می کنم جمع کنم آبمیوه گیری را
#1 سید مصطفی مصطفوی 1396-08-12 12:16
این مطلب را یک دوست در واکنش به این پست برام نوشتند و فرستادند که تقدیم می شود:
سلام‎
خواندمتان‎
چون همیشه عالی و دوست داشتنی است، مضمون و پرداخت هردو‎، چند دانه بهشتی انار را خیلی خیلی جذاب و شیرین به خاطرات کودکی تان پیوند زده اید ... همیشه نوشته هایتان ردی از گذشته ها دارد ... گذشته هایی که هرچند گذشته اند اما حس خوب آن لحظه ها را با خود داریم‎
یادشان بخیر پدر و مادر و دیگر غزیزانی که دیگر با ما نیستند‎
این قسمت از این نگارش تان را خیلی خیلی دوست داشتم ... مادر ... تشویق به مصرف انار ... جلوگیری از اصراف ... و اینکه بین تمام این دانه ها فقط یکی یا چند تا بهشتی است‎
چقدر این ترفند های تربیتی آن زمان موثر بود‎
و زود در خانه ذهن کوچکمان نقش می پذیرفتند و نهادینه می شدند ... در واقع پایه های تربیتی صحیح بودند که حتی بیشتر از محیط های تربیتی کارساز بودند‎
حقیر نیز ازاین خاطره ها دارم ... بعلت ضعف و تمرد در میل به غذا ، وقتی غدایم را نیمه می گذاشتم پدرم می گفتند باید غذایت را تا ته ش بخوری چون فقط در لقمه آخری نیرو و انرژی وجود داره و یا اینکه می گفتند کنار سفره غدا حضرت علی (ع) ایستاده تا شاهد صرف غذایتان باشد باید با میل تمام و رعایت آداب غذایتان را میل کنید تا آن حضرت از شما راضی باشند ... و من در دنیای کودکی فکر می کردم که آن حضرت چگونه وقت صرف غذا به تمام خانه ها می رود تا مراقب غدا خوردن بچه ها باشد ... والبته سعی می کردم رعایت کنم‎
..... پست خوب و لذیذ و شیرینی بود و مزین با یاد و خاطره مادر و پدر ... که روحشان شاد و قرین رحمت الهی باد‎
سعی می کنم جمع کنم آبمیوه گیری را

You have no rights to post comments

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.